«روز جمهور»
خبرگزاری تسنیم: رویداد روز ۹ دی ۱۳۸۸ پاسخ متقارن و متناسب انقلاب اسلامی به طرح انقلاب مخملی در ایران است. در این روز دو مدعا به هم رسیدند و در ترازوی واقعیت نهاده شدند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، در ابتدا مطلبی را میخوانید که با عنوان«روز جمهور»و به قلم محمد ایمانی در ستوت یادداشت روز،روزنامه کیهان به چاپ رسید:
رویداد روز 9 دی 1388 پاسخ متقارن و متناسب انقلاب اسلامی به طرح انقلاب مخملی در ایران است. در این روز دو مدعا به هم رسیدند و در ترازوی واقعیت نهاده شدند. آمریکا و غرب تا آن زمان انقلابهای مخملی و رنگی متعددی را در کشورهایی مانند اوکراین، گرجستان، قرقیزستان، لبنان و...- با شدت و ضعفها و تشابه و تمایزهایی- به پیش برده بودند. رسانههای غرب با اتفاقات تلخی که قبل از انتخابات 22 خرداد 88 تدارک شد و بعد از آن به مدت 8 ماه تداوم پیدا کرد، این انگاره از پیش مهیا را برساختند که جنبش تازهای در مقابل انقلاب اسلامی پدید آمده و حاکی از دگرگونی اعتقادی ملت ایران است. همان سال نشریه اکونومیست با بررسی رفتار یکی از سران فتنه و حامیان وی نوشت «او قصد دارد بنیانهای انقلاب اسلامی را به چالش بکشد.»
رویداد 9 دی 88 به عنوان روز «جمهور» و «جمهوری اسلامی» در چنین متنی اتفاق افتاد. البته طی روزهای اخیر طیفها و رسانههایی- مثل همان روزها- دوست دارند پشت به واقعیت بنشینند یا به روش استتار کبک از تمام هیکل خود، چشم خویش را بپوشند و نبینند و با این سبک به انکار و کتمان بپردازند. اما رویداد 9 دی آن قدر پرارتعاش و اثرگذار بود که رسانهها را در غرب مبهوت و مقهور خود کرد. روزنامه نیویورک تایمز چند روز بعد اذعان کرد «این تظاهرات، بزرگترین اجتماع در تهران از زمان تشییع پیکر آیتالله خمینی در سال 1989 [1368] به این طرف است... سیاستمداران آمریکایی تحلیل اشتباهی نسبت به ثبات ایران دارند و خیال میکنند حکومت رو به نابودی است. یک نکته روشن است. بخش اعظم جامعه ایران از اتفاق روز عاشورا ناراضیاند. بسیاری در غرب به خاطر تمرکز زیاده از حد روی مخالفان، چشم بر حقیقت مسلم بستهاند. وجود یک اپوزیسیون جدی در ایران محل تردید است... نظرسنجی دانشگاه مریلند و واکنشهای گسترده به حوادث عاشورا نشان میدهد اکثریت مردم ایران حامی جمهوری اسلامی هستند.» فوران واقعیت و بروز و ظهور اجتماعی یک ملت بزرگ در نهم دی در حالی بود که جریان فتنه مدعی جنبش، آرایهها و شاخ و برگ خود را فرو ریخته مییافت و حقیقت گروهکی آن به همراه برخی عناصر افراطی حزبی به شکلی انگشتنما به نمایش درمیآمد. از 25 خرداد تا 18 تیر و از 27 شهریور (روز قدس) تا 6 دی (روز عاشورا) همه دیدند که چگونه کاریکاتور جنبش آب رفت و باد دمیده در کالبد ادعای تقلب تهی شد. اکنون میشد واقعیت و مجاز «انقلاب» و «جمهور» را نظاره کرد که مردم واقعی کجا ایستادهاند و برای چه دست به بسیج اجتماعی زدهاند.
جمعیت 40 میلیونی که 22 خرداد تشخیص دادند رفتن آنها «پای صندوق»- فارغ از رای به این یا آن نامزد- سرمایهگذاری برای اقتدار و امنیت و پیشرفت و سربلندی ملی است، در مدت 8 ماه به چشم دیدند که کسانی از دل این حماسه و فرصت بزرگ میخواهند تهدید علیه امنیت ملی بسازند و آن را پای جمهور بنویسند و به نام جمهور به جنگ اسلام بروند؛ چنانکه علنا در روز 13 آبان روی هویت «اسلامی» در عبارت جمهوری اسلامی خط کشیدند. بنابراین همان عقبه ملی با بصیرت و تشخیص و اقدام به موقع اینبار در «کف خیابان» حاضر شد تا فرصتطلبان و بدخواهان و دشمنان نتوانند «جمهور» را مصادره به مطلوب کنند. برای یک ملت بزرگ که مقدسات اسلامی و امام حسین علیهالسلام را همه چیز خود میداند و پای آن بهترین عزیزان خود را فدیه داده تا برای شعار «بابی انت و امی یا حسین»(ع) گواه از جنس جان آورده باشد، پذیرفتنی نبود که طایفهای نگونبخت به بهانه رای و انتخابات و ادعای تقلب، به قتل عام برترین ارزشها و فضیلتها دست یازند. خبط و خباثت روز عاشورا، به دردناکی خنجرزدن به قلب یک ملت و آتش افکندن در جان او بود. فتنهگران در رویداد روز عاشورا و سپس مردمان خداجو خواندن اوباش حرمتشکن، گور خود را کندند. «لعن علی عدوک یا حسین- خاتمی و کروبی و میرحسین»، بروز اجتماعی چنان انزجاری بود.
بنابراین باید به ماجرای سال 88 و 9 دی آن سال از منظر دقیقتری نگریست. فتنه خط قرمز نظام است چون خط قرمز جمهور است. فتنه خطر قرمز نظام است چون به تصریح قرآن کریم «الفتنهًْ اکبر من القتل» و «الفتنهًْ اشدّ من القتل». فتنه قتل عام ارزشها و فضیلتها و منافع و مصالح یک ملت بود، همچنان که دشمنترین دشمنان ملت ایران در آمریکا و انگلیس و اسرائیل را امیدوار کرد که میتوانند منفذی در داخل پیدا کنند و شبیخون بزنند. فتنه خط قرمز است چون یک فرصت و سرمایهگذاری بزرگ ملی را تبدیل به نقطه طمع و طراحیهای تازه دشمنان و ایجاد تهدیدهای بزرگ کرد. فتنه خط قرمز است چون به تصریح رهبر معظم انقلاب، «رای مردم حقالناس است». همان مقتدای حکیمی که در مقابل برخی اشرافیتطلبان و انحصارطلبان سیاسی- از جمله در دوره سازندگی و بعد از آن- همواره بر مشارکت حداکثری و حضور همه سلایق تاکید کردند، با دو تعبیر در حقیقت دو روی یک سکه را بازگو کردند.
«فتنه خط قرمز است»، روی دیگر تعبیر «رای مردم حقالناس است» میباشد. اینکه سیاستبازان وقتی پیروز یک انتخابات میشوند، رای مردم را حقالناس بدانند اما هنگامی که شکست میخورند زیر میز بازی و قواعد دموکراسی و اخلاق و انصاف و مصلحت ملی بزنند، در حقیقت با مردم دروغ میگویند. اینکه فلان رجل سیاسی- با سابقه ریاست جمهوری- و قبیل او در خفا بگویند تقلب را قبول ندارند اما پای ادعای تقلب بایستند و به التهاب و هیجان عمومی دامن بزنند تا به آن بیثباتی و آشوبافکنی بزرگ ختم شود فقط یک معنا میتواند داشته باشد و آن اینکه در حضیض فتنه سقوط کردهاند و حاضرند جمهوریت و اسلامیت- جمهوری اسلامی- را یکجا پیش پای هواپرستی و جاهطلبی خود قربانی کنند که امیر مومنان(ع) فرمود «انما بدأ وقوع الفتن اهواء تُتّبع و احکام تبتدع... جز این نیست که شروع فتنهها، هوا و هوسهایی است که پیروی میشود و بدعتهایی که میآورند.» چنین کسانی که به قانون تن نمیدهند و برای مصالح عمومی و منافع ملی نیز کمترین ارزشی قائل نیستند و خودخواهی و خودکامگی پیشه میکنند طبعا «خط قرمز نظام» و «خط قرمز جمهوریت» هستند. آنها با زیر پا نهادن حقالناس، خود را منعزل از چارچوب جمهوریت و اسلامیت کردهاند. بنابراین از تعبیر و حکم حکیمانه «رای مردم حقالناس است» دقیقا حکم «فتنه خط قرمز نظام است» استخراج میشود. و البته منع حضور فتنهگران در مناصب «جمهوری اسلامی»، کف محدودیتها برای این طیف است چه اینکه ارتکاب گناه بزرگی که از قتل بزرگتر و شدیدتر شمرده شده و دست یازیدن به جرم بغی- سرکشی علیه حاکمیت و مردم- مستوجب مجازاتهای بزرگ است. بنابراین نمیشود مدعی جمهوریت و مشارکت حداکثری بود اما به «حقالناس» و «خط قرمز حاکمیت» بیاعتنایی کرد.
از سوی دیگر کاربست تحریمها علیه ملت ایران، هم یکی از نتایج بد عملی گروهی از فتنهگران و هم نشأت گرفته از آدرسها و گراهایی بود که برخی دیگر از سران فتنه به دشمنان دادند؛ گروهی دشمن را تشجیع کردند و گروهی گرای دقیق دادند. چنان که رابرت گیتس وزیر وقت دفاع آمریکا (رئیس اسبق سیا) پس از حوادث روز قدس اعلام کرد «ما چنین شکافهایی را در 30 سال گذشته ندیده بودیم. به همین دلیل احتمالا تحریم بیش از گذشته جواب میدهد» و روزنامه لسآنجلس تایمز و مجله تایم با اشاره به مواضع برخی عناصر فراری نماینده جنبش سبز در خارج نوشتند «برخلاف غرور ملی ایرانیها، اپوزیسیون سبز از فشار تحریمهای غرب راضی است» و «سبزها از آمریکا خواستند برای کمک به آنها بر فشار تحریمهای اقتصادی بیفزاید.» لسآنجلس تایمز بود که نوشت «نمایندگان جنبش سبز میگویند تحریمها باید هرچه شدیدتر اعمال شود اما نه به صورت تدریجی عمل کند بلکه برای اثرگذاری باید به صورت شوک وارد شود که فلج کند و نه به صورت واکسن.»!
این هم جرم بزرگ و خیانت کمسابقهای است که یک طبقه سیاسی خودکامه و خودخواه، غیر از کشیدن ترمز پیشرفت ملت و تبدیل اتحاد آن به تفرقه، گرای فشار و خرابکاری اقتصادی را برای تنگ کردن زندگی جمهور (مردم) بدهند. بنابراین به این معنا آنان حتی در نقطه معارضه دولت جدید نیز قرار میگیرند هر چند که مدعی و متظاهر به حمایت از او هستند. با چنین طایفهای نمیتوان از سر تغافل مواجه شد بلکه بر اساس منطق قرآنی باید منافقین را دشمن داشت. «همالعدو فاحذرهم قاتلهمالله. آنان دشمنند پس از آنان برحذر باش، خدا آنان را بکشد.» خداوند منافقان را «مذبذبین بین ذلک»- سرگردان میان ایمان و کفر- معرفی میکند که حاضر نیستند جبهه خود را مشخص کنند و به جبهه مومنان بپیوندند. بنابراین حکم میکند «انّ المنافقین فی الدّرک الاسفل من النار» جایگاه آنها در پستترین و عمیقترین جای جهنم است «الاالذین تابوا و اصلحوا... مگر آنها که بازگردند و جبران و اصلاح کنند و به خدا پناه ببرند و دین خود را خالص کنند.» (آیات 143 تا 146 سوره نساء)
صورت مسئله شفافی با مقدمات و اجزای روشن وجود دارد که بر اساس آن میتوان به نتایج و استدلالها و احکام صریح رسید. تحریمهای خصمانه و ظالمانه را همان رژیمهای مستکبری (از جمله آمریکا و انگلیس) علیه ملت ایران اعمال کردهاند که در طول 2 دهه گذشته از افراطیون مدعی اصلاحطلبی و سران فتنه سبز و تجدید نظرطلبان پشیمان از انقلاب حمایت کردهاند. مفهوم این واقعیت این است که طیف مذکور در نگاه دشمنان ملت ایران در تراز دیگر ابزارهای خصومت غرب (تحریم، ترور، حمله نظامی و...) ارزیابی میشوند. آیا میشود گفت آمریکا از سر اعتدال و انساندوستی و خیرخواهی به انواع این گزینهها دست یازیده است؟ اگر آمریکا، «مستکبر» و دشمن شماره یک ملتهاست بنابراین باید نتیجه گرفت طبقه سیاسی فزونخواه و نقشآفرین فتنههای 78 و 88، ابزار استکبار برای «استضعاف» و اجحاف و ستم علیه ملت ایران است که مورد حمایت متکبران قرار گرفته است. چنین طایفهای را باید در انزوا نگاه داشت و معامله دشمن با او کرد. مگر اینکه در تراز قرآنی توبه کنند و طمع شیاطین را ناامید سازند؛ اتفاقی که معکوس آن رخ داده و حاکی از حرکت در سراشیبی اسفلالسافلین میکند.
انتهای پیام/