آمریکایی‌ها باید عذرخواهی کنند


خبرگزاری تسنیم: بعضی افراد در داخل می‌گویند ما نباید به گذشته برگردیم. در جواب، باید از آن‌ها پرسید مگر آن‌ها از گذشته دست برداشته‌اند که ما هم گذشته را فراموش کنیم؟ تا الآن از کدام‌یک از خیانت‌ها و جنایت‌هایشان عذرخواهی کرده اند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم،به نقل از برهان، طی هفته‌های اخیر، انتشار برخی اخبار مبنی بر اینکه ابوطالبی یکی از دانشجویان حاضر در تسخیر لانه‌ی جاسوسی آمریکا، در  13 آبان 58، بوده است، باعث شد نمایندگان سنای آمریکا، طی طرحی، خواستار ممانعت از صدور ویزا برای حضور وی به‌عنوان نماینده‌ی دائم ایران در مقر سازمان ملل در نیویورک شوند. در این زمینه ابراهیم اصغرزاده، از دانشجویان پیرو خط امام (ره) که خود را از طراحان تسخیر سفارت آمریکا در تهران می‌داند، اخیراً به بهانه‌ی جنجال بر سر معرفی حمید ابوطالبی، سفیر سابق ایران در ایتالیا، بلژیک و استرالیا و همچنین معرفی به‌عنوان نماینده‌ی ایران در سازمان ملل متحد، در گفت‌وگویی با سایت فارسی بی‌بی‌سی، بیان کرده است که «از هیچ تلاشی که در چارچوب منافع ایران، به حل‌وفصل کدورت میان ایران و آمریکا بر سر ماجرای گروگان‌گیری بینجامد، فروگذار نمی‌کند؛ حتی اگر متضمن عذرخواهی باشد و درک می‌کند که موضوع سفارت برای آمریکایی‌ها همچون یک “کابوس″ بوده و با خانواده‌ی گروگان‌ها ابراز همدردی می‌کنم.»به بهانه‌ی اظهارات اخیر اصغرزاده، «اندیشکده‌ی برهان» قصد دارد در قالب مجموعه‌ای از مصاحبه با دانشجویان حاضر در تسخیر لانه‌ی جاسوسی، به ریشه‌یابی برخی اظهارات در ابراز پشیمانی و ندامت از اقدامات انقلابی برخی انقلابیون سابق و نادمان امروز بپردازد و به تبعات و آسیب‌های این‌گونه اظهارات اشاره کند و در نهایت اهداف غرب در دامن زدن به سناریوی عذرخواهی و ندامت را در قالب راهبرد کلان غرب در قبال ایران را واکاوی نماید. در این راستا، با «دکتر حسین دهقان‌پور»، یکی از دانشجویان حاضر در تسخیر لانه‌ی جاسوسی و عضو هیئت‌علمی دانشگاه، به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

چرا امام خمینی (ره) تسخیر اول لانه‌ی جاسوسی در 25 بهمن سال 57 را تأیید نکردند و بلافاصله بعد از مطلع شدن از این ماجرا دستور خروج را به تسخیرکنندگان دادند؛ اما همین اقدام در 13 آبان سال بعد از سوی ایشان تأیید شد؟ آیا امام در مقابل کار انجام‌شده و تحت فشار این اقدام را تأیید کرد؟

حرکتی که در 25 بهمن 57 اتفاق افتاد، فاقد ریشه و پشتوانه بود. مشخص بود که این حرکت دنباله‌دار نیست. صرفاً در حد یک تعرض به لانه‌ی جاسوسی بود؛ البته به نوعی مشکوک هم به نظر می‌رسید. به همین دلیل همان موقع نیروهای محافظ سفارت، که از نیروهای کمیته‌ی انقلابی اسلامی بودند، با آن‌ها برخورد کردند. لذا از آنجا بیرون رانده شدند.
آن حرکت از این بابت مشکوک به نظر می‌رسید که در آن زمان ایران در شرایط بعد از انقلاب به سر می‌برد و نسبت به سال 58 نهادهای نظام ایجاد و تثبیت نشده بود. اصلاً در آن شرایط این نوع اقدامات تأثیرات منفی به‌جا می‌گذاشت. چون در آن زمان هنوز بحث‌های اوایل انقلاب و تشکیل نظام جمهوری اسلامی مطرح بود. آن حرکت‌ها ممکن بود اصل نظام را به خطر بیندازد. زیرا این احتمال وجود داشت که بهانه به دست دشمنان بدهد و اقداماتی علیه نظام صورت دهند و اجازه ندهند نظام ثبات لازم را پیدا کند.
بعد از برگزاری همه‌پرسی در فروردین 58 و ایجاد نهادها و ارگان‌های نظام جمهوری اسلامی و ادامه‌ی کار سازمان‌های اداری و در نهایت قوام یافتن ساختار نظام و تثبیت آن، مجدداً امکان برخی اقدامات انقلابی مثل کنار زدن ملی‌گراها فراهم شد؛ مثلاً پس از تسخیر لانه‌ی جاسوسی و استعفای دولت موقت امام (ره) سریعاً این استعفا را پذیرفت. از سوی دیگر، ملاقات وزیر امور خارجه‌ی دولت موقت با وزیر امور خارجه‌ی آمریکا در الجزایر بیش از پیش به روشن شدن موضع و گرایش‌های دولت موقت و اینکه در راستای سیاست سازش با آمریکا حرکت می‌کرد، کمک کرد. اما اگر همین قضیه در ابتدای انقلاب اتفاق می‌افتاد و در همان زمان دولت استعفا می‌داد، از یک‌سو، به دلیل عدم تثبیت نظام و از سوی دیگر، چون هنوز عملکرد و کارنامه‌ی ملی‌گراها مشخص نشده بود، امام (ره) از آن اقدام حمایت نمی‌کردند. در غیر این صورت، آن‌ها امروز می‌توانستند ادعا کنند که ما انقلابی بودیم و نگذاشتند ما کار کنیم. لذا امروز نمی‌توانند ژست‌های انقلابی بگیرند؛ زیرا حدود نه ماه حکومت کردند و کارنامه‌ی آن‌ها مشخص شده است.
تا قبل از تسخیر لانه‌ی جاسوسی، کسی جرئت نمی‌کرد نسبت به آمریکا کوچک‌ترین اعتراضی داشته باشد. اما امام (ره)، با حمایت از این حرکت دانشجویان، ابهت آمریکا را شکست و روحیه‌ی تعرض به آمریکا را در بین انقلابیون جهان تقویت کرد. لذا مدتی بعد، در پاکستان نیز سفارت آمریکا تسخیر شد و در چند کشور دیگر هم این رویداد تکرار شد. در حقیقت، این اتفاقات نشان‌دهنده‌ی افول قدرت آمریکا بود.
متأسفانه، اخیراً به دلیل نرمش‌‌هایی که صورت گرفته است، آمریکا راجع به آقای ابوطالبی موضع می‌گیرد. چون می‌خواهد آن شکستی را که از انقلاب خورده است جبران کند. خاطرات برژینسکی و سایروس ونس را که ترجمه شده است، بخوانید و ببینید که راجع به تسخیر لانه‌ی جاسوسی چه گفته‌اند. برژینسکی، که مشاور امنیت ملی در دولت جیمی کارتر بود، می‌گوید: «یک روز صبح که پسرم را به مدرسه می‌بردم پسرم به من گفت که بچه‌ها در مدرسه می‌گویند آمریکا عُرضه ندارد با ایران دعوا کند. با این حرف، من یاد این جمله‌ی آیت‌الله خمینی افتادم که گفت: “آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند.” چند روز بعد کارتر دستور تشکیل شورای امنیت آمریکا صادر کرد و گفت به هر نحوی که شده باید به این اقدام ایران جواب بدهیم. در جلسه‌ی شورای امنیت آمریکا، همه‌ی راه‌ها را بررسی کردیم. نهایتاً به این نتیجه رسیدیم که هر اقدامی که انجام دهیم به ضررمان خواهد شد. من فهمیدم که ایشان ]امام خمینی (ره)[ راست گفته بود که "آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند" لذا به این رسیدیم که سکوت کنیم. البته نه اینکه نخواستیم جواب بدهیم، بلکه نتوانستیم.»
تسخیر لانه‌ی جاسوسی آمریکا به تعبیر امام (ره) میوه‌ای بود که به موقع چیده شد. لذا نمی‌توان ادعا کرد که امام (ره) در جریان تسخیر لانه‌ی جاسوسی آمریکا غافلگیر شد یا در برابر کار انجام‌شده قرار گرفت یا حتی تحت فشار آن را تأیید کرد.

 

مقابل لانه جاسوسی آمریکای جهانخوار
اما حالا بعضی افراد در داخل می‌گویند ما نباید به گذشته برگردیم. در جواب، باید از آن‌ها پرسید مگر آن‌ها از گذشته دست برداشته‌اند که ما هم گذشته را فراموش کنیم؟ تا الآن از کدام‌یک از خیانت‌ها و جنایت‌هایی که در قبال ایران و ملت ایران انجام داده‌اند عذرخواهی کرده‌اند؟ اگر عذرخواهی در قبال کودتای 28 مرداد را مطرح می‌کنند، در ادامه، می‌گویند ‌ای کاش در آنجا اشتباه نمی‌کردیم و دولت مصدق را سرنگون نمی‌کردیم. از این بابت که دولت مصدق دولتی نبود که اساساً بخواهد نظام شاهنشاهی را از بین ببرد. شاید هم درست می‌گویند دولت مصدق یک دولت ملی‌گرا بود. به‌زعم آن‌ها، اگر مصدق را سرنگون نمی‌کردند، قیام خونین سال 42 اتفاق نمی‌افتاد؛ حتی اصلاً انقلابی در سال 57 صورت نمی‌گرفت.
اسناد لانه‌ی جاسوسی را ببینید. بسیاری از حقایق را مشخص کرده است؛ از جمله اینکه تعدادی از وزرای دولت موقت از طریق سفارت، با آمریکا مرتبط بودند. حضرت امام (ره) در این باره فرمودند که میوه را وقتی رسید، باید چید. بنابراین تسخیر لانه‌ی جاسوسی آمریکا به تعبیر امام (ره) میوه‌ای بود که به موقع چیده شد. لذا نمی‌توان ادعا کرد که امام (ره) در جریان تسخیر لانه‌ی جاسوسی آمریکا غافلگیر شد یا در برابر کار انجام‌شده قرار گرفت یا حتی تحت فشار آن را تأیید کرد. قبل از این اقدامِ دانشجویان، حضرت امام (ره) زمینه را فراهم کرده بودند؛ یعنی زمینه‌ای ایجاد شده بود که تحرک دانشجویی را می‌طلبید، مثلاً امام (ره) قبل از تسخیر لانه‌ی جاسوسی در جایی فرمودند: جوانان و دانش‌آموزان ما چرا نشسته‌اند؟ چرا حرف نمی‌زنند؟ لذا خود امام (ره) زمینه‌ی این اقدام دانشجویان را فراهم کرده بودند.
در این رویداد، دو نوع نگاه در مقابل هم قرار گرفتند: نگاه مهندس بازرگان و دیدگاه امام خمینی (ره). جریانی که در دولت موقت روی کار آمده بود از اداره‌ی کشور باز مانده بود. آقای بازرگان، در سخنرانی قبل از خطبه‌های یکی از نمازهای جمعه در دانشگاه تهران، به‌صراحت گفت: با فولکس نمی‌شود کار بولدزر را انجام داد. ما فولکسیم و امام (ره) از ما انتظار بولدوزر را دارند. لذا زمانی که می‌رفت انقلاب استحاله شود، لانه‌ی جاسوسی آمریکا تسخیر شد. این زمان بهترین زمان چیدن میوه‌‌ی انقلاب بود.

 

اصغرزاده، در گفت‌وگوی اخیر با سایت فارسی بی‌بی‌سی، تبدیل رویداد مهم تسخیر لانه‌ی جاسوسی آمریکا در ایران را به چالش میان دو کشور ایران و آمریکا را حاصل بزرگ‌نمایی «تندروها» دانسته و گفته است: «گروگان‌گیری به تاریخ سپرده شده و فقط توسط نیروهای تندرو به‌عنوان ابزاری برای به هم زدن روندهای آشتی به کار گرفته می‌شود» منظور وی از تندروها چیست؟ و او از به کار بردن این لفظ چه اهدافی دارد؟
افرادی که در جریان تسخیر لانه‌ی جاسوسی حضور داشتند، مجموعاً 450 نفر بودند؛ البته تعدادی هم بعداً آمدند و به این جمع ملحق شدند. ایشان گفته بود که اکثر کسانی که در ماجرای تسخیر لانه‌ی جاسوسی شرکت داشته‌اند، از جریان اصلاح‌طلب کنونی بودند. اتفاقاً خیلی از مباحثی که الآن در جامعه مطرح می‌شود، به خاطر این است که همیشه بعضی‌ها خودشان را محور می‌دانند. این‌ها در آن دوره هم خود را محور می‌دانستند و بیرون از لانه‌ی جاسوسی سخنرانی می‌کردند.
اینکه برخی از دوستان اصلاح‌طلب ادعا می‌کنند که اکثر دانشجویان پیرو خط امام (ره) از جریان اصلاح‌طلب کنونی هستند، ادعایی واهی است. بالاخره باید ابتدا مشخص کرد که اصلاح‌طلبی چیست تا بتوان گفت اصلاح‌طلب کیست. آیا کسانی که امروز منافق نامیده می‌شوند اما خود را اصلاح‌طلب می‌دانند، به‌واقع اصلاح‌طلب هستند؟ آیا آقای اصغرزاده و دوستان اصلاح‌طلب ایشان، منافقین را هم اصلاح‌طلب می‌دانند؟
از طرف دیگر، افرادی که معتقد به ولایت هستند و در دفاع از نظام موضع می‌گیرند و الحق و الانصاف از خیلی از اصول‌گراها قوی‌تر و محکم‌تر هستند هم اصلاح‌طلب نامیده می‌شوند. لذا باید گفت که اصلاح‌طلبی طیفی گسترده است. اگر منظور از اصلاح‌طلب، کسانی است که ولایت و چارچوب کلی نظام را قبول ندارند، تعداد آن‌ها قلیل و انگشت‌شمار است. اتفاقاً این افراد تندرو و افراطی‌اند. این‌ها کسانی‌اند که هر روز رنگ عوض کرده‌اند و متناسب با منافع روزشان تغییر موضع داده‌اند.
این‌ها در زمان تسخیر لانه‌ی جاسوسی هم جلوتر از همه، جلوی دوربین آمدند، مصاحبه کردند و مصادره به مطلوب کردند. این اقدامات باعث شد تا دانشجویان پیرو خط امام (ره)، طی اعلامیه‌ای، هر نوع موضع و بیانیه بدون تأیید دانشجویان پیرو خط امام (ره) را فاقد اعتبار اعلام کنند. متأسفانه، تعدادی از این افراد در زمان انتخابات مجالس پنجم و ششم به دفاع از خط امام (ره) پرداختند. این عده‌ی «نان به نرخ روز خور» از این راه به مجلس راه یافتند.
الآن همان افراد که تصور می‌کنند که مردم خواهان رابطه با آمریکا هستند، به نام دانشجویان پیرو خط امام (ره)، شعار رابطه با آمریکا سر می‌دهند. لذا آن‌ها خُلف وعده کردند و خلاف توافق دانشجویان پیرو خط امام (ره) عمل کردند و می‌کنند. طبق آن توافق، مقرر شد هر ادعایی بدون تأیید همه‌ی دانشجویانی که در ماجرای تسخیر لانه‌ی جاسوسی شرکت داشته‌اند، فاقد اعتبار است.
البته اعتقادم این است که این افراد که خودشان را محور قرار می‌دهند، به این باور نرسیده‌اند که به نفع آمریکا موضع بگیرند. در آن زمان واقعاً آقای اصغرزاده نسبت به این آقایان در بعضی موارد تقابل داشت. مثلاً انتخابات اولین دوره‌ی ریاست‌جمهوری به بنی‌صدر رأی نداد. در واقع، صادق‌تر از بقیه بود. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام (ره) شاخص‌هایی دارند که هر کس از آن‌ها فاصله بگیرد، دیگر جزء خط امام نیست. نمی‌شود اسم خط امام را مطرح کرد، بعد خلاف آن نظر داد و عمل کرد. یکی از تعهدات آمریکا در معاهده‌ی الجزایر، در مقابل مبادله‌ی کارکنان لانه‌ی جاسوسی این بود که دانشجویانی را که سفارت را تسخیر کرده بودند، نمی‌توان تحت تعقیب قرار داد. چرا امروز بحث پیگیری قضایی دانشجویان حاضر در تسخیر لانه‌ی جاسوسی آمریکا در سال 57 را مطرح می‌کنند؟ و برای آقای ابوطالبی ویزا صادر نمی‌کنند؟ حالا باید پرسید که چه کسی خلاف قول و تعهد خود عمل کرده است؟
پاسخ این است که آمریکا می‌خواهد حیثت از‌دست‌رفته‌ی خود را به دست بیاورد. اگر قبول داریم که تسخیر لانه‌ی جاسوسی در ظرف زمانی و مکانی خودش درست بوده و امام (ره) هم تأیید کرده است، چرا حالا حرف‌هایی می‌زنیم و مواضعی می‌گیریم که خلاف مواضع قبلی‌مان و آرمان‌هایی است که برایش انقلاب کرده‌ایم؟
در خصوص آزادی گروگان‌ها، مخالفت‌هایی صورت گرفت اما امام (ره) عبارتی دارند قریب به این مضمون که «این ماجرا مثل میوه‌ای بود که آبش گرفته شد؛ اما تفاله‌اش را هم نباید ارزان فروخت» یعنی گروگان‌گیری میوه‌ای بود که عصاره‌اش گرفته شد.

یعنی هدف شکستن ابهت و اقتدار آمریکا بود که به آن دست پیدا کردیم؛ اما تفاله‌ی آن را هم نباید ارزان فروخت. حالا ما با برخی حرف‌ها و مواضع‌مان، دستاوردهای این اقدام مهم را زیر سؤال می‌بریم. آیا آمریکا از اینکه کار جاسوسی می‌کرده اظهار ندامت و عذرخواهی کرده است؟ الآن چه چیزی عوض شده است؟ من چرا ما باید عذرخواهی کنیم؟ چرا وقتی که معتقدیم این اتفاق در ظرف زمانی و مکانی خودش درست بوده است، الآن آن را زیر سؤال می‌بریم؟ می‌گویند که در گذشته نمانید. این حرف را قبول می‌کنیم در گذشته نمی‌مانیم. اما چرا آن‌ها درگذشته مانده‌اند و گذشته را از نو زنده می‌کنند؟
یکی از تعهدات آمریکا در معاهده‌ی الجزایر، در مقابل مبادله‌ی کارکنان لانه‌ی جاسوسی این بود که دانشجویانی را که سفارت را تسخیر کرده بودند، نمی‌توان تحت تعقیب قرار داد. چرا امروز بحث پیگیری قضایی دانشجویان حاضر در تسخیر لانه‌ی جاسوسی آمریکا در سال 57 را مطرح می‌کنند؟ و برای آقای ابوطالبی ویزا صادر نمی‌کنند؟ حالا باید پرسید که چه کسی خلاف قول و تعهد خود عمل کرده است؟
یک تحلیل این است که امام (ره)، در جریان تسخیر لانه‌ی جاسوسی، از برخی جریان‌های سیاسی حمایت کردند. نظر شما در این خصوص چیست؟
امام هیچ وقت از هیچ جریانی حمایت نکرده‌اند. در زمان رژیم پهلوی، هر وقت جریانی خلاف اهداف اسلام ناب و انقلاب اسلامی بود، نهایت موضعی که می‌گرفتند این بود که تأیید نمی‌کردند و صرفاً سکوت می‌کردند تا رژیم پهلوی سوءاستفاده نکند. در خصوص تسخیر لانه‌ی جاسوسی، باید گفت زمانی که امام (ره) در مسئله ورود کردند، بقیه‌ی جریان‌های سیاسی موضع اتخاذ کردند.
نقش امام خمینی (ره) در مدیریت بحران تسخیر لانه‌ی جاسوسی چگونه بود؟
تسخیر زمانی اتفاق افتاد که نظام تثبیت شده بود، لذا امام (ره) به بهترین وجه، بحران را مدیریت کردند. از یک طرف، انتخابات اولین دوره‌ی‌ ریاست‌جمهوری در پیش بود. ایشان موضوع حل بحران را بعد از انتخابات موکول کردند. بلافاصله بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری به خاطر اینکه دیدند که متأسفانه رئیس‌جمهور در جهت خلاف اهداف نظام حرکت می‌کرد امام فرمودند: «حل مسئله‌ی‌ گروگان‌ها، با مجلس است.» تا مجلس زود تشکیل شود و تکلیف گروگان‌ها را روشن کند. لذا غربی‌ها زمان انتخابات ریاست‌جمهوری و مجلس کارشکنی نکردند تا مسئله‌ی گروگانان‌هایشان زودتر حل شود.
خاطرات برژینسکی را بخوانید. روندی که پیش‌بینی کرده بودند که چگونه نگذارند انقلاب پیروز شود و تداوم داشته باشد و پاتک‌هایی را که امام (ره) تا زمان وقوع جنگ علیه برنامه‌های آن‌ها زد بخوانید. برژینسکی می‌گوید بعد از انقلاب ایران، در دولت وقت آمریکا، بحث بر این بود که علیه ایران اقدام نظامی صورت گیرد یا نه؟ تقریباً 70 درصد کابینه‌ی وقت آمریکا معتقد بودند که علیه ایران اقدام نظامی صورت گیرد، اما بلافاصله بعد از اعلام ترکیب دولت موقت به نخست‌وزیری بازرگان، آرای اعضای جلسه معکوس شد و هفتاد درصد اعضا با اقدام نظامی علیه ایران مخالفت کردند.
به خاطر گرایش‌های غرب‌گرایانه‌ی دولت موقت بود که بعد از استعفای دولت موقت، امام فرمودند: این‌ها را قبول نداشتم، از اول هم آن‌ها را قبول نداشتم. مسائل بعدی جنگ‌های فرقه‌ای و قومیت‌ها بود تا کشور دچار تجزیه کنند. بعد از شکست همه‌ی گزینه‌ها، نهایتاً به گزینه‌ی جنگ رسیدند. اما امام از این بحران‌ها، پشت سر هم برای حفظ نظام و شکستن توطئه‌های دشمنان بهره بردند. در زمینه‌ی مدیریت بحران‌ها، امام دقیقاً حساب‌شده عمل کردند. سیاست‌های امام را ما هنوز خوب نتوانسته‌ایم درک کنیم.

گفته می‌شود بروس لینگن، دیپلمات آمریکایی و هنری برشت، مسئول میز ایران در وزارت خارجه‌ی آمریکا در آن دوران، نسبت به پذیرش شاه در آمریکا و امکان تسخیر سفارت آمریکا و بروز بحران گروگان‌گیری در ایران هشدار داده بود. به‌رغم این هشدار، چرا آمریکا شاه را پذیرفت و سفارتش را در ایران تخلیه نکرد؟
در زمان وقوع اعتراضات، قیام‌ها و جنبش‌های مردمی در همه‌ی کشورها این احتمال وجود دارد که مردم به سفارت‌خانه‌ها تعرض کنند. لذا ممکن است به خاطر شرایط وضع موجود، بعضی از سفارت‌خانه‌ها تعطیل شوند؛ اما اینکه چقدر این احتمال قوی است، یک بحث دیگری است.
در مقابل این سؤال که چرا آمریکا سفارت را تخلیه نکرد یا حتی بعد از تسخیر سفارت، چرا اقدامی نکرد دو پاسخ وجود دارد: اول اینکه آمریکایی‌ها قطعاً می‌دانستند که با ورود شاه به آمریکا، مردم نسبت به این قضیه متعرض خواهند شد و این امکان وجود دارد که سفارت را تسخیر کنند. لذا به طور طبیعی چنین احتمالی وجود داشت که چنین حوادثی پیش بیاید. طبق اسناد، دولت موقت قول و قرارهایی داده بود که گروگان‌ها را پس بدهند. اسنادش هم موجود است که در مجموعه‌ی اسناد لانه‌ی جاسوسی منتشر شده است. همان طور که مقرر کرده بودند، جسد هویدا را تحویل بدهند. به این نحو که جسد را تا مدتی خاک نکردند و بعد به طریقی جسد را به فرانسه منتقل کردند و از آنجا به اسرائیل بردند و در آنجا دفن کردند. اسناد همه‌ی این‌ها موجود است.
از آن طرف، آمریکایی‌ها هم قول و قرارهایی داده بودند که تعرضی به ایران نخواهند داشت. در خصوص اقدام نظامی آمریکا، که در طبس با الطاف الهی به شکست کشیده شد، باید بگویم که فرمانده‌ی عملیات دلتا بعدها درباره‌ی این عملیات می‌گوید: این‌قدر ما را متهم به کم‌کاری نکنید. ما همه‌ی اقدامات لازم را انجام دادیم، آموزش‌های لازم به نیروها داده شد، فضای ایران را شبیه‌سازی کردیم، تمامی تمرین‌ها را انجام داده بودیم، با کشورهای منطقه هماهنگ کرده بودیم؛ نمی‌دانیم چه شد فقط می‌توانیم بگویم که آیت‌الله خمینی در جماران ایستاده بود با هر دستی که تکان می‌داد یکی از پرنده‌های ما می‌افتاد، چیز دیگری نمی‌توانم بگویم. این‌ها حرف‌ها و اعترافات خودشان است.
اصغرزاده مدعی است که غرب رویکرد جدیدی در پیش گرفته، آیا به واقع چنین است؟ چرا وی دچار این خطا در تحلیل شده است؟
اساساً ماجرای رابطه‌ی ما با غرب از اینجا نشئت می‌گیرد که ما دو فرهنگ جدا و متفاوت هستیم. وقتی آن‌ها قائل به جنگ تمدن‌ها هستند، ما نیز خواه‌ناخواه در جنگ هستیم. اما گاهی‌اوقات ما این موضوع را فراموش می‌کنیم. مثلاً ممکن است من تغییر کنم و تفکر من همسو با اندیشه‌ی غرب شود؛ لذا او من را همراه با خود می‌داند و گاهی او با من کوتاه می‌آید. در مقابل، من فکر می‌کنم که دشمنی او با من کمتر شده، در‌حالی‌که من شبیه به او شده‌ام، خودم هم نفهمیده‌ام و حرف‌هایی که او می‌خواسته است من می‌زنم. اما در مقابل، هیچ‌کدام از مختصات فکری آمریکایی‌ها نسبت به ما تغییر نکرده است. البته از لحاظ اساسی و بنیانی ما هم تغییر نکرده‌ایم. غرب به طور ریشه‌ای با ما مشکل دارد و ما را تهدید خودش می‌داند. لذا کاری می‌کند که بعضی از افراد برای کارهایی که در گذشته برای آرمان‌هایشان کرده‌اند احساس شرمندگی کنند.

اما باید پرسید رفتار غرب کجا تغییر کرده است؟ چه نرمشی نشان داده‌اند که ما رفتارمان را تغییر بدهیم؟ البته افرادی هستند که در مسیر راه به‌قول خودشان خسته شده‌اند، اما آیا از تعداد حدوداً 450 نفری که در تسخیر شرکت داشته‌اند، همه خسته شده‌اند؟ واقعیت این است که طرف مقابل هم که فهمیده است برخی خسته شده‌اند، از همین رو سعی می‌کند به نحوی آن‌ها را در همین‌جا نگه دارد و نگذارد ما به مقصودمان برسیم؛ در‌حالی‌که کماکان او سلاح خود را کشیده و ایستاده است.


اصغرزاده اعتراف می‌کند که نیروهای مخالف آمریکا در ایران، که به تسخیر سفارت دست زدند، بعد‌ها موتور محرکه‌ی جریان اصلاح‌طلبی در ایران شدند. با توجه به سابقه‌ی منفی آمریکا، چرا برخی افراد، که سابقه‌ی ضدآمریکایی دارند، اکنون به عذرخواهی از غرب افتاده‌اند؟ علل تغییر رویکرد این افراد چیست؟
همه‌ی کسانی که در ابتدا به‌واقع ضد‌آمریکایی بودند، الآن هم به همان میزانی که بودند، ضدآمریکایی هستند؛ البته در همان موقع مثل الآن بعضی‌ها تندتر می‌رفتند و همان موقع هم به آن‌ها گفته می‌شد که این اقدامات شما به انقلاب ضربه می‌زند؛ اما الآن همان افراد، فرش قرمز جلوی پای آمریکایی‌ها پهن می‌کنند.
غرب چه نرمشی نشان داده است که ما رفتارمان را تغییر بدهیم؟ البته افرادی هستند که در مسیر راه به‌قول خودشان خسته شده‌اند، اما آیا از تعداد حدوداً 450 نفری که در تسخیر شرکت داشته‌اند، همه خسته شده‌اند؟ واقعیت این است که طرف مقابل هم که فهمیده است برخی خسته شده‌اند، از همین رو سعی می‌کند به نحوی آن‌ها را در همین‌جا نگه دارد و نگذارد ما به مقصودمان برسیم.
در آن دوران این افراد، که غالباً از مارکسیست‌ها بودند، به‌شدت ضدآمریکایی بودند و امام (ره) آن‌ها را «چپ آمریکایی» نامید، چون بعدها معلوم شد که این موضع آن‌ها توطئه بوده است تا نظام، در راستای اهداف آمریکا، تثبیت پیدا نکند. آن‌ها با انقلاب تقابل داشتند. بحث این است که همان موقع هم موضع ضدآمریکایی کسانی که از مجاهدین انقلاب اسلامی نامیده می‌شدند، مشکوک بود. اما کسانی که با آهنگ امام (ره) حرکت می‌کردند، الآن هم اکثراً بر موضع‌شان هستند. حالا ممکن است در بعضی موارد رویکردشان تغییر کرده باشد، اما همچنان بر موضع اصولی خود هستند. آن‌ها به‌طور گمنام درگیر مسائل انقلاب شدند، زیرا نمی‌خواستند از این موضوعات سوءاستفاده کنند.
اما عده‌ی قلیلی از اولش تا الآن نان‌خور انقلاب شدند. البته موضع آقای اصغرزاده نسبت به بعضی از دوستان دیگر متعادل بود. ایشان یکی از معدود افرادی بود که به بنی‌صدر رأی نداد. برخی افراد آن موقع به‌شدت شعارهای ضدآمریکایی می‌دادند، اما خیلی مشکوک بودند. وصیت‌نامه‌ی شهید لاجوردی ر ا راجع به این‌ها بخوانید. شهید لاجوردی در مورد این‌ها می‌گوید: «خدایا تو شاهدی چندین بار با عناوین مختلف خطر منافقین انقلاب را (همان‌ها که التقاط به گونه‌ی منافقین خلق سراسر وجودشان را و همه‌ی ذهن و باورشان را گرفته و همانا ریاکارانه برای رسیدن به مقصودشان دستمال ابریشمی بسیار بزرگی به بزرگی مجمع الاضداد به دست گرفته‌اند، هم رجایی و باهنر را می‌کشند، هم به سوگشان می‌نشینند، هم با منافقین خلق پیوند تشکیلاتی برقرار می‌کنند، هم آنان را دستگیر می‌کنند و هم برای آزادی‌شان و اعطای مقام و مسئولیت به آنان تلاش می‌کنند و از افشای ماهیت کثیف آنان سخت بیمناک می‌شوند، هم در مبارزه علیه آنان (و در حقیقت برای جلب رضایت مسئولین و نجات بنیادی آنان) خود را در صف منافق‌کُشان می‌زنند و هم در حوزه‌های علمیه به فقه و فقاهت روی می‌آورند تا مسیر فقه را عوض کنند.) به مسئولین گوشزد کرده‌ام. گفته‌ام که خطر اینان (منافقین انقلاب) به مراتب زیادتر از خطر منافقین خلق است؛ چرا که علاوه بر همه‌ی شیوه‌های منافقانه‌ی منافقین، سالوسانه در صف حزب‌اللهیان قرار گرفته، صفوف مقدم را غاصبانه به تصرف خود درآورده‌اند؛ به‌گونه‌ای که عملاً عقل و اراده‌ی منفصل برخی تصمیم‌گیرندگان قرار گرفتند. کسانی که خود را حزب‌اللهی نشان می‌دهند پر ملائک هم جرئت نزدیک شدن به این‌ها را ندارد. پسرم علی‌رغم همه‌ی مخالفت‌هایی که با من دارند، بعد از فوت من، اولین بیانیه را همین‌ها خواهند داد.»
این پیش‌بینی بعدها به حقیقت پیوست. چون بعد از شهادت شهید لاجوردی، مجاهدین انقلاب، اولین بیانیه را در شهادت شهید لاجوردی صادر کردند. این‌ها الآن به نحوی موضع می‌گیرند که گویی دل مردم ایران برای رابطه با آمریکا لک زده است. اما اساساً مردم با توجه به حافظه‌ی تاریخی‌شان دل خوشی از رابطه با بیگانه ندارند. این از خصوصیات ملی ماست. مردم ما انسان‌های باشرف و عزت‌مندی هستند. اگر احساس کند که عزتش دارد لکه‌دار می‌شود، برای صیانت از عزت نفس و شرفش به میدان آمده‌اند.

در خصوص علل تغییری رویکرد برخی از افراد، که در ابتدای انقلاب به‌شدت شعارهای ضدآمریکایی می‌دادند، باید گفت که این اعتقاد آن‌ها مبنا و پایه‌ی محکمی ندارد لذا یا ریاکاری بوده یا جوّزدگی و تحت شرایط انقلابی قرار گرفتند یا اینکه از ادامه دادن به راهی که در پیش گرفته‌اند، خسته شده‌اند. در هر صورت، به‌واقع به این شعارها اعتقادی نداشته‌اند؛ در غیر این صورت اگر واقعاً به ارزش‌ها و آرمان‌ها اعتقاد و باور داشتند، هیچ‌گاه از آن‌ها کوتاه نمی‌آمدند یا خسته نمی‌شدند. مثل کسانی که یا شهید شدند و عمرشان را بر سر اعتقادشان گذاشتند یا کسانی که هنوز بر اعتقادشان هستند و بعد از بیش از 35 سال هنوز از اعتقاد و آرمانشان دفاع می‌کنند.
شاید هم مطامع دنیوی و مادی چشم برخی را گرفته و به طمع آن، حاضر به دست کشیدن از آرمان‌هایشان شده است. البته این تغییر رویکرد ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد که برای قضاوت درباره‌ی کسی باید به دلایل خاص هر کس توجه داشت. البته اگر مردم تشخیص دهند که با نرمش عزتشان پا بر جا می‌ماند و این با اصول هیچ منافاتی ندارد، از خود نرمش نشان می‌دهند. اما اگر احساس کنند که با این نرمش مسؤلین، از مسیر منحرف می‌شوند، خودشان اصلاح مسیر می‌کنند و آن‌ها را به راه می‌آورند یا اینکه مسئولین را تغییر می‌دهند.
اما برخی از افراد و جریانات سیاسی تصور می‌کنند که نرمش مردم ناشی از تغییر نگرش آن‌هاست، در‌حالی‌که این‌طور نیست؛ مثلاً در اواخر دوره‌ی اصلاحات، با همکاری وزارت ارشاد آن موقع و افرادی مثل عباس عبدی و یک مرکز افکارسنجی اقدام به نظرسنجی از مردم در خصوص نظر مردم درباره‌ی رابطه با آمریکا کردند. بعد از انتشار نتایج تحقیق از مصاحبه‌کننده‌ها و همچنین دقت در افراد و آدرس‌هایی که مورد نظرسنجی قرار گرفته بودند، مشخص شد این نظرسنجی در حقیقت نظرسازی بوده است.
گزارش ناظر طرح می‌گوید: «اغلب آدرس‌ها مربوط به آرایشگاه‌های زنانه آن هم از بخش‌های بالای شهر بود. به پرسشگران گفته شده بود که از چه تیپ افرادی سؤال بپرسند و از چه تیپ افرادی سؤال نکنند؛ حتی به آن‌ها گفته شده بود که نتیجه باید چه باشد!» البته بعد از اینکه مشخص شد این نظرسازی دروغ بوده است، افراد دخیل در آن طرح دستگیر و زندانی شدند و خودشان اعتراف کردند که این، نظرسازی بوده است؛ حتی گزارش ناظر پروژه بر دروغ بودن آن تأکید داشت. بعد از آن، مرکز افکارسنجی بسیج طرحی سرّی را برای بررسی موضع و نظر مردم در خصوص رابطه با آمریکا در دستور کار قرار داد. جالب این بود که به خاطر جوّ روانی که نظرسنجی قبلی ایجاد کرده بود، برخی از استادان و محققین کمتر حاضر می‌شدند که مسئولیت نظارت بر این پروژه را بر عهده بگیرند؛ چون این تصور و ذهنیت ایجاد شده بود که واقعاً مردم خواهان رابطه با آمریکا شده‌اند.
نهایتاً اینکه با همکاری تعدادی از استادان دانشگاه، مسئولیت این طرح را بر عهده گرفتیم. البته در بین برخی مسئولین هم این شبهه ایجاد شده بود که نکند واقعاً مردم طرفدار رابطه با آمریکا شده‌اند؟ لذا در گام اول این طرح سؤالات پرسش‌نامه طراحی شد. اتفاقاً سؤالات به نحوی طراحی و تنظیم شده بود که بیشتر به سمت‌وسوی تأیید برقراری رابطه با آمریکا باشند و بیشتر به آن سمت بچربد.
نتایج این نظرسنجی بسیار جالب بود. بیش از 75 درصد مردم مخالف برقراری رابطه با آمریکا بودند و حتی حاضر بودند در مقابل حمله‌ی نظامی آمریکا مقاومت کنند. در پاسخ به این سؤال که «فکر می‌کنید چند درصد از مسئولین حاضر به مقاومت و ایستادگی در مقابل آمریکا هستند؟ گفته بودند 35 درصد مردم و مسئولین حاضر به ایستادگی و مقاومت در مقابل آمریکا هستند.»
لذا این اشتباهی که برخی از دوستان مرتکب می‌شوند فکر می‌کنند الآن مردم هم خواستار برقراری رابطه با آمریکا شده‌اند، ناشی از تحلیل‌های ژورنالیستی و رسانه‌ای است. همچنین به خاطر این است که کمتر با مردم ارتباط دارند. این‌ها سرشان بیشتر با رسانه‌ها گرم است و کمتر با بدنه‌ی مردم ارتباط دارند. مردم ما مردمی عزت‌مند هستند و حاضر نیستند در مقابل لبخندهای غربی‌ها عزت خود را لکه‌دار کنند. هر یک از بحران‌ها و اتفاقاتی که در ایران اتفاق افتاد، در هر یک از کشورهای دیگر افتاده بود، باعث سرنگونی آن‌ها می‌شد، اما ملت ایران محکم و استوار در مقابل آن‌ها ایستادند و مقاومت کردند.
همان‌طور که می‌دانید، کودتای 28 مرداد 32 از سفارت آمریکا کلید خورد. با توجه به این سابقه، تا چه حد تسخیر سفارت ناشی از احتمال وقوع مجدد آمریکایی‌ها بود؟
شاید روز اول تسخیر، کسی این تحلیل را نمی‌کرد. اما تداوم تسخیر این تفکر را اثبات کرد. بعداً معلوم شد که آمریکا برنامه‌هایی مثل کودتا و حتی اقدام نظامی برای برگردان شاه در نظر داشته است. آن‌ها حتی در بین اعضای دولت موقت هم نفوذی داشتند؛ مثلاً ارتباط عباس امیرانتظام، سخن‌گوی دولت موقت و بعضی از اعضای دولت با سفارت یا ارتباط بنی‌صدر با سفارت با استناد به اسناد به‌دست‌آمده از سفارت تأیید شد.
اگر جریان عذرخواهی از آمریکا را یک سناریو تصور کنیم، این سناریو چه اهدافی را دنبال می‌کند؟
این سناریوی عذرخواهی بازسازی و بزک کردن چهره‌ی ازدست‌رفته‌ی آمریکاست. این اقدامات در نهایت می‌خواهد بگوید که آمریکا در مقابل ما کوتاه آمده است،‌ چرا ما کوتاه نیاییم؟ در‌حالی‌که آمریکا باید در مقابل اقداماتی که در هشت ماه ابتدای انقلاب در برابر انقلاب مردمی ایران انجام داده است جواب بدهد؛ اقداماتی مثل حمایت از گروهک‌ها‌ی تروریستی مثل گروهک فرقان که شهید مطهری، شهید مفتح و شهید قرنی را به شهادت رساند یا شنودهایی که انجام می‌دادند. این گفته‌ها بر طبق اسنادی است که سندش از لانه‌ی جاسوسی به‌دست آمده است یا پذیرش شاه و عدم استردادش به ملت ایران، در خصوص کودتای 28 مرداد، حمایت از جریانات تجزیه‌طلب مثل خلق عرب، خلق ترکمن، خلق بلوچ و… از جمله مواردی است که آمریکا در برابر آن‌ها باید پاسخ‌گو باشد. لذا قبل از اینکه ما عذرخواهی کنیم، آمریکایی‌ها باید عذرخواهی کنند و علاوه بر آن اقداماتشان را جبران کنند.
* با تشکر از این‌که وقت خود را در اختیار برهان قرار دادید.

انتهای پیام/