«در همسایگی خانه ما...» نمایش‌نامه‌ای با مضمون هویت انسان

خبرگزاری تسنیم: حالا که نوشتن «نامه‌های ماه» به پایان رسید تصمیم دارم نمایش‌نامه‌ای را که سال گذشته نوشتن آن را آغاز کرده بودم را به سرانجام برسانم. نمایش‌نامه‌ای با نام «در همسایه‌گی خانه ما خروس آواز می‌خواند!» که مضمون آن هویت انسان است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شهرام کرمی، از نمایش‌نامه‌نویسان و کارگردانان برجسته تئاتر و یکی از مدیران خوب تئاتر است که در مطلب تازه‌ای که در وب‌سایت خود منتشر کرده اشاره‌ای دارد به رمان جدید خود، یعنی «تخت و مورچه» و نمایش‌نامه‌های جدیدی که آماده انتشار و اجرا دارد؛ در ادامه متن کامل این یادداشت را می‌خوانید:

چند روز است که رمان «تخت و مورچه» توسط انتشارات سروش چاپ شده و آن‌ها که کتاب را خوانده‌اند واکنش‌های خوبی به این رمان نشان دادند. زمان زیادی را صرف نوشتن این رمان با مضمون قصص قرآن و داستان مورچه و سلیمان کردم. بعد از چاپ مجموعه داستان «صبح به خیر آقاجان» که در سال 88 توسط انتشارات خورشید آفرین منتشر شد این دومین داستان من است که منتشر می‌شود.

سال‌ها پیش رمانی را با نام «پشت بام» نوشتم که فرصت چاپ آن مهیا نشد. ولی چاپ این دو اثر باعث شد به این نتیجه برسم که کار کردن در حوزه ادبیات داستانی چقدر باشکوه و سهل‌تر از کار در حوزه ادبیات نمایشی و اجرای تئا‌تر است. لااقل نوشتن یک داستان ‌‌نهایت یک کار است. اما درام چنین نیست و باید آن را اجرا کرد تا خیال، رویا، واقعیت و راه خود را طی کند. مشقت اجرای یک تئا‌تر این روز‌ها چنان است که هر وقت اجرای یک نمایش را می‌بینید باید برای تلاش گروه در اجرای یک اثر آن‌ها را حسابی تحسین کرد.

این روز‌ها که تئا‌تر ما درگیر مسائل و حاشیه خاص خود است چند وقت بود که درگیر نوشتن یک نمایش‌نامه با نام «نامه‌های ماه» بودم. داستانی با مضمون مقاومت و جنگ هشت ساله که همیشه دغدغه آن را داشته‌ام. رزمنده‌ای که سال‌های بعد از جنگ نامه‌های آن روزگار را مرور می‌کند. دشواری من در نوشتن این درام این بود که هر لحظه باید به اجرای آن فکر می‌کردم. کاری که راحت و آسوده نیست. نوشتن انگیزه می‌خواهد و در این شرایط فقط عشق و میل درونی است که می‌تواند عاملی برای نوشتن آنچه دوست داری باشد. به خصوص که بخواهی کاری درباره جنگ و دفاع مقدس بنویسی!... اما بالاخره نوشتن این اثر تمام شد و انتظار اجرای آن نمی‌دانم تا کی باید همراه من باشد. با آنکه با سختی‌های نمایش «پوتین‌های عموبابا» گفته بودم سعی خواهم کرد دیگر درباره جنگ ننویسم ولی احساس می‌کنم این دغدغه برای من همیشه خواهد بود و نمایش‌نامه دیگری درباره مردمان جنگ را نوشتم.

حالا که نوشتن «نامه‌های ماه» به پایان رسید تصمیم دارم نمایش‌نامه‌ای را که سال گذشته نوشتن آن را آغاز کرده بودم و مدت‌ها ذهن مرا مشغول کرده به سرانجام برسانم. نمایش‌نامه‌ای با نام «در همسایه‌گی خانه ما خروس آواز می‌خواند!»

اثری با مضمون هویت انسان. داستان یک خانواده و پدری که در تنهایی زندگی می‌کند. بچه‌های پدر او را تنها گذاشته‌اند و حالا او باید در تنهایی زندگی کند... نمایش‌نامه مفهومی درباره هویت و تلاش انسان برای زندگی دارد. یک اثر اجتماعی درباره بودن یا نبودن. مردی که در تنهایی خانه منتظر کسی است تا به او خبر مرگ یا زندگی را بدهند...

نیمیا یوشیج شعری زیبایی با نام «خروس می‌خواند» دارد:

قوقولی قو
گشاده شد دل و هوش
صبح آمد
خروس می‌خواند
همچو زندانی شب، چون گور
مرغ از تنگی قفس جسته‌ست
در بیابان و راه دور و دراز
کیست مانده؟
کیست....
کو...
خسته‌ست

و حالا بخشی از این نمایش‌نامه که مشغول نوشتن آن هستم.

[صدای خروس می‌شنویم.]

سیما: هروقت پدر قصه آقا خروس پرطلا رو تعریف می‌کرد برام تازه‌گی داشت. خروس پرطلا از ترس روباه می‌پره روی درخت و قوقولی قو، مردم رو صدا می‌کنه. اما غیر از روباه هیچکی اون اطراف نیست. بیچاره خروس که فقط باید داد بزنه قوقولی قوقو..... هر دفعه این قصه رو می‌شنیدم دلم برای تنهایی خروس می‌سوخت!
سیروس: نمی‌دونم چرا فکر می‌کنم خروس باید یه مادر باشه!... پرای حنایی، صدای قشنگ!
کامران: پدر کجاس؟
سیما:باید تا حالا پیداش می‌شد.
کامران:من زیاد نمی‌تونم بمونم.
سیما:گفتم جمع بشیم که برای پدر یه فکری بکنیم.
سیروس :حالش خوبه؟
سیما: خوبه... باید براش کاری انجام بدیم.
کامران: چکار کنیم؟!
سیما: دیگه نمی‌شه این طور تنها زندگی کنه.

انتهای پیام/