مدادی که حول دیوار مرگ میچرخید!
خبرگزاری تسنیم: پنجمین دورهٔ مجموعه نمایشگاههای دسترسی محدود، با برنامههایی با تاکید بر ویدئو آرت، سینمای تجربی و مستند، صدا و اجرا برگزار شد.
خبرگزاری تسنیم - وحید شیخی
در این جشنواره غیررقابتی مجموعه آثاری از ایران و کشورهای دیگر را به نمایش در آورده است. برنامههای دسترسی محدود به عنوان سکویی برای تبادل ایده و تجربیات هنرمندان ایرانی و خارجی قلمداد میشود در این برنامهها سعی شده است که فاصلهٔ بین حوزههای متنوع هنر «نیومدیا» کاهش یابد و با برگزاری کارگاهها و نشستهای موازی و فعالیتهای بین المللی برای گسترش این حیطهٔ نو در صحنه هنری ایران تلاش نماید.
جزایرسرگردانی3، شگفتی روزمرگی، موقعیتهای ناپایدار، بخشی از من، انجمن سینمای تجربی، متا اسمبلاژو... بخشهای مختلف این دوره از جشنواره هستند. در معرفی بخش «جزایرسرگردانی3» آمده است که نمایشگاه سعی دارد بدون ادعا، برشی محدود اما متنوع را ارایه کرده و سکویی برای تبادل و گفتگو باشد که به واسطهٔ ایدهها و تجارب بین رشتهای غنی میشود. در معرفی پروژه «بخشی ازمن» به هنر اجرا اشاره شده است و هدف از این بخش را تمرکز بر هنر اجرا قرار داده است که از طریق مدیوم ویدئو قابل ردیابی و جابجا شدن است. بخشی از من منتخبی سهل و ممتنع از آثار هنرمندانی است که از تصویر متحرک برای ارتباط گرفتن با مخاطبین اجراهایشان بهره گرفتهاند و سعی دارد با نمایش نمونههایی متنوع از صدا و از مستندنگاری اجرا تا هپینینگ و... جنبههای مختلفی از این حوزه را پوشش دهد.
با نگاهی به چندین ویدئو شاید فاصلهای میتوان میان ویدئوها و تعاریف پیش روی جشنواره مشاهده کرد. گرچه بعضی از این ویدئوها قابل تامل بودند. در ویدئویی حرکت تراولینگ دوربین بر روی بیابان و حضور آدمهای مختلف سیری تامل برانگیز ایجاد میکند. در این ویدئو از تکنیک موشن گرافیک استفاده شده است. حمل یک فیل توسط جرثقیل در یک بیابان بیآب و علف توام با واکنش بینندگان است. شاید لبخند آنها.
گر چه در اهداف بخش جزیره سرگردانی به سهل و ممتنع بودن آثار اشاره شده بود اما آنچه بیشتر دیده میشد سهل بودن آثار بود تا ممتنع بودن آن. پرتاب یک توپ به داخل سبدو تکرار مداوم و بدون تغییرآن. کارگرانی که خانهای را ویران می کنند. یا خط دایره و تکرار آنکه صدای تولیدی از آن همچون صدای یک موتور سوزوکی در دیوار مرگ میشود و ویدئوی امید شایان که مجموعه عکسهایی بود از سفر یک خانواده به ساحل دریا همه اینها نمونهای از آسان گیری بیش از حد هنرمندان نسبت به تولید یک اثر هنری و ویدئویی است.
در ویدئو «آهوماهر» دو نوازنده پیانو و ویلنسل به دونوازی میپردازند. صدا حاصل از این دونوازی با صدای ضربه زدن به سیمهای پیانو یا صدای بطری آب همراه میشود. در این همنوازی آنچه مهم است ایجاد صدایی متمایز است. بنا نیست که از همنوازی هارمونی صدا ایجاد شود. اما همین حرکت غیرهارمونیک با تداوم حضورش گوشهای شنونده به آن خو میگیرد و پیش بینی حرکات بعدی نوازنده حضور بیننده و تماشاگر را در پی دارد. گرچه اینترکات به آرشه ویلنسل هرگاه صدایی زننده ایجادمی کند تاکید خاصی است بر ایجاد نوعی هارمونی در ناهارمونی صدا.
ویدئوی «طلا وهابزاده» دختری را به تصویر میکشد که پشت تریبون میآید و اندکی بعد قهقهای سر میدهد و این قهقهه تداوم مییابد. تصاویر سیاه و سفید ویدئو موقعیت دخترک را به مثابه یک متهم در دادگاه قرار میدهد که برای دفاع از خود پشت تریبون آمده است. اما واکنش او فقط خنده است و بس.
مردی حول یک محور مرکزی میچرخد گویی اسبی است که چرخ آسیاب را میچرخاند. محیط همانند یک پیست اسب دوانی است. حال آیا مرد نقش یک اسب را بازی میکند که تمرین دهنده او را با چرخاندن آموزش میدهد. تنها نکته زیباییشناسی که در این ویدئو دیده میشود استفاده از تکنیک «سوپرایمپوز» است.
در ویدئویی دیگر شخصی بدون کمک گرفتن از دستان خود در یک بادکنک میدمد. بادکنک بزرگ و بزرگتر میشود و کات، تمام. سپس صدا و انعکاس آن در خیابان و اطراف نوازنده کنش متقابل محیط در برابر صدا را تداعی میکند.
پرفورمنس «ویروس» با همراهی دوربین ویدئویی منجر به تولید ویدئویی شده است که تجربه آن برای بینندهها فراتر از بینندگان پرفورمنس در فضای جاری بوده است. مردی برهنه در فضایی بسته و محدود سرتاسر بدنش توسط سیمهایی به چهار طاق اتاق مصلوب میشود. فعالیت دو شخص برای گره زدن سیمها به موی بدن مرد و کشیدن موها توسط سیم توام با رنجی است برای مرد که حس دلرحمی را برای بیننده بر میانگیزد. واکنش نسبت به این ویدئو شاید برای بیننده حضور در فضای اجرای پرفورمنس و مشارکت در از بند رها کردن اوست. قیچی به دیوار آویزان میشود و لحظهای بعد اولین بیننده شروع به بریدن سیمها میکند. دیگر بیننده نیز دست به قیچی میشود تا آخرین تارهای سیمی باقیمانده را پاره کنند.
بسیاری از ویدئوهای این مجموعه در واقع فاقد هرگونه عنصر زیبایی شناسانهای بودند. ویدئوها غالبا سهل و پیش پا افتاده بودند. چنان که هرکسی از هر قشر میتوانست آنها را بیافریند. اگر از جانب ایدهپردازی هم به ویدئوها نگریسته شود. باز عنصر خاصی در کارها مشاهده نمیشود. فقدان فکر و اندیشه در ویدئوها به شدت دیده میشد. تغییردر زاویه نگاه و دریافت عناصر زیباییشناختی که به کلیت کار ساختاری منسجم ببخشد در محدود کارهایی دیده میشد. آنچه از ویدئوها انتظار میرفت دعوت بیننده برای تغییر در دیدن بود. دربعضی از ویدئوها شاید این عناصر دیده میشد، مانند حرکت یک حلزون و اشعاری که با صدای دفُرم شده خوانده میشد. نوازندهای که در خیابان پیانو مینوازد، در مواجهه با محیط اطراف خود واکنشهایی انجام میدهد.
انتهای پیام /