فرهنگ و هنر ما می‌تواند در سطح بین‌الملل غوغا کند، اما دست‌‌مان در سازمان کوتاه است

فرهنگ و هنر ما می‌تواند در سطح بین‌الملل غوغا کند، اما دست‌‌مان در سازمان کوتاه است

خبرگزاری تسنیم: معاون سازمان فرهنگ و ارتباطات می‌گوید نیوزویک نوشت: «خیلی بعید است اسلام عربستانی برای غرب تهدید باشد، اما به‌زودی جوانان غرب، اسلامی را که ایران مطرح می‌کند مورد توجه قرار می‌دهند، چون در این اسلام سینما، تئا‌تر و نقاشی وجود دارد».

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم؛ محمدحسین هاشمی معاون فرهنگی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی است؛ سازمانی که وظیفه‌اش برقراری ارتباطات فرهنگی بین ایران و دیگر کشورهای دنیا، انتقال آموزه‌ها و آرمان‌های فرهنگی ایران و به خارج از کشور و همه آنچیزی است که امروز به عنوان «دیپلماسی فرهنگی» شناخته می‌شود؛ آنچه در ظاهر امر نمایان است شاید عدم رضایت از عملکرد حاملان آرمانهای فرهنگی به سطوح بین‌المللی باشد، اما این فقط ظاهر قضیه است و به متن و بطن موضوع ورود کرد؛ معظلات و مشکلات ریشه‌ای برای این انتقال فرهنگ وجود دارد که برخی از آنها از داخل کشور آب می‌خورند؛ این مباحث و دیگر موضوعات مرتبط با سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی را با محمدحسین هاشمی به گفت‌وگو نشستیم که در دو بخش منتشر می‌شود. اینک بخش نخست:

* تسنیم: آقای هاشمی قصد دارم مقداری فضای بحثمان به سمت سیاست‌های کلان بین المللی جمهوری اسلامی در حوزه فرهنگ پیش برود و در این خصوص می خواهم دست بالای انتظار را مد نظر بگیرم. وقتی به برخی برنامه های سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی نگاه می کنیم به نظر می‌رسد به شکلی است که اگر کشور ما جمهوری اسلامی ایران هم نبود یا نظام و دولت دیگری بر این کشور حکومت می کرد بود، مثلا اگر حتی زمان پهلوی بود، احتمالاً فعالیتهای فرهنگی بین المللی مان زیاد تفاوتی با فعالیت های فرهنگی امروز نمی‌داشت. یعنی مثلا اگر ما امروز اجرای موسیقی داریم این در هر نظام و در هر کشوری همین گونه انجام می گیرد که ما انجام می دهیم. بحث ترجمه کتاب را داریم همینطور، اجرای تئاتر و نمایش فیلم داریم, آنها هم به همین شکل. این‌ها را همه دولت‌ها و حکومت‌ها برای پیشبرد برنامه فرهنگی کشورشان دارند. تفاوت عمده ای که دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ، با هر حکومت دیگری باید داشته باشد، با توجه به تفاوت آرمانی که دارد چیست؟ به عبارت دیگر با توجه به مبنای آرمانی که جمهوری اسلامی به لحاظ فرهنگی دارد آیا نباید ساختار دیپلماسی فرهنگی اش با دیگر کشورها تفاوت داشته باشد؟

من این مطلب را متوجه می‌شوم که شما می‌خواهید با یک دید داخلی به این قضیه نگاه کنید ولی اجازه بدهید من آن‌ طرف سکه را هم به شما نشان بدهم و آنگاه متوجه می‌شوید که این فعالیت‌های فرهنگی چه اثراتی دارد و تاثیرگذاری این‌گونه فعالیت‌ها تا چه حدی است.

مستحضرید که پیروزی انقلاب ما و شکل‌گیری جمهوری اسلامی در جهان امروز یک کار پیش بینی ناپذیر و غیرطبیعی بود. یعنی در محاسبات بین‌المللی آن را پیش‌بینی نمی‌کردند. به‌هرحال خدا و ملت خواستند و با جدیت حضرت امام(ره) و رهبری کار به اینجا رسید. این دستاورد بزرگ و استثنائی است. شکل گیری جمهوری اسلامی با همان شکل و شمایل موجود بر اساس آموزه‌های شیعه و فقه اهل‌بیت علیهم‌السلام شکل گرفته این در ظاهر کار یعنی در شرایط موجود جهان اسلام یک موضوع استثنایی است. در پرانتز بگویم که نیروهای اسلام سیاسی به قول عرب‌ها، یعنی اسلامی که به دنبال جنبش اسلامی و اقتدار سیاسی اسلام و به دنبال گرفتن قدرت برای اسلام هستند، یعنی انقلابیون اسلام، یک بخش قابل توجهی از آنها در عرب‌ها و یک بخشی از آن در غیر عرب‌ها هستند. این‌ها در آرزوی یک فرصت این‌چنینی هستند که بتوانند یک جایی در جهان اسلام قدرت را به دست بگیرند و یک حکومتی بر اساس دین ایجاد کنند. تا الان این فرصت برایشان به هر دلیلی فراهم نشده است. بحث های مفصلی در این مورد در جهان اسلام داشته‌ایم اما به هر حال نشده و یک بخشش به خاطر این است که خدا نخواسته است. این‌ها زیاد تلاش کردند ولی به نتیجه نرسیدند؛ نمونه‌اش آقای تونابی در سودان، طالبان در افغانستان و کشورهایی که اسلامی نیستند و خود جنبش‌های اسلامی هم آن‌ها را به‌عنوان دولت اسلامی قبول ندارند. فرض کنید دولت فعلی عربستان، که واقعاً یک رژیم اسلامی نیست.

این‌ها می‌خواهند یک نظامی برگزار کنند که واقعاً دینی باشد. همین مطلبی که در کتاب اخیر خاطرات خانم کلینتون چاپ شد و گفت در عهد مرسی ما با مرسی توافق کردیم که دولت اسلامی اهل سنت در منطقه سینا حکومت کند و جریان روی کار آمدن اخوانی‌ها در مصر هم در راستای همین جریان شکل گرفت. یک سال این موضوع به درازا نکشید و دیدید که سرنگون شد و مرسی زندانی شد و اخوانی ها به چه روزی افتاد. تمامی گروه‌های اسلامی ریشه‌دار جهان اسلام که کلی زندانی و شهید و مبارزات طولانی دارند, هیچ کدامشان فعلاً به جایی نرسیده‌اند.

تنها حکومتی که براساس آموزه‌های دینی در جهان امروز برقرار شده است، همین دولت جمهوری اسلامی ایران است. این دولت که بر اساس آموزه‌های دینی شکل گرفته است باید برای همه بخش‌ها، طرح و حرفی برای گفتن داشته باشد که من به بخش فرهنگ آن اشاره می کنم.

در بخش فرهنگ و هنر کشورها و مسئولان و مردم آن به عنوان مسلمان به هیچ وجه نمی‌توانند باور کنند که وقتی گروه موسیقی آقای سراج اجرا می‌کند - همانطور که در تونس اجرا کردند - در حالی که ممکن است برای خیلی از ایرانی‌ها امری عادی باشد اما وقتی ایشان مشغول نواختن و خواندن بودند معاون وزیر که در کنار دست من نشسته بود گفت خیلی این موسیقی قشنگ و جذاب است. من نمی‌فهمم که این آقا چه چیزی می‌گوید اما این آهنگ بسیار دل‌نشین است. اما مهم‌تر از این, آن است که شیخ روحانی شما چطور در ردیف اول نشسته و این مطلب خیلی برای او عادی است و خیلی برای شماها هم عادی شده است. چون یک شیخ اهل سنت محال است بیاید و در یک کنسرت موسیقی بنشیند. حتی نه یک روحانی و کسی که ریش خیلی بلندی دارد و شخصیتی مذهبی در اهل سنت است یا وهابی است، بلکه یک نفر که فرد مذهبی عادی سنی حتی به سینما هم نمی‌رود. مهم این است که آقای روحانی در خط اول این مجلس نشسته بودند و به این موسیقی گوش می دادند. چون این‌ها با مقوله هنر بالکل قهرند. نه با سینما نه با تئاتر نه با موسیقی, با هیچ یک سر سازش ندارند و ارتباط بر قرار نمی کنند.

*تسنیم: پس شما فکر می کنید رواط معمول اجرای برنامه های هنری و فرهنگی توسط جمهوری اسلامی می تواند کلیت نگاه جامعه اسلامی را نسبت به فرهنگ و هنر متعادل کرده و بهبود ببخشید؛ اینکه هنر هم می تواند ابزاری برای پیشبرد آرمانهای فرهنگی اسلام تلقی گردد؟

بله. سال گذشته در ابوظبی نمایشگاه خطاطی برگزار شد که محور آن خطاطی قرآنی نقاشی از آیات قرآن و تذهیب بود. یکی از علمای بزرگ ابوظبی را دعوت کردیم برای افتتاحیه برنامه. فردای روز افتتاحیه آن عالم با من تماس گرفت و گفت من مورد انتقاد شدید قرار گرفتم و به من گفتند که شیخ به شما چه مربوط که برای افتتاحیه این برنامه‌ها می‌روید؟ این چیزها به آقایان غیرروحانی و غیردینی مربوط می‌شود! من می‌خواهم بگویم این تلقی وجود دارد و متدینین افراطی اهل سنت دین را به این صورت عرضه می‌کنند و طبیعی است که داعش و وهابیت و سلفی ها هم طبیعی است که از دل این‌ نوع نگاه افراطی و بیرون بیاید.این‌هایی که اصلاً نمی‌توانند با مقوله هنر ارتباط برقرار کنند گروه هایی را شکل می دهند که در برابر هنر و فرهنگ موضع می گیرند و شما مستحضر هستید که وهابیت و سلفی گری موضعی سخت و غیرمنطقی نسبت به هنر دارند.

چهل سال پیش که بنده پانزده ساله بودم، به یاد دارم که وهابیون عربستان شنیدن صدای عبدالباسط را که بزرگ‌ترین قاری قرآن جهان و از فرزندان علمای الازهر بود حرام اعلام کردند و گفتند که این خلاف شرع است و به مسلمان‌ها اجازه نمی‌دادند که صوت قرائت او را گوش بدهند. من به‌خوبی یادم هست در بیروت که بچه غیرمسلمان‌ها می‌خواستند به پارک بروند با خودشان ضبط می‌بردند و ترانه گوش می‌دادند. اما بچه مسلمان‌های اهل سنت و شیعه برای رفتن به تفریح رادیو ضبط می‌بردند و صدای عبدالباسط و یا تواشیح گوش می‌دادند, چون گروه آقای سوری و گروه‌های مصری و گروه های تواشیح تازه شکل گرفته بود؛ اما وقتی این فتوای عجیب صادر شد دیگر نتوانستند همین را هم گوش بدهند.

بنابراین من معتقدم در این شرایط و در این فضای فکری جهان اسلام, جمهوری اسلامی که حکومتی شیعی است، می‌آید و می‌گوید این‌ها اشکالی که ندارد, هیچ, بلکه در امر سینما فیلم‌های ما با مضامین اخلاقی و الهی در صحنهٔ بین الملل جایزه هم می‌گیرد. و این اصلا برای ما کثر شان نیست؛ بقیه کشورها موسیقی دارند و ما هم داریم.

حالا اگر کسی بپرسد تفاوت این دو موسیقی با هم چیست, ما می گوئیم تفاوتش همان است که حضرت امام(ره) می‌فرمودند؛ بعضی‌ها خدمت امام(ره) آمدند و گفتند این موسیقی در زمان شاه هم پخش می‌شد! ایشان فرمودند آن موقع زمان شاه بود، الان زمان جمهوری اسلامی است و من می‌گویم این موسیقی اشکالی ندارد. بر این مبنا اگر در عهد جمهوری اسلامی و دولت و حکومت دینی شما بتوانید یک موضع سالم در مقولهٔ هنر به جهان اسلام ارائه دهید، بزرگ‌ترین پیروزی و قدرت است. این قدرت شماست که به عنوان یک کشور شیعی بروید و در کشورهای دیگر تئا‌تر ارائه دهید. تئا‌تر خودتان باشد، نیازی نیست تئا‌تر فوق العاده‌ای باشد، اما بتوانید بگویید که ما در یک حکومت دینی به امر هنر توجه داریم، در امر موسیقی و تئا‌تر کار کرده‌ایم و حرف برای گفتن داریم. همانطور که حضرت آقا هم گفتند ما همهٔ موسیقی‌ها را تایید نمی کنیم.‌‌ موسیقی را که مورد نظر علما است و علما اجازه می‌دهند و از صداو سیما هم پخش می‌شود. در امر سینما، نمایشگاه‌های نقاشی و خط و امثالهم هم به همین شکل.

من حدود ده سال پیش رایزن فرهنگی ایران در بیروت بودم. مجلهٔ «نیوزویک» یک چاپ عربی دارد، یعنی‌‌ همان مجله به عربی ترجمه می‌شود و چاپ می‌شود. یادم هست که مقاله معروفی درباره مسائل اسلامی روز داشت و من این مقاله را در بیروت به عربی خواندم. فرازی از آن مقاله به شدت مورد توجه من قرار گرفت، در آن روزهایی که در جهان اسلام نه بحث داعش و بهائیت به این شدت مطرح بود و فعالیت می‌کرد و نه اسلام سیاسی اهل سنت چندان ظهور و بروزی داشت؛ نویسنده در آن زمان نوشته بود که «خیلی بعید است، این اسلام عربستانی برای آمریکا و غرب تهدیدی محسوب شود. اما من خیلی بعید نمی‌دانم که بزودی جوانان اروپا و غرب، اسلامی را که ایران مطرح می‌کند مورد توجه قرار دهند، چون در این اسلام سینما و هنر و تئا‌تر و نقاشی و خط مورد توجه است». بنابراین آنها خوب می دانند که این اسلام برای اروپا و غرب خطر جدی است و این عین واقعیت است.

بنابراین وقتی ما داریم این کارها را می‌کنیم، این یک کار تکراری که توسط دیگر کشورها هم انجام می‌گیرد، نیست. بلکه یک معنی و مفهومی دارد. همین که شما حسام الدین سراج یا علیرضا افتخاری را می‌برید و فیلمها و هنرمندان سینما را می‌برید و آثار هنری و ارزشی را نشان می‌دهید، تاثیر زیادی دارد.

*تسنیم: بسیار خوب، اما به نظر می رسد گاهی در انتخاب آثار هنری که برای نمایش و اجرا در غرب گزینش می شوند، بویژه در حوزه سینما یا تئاتر چندان دقت نمی شود! من همچنان معتقدم نباید این نگاه حداقلی را داشت و صرفا ضرورت وجود هنر در جهان اسلام را در عرصه بین المللی مورد توجه قرار داد، چون این کار را می توان با ارائه آثار اثرگذار اصیل و ارزشی هم نشان داد، حتی منظور نظر شما شاید با چنان آثاری بهتر و شیواتر بیان شود. البته منظور من از آثار ارزشی اصلا آثار شعاری و ضعیف دینی نیست.

بله. من نظرم این است که در امر سینما دو جریان وجود دارد؛ یکی اینکه فیلم‌های بسیار خوبی که ایران و اقتدار و پیشرفت‌های آن را نشان می‌دهد و دیگری جریانی است که صرفا روستاهای سوت و کور را فقط به خاطر جنبهٔ هنری‌اش نشان می‌دهد.

بله من آن مباحث را من نفی نمی‌کنم و به شدت هم فکرم با کسانی است که می‌گویند ما باید حواسمان باشد که یک وقت ارائه آثار ما به آنجا کشیده نشود. من می‌گویم هنر آن هم در چهارچوب دینی‌اش را ارائه دهیم. هنر در هر چهارچوبی تاثیر گذار است.

من به عنوان معاون فرهنگی فعلی سازمان اعتقاد راسخ دارم در جهان امروز اسلام ارائهٔ همین هنر برای جوانان تحصیل‌کردهٔ مسلمان بسیار تاثیرگذار است؛ ده‌ای می‌گویند در زمان پهلوی هم اینها را داشته‌ایم ولی من معتقدم وقتی بعد از انقلاب شما سینما و موسیقی و هنر ارائه می‌دهید، فوق العاده تاثیرگذار و قابل تقدیر است.

*تسنیم: بگذارید کمی همین‌جا تامل کنیم، تصور من این است که این یک نگاه حداقلی است؛ یعنی اینکه ما هم می‌توانیم این کار را انجام دهیم هم به کار فرا‌تر از این فکر کنیم. یعنی نشان دهیم که نه تنها هنر با حکومت دینی سازگاری دارد بلکه هنری را نشان دهیم که آرمانهای ما را در بطن خود دارد. من فکر می‌کنم در مرحله اول مانده‌ایم و از آن به بعدش را انجام نداده‌ایم. اینکه چه فیلمی نمایش دهیم، چه تئاتری اجرا کنیم، مهم است. درست است که بگوییم حکومت دینی جامعه‌ای نیست که چنین چیزهایی نداشته باشد ولی به نظر می‌رسد یک سیستم تصمیم‌گیری مشخصی وجود ندارد که بتواند دست به گزینش آثار مناسب برای مخاطب فرهنگی بین‌المللی بزند و می‌بینیم مثلا فیلم‌های خانم بنی‌اعتماد که به گفتهٔ خودشان صرفا مصرف داخلی دارد در خارج نمایش داده می‌شود. فیلم‌هایی مانند فیلم‌های خانم بنی‌اعتماد نشان می‌دهد ما چه مشکلات و معضلاتی در کشور داریم و باید حل بشود بعد ما می‌بینیم نمایش این‌ها در خارج تصویری از ایران نشان دمی‌دهد که شاید اصلا ضرورتی ندارد. یا گروه‌های تئاتر و موسیقی هم به همین شکل. می‌خواهم بپرسم نحوهٔ تصمیم‌گیری و گزینش آثار درخصوص کار فرهنگی در خارج از کشور چطور انجام می‌شود؟ آیا این هم به عهدهٔ سازمان برنامهٔ وزارت فرهنگ و ارشاد است و مانند فیلم‌هایی است که برای جشنواره‌های فرهنگی گزینش می‌شود؟ یا نه سازمان آنها را انتخاب می‌کند؟

این نکتهٔ اولی بسیار مهم است وباید در بحث ما به عنوان پایه باشد. چون رویکرد و برنامهٔ ما در حوزهٔ بین‌الملل است و همهٔ بحث‌های من هم مسالهٔ بین الملل است.

مسالهٔ دومی که خیلی مهم است این است که سازمان فرهنگ و ارتباطات که تولید کنندهٔ فرهنگ وهنر نیست. بلکه ناقل فرهنگ و هنر است. اینجا وظیفهٔ ما در حوزهٔ بین الملل این است که از آنچه که در داخل کشور در مقولهٔ فرهنگ و هنر تولید می‌شود این بخش را به حوزهٔ بین الملل منتقل کنیم. و همچنین یک داد و ستدی بین نخبگان فرهنگی یا به تعبیر مدرن تبادل فرهنگی بوجود بیاوریم. چون وظیفهٔ ما هم انتقال فرهنگ و هنر و ارائه یک چهرهٔ نورانی از جمهوری اسلامی است و در عین حال داخل را هم بویژه نخبگان و مسئولین را از آنچه در خارج می‌گذرد مطلع کنیم. بنابراین وظیفهٔ ما دو طرفه است. حتی ما کار‌های فرهنگی و هنری خارجی‌ها را باید در داخل مدیریت کنیم. همانطور که ما آثارمان را به خارج می‌بریم آن‌ها هم می‌آورند.

بنابراین در بحث همکاری‌ها و مبادلات فرهنگی حوزه کاری ما تعریف شده و دو جانبه است. رایزن‌های فرهنگی ما یک بخش از کارشان انتقال فرهنگ است و بخش دیگر انتقال فرهنگ از کشور دیگر به داخل است؛ گزارش و مطالبی که گویای فرهنگ و تحولات فرهنگی کشور دیگر است جهت برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری به مرکز منتقل می‌شود و اگر این اطلاعات نباشد ما نمی‌دانیم که چه موسیقی یا فیلمی در آنجا جواب می‌دهد. مثلا همین موسیقی آیینی ما در شمال آفریقا به شدت مورد توجه و استقبال صوفی‌های آنجا قرار گرفت. چون در شمال آفریقا صوفی‌گری وجود دارد اما در جاهای دیگر اینطور نیست. یک فیلمی که بخواهیم بفرستیم یا نمایشگاهی بخواهیم برگزار کنیم خیلی مهم است که بدانیم مخاطب ما چه کسانی هستند و در چه محیطی می‌خواهیم حضور پیدا کنیم. در این زمینه بیشتر به اطلاعات رایزنی‌های خودمان تکیه می‌کنیم و اطلاعاتی که از آرشیو داریم و یا از نمایندگی‌های سیاسی بدست می‌آید.

پس ما تولید کننده نیستیم. به این معنا که آنچه در کشور تولید می‌شود، ما از میان آن‌ها باید انتخاب کنیم و چون رویکرد ما بین‌المللی است، و مخاطب‌شناسی بسیار مهم است کار‌شناسان ما در معاونت فرهنگی مستقر هستند و از میان همهٔ فیلم‌ها و آواهای موسیقی چند تا را انتخاب می‌کنند. خلاصه گزینش است. باید هم گزینش کنیم و این گزینش بر اساس آن‌چیزی صورت می‌گیرد که فکر می‌کنیم می‌تواند در آنجا تاثیر گزار باشد.

حالا در این امر ما با یکسری مشکلات جدی مواجه هستیم ما موظفیم حق مسلم نظام این است که در اینجا یک قدر قابل توجهی از آزادی در هنر و سینما و موسیقی وجود دارد اما ملزم نیستیم که هر گونه موسیقی و فیلمی اینجا تولید کنیم، اما در عین حال به یکسری شرایط محکومیم. اولا محکومیم به آنچه که موجود است، آنهم در مقولهٔ هنر! من باید عرض کنم که در مقولهٔ هنر مشکلات‌مان بسیار جدی است، نه اینکه در مقولات دیگر مشکلاتمان جدی نیست. ممکن است در مقولهٔ دین هم با مقولهٔ تحجر روبرو هستیم و آقایان بخواهند به ما دیکته کنند که ما یک طرز تفکری از دین را به خارج تبلیغ کنیم، چون در سطح سازمان اضافه بر مقولات هنری ما اعزام مبلغ دینی داریم. اما به هر حال ما موظفیم که دیدگاه حضرت آقا و امام راحل به مسائل مذهبی و اساتید فن را که ما به آن‌ها ایمان داریم پیش ببریم. ما مقلد آقا هستیم و‌‌ خط ایشان را در مسائل دینی و مذهب دنبال می‌کنیم. در مسائل فرهنگی وهنری هم حضرت آقا برای ما چارچوب‌هایی تعیین کردند. در دیدار‌هایی که ما و مسئولان سازمان و رایزنان فرهنگی با حضرت آقا داشتیم مجموعهٔ فرمایشات رهبری را به عنوان دستور العمل و نقشهٔ راه‌مان قرار دادیم؛ در همهٔ زمینه‌ها، از فرهنگ گرفته تا هنر به معنای اخص آن. بنابراین در مقولات هنری همانطور که شما اشاره کردید در مجموع خود دوستانی که متصدیان امر انتخاب و گزینش فیلم و موسیقی و... هستند طبیعتا تلاش‌شان این است که طیف و جریانی انتخاب شود که همسو با فکر مقام معظم رهبری و مسئولان فرهنگی و دینی کشور باشد.

*تسنیم: فرمودید به مسائلی محکوم هستید که ناگزیر دست شما را می‌بندد؛ لطفا بیشتر درباره آنها توضیح دهید؟

اینکه ما محکوم هستیم به یکسری عوامل، یک بخش آن مادی است. مثلا ما تشخیص می‌دهیم یک فیلمی در خارج بسیار تاثیرگذار است ولی نمی‌توانیم به آن دسترسی داشته باشیم. یعنی مثلا حق رایت آن فیلم آنقدر بالا است که ما حتی نمی‌توانیم به آن نزدیک شویم. چون بودجهٔ سازمان محدود است. اینطور نیست که ما هر چیزی را اراده کنیم دسترسی به آن آسان باشد. مثلا جناب آقای سراج واقعا به ما محبت کردند و در برنامه تونس زحمت را پذیرفتند و یک حق الزحمهٔ بسیار قابل قبول از سازمان را قبول کردند.

ببینیند پشتیبانی و ارتباطات ما با همهٔ مراکز فرهنگی کشور ارتباط بسیار تنگاتنگی است. یعنی ما با وزارت فرهنگ و ارشاد، میراث فرهنگی، حوزهٔ هنری سازمان تبلیغات و کلیهٔ مراکز فرهنگی و هنری کشور ارتباط داریم اما این همکاری رفته رفته به‌خاطر اینکه همه چیز امروزه متاسفانه بر اساس داد و ستد است و متاسفانه امروز منطق مراکز ما این است که «پول بده و آش بگیر» و هر گونه بهره‌مندی از امکانات در هر جای این کشور از وزارت فرهنگ و ارشاد و حوزهٔ هنری بگیرید تا بقیهٔ مراکز فرهنگی بدون استثنا بر این اساس استوار است، ما دستمان تا حدود زیادی بسته است. اینطور نیست که چون ما یک سازمان که مسئول امر تبلیغ در سطح بین‌الملل هستیم، آقایان بیایند و در طبق اخلاص دستاورد‌هایشان را به ما تقدیم کنند و ما به خارج بفرستیم. این‌ها ادعا‌هایی دارند که ممکن است قانونی و حقوقی باشد و ما ناتوانیم و ناتوانی خود را رسما اعلام می‌کنیم.

بودجهٔ سازمان فرهنگ در سه سال اخیر به یک چهارم تبدیل شد. ما هشتاد نمایندگی فرهنگی را در سطح جهان اداره می‌کنیم. هزینه‌های ماهم ارزی است، اما بودجه‌ای که دولت برای ما قائل است ریالی است. زمانی بود که ما یورو را 1200 تومان می‌خریدیم اما الان 4 هزار و اندی است؛ تازه امروز بودجهٔ سازمان کم هم شده است و هیچ‌کس هم در دستگاه دولتی پاسخگو نیست و کلی هم انتظار از ما وجود دارد، چه در کمیت و چه در کیفیت.

حق رایت یک فیلم گاهی به 1 میلیارد تومان می‌رسد سازمان چند حق رایت را در سال می‌تواند با این بودجهٔ اندک خریداری کند؟ بعضی‌ها می‌گویند کار فرهنگی شما باید «برند» باشد، این‌ها شعار است. ما می‌دانیم بهترین اثر سینمایی مثلا کار چه کسی است و در همهٔ حوزه‌ها برندهایی است که ما دوست داریم از آن‌ها استفاده کنیم، ولی دستمان کوتاه است؛ و خدا هم فرمود «لا یکلف الله نفسا الا وسعها».

یک بار به ما گفتند برای چه فیلم «حوض نقاشی» را بردید؟ چون ما حق رایت این فیلم را توانستیم بخریم، می‌دانیم فیلم‌های بهتری وجود دارد اما باید وزارت ارشاد، حوزهٔ هنری، میراث فرهنگی در خرید حق رایت به ما کمک کنند. ما با همهٔ این سازمان‌ها مرتبط‌ هستیم و از همهٔ آن‌ها هم گله‌مندایم. اما  آقایان اعتقاد به اقتصاد فرهنگی و فرهنگ اقتصادی دارند و می‌گویند باید فرهنگ درآمدزایی داشته باشد. ما هم به این اعتقاد داریم و الان چند سالی است که تصمیم گرفتیم هنرمان را به ارزانی نفروشیم. در سابق هفته‌های فرهنگی برگزار می‌کردیم و به صورت رایگان برنامه‌ها را برای مردم و نخبگان کشور‌ها پخش می‌کردیم که بیایند با هنر ما از نزدیک آشنا شوند. ولی الان برنامه‌ریزی شده و بصورت راهبردی از رایزنی‌ها خواسته شده که این‌ها با دقت هرچه بیشتر وارد عرصهٔ اقتصاد و درآمدزایی هم بشود. اما باید قبول کرد که در هفته‌های فرهنگی نمی‌شود محصولات هنری را فروخت. اگر جشنوارهٔ هنری داشته باشید، می‌شود اما هفتهٔ فرهنگی در عرف کشور‌ها تعریف شده است. اولا باید با حضور وزرای فرهنگ و ارشاد کشورها باشد، باید در پایتخت کشور‌ها باشد، از آثار هنری که نمایش می‌دهید نمی‌شود دررآمدزایی کرد و... . بنابراین اگر فیلمی در هفتهٔ فرهنگی نمایش داده می‌شود باید رایگان توزیع شود. البته ما به دنبال اکران فیلم خود در سینماهای دنیا به صورت رسمی هستیم و لی هنوز موازنه‌ای بوجود نیاورده‌ایم که مثلا به کارگردان بگوییم شما حق رایت را به ما بده و ما آن حقوق را از فروش این فیلم به شما می‌دهیم.

خلاصه ما نتوانستیم این دادو ستد اقتصادی را نه با رایزنان و نه با تولیدکنندگان داخل برقرار کنیم و لذا به شدت دستمان کوتاه است؛ دستمان کوتاه است از اینکه به جایگاه خوبی در عرصه محصولات فرهنگی و هنری در سطح بین‌الملل برسیم تا بتوانیم از بهترین‌های کشورمان استفاده کنیم. ضمن اینکه به عنوان یک چارچوب می‌خواهیم از ایران و انقلاب و جمهوری اسلامی یک چهرهٔ نورانی نشان دهیم.

در امر موسیقی و سینما و تئا‌تر و... محصولات اولا باید در چارچوب عقاید اسلامی ما باید باشد و ثانیا چهرهٔ نورانی‌ای از کشور را نشان دهد. اینکه بعضی از فیلم‌ها مورد توجه واقع شده روشن است که این‌ها مناسبتی با این چارچوب ما نداشتند. وضع موجود ما این است و نباید انتظار بیشتر از این داشته باشیم.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران