لشکر عقل و جهل در روایات به بیان آیتالله جاودان
خبرگزاری تسنیم:آیتالله جاودان گفت: اگر من شب یک گناهی بکنم، ممکن است تمام کارهای خوبی که در طول روز کردهام را خراب کند. بنابراین به طور جدی باید تمام شود و از بین برود و هیچ گناهی در زندگی آدم نباشد تا امکان اینکه کارهای خوب آدم قوت بگیرد...
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، آیتالله محمد علی جاودان در جلسه هفتگی درس اخلاق خود با عنوان «جنود عقل و جهل» سخنرانی کرد.
مشروح بیانات آیتالله جاودان را در ادامه می خوانید:
«أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین».
هفته پیش یک بحثی عرض کردیم. در ادامه آن میخواهیم یک حدیث عرض کنیم. حضرت صادق علیه السلام فرمود: إنَّ الله عزّ وَ جَل خَلَقَ العَقل وَ هُوَ أوَّلَّ خَلقٍ مِنَ الرُّوحانییّن خدای تبارک و تعالی عقل را خلق فرمود و او اولین مخلوق از مجموعه روحانیان است. در دست راست عرش. این مربوط به یک عالمی غیر از عالم ماست. خیلی بلندمرتبه تر از عالم ماست. مربوط به یک زمانی غیر از زمان ماست. زمانی بلندمرتبه تر از زمان ما. اما دارد به زبان ما حرف می زند. به زبان این عالم از عالمی حرف می زند که هیچ ربطی به عالم ما ندارد. بلند مرتبه بودن آن عالم مانند بلند بودن طبقه دوم نسبت به طبقه اول نیست. مثلاً مانند اینکه خورشید بالای سر ما است، نیست. حالا چکار کنیم؟ ما نمیفهمیم. خدای تبارک و تعالی عقل را خلق فرمود و آن اولین مخلوق از روحانیان عالم بود. آن عقل در دست راست عرش قرار داشت. آن را از نور خودش خلق کرد. فَقالَ لَهُ أدبِر. فأدبَرَ به او فرمود پشت کن و او پشت کرد. ثُمَّ قالَ لَه أقبِل. فَأقبَلَ بعد فرمود رو کن و او رو آورد. همه اینها معنا دارد. نه از این معناهایی که ما الان از پشت و رو کردن میفهمیم.آن عقل اصلاً پشت و رو ندارد. فَقالَ الله تَبارک و تَعالی.
سخاوت و شجاعت از جنود عقل است
ما میخواهیم یک چیز دیگری عرض کنیم. حالا بگذارید این را بخوانیم. فَقالَ الله تَبارک و تَعالی خَلَقتُکَ خَلقاً عَظیمً من تو را مخلوقی بزرگ خلق کردهام. وَ کَرَّمتُکَ عَلی جمیعِ خَلقی تو را بر همه مخلوقات خودم گرامی داشتهام. تو از همه برتری. قالَ ثُمَّ خَلَقَ الجَهل جهل را در برابر عقل خلق کرد. ببینید عقل و جهل. ما جهل را در برابر علم به کار میبریم. اینجا جهل را در برابر عقل به کار برده است. معلوم است چرا؟ مِنَ البَحرِ الاُجاجِ ظلمانیاً آن را از دریای ظلمانی خلق فرمود. فقالَ لَهُ أدبِر فأدبَرَ به او فرمود پشت کن، پشت کرد. سپس فرمود رو کن. أقبِل فَلَم یُقبِل. فرمود رو کن و رو نکرد. حالا یک معنا برا أقبِل و أدبِر عرض کنیم. فرمودند که عقل را به این عالم فرستادند. آمدن به این عالم که عالم پست پست پست عوالم است، پشت کردن به آن عالم برتر بلندمرتبه نورانی است. بعد به عقل گفتند بازگرد. عقل بازگشت و در این ظلمت عالم ماده نماند. به جهل گفتند به عالم ماده برو. او به عالم ماده آمد. بعد گفتند به عالم ملکوت برگرد. بلکه برتر از ملکوت. دیگر نیامد. جهل اینجا ماند، جهل کنار ما مانده. فقالَ لَهُ أدبِر فأدبَرَ ثمَّ قالَ أقبِل فَلَم یُقبِل فَقالَ لَهُ أستَکبَرتَ؟ کبر ورزیدی؟ تکبر کردی؟ فَلَعَنَه. آنگاه او را لعن کرد. چون تکبر کرد، او را لعن کرد. ثُمَّ جَعَلَ لِلعَقلِ خَمسَهً وَ سَبعینَ جُنداً سپس برای عقل هفتاد و پنج لشکر قرار داد. فَلَّما رَأ الجَهل ما أکرَمَ الله بِهِ العَقل وقتی جهل مشاهده کرد که خدای متعال چگونه عقل را گرامی داشته است و این مقدار لشکر برای او قرار داده است، وَ ما اعطاهُ أَضْمَرَ لَهُ الْعَدَاوَةَ عداوت او را در دل گرفت. جهل عداوت عقل را در دل گرفت.
فَقَالَ الْجَهْلُ یَا رَبِّ هَذَا خَلْقٌ مِثْلِی به درگاه الهی عرض کرد خدایا این یک مخلوقی مانند من است. خَلَقْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ قَوَّیْتَهُ وَ أَنَا ضِدُّهُ این هم یک خلقی مانند من است. او را خلق فرمودی و او را گرامی داشتی و او را قوت بخشیدی و با هفتاد و پنج لشکر تقویت کردی. من هم ضد او هستم و من هم میخواهم. خدای متعال هفتاد و پنج لشکر هم برای او قرار داد. بعد در حدیث دانه دانه لشکرهای عقل را میشمارد و در برابرش لشکرهای جهل را میشمارد. به بحث هفته قبل برمی گردد. مثلاً سخاوت جند عقل است. شجاعت جند عقل است. از جنود عقل است. در برابرش جبن و ترس یکی از جنود جهل است.
بخل، جبن و ترس از جنود جهل است
در برابر سخاوت چیست؟ بخل. بخل یکی از جنود جهل است. تا آخر میشمارند. بعد در پایان به جنود عقل می گویند من تو را تکمیل نکردم مگر در انبیاء و اولیاء. انبیاء و اولیاء از همه جنود عقل برخوردارند. ماها چطور؟ هیچی. اگر بحث هفته گذشته در خاطرتان باشد عرض کردیم هر عمل خوبی که من انجام میدهم یک فردی از افراد یکی از صفات خوب من است. حالا مثال عرض میکنم. یک بار دستم را در جیبم میکنم و میدهم. این یک عمل سخاوتمندانه است. یک عمل سخاوتمندانه یک مصداق از مصادیق سخاوت است. سخاوت یکی از جنود عقل است. من با عمل سخاوتمندانه دارم آن را تقویت میکنم. اگر من توانستم این را به کمال برسانم صاحب یکی از جنود عقل هستم. آن جند عقل مرا به بهشت میکشاند. جایگاه همه جنود عقل در بهشت است.
عرض کردیم فرمودند من این جنود را تکمیل نمیکنم مگر در انبیاء و اولیاء. یعنی کسی به مقام نبوت و رسالت میرسد. اگر در خاطرتان باشد یک وقت دیگر عرض کردیم که قرآن کریم درمورد اینها میفرماید که صالحین هستند. همه انبیاء و اولیاء در شمار صالحان هستند. صالحان یعنی چه کسانی؟ یک عمل صالح داریم. هر عمل خوبی عمل صالح است. عمل صالح یعنی عمل درست. اگر شخص صالح بود، یعنی انسان درست. یعنی انسان تمام و کامل. انسان کامل آن است که این صفات به طور کامل در او وجود دارد و آن صفات بد در او نیست. هر یک از آن صفات یک عیب و یک نقص آدمی است. فرمودند انسان صالح، آن است که هیچ یک از این صفات بد در او نیست. جبن نیست. بخل نیست. تکبر نیست. حسادت نیست. هیچ یک از اینها نیست تا همه هفتاد و پنج لشکر جهل. پس به طور کلی از جهل پیراسته است.
یک مطلب دیگر عرض کنم. اگر قرآن در خاطرتان باشد، داستان حضرت موسی در قوم بنی اسرائیل را دارد. در داستان آن گاو. یک کسی کشته شده بود و آنهایی که او را کشته بودند، جنازهاش را در یک محله ای انداخته بودند. حالا بین دو قبیله جنگ شده بود. اینها میگفتند ما نبودیم. ما مقصر نیستیم. ما اصلاً خبر نداریم. جنازه را آوردهاند در محل ما انداختهاند. گفتند نه ما شما را رها نمیکنیم. شما جوان ما را کشتهاید. یک چنین جنگی شد. جنگ جدی ای بود. خب چکار کنیم؟ به حضرت موسی مراجعه کردند. ایشان با وحی نتیجه گرفتند که این کشته را زنده میکنیم و از خودش میپرسیم. چکار کنیم؟ گفتند بروید یک گاو بکشید و دمش را به این مقتول بزنید زنده میشود. همان داستانی که قرآن دارد که مدام میپرسیدند گاوش چگونه باشد؟ همین که می گویند ایرادهای بنی اسرائیلی. همینطور کش آمد. سرانجام گاو زردی با سن مشخص که اصلاً در شخم مورد استفاده قرار نگرفته باشد، انتخاب شد. در اثر همین بداخلاقیهایی که کردند خیلی هم برایشان گران تمام شد. آنجا وقتی حضرت موسی علیه السلام با قوم خودش صحبت میکرد، فرمود یک گاوی باشد که دارای این صفات باشد. اینها گفتند تو ما را مسخره میکنی. نمیخواهم اینها را عرض کنم. منظورم همین یک تکه بود.
عقل و ایمان با هم قرین اند
ایشان در آیه 67 سوره مبارکه بقره فرمود: أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ من به خدا پناه میبرم که در شمار جاهلان باشم. یعنی چه؟ کسی که کسی را مسخره میکند، جاهل است. به اصطلاح قرآن جاهل است. مسخره کردن یکی از صفات جهل است. حسادت یکی از جنود جهل است. بخل یکی از جنود جهل است. اگر آدم از این صفت برخوردار باشد مشکل می شودها. جای اینها در جهنم است. این فرصتی که به من و شما دادهاند، این هفتاد هشتاد سال یک فرصت است دیگر؛ یک فرصت است که شما از جنود عقل بهره مند شوی. همه ثروت شما در عالم آخرت همین است که داری. اگر سخاوت داری، این ثروت آخرتی شماست. ثروت آخرتی شما که پول نیست. فرض کن اینجا حساب داری و صد میلیارد تومان پول در حسابت هست. باشد. این مربوط به این عالم است. تا پرده برداشته شد، همه کشک میشود. همه بیهوده میشود. دیگر یک قران قیمت ندارد. آن وقت این ثروتهای آدم ثروت است.
در ادامه روایت فرمودند که فَکَانَ مِمَّا أَعْطَی الْعَقْلَ مِنَ الْخَمْسَةِ وَ السَّبْعِینَ الْجُنْدَ از آن هفتاد و پنج لشکری که خدای متعال برای عقل قرار داد اینها است. حالا میشمارند. الْخَیْرُ وَ هُوَ وَزِیرُ الْعَقْلِ خوبی. خوبی یعنی خوبی دیگر. یعنی همه خوبیها. خوبی وزیر عقل است. وَ جَعَلَ ضِدَّهُ الشَّرَّ ضد خوبی، بدی است دیگر. وَ هُوَ وَزِیرُ الْجَهْلِ آن هم وزیر جهل است. همه بدیها در جهل است و همه خوبیها در جهل است. وَ الْإِیمَانُ ایمان جزء جنود عقل است. عقل و ایمان با هم قرین اند. اگر کسی از ایمان برخوردار نیست، این عقل [را ندارد.] فکر میکنم هفته گذشته عرض کردیم و دومرتبه تکرار میکنم. ما می گوییم عقل. عقل آن است که توانایی حل مسائل حساب را دارد. میتواند مسائل فیزیک را حل کند. میتواند مشکلات اقتصادی را حل کند. مثلاً یک اقتصاددان بزرگ در فلان سال از قرن بیستم توانسته مشکلاتی که برای اقتصاد آمریکا پیش آمده بوده را حل کند. خب این از چه راهی است؟ از طریق عقل. اما کدام عقل؟ این عقل نه. ما به آن می گوییم عقل نظری. آدم با عقل نظری میتواند مساله حل کند. دو به علاوه دو میشود چهار. دو ضرب در دو میشود چهار. این، آن عقل است. آجرهای اولیه ساختمان آن همین دو ضرب در دو میشود چهار است.
میتوانیم تمام این جنود عقل را تحصیل کنیم
مبانی و اصول تفکر آدمی مربوط به ساختمان عقل نظری است. در این عقل عملی، آدم خوبی میفهمد، بدی میفهمد. یک کسی یک کار بدی میکند. وقتی من میبینم و میفهمم، بدم میآید. اینکه بدم میآید مربوط به آن عقل است، نه عقل اولی. آن عقل اولی فقط میتواند دو ضرب در دو را بفهمد. دیگر این را نمیفهمد. خوبی و بدی را نمیفهمد. خوبی و بدی مربوط به یک عقل دیگر است که ما به آن می گوییم عقل عملی. این عقلی که می گویند، آن عقل است. همانطور که در آن عقل نظری شما دو دو تا چهارتا را میفهمی اما ریاضیات پیشرفته را نمیفهمی و باید کار کنی و تمرین کنی تا به آن ریاضیات پیشرفته هم برسی، و این ریاضیات پیشرفته هزار فرسخ با دو دو تا چهارتا فاصله دارد، در این عقل عملی هم اگر آدم رویش کار کند، به یک عوالم ناشناخته ای میرسد که الان دیگر برای ما ناشناخته است. همه این چیزهای به این عقل میخورد و این عقل به درد آن عالم میخورد. ما دودوتا چهارتا را با عقل نظری میفهمیم. خوبی و بدیها را با عقل عملی میفهمیم. اگر شما روی عقل عملی تمرین کنی، به این عقلی میرسیم که می گویند هفتاد و پنج لشکر دارد. همه خوبیهایی که میشماریم و برای انسان ممکن است، جزء جنود آن عقل است.خوبیاش این است که ما میتوانیم تمام این جنود عقل را تحصیل کنیم.
آن هفته هم عرض کردم. این عقلی است که آدم میتواند آن را تحصیل کند. برایتان مثال عرض کردم. ببینید شما یک درجه از هوش دارید. خب یک درجه از هوش است دیگر. تست روانشناسی درجهاش را معین میکند. آن درجه زیاد هم نمیشود. اما این عقل زیاد میشود. چگونه؟ از تمرین. آن عقل اول در اثر تمرین فعلیت پیدا میکند. فعلیت پیدا میکند. شما دودوتا چهارتا را داری و باید درجات بالاترش را به دست بیاوری. اینجا هم آدم خوبیها و بدیهای اولیه را میفهمد و درجات بالاترش را باید تحصیل کند. اگر این عقل تحصیل شود، سرمایه آخرت آدم میشود. بهشت را در برابر این میدهند. ببینید بهشت را در برابر عمل خوب میدهند. خب عمل خوب یعنی چه؟ یعنی عقل. اگر خاطرتان باشد هفته پیش عرض کردیم هر عمل خوب یک واحد عقل است. مال را عرض کردیم. من دستم را در جیبم میکنم و برای یک کاری خیلی کمک میکنم. نامش یک عمل سخاوتمندانه است. این یک واحد عقل از این نوع عقل است. اگر این تکرار شود، تبدیل به صفت سخاوت میشود و صفت سخاوت سرمایه ای است که عرض کردیم. فرمود « فَلَا تَجْتَمِعُ هَذِهِ الْخِصَالُ کُلُّهَا مِنْ أَجْنَادِ الْعَقْلِ إِلَّا فِی نَبِیٍّ أَوْ وَصِیِّ نَبِیٍّ أَوْ مُؤْمِنٍ قَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ».
با گذر زندگی به بیهودگی فرصت خودمان را برای تکمیل عقل از دست دادهایم
در روایت همه این خصال عقلانی را شمردهاند و من دیگر عرض نمیکنم، مثلاً حیا را جزء جنود عقل شمردهاند. همه این خصال عقلانی در یک پیامبری یا در نبی و یا وصی پیامبر و نبی، هست. اوصیاء و انبیاء از این درجه اعلای عقل برخوردارند که توانستهاند به مقام نبوت و رسالت برسند. یا مؤمنی که خدا قلب او را به ایمان امتحان کرده است. یک وقت چشم من امتحان میشود. اگر به نامحرم نگاه کردم و بد نگاه کردم، خب رفوزه ام. اگر توانستم خودم را نگاه دارم و چشمم را پاک نگاه دارم، قبول شدهام. یک وقت قلب آدم مورد امتحان قرار میگیرد. حالا توضیح این بماند. وَ أَمَّا سَائِرُ ذَلِکَ مِنْ مَوَالِینَا اما سایر دوستان ما، حضرت صادق میفرمایند؛ فَإِنَّ أَحَدَهُمْ لَا یَخْلُو مِنْ أَنْ یَکُونَ فِیهِ بَعْضُ هَذِهِ الْجُنُودِ نمیشود از دوستان ما باشد و چیزی از این لشکرهای عقل را نداشته باشد. بدون بهره مندی از این عقل نمیشود. اگر کسی هیچ چیز ندارد نمیشود. نمیشود که مقداری و بخشی از این لشکرهای عقلانی در او نباشد. حَتَّی یَسْتَکْمِلَ تا وقتی که کار کند [و کاملش کند.]
بخش اعظم زندگی ما و زمان ما به بیهودگی میگذرد. بخش اعظمی از عمر و زمان ما به بیهودگی میگذرد. اگر به بیهودگی گذشته باشد، یعنی فرصت خودمان را برای تکمیل عقل از دست دادهایم. آن وقت آدم یک طور باخته که از دست داده. وَ یَنْقَی مِنْ جُنُودِ الْجَهْلِ و از لشکرهای جهل پاکیزه شود. آنها پلیدند. صفات بودند دیگر. صفات بد جنود جهل اند و صفات خوب جنود عقل اند. تا اینکه از آن صفات بد پاکیزه شود. بستگی دارد به مقداری که آدم کار میکند. من مدام برایتان عرض میکنم که آدم کار میکند. فَعِنْدَ ذَلِکَ یَکُونُ فِی الدَّرَجَةِ الْعُلْیَا مَعَ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْأَوْصِیَاءِ آن وقت است که آن دوست ما میتواند بالا برود و رشد کند و تکامل پیدا کند و در شمار انبیاء و اولیاء برود. میشود دوستان ما به شمار انبیاء و اولیاء ملحق شوند. وَ إِنَّمَا یُدْرَکُ ذَلِکَ بِمَعْرِفَةِ الْعَقْلِ وَ جُنُودِهِ بعد میفرماید البته خب آدم باید اینها را بشناسد. شناخت قدم اول است دیگر. بشناسد و کار لازم را بکند. وَ بِمُجَانَبَةِ الْجَهْلِ وَ جُنُودِهِ و از جهل و جنود آن دوری کند. وَفَّقَنَا اللَّهُ وَ إِیَّاکُمْ لِطَاعَتِهِ وَ مَرْضَاتِه خدا ما را برای طاعت خودش موفق کند.
تضرع در خانه خدا سبب قوت یافتن عقل در انسان است
یکی از چیزهایی که برای قوت یافتن عقل در انسان میفرمایند، تضرع در خانه خداست. این چیزی است که اگر ما همه خوبیها را هم داشته باشیم، متاسفانه کمتر از این برخوردار هستیم. تضرع سحر باعث قوت عقل میشود. خود بیداری سحر یکی از آن کارهای خیلی خوبی است که قوت عقل به بار میآورد. تضرع و دعا و التماس در خانه خدا، قوت عقل به بار میآورد. فرمودند، کسی که موفق به سحر میشود توفیق پیدا میکند در طول روز گناه نکند. جزء عوامل پرهیز از گناه است. کمک میکند که آدم بتواند در طول روز از گناه پاک بماند. خب پاک ماندن از گناه یعنی پاک ماندن از جهل. ببینید به تعدادی که آدم خدایی نکرده، گناه میکند، دارد جهل را تمرین میکند. به مقداری که دارد کار درست میکند، دارد عقل را تمرین میکند. بنابراین جمع این دو نمیشود. نمیشود من یک بار یک کار خوب بکنم و یک بار یک کار بد بکنم. این دوتا همدیگر را خنثی میکنند. گاهی بدی یک کمی در ما جدی تر است.
متاسفانه وقتی ما گناه میکنیم، با تمام جان مان گناه میکنیم. گاهی هم ممکن است خدایی نکرده آدم با حواس پرت گناه کند. اما معمولاً آدم با همه جانش گناه میکند. اما نمازش را با همه جانش نمیخواند. این جای تأسف است. بنابراین با گناه خیلی زودتر جهل در آدم قوت میگیرد. چون قوت گناه ما بیشتر است. قوت اعمال بد ما در بدی بیشتر است تا قوت اعمال خوب ما در خوبی. بنابراین باید آدم کلاً از گناه پاک شود. از کل گناه پاک شود تا کارهای خوبش بتواند قوت بگیرد. بدون پاکی و به طور کلی و صد در صد پاک از گناه، کارهای خوب نمیتوانند قوت بگیرند. آدم باید کاملاً از گناه پاک شود. تازه کارهای خوب آدم شروع به قوت میکنند. شروع میکند و ذره ذره قوت میگیرد. اگر پی بگیرد و پی بگیرد و پی بگیرد، آن وقت به قوتی که لازم دارد میرسد. قوتی که لازم دارد، جنود عقل را در آدم تقویت میکند. هیچ وقت یک خط درمیان کار کردن به ثمر نمیرسد.
متاسفانه ما گاهی گرفتار یک خط در میان کار کردن هستیم. ببینید اگر من شب یک گناهی بکنم، ممکن است تمام کارهای خوبی که در طول روز کردهام را خراب کند. ممکن است همه کارهای خوب روز مرا خراب کند. بنابراین به طور جدی باید تمام شود و از بین برود و هیچ گناهی در زندگی آدم نباشد تا امکان اینکه کارهای خوب آدم قوت بگیرد و بتواند در تقویت عقل آدمی تأثیر گذار باشد، ایجاد شود.
انتهای پیام/