۴۴۴ روز قدرتنمایی دانشجویان در جاسوسخانه امریکا
خبرگزاری تسنیم: تسخیر سفارت امریکا در تهران اگرچه تأثیرات مهمی در عرصه سیاست داخلی کشور داشت؛ مهمترین تأثیر را در روابط خارجی ایران برجای نهاد. از جمله برای اولین بار نقش تعیین کنندهای را برای یک کشور مستقل ایجاد کرد تا آنجا که نتیجه انتخابات ...
به گزارش خبرگزاری تسنیم، تسخیر سفارت امریکا در تهران اگرچه تأثیرات مهمی در عرصه سیاست داخلی کشور داشت؛ مهمترین تأثیر را در روابط خارجی ایران برجای نهاد. از جمله برای اولین بار نقش تعیین کنندهای را برای یک کشور مستقل ایجاد کرد تا آنجا که نتیجه انتخابات ریاست جمهوری امریکا در 1980 در ایران و توسط دانشجویان رقم خورد. نوشتار حاضر وقایعنگاری اصلیترین رویدادهای 444 روزه این بحران است که در آن بویژه به ابعاد خارجی ماجرا توجه بیشتری شده است.
روز اول:
ساعت 10 صبح است. خیابان طالقانی وضع عادی خود را دارد. ماشینها با سرعت و سروصدا عبور میکنند، فروشگاهها بازند و کارکنان آنها سرگرم کارهای روزمره هستند. ناگهان گروهی نزدیک به 400 نفر در حالی که در طول خیابان طالقانی راهپیمایی میکنند، به سمت سفارت امریکا میپیچند. جوانان با شور و حرارت از در و دیوار سفارت بالا میروند و به درون محوطه سفارت میپرند.خیابان بند میآید و جوانها تند و تیز یکی پس از دیگری از گوشه و کنار سفارت به داخل میروند. حالا هر کدامشان بازوبندی به دست و عکس امام به سینه دارند. در حالی که باران نیز شروع به باریدن کرده، خبری بر روی تلکس خبرگزاریها میرود که تا سالها اثراتش باقی خواهد ماند: «سفارت امریکا در تهران اشغال شد.»
روز دوم:
سیداحمد خمینی به نمایندگی از رهبری انقلاب در جمع دانشجویان حضور مییابد و در یک مصاحبه مطبوعاتی شرکت میکند. خبرنگاری از او میپرسد علت حضور و مأموریتتان در رابطه با اشغال سفارت امریکا چیست؟ او پاسخ میدهد: «من به دعوت برادران پیرو خط امام به اینجا آمدم.» سیداحمد خمینی اضافه میکند: «تمام مردم ایران از عمل دانشجویان پشتیبانی میکنند.» او در جواب خبرنگاری که پرسیده بود: «آیا تضعیف دولت تا این حد صحیح است؟» میگوید: «این کار تضعیف دولت نیست زیرا تمام ملت یکپارچه این عمل را تأیید میکنند و لابد دولت هم از مردم است.»اما چند ساعت پس از مصاحبه سیداحمد خمینی، دولت موقت مهندس بازرگان استعفا میدهد و از قضا این استعفا پذیرفته میشود و از سوی رهبر انقلاب، شورای انقلاب مأمور اداره کشور میشود.امام خمینی حرکت دانشجویان را مورد تأیید قرار میدهد و میگوید: «امروز در ایران باز انقلاب است. انقلابی بزرگتر از انقلاب اول. در این انقلاب شیطان بزرگ امریکاست.»
ابوالحسن بنی صدر نیز به سرپرستی وزارت امور خارجه برگزیده میشود.
روز 16:
خیابانهای اطراف سفارت لبریز از حضور مردم است. انبوه جمعیت با عصبانیت پرچم امریکا را آتش میزنند و فریاد میکشند: «مرگ بر امریکا، مرگ بر کارتر» بنی صدر، کفیل وزارت امور خارجه از سمتش کنار رفته و قطبزاده جای او را میگیرد. او میگوید: «نمیتوان تا ابد گروگانها را نگه داشت و امریکا به عنوان سرزمین آزاد، نه میتواند تسلیم تحقیر واگذاری مردی بیمار به رژیم جمهوری اسلامی ایران بشود و نه از به خطر انداختن 50 یا 60 شهروندش برای نگه داشتن این مرد بیمار راضی است.»
در خارج از مرزهای ایران خبرهای داغی وجود دارد. در اجماعی بی سابقه شورای امنیت سازمان ملل با 15 رأی بر آزادی فوری گروگانها تأکید میکند، در این میان حتی شوروی نیز رأی مثبت میدهد. ایران نشست نیویورک را تحریم کرد اما بنیصدر میگوید اگر همچنان وزیر خارجه بود، به نیویورک میرفت، هر چند که برخی منتقدان در شورای انقلاب او را از هواپیما برمیگرداندند. روز 19 نوامبر (28 آبان) دانشجویان سه گروگان را آزاد میکنند؛ دو تفنگدار سیاهپوست و یک منشی زن. روز بعد آنها 10 نفر زن و سیاهپوست دیگر را نیز آزاد میکنند.
روز 58:
شورای امنیت در آخرین روزهای سال 1979 میلادی با 11 رأی موافق و بی هیچ مخالفی و با امتناع روسیه و چکسلواکی از رأی دادن تصویب میکند که ایران باید تا هفتم ژانویه (18 دی 58)، گروگانها را آزاد کند و اگر در این مهلت گروگانها آزاد نشوند، شورای امنیت قطعنامه شدیدتری صادر میکند. همزمان والدهایم، دبیرکل سازمان ملل، تصمیم میگیرد شخصاً به ایران برود و دیپلماسی قدیمی را بیازماید. اما روزنامههای ایرانی در اول ژانویه (12 دی)، با عکسی قدیمی از او استقبال میکنند. در آن عکس والدهایم بر دست اشرف پهلوی، خواهر شاه، بوسه میزند. روزنامه جمهوری اسلامی در زیر این عکس این گونه به والدهایم طعنه میزند: «آقای والدهایم، این شما هستید که بر دست بدکارهای بوسه میزنید.»
والدهایم به ایران میآید، اما هیچ یک از مقامات رسمی حاضر به دیدار او نمیشوند و او پس از سه روز باز میگردد و هنگام بازگشت به شورای امنیت پیام میدهد که اعمال زور علیه ایران تنها به تشدید مقاومت آنها میانجامد. شورای امنیت دو بار تصویب قطعنامه را به تعویق میاندازد و در نهایت در 22 دی ماه 58 (13 ژانویه 1980) شورای امنیت بنا به پافشاری ایالات متحده تشکیل جلسه میدهد.
مک هنری، نماینده امریکا دعاوی خود را علیه ایران اقامه میکند و از شورا تقاضا میکند که برای حفظ صلح بینالمللی قطعنامه مورد درخواست ایالات متحده مبنی بر تحریم اقتصادی ایران را به تصویب برساند.
تسخیر سفارت امریکا در تهران اگرچه تأثیرات مهمی در عرصه سیاست داخلی کشور داشت، مهمترین تأثیر را در روابط خارجی ایران برجای نهاد.آن شب یکی از جلسات شورانگیز شورای امنیت در جریان بود. پس از چندین ساعت بحث و بررسی، انگلستان، نروژ، پرتغال و فرانسه از قطعنامه امریکا حمایت میکنند. بنگلادش و مکزیک رأی ممتنع و چکسلواکی رأی مخالف و در نهایت شوروی با استفاده از حق وتو، قطعنامه امریکا را به بایگانی شورای امنیت میسپارد. دیپلماسی دبیرکل شکست میخورد و آمریکا میگوید که یکطرفه به قطعنامه عمل خواهد کرد.
ماه سوم
ابوالحسن بنیصدر به ریاست جمهوری ایران برگزیده میشود. او در اولین مصاحبهاش خاطرنشان میکند: «آماده نیست که با دانشجویان مسلمان حکومتی موازی را قبول کند.» او اضافه میکند: «ما در ایران دو حکومت داریم: یکی حکومت دانشجویان پیرو خط امام و دیگری شورای انقلاب و چنین وضعی قابل قبول نیست.» بنیصدر راه حل مسئله گروگانها را تشریح میکند. به عقیده او دولت امریکا باید از ایران عذرخواهی کند و استقلال و حاکمیت جمهوری اسلامی را محترم بشمارد؛ در این صورت مشکل گروگانها ممکن است بزودی حل شود. سخنان بنیصدر، اهالی کاخ سفید را به جنب و جوش وامیدارد. زمزمههایی در رسانههای خارجی مبنی بر دیدار مقامات ایران و امریکا و ارائه راه حل تازه منتشر میشود. اما صادق قطبزاده در مصاحبه با رویترز میگوید: «شخص اینجانب و وزارت خارجه هیچ گونه تماس مستقیم و یا غیرمستقیم با امریکا نداشتهایم و راه حل تازه، همان مطالبی است که بارها گفتهایم.» اشاره قطبزاده به استرداد شاه و اموال او به ایران است. چند سال بعد گری سیک در کتابش از دیدار قطبزاده (وزیر امور خارجه ایران) و همیلتون جردن (رئیس کارکنان کاخ سفید) در 28 بهمن (16 فوریه) در پاریس خبر میدهد. این دیدار سه ساعت به طول میانجامد. قطبزاده در پاسخ جردن که چگونه میتوان بحران را با صلح و آرامش و حفظ حیثیت طرفین حل کرد، پاسخ میدهد: «راه حل ساده است، شاه را بکشید.»
به هر حال پس از اظهار نظر فرانک جورج که با خوشبینی خبر از پیدا شدن راه حل تازه برای آزادی گروگانها میدهد، این تصور در ذهنها زنده میشود که بنیصدر در توافقی محرمانه با امریکاییها سازش کرده است.در این میان خبرگزاری فرانسه گزارش میدهد تا چند روز دیگر یک هیأت امریکایی که از جانب دانشجویان پیرو خطامام دعوت شدهاند، احتمالاً وارد تهران خواهند شد. هیأت تحقیق هم به تهران آمد و خواستار دیدار با گروگانها شد. اما دانشجویان ملاقات هیأت تحقیق با گروگانها را کاری انحرافی خواندند و اعلام کردند گروگانها تنها برگ برنده ایران در مبارزه با امریکا هستند و اجازه نمیدهند اعضای این کمیسیون با گروگانها ملاقات کنند.
در چنین فضایی بود که آسوشیتدپرس و رویترز گزارش دادند که به محض ورود اعضای یک دادگاه بینالمللی که قرار است اتهامات ایران علیه شاه مخلوع را رسیدگی کنند، گروگانهای امریکایی آزاد خواهند شد. این مطلب را «هیکل»، روزنامهنگار معروف مصری در مقالهای نوشته و اضافه کرده که هر چند گروگانها به مجرد ورود اعضای دادگاه بینالمللی به تهران بلافاصله آزاد خواهند شد، اما در تهران زیر نظر طرف سوم (سوئیس) قرار خواهند گرفت تا امریکا به آنها دسترسی داشته و مسئول سلامتی آنها باشد. اما ماجرا به دلخواه امریکاییها پیش نرفت؛ هرچند قطبزاده اعلام کرد که به نمایندگی از شورای انقلاب، گروگانها را تحویل خواهد گرفت اما دانشجویان اعلام کردند گروگانها را تحویل قطبزاده نخواهیم داد.
پس از گذشت چند ساعت از این بیانیه دانشجویان، دفتر امام، شورای انقلاب و هیأت وزیران، هرگونه تصمیمگیری درباره گروگانها را مربوط به مجلس شورای اسلامی دانستند.
هیأت تحقیق هم به تهران آمد و خواستار دیدار با گروگانها شد. اما دانشجویان ملاقات هیأت تحقیق با گروگانها را کاری انحرافی خواندند و اعلام کردند گروگانها تنها برگ برنده ایران در مبارزه با امریکا هستند و اجازه نمیدهند اعضای این کمیسیون با گروگانها ملاقات کنند. بدین ترتیب نقشه قطبزاده و جردن هم نتوانست گرهی را باز کند.
روز 140:
کارتر در چهارم فروردین 1359 نامهای محرمانه خطاب به امام مینویسد و اعلام میکند: «ما آماده پذیرش حقایق جدید که مولود انقلاب ایران است، میباشیم. این امر همچنان هدف و آرزوی ماست، زیرا من تصور میکنم که ما هدف واحدی را که صلح جهانی و برقراری عدالت برای همه ملل است، تعقیب میکنیم.»
اما امام خمینی با شجاعتی خارقالعاده دستور میدهد تا نامه کارتر منتشر شود. در امریکا انتشار این نامه یک افتضاح سیاسی برای کارتر بود. کیسینجر بلافاصله پس از افشا شدن محتوای نامه کارتر اعلام کرد: «امریکا باید به مقامات ایرانی بگوید که میهمانی تمام شده است.» روز 155:
روز مقدس دیگری فرا رسیده، روز عید پاک است. سه کشیش امریکایی به سفارت آمدهاند تا مراسم عید پاک را اجرا کنند. گروگانها در گروههایی دو تا چهار نفره برای انجام مراسم مذهبی به کتابخانه میآمدند. در اوایل شب مراسم تمام میشود اما کارتر یک روز پس از عید پاک روابط دیپلماتیک با ایران را قطع کرد. او بالاخره قطعنامه یکطرفه را هم اجرا کرد و تردد همه محمولهها جز غذا و دارو را به ایران ممنوع کرد.
به علی آگاه (کاردار سفارت ایران در واشنگتن) و دیپلماتهای دیگر 36 ساعت فرصت داده میشود تا ایالات متحده را ترک کنند. در تهران گویی جشن بر پا شده است.
امام خمینی از کارتر به خاطر قطع رابطه با ایران تشکر میکند و میگوید: «قطع روابط به این معناست که امریکا از نفوذ در ایران قطع امید کرده است.»
عملیات نجات
8 هلیکوپتر بزرگ از ناو وینسنتس پرواز کردند. هواپیماهای 130ـ C نیز از فرودگاهی مخفی در مصر به پرواز درآمدند. آنها ماهها در صحراهای جنوب غربی امریکا برای مأموریت ویژه خود تمرین کرده بودند.
این گروه در فورت براگ، کارولینای شمالی، پشت سیمهای خاردار اردوگاهی که قبلاً زندان بود، اردو زده بودند و برای کارهای ناگهانی مانند وارد شدن به اتاقهای تاریک با عینکهای مخصوص و انفجار سوانح پیش رو تمرین کرده بودند. در 23 فروردین 59 کارتر شورای امنیت ملی را احضار کرد و پس از یک ساعت تصمیم گرفته شد تا عملیات اجرا شود.
هشت هلی کوپتر-58 RH از وینسنتس برخاسته اما یکی یکی مجبور به بازگشت یا فرود اضطراری شدند.
اولین هلیکوپتر به خاطر ترک برداشتن پرههای آلومینیومیاش مجبور به فرود شد. دومین نیز ژیوسکوپش را (که برای پرواز در شب ضروری بود) از دست داد و به خاطر مسدود شدن دریچه خنک کنندهاش، مجبور به بازگشت به ناو هواپیمابر شد.
ساعت 50/12 دقیقه شب اولین هلیکوپتر به صحرای یک که ایرانی ها آن را پشت بادام میخواندند، رسید و آخرین هلیکوپتر هم پس از یک ساعت به محل ملاقات آمد. «مهندس پرواز هلیکوپترها را بررسی کرد و به چارلی بک ویث (فرمانده عملیات) گفت سیستم هیدرولیک یکی از 6 هلیکوپتر باقی مانده قادر به فعالیت نیست. عملیات چراغهای آبی عملاً شکست خورده است. چرا که با پنج هلیکوپتر نمیتوان 90 کماندو و 30 گروگان را از ایران خارج کرد. بک ویث میگوید: «خدایا، ما شکست خوردهایم.» کارتر با توقف عملیات موافقت میکند.
در صحرا ساعت 10/2 بامداد است. خلبان یکی از هلیکوپترها حدود هفت، هشت متر در هوا بلند میشود تا به طرف دیگری نزدیک یکی از ترابریها برود. همان طور که به آن طرف کج میشد، پرهاش مخزن بنزین هواپیما 130-C را میشکافد. ناگاه پشت بادام غرق در آتش میشود و شعلههای آتش را میتوان از کیلومترها مشاهده کرد. در واقع همه جهان متوجه میشوند.کماندوها به سرعت سوار 130-Cها میشوند. پنج خدمه و سه تفنگدار در آتش سوختهاند. 130-Cها به مقصد مصر پرواز میکنند و اجساد را در همان جا میگذارند. خبرگزاریها خبر را اعلام میکنند: «واشنگتن- کاخ سفید نیمه شب جمعه در بیانیهای اعلام کرد که عملیات نظامی جسورانهای که برای نجات گروگانهای امریکایی در تهران طرح شده بود، به علت «نقص فنی» لغو شده است. برخورد دو هلیکوپتر امریکایی روی زمین در صحرای ایران به مرگ هشت خدمه منجر شده است.»
روز 342
پس از مدتها کشمکش بالاخره امام خمینی شروط چهارگانهای را برای آزادی گروگانها اعلام میکند؛ بازگرداندن داراییهای شاه، تعهد به عدم مداخله در امور ایران، آزاد کردن داراییهای ایران در امریکا و لغو ادعاهای امریکا علیه ایران.
شرط دوم آسان است. ادموند ماسکی (وزیر امور خارجه امریکا) میگوید ایالات متحده استقلال ایران را به رسمیت میشناسد. درباره دیگر شرایط امریکاییها بسیار محتاطانه عمل میکنند. کارتر از الجزایر میخواهد واسطه ایران و امریکا شود، چرا که چند ماه پیش کارتر روابطش با ایران را قطع کرده بود. در این میان در 25 و 27 شهریور صادق طباطبایی که ادعا میکند نمایندگی دولت ایران را دارد، با وارن کریستوفر، معاون وزارت امور خارجه امریکا دیدار میکند. شهر بن، آلمان غربی میزبان این ملاقات محرمانه است. طباطبایی در این دیدارها ضمن اعلام شرایط ایران برای آزادی گروگانها به کریستوفر میگوید: «ایران متعهد میشود دو روز پس از امضای قراردادی میان ایران و امریکا، گروگانها آزاد خواهند شد.» در این جلسه طباطبایی اصرار دارد که موضوع پیش از فرا رسیدن اولین سالگرد گروگانگیری خاتمه یابد.
روز 366
موقعیت کارتر به عنوان سخنران تبلیغاتی انتخابات ریاست جمهوری همچون شمشیری دو لبه بود. برگشت با سلامت گروگانها انتخاب کارتر را حتمی میکرد . اما اشتباه یا واکنشی عصبی امیدهای رونالد ریگان را پررنگ میکرد. اشپیگل نوشت: «زمانی ایالات متحده میتوانست تصمیم بگیرد که چه کسی در ایران بر مسند قدرت بنشیند، اما امروز در 1980، آیتاللهی در تهران میتواند سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده را تعیین کند.»
در امریکا همه آماده انتخابات میشدند. در تهران نیز مجلس در آستانه رأیگیری بود. محمد موسوی خوئینیها میگوید: «اگر ایالات متحده شرایط ما را بپذیرد، گروگانها میتوانند دوشنبه (شب انتخابات امریکا) از ایران پرواز کنند.»
کمیسیون ویژه چهار، نظر امام خمینی را تأمین کرده بود. بحث در روز یکشنبه 5 آبان 59 در جلسهای محرمانه شروع شده بود، نمایندگان نظر کمیسیون را که موسوی خوئینیها میخواند شنیدند و سپس رأی دادند و پیشنهاد رأی آورد. اکنون توپ در زمین کارتر است. اما نمیتواند توپ را از میانه میدان عبور دهد. کارتر میگوید: «ما میگوییم میخواهیم با شرایطی موافقت کنیم که با قوانین امریکا معارض نباشد.»
گروگانها آزاد نشدند و البته در انتخابات روز بعد ریگان بر کارتر پیروز شد.
روز 373
پس از رأی نیاوردن کارتر، تحولات روند سریعتری به خود میگیرد. وارن کریستوفر پاسخ امریکا را به واسطه الجزایر میگوید و تأکید میکند: «بقیهاش به ایرانیها بستگی داد.» هنری کیسینجر انتظار دارد قبل از این که ریگان در 30 دی قدرت را در دست گیرد، آزاد شوند. چند روز بعد ایالات متحده بیانیه ایران (همان شروط چهارگانه) را میپذیرد و جزئیات را برای مذاکره باقی میگذارد اما رجایی نخست وزیر، پاسخ امریکاییها را مبهم میخواند و خواستار پاسخ مجدد امریکا میشود. آیتالله بهشتی، رئیس دیوان عالی کشور هم مسئله محاکمه گروگانها را مطرح میکند تا این که در ساعت 12 شب 27 دی آخرین پاسخ امریکا تسلیم دولت ایران میشود.
بهزاد نبوی، مذاکره کننده ایرانی میگوید: «امریکا متعهد شده است کلیه سپردههای ایران را که براساس حکم رئیس جمهور امریکا در بانکهای امریکایی و شعب اروپایی آنها توقیف شده است، قبل از آزادی گروگانها به حساب بانک مرکزی کشور ثالث واریز کند.»
همه چیز برای آزادی گروگانها مهیاست اما ایالات متحده آزادی گروگانها را با افزودن تبصرهای خارج از قرارداد الجزایر به تعویق میاندازد. گروگانها از فرودگاه مهرآباد مجدداً به بازداشتگاه بازگردانده میشوند. بهزاد نبوی میگوید: «بیانیه الجزایر به امضای دولتین ایران و امریکا رسیده و رئیس جمهور امریکا فرمان رفع توقیف از سپردههای مسدود شده ایران را صادر کرده بود و ما هر لحظه انتظار داشتیم که بانکهای امریکایی سپردههای ایران را به بانک انگلیسی واریز کنند تا گروگانها آزاد شوند، اما یادداشت اخیر بانکهای امریکایی برای ما کاملاً تازگی داشت و این همان «نارویی» است که خبرگزاریهای خارجی گزارش میدهند و در این یادداشت مطالبی برخلاف بیانیه الجزایر وجود داشت که قبلاً توسط ایران رد شده بود. ما منتظر هستیم که بانکهای امریکایی سپردههای ایران را به بانک مرکزی انگلیس واریز کنند و اگر این کار انجام نگیرد مسلماً تصمیمات جدیدی اتخاذ خواهد شد.
ادموند ماسکی، وزیر امور خارجه امریکا میگوید ایالات متحده استقلال ایران را به رسمیت میشناسد.
روز 444
ایرانیها تا زمان تعویض دفتر ریاست جمهوری میان کارتر و ریگان تعلل کردند. رونالد ریگان ایرانیها را به بربرها تشبیه کرد و در مقابل یک وزیر ایرانی گفت: «ما این حرف را جدی نمیگیریم. ریگان فکر میکند هنوز در فیلمهای وسترن بازی میکند و باید رفتارهای وحشیانه داشته باشد.» او اضافه میکند: «گروگانها مثل میوهای هستند که همه آبش کشیده شده است.» پزشکهای الجزایری گروگانها را معاینه میکنند؛ بوئینگها هنوز روی زمین هستند. بسیاری معتقدند انقلابیونی که شاه را تا دم مرگ دنبال کرده بودند، تا آخرین دقایق ریاست جمهوری کارتر، عذابش خواهند داد و در لحظاتی که کارتر رئیس جمهور نبود، هواپیمای الجزایری با 52 امریکایی فرودگاه مهرآباد را ترک میکرد. هواپیماها با شعار «مرگ بر امریکا» مشایعت میشدند. هواپیماها خاک ایران را ترک کردند و در تاریکی شب مهتابی گم شدند. 5 دقیقه به 9 شب به وقت تهران روز 444 بود که دیگر موضوع تمام شده بود، دقیقاً شبیه تمام شدن هرگونه رابطه ایران و امریکا.
منبع: سایت رجانیوز ، 13 آبان 1389
انتهای پیام/