فرازهایی از فرمایشات رهبر حکیم انقلاب درباره نظم نوین جهانی

خبرگزاری تسنیم: دولت آمریکا، ادعاى نظم نوین جهانى را به رهبرى کاخ سفید مطرح مى کرد، اما امروز مسؤولان این کشور با تظاهرات و مخالفت روزافزون مردم جهان روبه‌رو هستند و هر کارى مى‌کنند، از میزان منفوریت آن‌ها کاسته نمى‌شود.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، فرازهایی از فرمایشات رهبر حکیم انقلاب به شرح ذیل است:
 

«زرسالارانِ اقتدارطلب»؛ هادیان دول مستکبر
طبقه‌اى که دولت آمریکا و دولتهاى دیگر را به قدر توانایى و قدرت خود و آمادگىِ آن‌ها دارد هدایت مى‌کند، (یک طبقه اجتماعى است)، هدایت یک مجموعه طبقاتى است که اگر بخواهیم در یک عبارت براى این‌ها اسم معین کنیم، باید بگوییم «زرسالارانِ اقتدارطلب». هدفشان هم سیطره بر منابع حیاتى و مالى همه دنیا است.(1)
الزامات سیطره «زرسالارانِ اقتدارطلب»
البته این سیطره، یک الزامات سیاسى دارد که همان نظم نوین جهانى است؛ یک الزامات علمى و ادارى دارد که به‌تدریج خود را به آن نزدیک مى‌کنند. مسأله جهانى‌سازى که امروز در تجارت، پول، فرهنگ و شبکه‌هاى فرهنگى - مثل اینترنت و مانند آن - مطرح است، همه دانسته و نادانسته در خدمت این مجموعه طبقاتى است. البته تحلیل جامعه‌شناختىِ این‌ها خیلى دقیق، ریز و مفصل است.(2)
تلاشهاى سى‌ساله تئوریسینهاى غربى براى این الزامات‌
امروز تئوریسین‌ها و تبلیغاتچی‌هاى غربى درصددند خطّ ارتجاع به غرب - خط برگشتِ به همان تحمیل‌پذیرى غربى - را دوباره برگردانند. البته همان‌طور که گفتم، تحت عنوان یک تئورى شبه‌روشنفکرانه؛ به‌عنوان یک حرف نو؛ تئورى جهانى‌شدن و تئورى تغییر گفتمان. می‌گویند دانشجوى این دوره دیگر نمى‌تواند دانشجوى دوران ضدّ استعمارى باشد. مى‌گویند دوران ضدّیت با استعمار و استکبار و مرگ بر استکبار گفتن گذشته است؛ دوران عدالت‌خواهى و مبارزه با سرمایه‌دارى سرآمده است؛ دوران آرمان‌خواهى و تبرّى و تولّاى سیاسى تمام شده است؛ گفتمان جدید دانشجویى عبارت است از گفتمان جهانى، جهانى‌شدن، گفتمان واقع‌بینى، گفتمان پیوستن به نظم نوین جهانى، یعنى سیاهى لشکر آمریکا شدن! این جهانى‌شدن، اسمش جهانى‌شدن است، اما باطنش آمریکایى‌شدن است.
البته بیست سال است که دستگاهها و تئوریسینهاى غربى این حرفها را تکرار مى‌کنند. چند سالى هم هست که در داخل کشور ما، یک عدّه آدمهاى غافل و نادان یا مغرض و مجذوب، با زبانهاى مختلف آن حرفها را بیان مى‌کنند.(3)
الزامات سیاسى سیطره؛ نظم نوین جهانى‌
این سیطره، یک الزامات سیاسى دارد که همان نظم نوین جهانى است.(4) آن روزى که بعد از فروپاشى اردوگاه کمونیزم، رئیس جمهور وقت آمریکا، نظم نوین جهانى را اعلام کرد، هدف استکبارىِ دیرین آمریکا را آشکار کرد؛ ما فى الضّمیر خودش و دستگاه سیاستگذار آمریکایى را نشان داد و آشکار کرد. البته این مخصوص آن روز نبود؛ از دهها سال پیش تصمیم گرفتند و اعلان کردند که اجازه نخواهند داد هیچ قدرت دیگرى وارد آمریکاى لاتین شود. آمریکاى لاتین به‌عنوان یک منطقه اختصاصى دولت ایالات متحده آمریکا به‌حساب آمد. بعد به‌تدریج این به همه دنیا توسعه داده شد؛ منتها این‌را به‌عنوان یک هدف اعلام‌شده ذکر نمى‌کردند و بر زبان نمى‌آوردند. بعد از آن‌که احساس کردند در مقابلشان رقیب بزرگى مثل شوروى وجود ندارد، این هدف را تقریباً به‌صراحت اعلام کردند: دنیاى تک‌قطبى؛ نظم نوین جهانى با یک قدرت واحد و مسلّط بر همه عالم. هدفى که برنامه‌هاى کارى آمریکا در طول این دهها سال گذشته، همه همین را نشان مى‌دهد. هدف، گسترش سلطه نظامى و به‌دنبال آن، سلطه سیاسى و اقتصادى است و تماماً در جهت منافع کمپانیهایى که در واقع سیاست دولت آمریکا را آن‌ها تعیین مى‌کنند؛ جهتگیریها را آن‌ها به‌وجود مى‌آورند.(5)
نظم نوین جهانى آمریکا؛ دنیاى تک‌قطبى‌
این «نظم نوین جهانى» که استکبار بیان مى‌کند، سخنى است که نیتهاى بسیار خائنانه و خباثت‌آمیزى پشت سر آن است. نظم نوین جهانى یعنى چه؟ یعنى نظام دو قطبى عالم تمام شد، درگیریهاى شرق و غرب تمام شد؛ بله، تمام شد؛ اما آیا نتیجه تمام‌شدن درگیرى شرق و غرب باید قدرت مطلقه و روزافزون آمریکا بر ملتهاى ضعیف باشد؟! یعنى دیگر اسلامخواهان و آزادیخواهان در هیچ نقطه دنیا حق نداشته باشند نفس بکشند؟! یعنى مسأله فلسطین باید به قیمت فروختن فلسطین و فروختن فلسطینیان تمام بشود؟! معناى نظم نوین جهانى این است؟! آمریکا این‌را مى‌خواهد.(6)
نظم نوین بر محور آمریکا!
پس از آن‌که ابرقدرت شرق، متلاشى شده و از بین رفته، آمریکا یک ابرقدرت بى‌رقیب در دنیا است که دچار غرور شده است. دچار این اشتباه بزرگ، که خواهد توانست دنیا را طبق میل خود و اراده خود، اداره کند و بچرخاند. نظام و ترتیبات نوینى که این‌ها براى دنیا پیشنهاد مى‌کنند، بر این اساس است؛ بر اساس محوربودن آمریکا و بعد از آمریکا، قدرتهاى دیگرى که در درجه بعد قرار دارند و تسلّط این‌ها بر همه عالم؛ بر همه کشورها؛ بر همه ملتها؛ بر همه منابع مهم جهان و بر همه آبراه‌هاى حسّاس عالم. به تصوّر اینها، سرنوشت دنیا در اختیار خودشان است! امروز قدرتهاى مسلّطى که دیگر در مقابلشان بلوک شرق و شوروى سابق را ندارند، احساس مى‌کنند که باید دنیا و سیاست عالم، یکپارچه، در اختیار آن‌ها قرار گیرد و هر چیز که در این راه، مانعى محسوب شود، با آن به مبارزه برخیزند.
جایگاه سیاست اسلام‌زدایى در نظم نوین آمریکا
آنچه که من احساس مى‌کنم و شواهد بر آن گواهى مى‌دهد، این است که آمریکا و دستیارانش احساس مى‌کنند که اسلام، بزرگترین مانع بر سر راه این جهانخوارى است. لذا در نظم‌ نوین جهانى و در منطق آمریکایى، مبارزه با اسلام، یک عنصر اساسى و اصلى است، بنا دارند با اسلام مبارزه کنند، بنا دارند نهضتهاى اسلامى را در هرجاى عالم که ملتها به‌پاخاستند، سرکوب کنند و هرجا حکومتى استبدادى و قدرت ظالمى در مقابل مسلمانان قرار گیرد، از آن دولت و قدرت ظالم، بى‌قید و شرط حمایت و تشویق کنند. به زبان، حرف دیگرى مى‌زنند، اما باطنِ قضیه این است. استکبار تحمّل نمى‌کند که مسلمانان یکپارچه شوند، تحمّل نمى‌کند که احساسات اسلامى، در میان ملتها رشد پیدا کند؛ چه در آسیا باشد، چه در آفریقا باشد و چه مخصوصاً در اروپا. این، ناشى از همین سیاست است؛ سیاست اسلام‌زدایى.(7)
نتیجه نظم نوین جهانى آمریکا
آمریکاى امروز، آمریکاى ده سال پیش نیست، آمریکاى پانزده سال پیش نیست. آن روزى که آمریکا - بعد از ماجراهاى کویت - اعلام کرد که نظم نوین جهانى شروع شده و آمریکا تنها ابرقدرت دنیا است؛ یعنى همه بایستى زیر چشم این کدخداى دهکده جهانى کار بکنند، آن روز گذشت؛ آن روزى که آمریکاییها با اعتماد به نفس، خاورمیانه را متعلق به خود تصور مى کردند و در فکر بودند که سرنوشت تازه‌اى براى خاورمیانه رقم بزنند، گذشت. امروز آمریکاییها در عراق شکست خورده‌اند، در افغانستان شکست خورده‌اند، در لبنان شکست خورده‌اند و در فلسطین هم شکست خورده‌اند؛ هر کدام به یک نحوى. حتى حاضر شدند یک دولت فلسطینى - ولو به اسم و به ظاهر - را تحمل و قبول کنند تا شاید دولت غاصب صهیونیسم بتواند در مقابل صاحبان فلسطین، یعنى فلسطینیها، نفس راحتى بکشد، اما نتیجه این شد که امروز یک دولتى در فلسطین سر کار آمده که شعارش به رسمیت‌ نشناختن صهیونیستهاى غاصب و مذاکره ‌نکردن با غاصبان است.(8)
دولت آمریکا در آن زمان، ادعاى نظم نوین جهانى را به رهبرى کاخ سفید مطرح مى کرد، اما امروز مسؤولان این کشور با تظاهرات و مخالفت روزافزون مردم جهان روبه‌رو هستند و هر کارى مى‌کنند، از میزان منفوریت آن‌ها کاسته نمى‌شود.
آمریکا با همه ادعایش همراه با رژیم صهیونیستى، در سرنگونى حکومت حماس در نوار باریک غزه ناتوان مانده است و این نشانه واقعیتى انکارناپذیر یعنى ضعف روزافزون این کشور است.(9)
تحولات جهانى؛ نویدبخش یک نظام چندوجهى‌
خوشبختانه چشم‌انداز تحولات جهانى، نویدبخش یک نظام چند‌وجهى است که در آن، قطبهاى سنتى قدرت، جاى خود را به مجموعه‌اى از کشورها و فرهنگها و تمدنهاى متنوع و با خاستگاههاى گوناگون اقتصادى و اجتماعى و سیاسى مى‌دهند. اتفاقات شگرفى که در سه دهه اخیر شاهد آن بوده‌ایم، آشکارا نشان مى‌دهد که برآمدن قدرتهاى جدید با بروز ضعف در قدرتهاى قدیمى همراه بوده است. شرایط گیتى حساس و جهان در حال گذار از یک پیچ تاریخىِ بسیار مهم است. انتظار مى‌رود که نظمى نوین در حال تولدیافتن باشد.(10)
لزوم همکاریهاى بین‌المللى مقابل نظام سلطه‌
اسلام به ما آموخته است که انسانها با وجود ناهمگونیهاى نژادى و زبانى و فرهنگى، فطرت همسانى دارند که آن‌ها را به پاکى و عدالت و نیکوکارى و همدردى و همکارى فرا مى‌خواند و همین سرشت همگانى است که اگر از انگیزه‌هاى گمراه‌کننده به سلامت عبور کند، انسانها را به توحید و معرفت ذات متعالى خداوند رهنمون می‌گردد.
همکاریهاى بین‌المللى هرگاه بر چنین شالوده‌اى استوار باشد، دولتها ارتباطات میان خود را نه بر اساس ترس و تهدید یا افزون‌طلبى و منافع یک‌جانبه یا واسطه‌گرىِ افراد خائن و خودفروش، بلکه بر پایه منافع سالم و مشترک، و برتر از آن، منافع انسانیت بنا مى‌کنند و وجدان بیدار خود و خاطر ملتهاى خود را از دغدغه‌ها آسوده مى‌سازند.
این نظم آرمانى در نقطه مقابل نظام سلطه قرار دارد که در قرنهاى اخیر قدرتهاى سلطه‌گر غربى، و امروز دولت زورگو و متجاوز آمریکا، مدعى و مبلّغ و پیشقراول آن بوده و هستند.(11) /////////
1) 11/9/1383
2) همان
3) 29/1/1379
4) 11/9/1383
5) 27/12/1380
6) 23/6/1370
7) 14/3/1371
8) 17/8/1385
9) 23/4/1389
10) 9/6/1391
11) همان

انتهای پیام/