سکوت تماشاگران در مقابل نمایش «سکوت سرخ»
خبرگزاری تسنیم: گروه نمایشی «سکوت سرخ» راه را خطا رفتهاند. آنان با تکیه بر روشهای امتحان شده در حوزه تئاتر دینی، اثری ضعیف و تکراری خلق کردهاند و با توجه به امکانات فوق العاده موجود در باغ موزه از این فرصت مغتنم بهرهای نبردهاند.
خبرگزاری تسنیم، احسان زیورعالم:
«سکوت سرخ» چهارمین نمایشنامه ابوالفضل حاجعلیخانی است که امسال اجرا شده است. این نمایش در ایام سوگواری ماه صفر، در باغ موزه دفاع مقدس، واقع در بزرگراه حقانی به کارگردانی محمد حمزهزاده اجرا میشود.
این نمایش داستان عبدالله بن فضل از سرداران سپاه حضرت علی (ع) در صفین است که در پی یافتن سعادت در خرابههای شام سکنی گزیده است. همنشین او، عمرو بن زید است که خود را از علویان میداند و همچون دیوانگان رفتار میکند. سپاه شام، اسرای کربلا را به خرابهای منتقل میکنند که عبدالله در آن زندگی میکند. عبدالله مولی خود، حضرت زین العابدین (ع) را ملاقات میکند و شعف او موجب کدورت خاطر سردار اموی میشود. بخش عمدهای از نمایش کشمکش میان عبدالله و سردار اموی است. در نهایت عبدالله که خبر سعادتش را از دهان مولایش شنیده است، بدست عمرو کشته میشود.
برخلاف سه اثر قبلی حاجعلیخانی، «سکوت سرخ» متنی به قدرت آن ها نیست. اگرچه نویسنده در خلق دیالوگهای شاعرانه و موزون بسیار کوشیده است و ظرافت در چینش لغات در جهت خلق قافیهها قابل ستایش است؛ لیکن اسارت در بند لغات به شالوده اثر ضربه جدی وارد کرده است.
طرح داستانی نمایشنامه همانند دیگر آثار حوزه تئاتر سوگوارهای، از یک قالب روایی رایج میان این آثار تبعیت میکند. کافی است در این دو ماه، مخاطب، آثار روی صحنه رفته را دیده باشد تا به یک جمعبندی مناسب برسد. طرح داستانی «سکوت سرخ» طبق این قالب، داستان سفر مردی از عاشقان اهل بیت(ع) به سمت مکانی است که اسرای کربلا در آن حضور دارند، وی پیام کربلا را درک میکند و در احوالاتش تغییر عمدهای رخ میدهد.
شیوه روایت این نمایشنامهها، بواسطه محدودیت در نمایش اهل بیت(ع) روی صحنه، در کل مشمول نقل خاطرات میشود. چنین شیوه روایی موجب میشود که با نمایش فاقد کنش روبرو باشیم. انگیزه قهرمان نمایش برای حضور در این موقعیت دراماتیک گنگ است و او به جای آنکه انگیزه نهان خود را آشکار کند و دست به کنشی دراماتیک بزند، در طول نمایش حرف میزند و از گذشته میگوید؛ حتی در برابر سخنان مخالفان امام حسین (ع) از قدرت استدلالی قوی بهرهمند نیست. قهرمان با هدف قرار دادن حساسیت مخاطب، قصد اثبات حقانیت خود را دارد. در فضای کنونی جامعه به نظر میرسد استدلالها میبایست از یک چارچوب قوی فلسفی – کلامی بهرهمند شوند. دیگر جامعه تحت تسلط نگاه عوامانه به وقایع نیست.
«سکوت سرخ» در شخصیتپردازی نیز درگیر همین تکرارهاست، امویان دائم الخمر و علویان کرباسپوش. تقابل همیشگی این دو تیپ از همان ابتدا، انتهای نمایش را آشکار میکند. هیچ خلاقیتی در خلق شخصیتهای نمایش صورت نگرفته و کافی است «سکوت سرخ» را با «معاشقه خنجر و حنجر» دیگر اثر حاجعلیخانی قیاس کرد که در آن تصویری ساختارشکنانه از شمر بن ذیالجوشن ارائه میکند و از او تصویری انسانی میسازد که برای آلوده کردن دستش به خون سبط پیامبر(ص)، دچار کشمکش اساسی است. شاید با سابقهای که علیخانی در نگارش متون دینی از خود نشان داده است، بگویم او در این اثر نمایشنامهنویس نبوده است. خلاقیتهایی که علیخانی در نگارش آثار قبلی خود به کار گرفته بود کاملا متفاوت از آن چیزی است که در «سکوت سرخ» صورت گرفته است. استعداد و توانمندیهای فوق العاده او در نظر هیچ کسی قابل کتمان نیست.
متن تکراری در دستان کارگردانی که فاقد ایده نمایشی خاص باشد، منتج به نمایشی کلیشهای میشود. میزانسنهایی که تنها سعی میشود تعادل تصویری صحنه را حفظ کند. کافی است به صحنه مجادله عبدالله، عمرو و سردار اموی توجه شود که یک مثلث ایستا برای چینش سه شخصیت انتخاب شده است و هیچ حرکتی برای آنان متصور نمیشود.
کارگردان بازی خاصی نیز از بازیگرانش نگرفته است. برای مثال به مجادله میان سعد بن بکر و حرث بن عثمان توجه شود که بسیار شبیه تلهتئاترهای مذهبی تلویزیونی است: صدا در گلو انداختن و کمی فریاد زدن چاشنی نقش کردن و فراموش کردن شخصیتسازی بواسطه حرکت و فرم بدن.
علاقه کارگردان به حرکات فرم – یا شکل صحیح آن رقص – نیز مشمول همین قالب رایج در تئاترهای مذهبی شده است. با ذکر این مطلب که این حرکات موزون توسط اجراگر به خوبی اجرا میشود؛ ولی طراحی آن دمدستی و کپیبرداری ناشیانه است. برای مثال پرولوگ نمایش شامل مجموعه حرکاتی است که گرتهبرداری سطحی از یک رژه نظامی در کشوری غیر ایران است و کلیپ ویدئویی آن در فضای مجازی محبوبیت بسیار داشته است و طراح فراموش کرده که مخاطبش همان کسی است که تصاویر ویدئویی آن رژه را در فضای مجازی – با لایک کردن یا منتشر کردن مجدد – محبوب کرده است. قرار است ایدههای این حرکات اشاره به یک واقعه تاریخی داشته باشد و از نشانگانی محدود برای روشن کردن مخاطب نسبت به آن اتفاق استفاده کند. بخش عمدهای از حرکات به هیچ عنوان ربط و ضبطی با آن واقعه ندارد. برای مثال ورود شخصیت ابن ملجم به مسجد کوفه به قصد به شهادت رساندن امام علی (ع) گنگ است.
گروه نمایشی «سکوت سرخ» راه را خطا رفتهاند. آنان با تکیه بر روشهای امتحان شده در حوزه تئاتر مذهبی، اثری ضعیف خلق کردهاند و با توجه به امکانات فوق العاده موجود در باغ موزه – که برای 99 درصد از هنرمندان حوزه تئاتر دینی دست نیافتنی است – از فرصت مغتنم بهرهای نبردهاند. این گروه سال گذشته نیز نمایشی ضعیف در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه برد که در همین قالب تکراری میگنجند و کافی است به تفکر عوامل گروه در باب تئاتر مذهبی توجه شود که در زمان نمایش «شمشیر و آفتاب»، سال 1392 میگویند:«اصولا تئاترهای مذهبی، کارهای پر هزینه و پرخرجی هستند.» این نگاه زنگ خطری است که در باب هنرمند بودن افراد نادیده گرفته میشود. این روزها گروههای بسیاری از قشرهای مختلف مردم، نمایشهای خود را به صورت خودجوش و رایگان اجرا میکنند، گروههایی که تنها به چشمهای گریان و جستوجو گر مخاطبانشان دل بستهاند. شاید بهتر است شهرداری تهران، به جای هزینههای کلان مالی برای نمایشهای ضعیف از هنرمندان مردمی حمایت کند تا نتیجه بهتری در حوزه فرهنگ و هنر و به ویژه تئاتر کشور حاصل شود. گروههای مردمی به راحتی میتوانستند تنها با پول تیزرهای تلویزیونی این نمایش اجرای جذابی برای مردم مناطق مختلف کشور روی صحنه ببرند. ای کاش مدیران فرهنگی پیش از اینکه بخواهند اقدامی را با بودجهای مناسب انجام دهند به عاقبت کار نیز بیاندیشند.
انتهای پیام/