واشنگتنتایمز: گزارش سنای آمریکا بیکفایتی سازمان سیا را آشکار کرد
خبرگزاری تسنیم: سهلانگاری سازمان سیا در بهکارگیری دو روانشناس بیتجربه و پذیرش توصیههای آنها در مورد تکنیکهای بازجویی بهاصطلاح بهبودیافته و برونسپاری این بازجوییها به شرکت تحت مدیریت این دو تن، نشاندهنده بیکفایتی هشدارآمیزی در سیا است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم به نقل از واشنگتنتایمز، طبق آنچه در گزارش کمیته اطلاعاتی سنای آمریکا آمده است، سازمان سیا پس از حادثه یازده سپتامبر در توسعه و اجرای پروتکلهای بازجویی بهاصطلاح بهبودیافته (اقداماتی مانند غرق مصنوعی) خود از مظنونان بازداشتشده القاعده، نشانههای هشدارآمیزی در مورد عدم کارایی و کفایت خود بروز داد.
بهنوشته این نشریه، سازمان سیا هیچ طرح از پیش آمادهای در مورد "تکنیکهای بازجویی بهبودیافته" نداشته است. شکنجه برای قرنها به کار میرفته است و کارایی نداشته است. افراد تحت شکنجه بهصورت روتین اعترافاتی غیرحقیقی انجام میدادند تا بتوانند رنج و محنت جسمانی و روانی وارد بر خود را متوقف کنند. (و در پی آن) زمان و منابع در پیگیری سرخطهای اشتباه و دروغین به هدر میرفت و افراد بیگناه بر اثر پاسخهای خلاف حقیقت بهاشتباه به زندان افکنده میشدند. دستورالعمل بازجویی سازمان سیا روی شیوههای سرکوبگر را سفید کرد. گالیله تحت فشار ناشی از تهدید به شکنجه عنوان داشت که زمین مرکز جهان است.
اما واقعه یازده سپتامبر یک حالت روانی ترس و واهمه را ایجاد کرد که نیازمند انجام کاری بود ــ هر چیزی ــ تا نشان دهنده اشتیاق برای انتقام و تلافیکردن ضدالقاعده و ایمن کردن کشور به هر قیمتی باشد.
(در آن زمان) سازمان سیا میتوانست با ارائه شواهد کارشناسی مبنی بر اینکه شکنجه یا اقدامات سرکوبگرانه مشابه، بهجای تضعیف تهدید القاعده باعث رشد آن میشود، از تسلیم شدن به شور و غوغای ملی در این زمینه خودداری کند. اینکه استخراج اطلاعات (به این شیوه) میتوانست نادرست یا بیفایده باشد و شکنجه میتواند از سوی سازمانهای تروریستی سلفی برای توجیه "جهاد" و جذب نیروهای جدید استفاده شود. اما این افبیآی بود که چنین موضع شجاعانهای را اتخاذ کرد.
اما سازمان سیا چنین کاری نکرد. این سازمان در مقابل خواسته کاخ سفید، کنگره و عامه مردم برای انجام یک کار جدید و سرسختانهتر، سر تعظیم فرو آورد، بدبینی در مقابل بیملاحظگی و تندی تسلیم شد.
نخستین شکار مهم سازمان سیا از عناصر القاعده، ابوزبیده بوده که در تایلند زندانی شد. وی برای 47 روز بازجویی نشد، و زمان کافی را در اختیار سیا قرار داد تا هرگونه پروتکل بازجویی نوین و اینکه چه کسی آن را اجرایی کند را مورد بررسی قرار دهد. براساس آنچه نیویورکتایمز گزارش داد، طی ملاقاتی در یکم آوریل سال 2002، یک وکیل سازمان سیا نام یک روانشناس بهنام جیمز میچل را مطرح کرد. وی برای چندین ماه قراردادی با سازمان سیا داشت تا القاعده را برای دفتر خدمات فنی سازمان سیا مورد تحلیل قرار دهد.
پس از تلاش و سعی فراوان مشخص شد که این فرد هیچ تجربه کاری بهعنوان بازجو نداشته، هیچ دانش خاصی در مورد القاعده، یا تجربهای در زمینه ضدتروریسم نداشته و از هیچ تجربه فرهنگی و زبانشناختی مرتبطی برخوردار نبوده است. اما تأملات بعدی منجر به طرح پرسشهایی در مورد کارایی و کفایت لازم جیمز میچل برای طراحی پروتکلهای بازجویی سرکوبگرانه مؤثر در مورد ابوزبیده یا دیگر زندانیان القاعده شد.
اما سازمان سیا با عجله با وی تماس گرفت و توصیههای وی در مورد بیدار نگهداشتن افراد تحت بازجویی بهمدت طولانی بههمراه تابش مداوم نور و پخش صدای بلند موسیقی برای از بین بردن مقاومت روانی آنها را پذیرفت (و به کار گرفت). این توصیهها هرگز در معرض بررسیها و ارزیابیهای مستقل و برونسازمانی قرار نگرفتند. اگر خطراتی از این امر ساطع نمیشد، این غفلت قابل توجیه بود. اما پیامدهایی منفی حاصل شد: استخراج و تکیه بر اطلاعات غلط و تولید یک ابزار جذب نیرو برای القاعده.
در ماههای بعدی، میچل با یک روانشناس و افسر سابق نیروهای هوایی دیگری بهنام بروس جِنسِن بهمنظور طراحی، هدایت و مدیریت تکنیکهای بازجویی بهبودیافته در چارچوب قراردادی که درآمدی بیش از 80 میلیون دلاری نصیب آنها کرد، همراه شد. الگوی مدنظر آنها شامل برنامه بقا، طفره رفتن، مقاومت و فرار (SERE) نیروهای هوایی آمریکا بود تا خلبانان آمریکایی را بهگونهای تربیت کنند که در صورت به اسارت گرفته شدن در مقابل بازجوییهایی که ممکن است با آن مواجه شوند مقاومت کنند. این برنامه بر اساس تکنیکهای بازجویی حزب کمونیست چین طی جنگ کره برای استخراج و تشخیص اعترافات غلط از زندانیان آمریکایی، طراحی شده بود. تکنیکهای بازجویی بهبود یافته میچل شامل قفل کردن بازداشتشدگان در جعبههای تنگ، قلاب کردن آنها در موقعیتهای دردناک، محرومیت از خواب بهمدت هفتهها بهصورت ممتد و غرق مصنوعی یا غرق شبیهسازیشده بود.
جیمز میچل و بروس جِنسِن که مورد اعتماد سازمان سیا بودند هیچ تلاش جدی برای راستیآزمایی و تأیید کارایی طراحی و کارشان انجام ندادند. این دو در این زمینه دارای تضاد منافع آشکاری بودند. اگر به این نتیجه میرسیدند که تکنیکهای بازجویی بهبودیافته آنها بیفایده بوده و یا (فقط شرایط را) بدتر میکند، قرارداد چشمگیر آنها در مخاطره قرار میگرفت. علاوه بر آن، سازمان سیا قسمت اعظم بازجوییهای بهبود یافته خود را بهصورت یک برنامه در سرتاسر پایگاههای سیاه خود در افغانستان، رومانی، لهستان و لیتوانی برونسپاری کرده بود. تا سال 2006، 73 درصد "گروه تسلیم و بازداشت سازمان سیا" (CIA’s Renditions and Detention Group) شامل پیمانکارانی بود که اکثریت (سهام) آن متعلق به "شرکت مشاوره میچل و جنسن" (Mitchell and Jensen Associates) بود. در صورتی که بیفایده بودن تکنیکهای مورد آموزش خود را گزارش میکردند، حیات (شرکتشان) به خطر میافتاد.
سازمان سیا زمانی که باید بدبینانه رفتار میکرد گول خورد. شرایط نبایستی به پذیرش سریع تکنیکهای بازجویی بهبودیافته منجر میشد. خطوط قرمز نادیده گرفته شد. طی 5 سالی که گذشت تا اینکه به این برنامه پایان داده شود، هیچ حمله تروریستی بینالمللی علیه ایالات متحده رخ نداده بود.
جامعه اطلاعاتی ولخرج آمریکا سالانه حدود 80 میلیارد دلار بودجه دریافت میکند. (در این شرایط) هیچ بهانهای برای عدم کفایت آشکار شده در استخدام و نگهداشتن جیمز میچل و بروس جنسن آنهم بدون هیچ نوع کنترل کیفیتی وجود ندارد.
انتهای پیام/پ*