سبک زندگی مدرن حتی در ثروتمندترین حالت خانوادهها تمایلی به فرزندآوری ایجاد نمیکند
خبرگزاری تسنیم: عباسی ولدی، کارشناس امور خانواده و جمعیت میگوید: اگر ما به زندگی نگاه مصرفگرایانه داشته باشیم هراندازه هم که از نظر اقتصادی قوی شویم، پولمان را خرج مصرف بیشتر میکنیم نه اینکه انگیزه بیشتری برای فرزندآوری پیدا کنیم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حجت الاسلام محسن عباسی ولدی، در سال 1355 در تهران به دنیا آمده و پس از اخد دیپلم در1373 وارد حوزه علمیه اصفهان شده است. او همچنین برای ادامه تحصیلات حوزوی خود از 1377 به حوزه علمیه قم رفت و هم اکنون نیز مشغول فراگیری درس خارج فقه واصول است.
این کارشناس علوم دینی و تربیتی از سال 1388 بهعنوان کارشناس در برنامههای رسانههای پرسش و پاسخ تربیتی با موضوع خانواده حضور پیدا کرده است. بیشترین حجم حضور او برنامه در رادیو معارف است که مباحث او با استقبال خوبی هم از سوی مخاطبان روبهرو شده است. حجتالاسلام عباسی ولدی صاحب تألیفات متعددی در زمینههای علوم تربیتی، اخلاق و خانواده است. آنچه در ادامه میآید گفتوگوی تسنیم با این کارشناس درباره مسئله «جمعیت و اشتغال» است.
پیش از این سه گفتوگوی دیگر تسنیم با حجتالاسلام عباسی ولدی با موضوعات «مسئله کاهش جمعیت»، «مسئله بحران سالمندی» و «جمعیت و اشتغال و بررسی نسبت آنها» منتشر شد که لینکهای آنها در پائین همین صفحه در بخش «اخبار مرتبط» قابل دسترسی است. گفتوگوی حاضر که تکمله آن سه بخش پیشین است درباره «جمعیت و نسبت آن با مسئله اقتصاد» است:
*تسنیم: آقای ولدی، اگر خاطرتان باشد شما در گفتوگوی اولی که داشتیم گفتید یکی از دلایل کنترل جمعیت در اواخر دهه شصت کمبود امکانات بود و یکی از امکاناتی هم که به آن اشاره کردید، امکانات آموزشی بود. در مصاحبه یکی از پیشقراولان کنترل جمعیت در ایران هم میخواندم که ایشان گفته بود میزان مدارس ما به قدری کم بود که برخی از مدارس حتی چهار شیفته کار میکردند. یکی از سؤالاتی که مردم میپرسند این است که اگر ما مردم را تشویق به فرزند بیشتر کردیم، ممکن است دوباره به همان دهه شصت برگردیم و دچار همین کمبودها شویم.
اجازه بدهید بنده پاسختان را با همین مثالی که زدید بدهم: یعنی فضای آموزشی. برخی از ما درباره مسائل جامعه، طوری قضاوت میکنیم که گویا در هیچ موردی پیشرفت نداشتهایم. پس از انقلاب 485 هزار کلاس درس در کشور احداث شده که از این تعداد حدود 20 درصد؛ یعنی معادل 90 هزار کلاس درس توسط نیکوکاران مدرسهساز ساخته شده است. با ساخته شدن این تعداد کلاس درس، حدود 5/2 میلیون دانشآموز در این فضاها مشغول به تحصیل شدهاند.
ما در گذشته تعداد قابل توجهی مدارس کپری داشتیم که در حال حاضر صفر یا متمایل به صفر شده است. این که آیا مدرسه هوشمند خوب است یا بد بماند؛ اما همین قدر باید بدانید که در سال تحصیلی 91_ 90 تعداد مدارس هوشمند ما به حدود بیست هزار مدرسه رسیده است. اگر با همین نرخ رشد جمعیت پیش برویم، بسیاری از مدارس ما در آینده با مشکل کمبود دانش آموز مواجه میشوند. برای اثبات این ادعا به این محاسبه آماری دقت کنید:
آمار کل دانش آموزان در سال 92، دوازده میلیون و دویست و چهل و دو هزار نفر بوده است. کل فضاهای آموزشی کشور نیز نود و یک هزار و هشتصد و سی مرکز است. حال با توجه به آمار دانش آموزان و تعداد مدارس باید گفت به صورت متوسط در هر مدرسهای حدود 133 دانش آموز در حال تحصیل هستند. در سال 1404 جمعیت افراد 5 تا 19 سال ما به هفده میلیون و دویست و چهارده هزار نفر میرسد. با احتساب سن پنج، شش و نوزده که عملاً سن مدرسه حساب نمیشود، متوسط هر مدرسهای 165 نفر خواهد شد که اگر سه میلیون به ازای این سه ردهی سنی کم کنیم، 135 نفر به ازای هر مدرسه میشود که واقعا تعداد زیادی نیست.شما سالهای دههی شصت را به یاد دارید که در یک مدرسه دو شیفته در هر شیفت، ششصد هفتصد نفر درس میخواندند؟ البته توجه داشته باشید که با نگاهی خوشبینانه اگر ما با همین نرخ رشد جمعیت پیش برویم طبق برآوردهای سازمان ثبت احوال ما از سال 1420 شمسی مواجه با کاهش جمعیت خواهیم شد. آن وقت است که به جای این که مدارس را دو شیفته یا سه شیفته کنیم، باید چند مدرسه را در یک مدرسه ادغام کنیم.
اما نکته مهمتر اینکه جامعهای که در دورهای نرخ باروری 6.4 را تجربه کرده یعنی 6.4 نوزاد زنده متولد شده به ازای هر زن در سن باروری، و در دورهای رسیده به نرخ باروری 1.6 حالا به این راحتی دوباره به آن دوره بازمیگردد. ما در هیچ کجای دنیا چنین مثالی را نداریم و اگر در ایران این اتفاق بیفتد، یک معجزه رخ داده است.
برخی طوری حرف میزنند که گویا اخلاق تولید مثل، چیزی است که با دستور و بخشنامه اصلاح شود که چنین نگرانیهایی دارند. طبق فرموده مقام معظم رهبری کشور ما با امکاناتی که دارد تا دویست میلیون جمعیت را هم پاسخگو است. در حالتی که اگر ما فکری به اصلاح فرهنگ تولید مثل مردم نکنیم، حداکثر تا سی سال آینده رشد خواهیم داشت و پس از آن باید شاهد کاهش جمعیت کشورمان باشیم.
*تسنیم: یکی از اصلیترین حرفهایی که مردم درباره افزایش جمعیت دارند این است که شما اگر مسائل اقتصادی را درست کنید، مردم به سمت فرزند بیشتر میروند. به تعبیر دیگر مردم اگر گرایشی به فرزند بیشتر ندارند، به جهت مشکلات اقتصادی است. آیا شما در هم تنیدگی فرزندآوری و مسائل اقتصادی را در این اندازه قبول دارید؟
قبل از این که به پاسخ این پرسش بپردازیم، باید گفت آنچه در پاسخ شما میگویم به این معنا نیست که نباید فکری به حال اقتصاد کشور کرد. بدون تردید باید مشکلات اقتصادی، هر چه زودتر حل شود. یکی از اصلیترین وظایف حکومت، رسیدگی به مشکلات معیشتی مردم است؛ اما از نظر جمعیت شناسان نه تنها ربطی میان توان مالی پایین و تعداد فرزندان پایین نیست؛ بلکه این نسبت بر عکس هم هست؛ یعنی در میان کشورهای مختلف جهان در کشورهایی که سطح اقتصادی پایینی دارند، زاد و ولد زیاد بوده و کشورهایی که از نظر سطح درآمد خانواده بالا هستند، تعداد فرزندان کمتری دارند.
در میان تمام قارهها، آفریقا که فقیرترین کشورها را دارد، بیشترین آمار زاد و ولد و اروپا هم کمترین را داراست. آفریقا با میانه سنی 20 سال، جوانترین و اروپا با میانهی سنی 40 سال پیرترین قاره است. اگر میگوییم میانه سنّی آفریقا 20 سال است؛ یعنی تعداد افرادی که کمتر از بیست سال دارند با افرادی که بیشتر از بیست سال دارند، مساوی است.
بیشترین نرخ رشد در سال 2010 مربوط به قاره آفریقا با 2/3 درصد و کمترین آن مربوط به قاره اروپا با 0/06 میباشد. برای درک تفاوت زاد و ولد در این دو قاره باید دانست با توجه به نرخ رشد جمعیتی که بیان شد، جمعیت قاره آفریقا در فاصله زمانی سی ساله، دو برابر خواهد شد. این در حالی است که اروپا باید فاصلهی زمانی 1166 ساله را طی کند تا جمعیت آن دو برابر شود.
برای این که بدانید با بالا رفتن توان اقتصادی خانوادهها، الزاماً اشتیاق آنها برای فرزندآوری بیشتر، زیادتر نمیشود، به درآمد سرانه کشورهای ثروتمند و همچنین نرخ رشد جمعیتشان نگاه کنید. این آمار برگرفته از گزارش بانک جهانی در سال 2012 است:
اولین کشور ثروتمند جهان، «موناکو» است که دومین کشور کوچک دنیا هم میباشد. درآمد سرانه در این کشور183150 دلار است؛ اما نرخ رشد جمعیت آن 0/33 درصد است. دومین کشور ثروتمند هم «لیختن اشتاین» با نرخ رشد جمعیت 0/89 درصد است؛ در حالی که درآمد سرانه در این کشور137070 دلار است. «برمودا» با نرخ رشد 0/25 درصد و درآمد سرانه سالیانه 89235 دلار سومین کشور ثروتمند دنیاست. این سه کشور از کوچکترین کشورهای دنیا هستند که ممکن است برخی، رشد جمعیت کم آنان را با مساحت کم این کشورها توجیه کنند؛ اما نروژ کشور چندان کوچکی نیست. این کشور با درآمد سرانهی 87350 دلار نرخ رشد جمعیتی 0/62 درصد را دارد؛ یعنی 112 سال دیگر جمعیتش دو برابر میشود. سوئیس هم با درآمد سرانه 71 هزار و 520 دلار، نرخ رشد جمعیتی 0/38 را دارد. دانمارک اگر چه با درآمد سرانه 59 هزار و 400 دلار از کشورهای ثروتمند محسوب میشود؛ اما نرخ رشد جمعیتی آن تنها 0/21 است؛ یعنی 333 سال طول میکشد تا جمعیت این کشور دو برابر شود.
در کشورهای منطقه خودمان افغانستان با نرخ باروریِ حدود 6 فرزند به ازای هر زن در سن باروری، رتبهی اول را دارد؛ اما همین آمار در کشور ترکیه در حدود 2 است. در استانهای خودمان هم دقت کنید. بیشترین ثبت ولادت در استانهای ما متعلق به سیستان و بلوچستان است که به ازای هر هزار نفر 32/5 نفر، هرمزگان 23/5 و گلستان 22/5 و کمترین ثبت ولادت هم متعلق به استانهای گیلان با 12/9 و مازندران 14/3 و مرکزی 14/9 ولادت در هزار است.
جالب است بدانید مردم مازندران پردرآمدترین مردم کشور ما هستند. در سال 92 میانگین درآمد سالانه هر مازنی [مازندرانی] 11 میلیون و 300 هزار تومان بود؛ البته این بدان معنا نیست که همه مازندرانیهای عزیز از درآمد بالایی برخوردار هستند. این عدد، متوسط درآمد سالیانه مازندرانیهاست و حالا متوسط درآمد هر شهروند ایرانی در همان سال را نگاه کنید که هفت میلیون و 900 هزار تومان است.
بدون این که کاری به آمار جهانی داشته باشیم، خوب است خود شما نگاهی به اطرافیانتان انداخته و به این پرسش پاسخ دهید: «آیا کسانی که در اطراف شما به یک یا دو فرزند بسنده کردهاند، تنها به این دلیل است که توان اقتصادی برای اداره بیش از دو فرزند را ندارند؟» شما چند نفر را میشناسید که بدون آنکه بخواهند روش مصرف خود را تغییر دهند، میتوانند فرزندان بیشتری داشته باشند؟
بگذارید این مقایسه را با مقایسه دیروز و امروز ادامه دهیم، بی شک امروز در جامعه ما توان اقتصادی خانوادهها بیشتر از خانوادههای دیروز است. این، تنها قضاوت ما نیست؛ سازمانهای بین المللی نیز همین طور قضاوت میکنند. کسانی که بین سه تا چهار دهه از عمرشان گذشته، کافی است دههای را که در آن قرار داریم با دهه شصت مقایسه کنند؛ البته این به معنای انکار مشکلات اقتصادی نیست؛ اما اندکی انصاف کافی است تا حکم کنیم توان اقتصادی خانوادههای دههی نود بیش از خانوادههای دههی شصت است؛ شما چند مؤلفهی زندگی اقتصادی مردم را در دههی شصت با دههی 90 مقایسه کنید: خوراک، پوشاک، لوازم منزل، مسافرتها، خودروی شخصی. بدون تردید باید گفت که متوسط برخورداری مردم در این موارد بیش از متوسط برخورداری مردم در دههی شصت است؛ اما چرا خانوادههایی که در دههی شصت قرار داشتند، بیش از خانوادههای دههی نود به فرزندآوری تمایل داشتند؟!
*تسنیم: اگر اینطور است، پس اما چرا مردم این را احساس نمیکنند و اعتقاد دارند که مشکلات اقتصادی مانع اصلی فرزندآوری است؟
باید پذیرفت در کنار گرانی و تورم، سبک زندگی ما هم عوض شده است. قناعت در زندگی ما کم شده است. توقعات ما در زندگی بیش از اندازه نیاز شده است. برخی از چیزهایی که واقعاً از نیازهای اساسی یک زندگی نیست، وارد حلقه نیازها شده است؛ در گذشته اگر خانوادهای توان خرید موکت یا زیلو را نداشت، خود را فقیر حساب میکرد. چندی بعد، نداشتن فرش نشانه فقر شد و حالا اگر کسی مبلمان نداشته باشد باید خود را فقیر بداند. بسیاری از خانوادهها در گذشته هفتهای یک بار هم برنج نمیخوردند و یکی دو ماه یک بار هم پای مرغ به سفرهشان باز نمیشد؛ اما با این وجود احساس فقر نکرده و مریض هم نمیشدیم. امروز اگر کسی هر روز برنج نخورد و هفتهای یکی دو بار مرغ روی سفرهی خانهاش پرواز نکند، احساس فقر میکند؛ در حالی که هیچ پزشکی مصرف روزانهی برنج و هفتگیِ مرغ را برای سلامت ضروری نمیداند. چقدر خوب است پدر و مادرهایی که اکنون در حدود چهل سال دارند، سبد غذایی امروز خود را با سبد غذایی دیروزِ پدر و مادرشان مقایسه کرده و ببینند که چه اندازه قناعت ما کم شده است!
در سبک زندگی مدرن، مصرفِ بیشتر فارغ از این که نیاز واقعی ما هست یا نه، نشانه خوشبختی است. در این سبک زندگی، کسانی که توانایی مصرف بیشتر را ندارند، از پرواز پرنده خوشبختی بر فراز خانهشان محرومند. اگر ما به زندگی، نگاه مصرفگرایانه داشته باشیم، هر اندازه هم که از نظر اقتصادی قوی شویم، پولمان را خرج مصرف بیشتر میکنیم، نه این که انگیزه بیشتری برای فرزندآوری پیدا کنیم. در این صورت وقتی پول بیشتری به دست میآوریم، مدل خانه، فرش و موکت، مبلمان و وسایل برقی، دکوراسیون و ماشینمان را عوض میکنیم. این خاصیت سبک زندگی مصرفگرایانه است.
خواهش میکنم دربارهی این نکته دقت و تفکر بیشتری کنید. هیچ کدام از حرفهایی که زدیم به معنای آن نیست که نباید کاری به وضعیت اقتصادی جامعه داشت. مفهوم این حرفها آن است که فکر نکنید اگر مشکلات اقتصادی حل شد، خانوادهها به سوی فرزندآوری بیشتر خواهند رفت. سبک زندگی را باید عوض کرد. در سبک زندگی مدرن هر اندازه هم که انسان ثروتمند شود، تمایلش به فرزندآوری، بیشتر نمیشود.
*تسنیم: پس از چه راهی میتوان تمایل به فرزندآوری را ایجاد کرد! آیا با توجه به اینکه سبک زندگی مدرن تقریبا سیطره پیدا کرده است، راهی برای ایجاد این تمایل وجود دارد؟
این کار را باید از زاویه دیگری انجام داد. یعنی پرسش قبلی شما را باید از یک زاویه دیگر پاسخ داد! واقعاً قدیمیها اگر فرزندان بیشتری میآوردند به این دلیل بود که پول بیشتری داشتند؟ یا این که اعتقادشان به رزّاقیت الهی زیاد بود؟ بیایید اندکی در نگاه دین به مسائل اقتصادی تفکر و آن را با نگاه خودمان به این مسائل مقایسه کرده و ببینیم تا چه اندازه میان این دو نگاه فاصله وجود دارد.
اگر ما به جهت ترس از مسائل اقتصادی از فرزنددار شدن جلوگیری میکنیم، در صدر اسلام برخی فرزندانشان را از ترس فقر میکشتند. درست است که میان جلوگیری کردن از فرزنددار شدن و کشتن فرزند، تفاوت زیادی وجود دارد؛ اما دلیل هر دو یکی است. خدای مهربان ما به کسانی که فرزندانشان را از ترس فقر میکشتند، حرفی میزند که ما هم مخاطب آن هستیم: وَ لا تَقْتُلُوا أوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ؛ (و فرزندان خود را از بیم تنگدستی مکشید. ما شما و آنان را روزی میرسانیم - سورهی انعام - آیه 151)
اهل بیت علیهم السلام هم به صراحت دربارهی این دغدغهها سخن گفتهاند. بکر بن صالح میگوید: در نامهای به امام موسی کاظم علیه السلام نوشتم: «پنج سال است که از آمدن فرزند جلوگیری میکنم؛ چرا که همسرم از فرزنددار شدن کراهت دارد و میگوید: از آن جا که ما فقیر هستیم تربیت فرزندان برای ما سخت خواهد بود.حضرت در پاسخم نوشت: به دنبال فرزند باش که خداوند عز و جل روزی فرزندان را میدهد.( الکافی، ج6، ص3)
انتهای پیام/