«چند متر مکعب عشق»، نمونه عالی سینمای تلخِ امیدوارکننده است
خبرگزاری تسنیم: «چند متر مکعب عشق» پایان تلخی داشت، دو شخصیت اصلی قصه در پایان فیلم در میان انبوه آهنها میمردند، اما حداقل من یکی حالم خوب بود چرا این اتفاق میافتد؟ چون محمودی یک نگاه شریف و انسانی به قضیه دارد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم «چتد متر مکعب عشق» فیلم تحسینشده برادران محمودی این روزها روی پرده سینماهای ایران است. فیلمی که در زمان جشنواره تحسین بسیاری از بزرگان سینما را به همراه داشت و امروز نیز در اکران با وضعیت تقریبا قابلقبولی برای یک فیلم اولی بدون چهره مواجه شده است.
همایون اسعدیان، کارگردان سینما و تلویزیون ایران در گفتگو با تسنیم درباره این فیلم صحبت میکند:
من هنگام تماشای فیلم و وقت بیرون آمدن از سینما حالم خوب بود، فیلم پایان تلخی داشت، دو شخصیت اصلی قصه در پایان فیلم در میان انبوه آهنها میمردند، اما حداقل من یکی حالم خوب بود و فکر میکردم که مشغول تماشای یک فیلم عاشقانه هستم. چرا این اتفاق میافتد؟ چون آقای محمودی یک نگاه شریف و انسانی به قضیه دارد. نگاهی که در آن حتی آن مرگ تلخ هم منجر به ناامیدی نمیشود، چیزی شبیه به رومئو و ژولیت.... من فیلم را که میبینم ناامید نمیشوم از عشق. در دل فقر و فلاکت و سیاهی و بدبختی ، سازنده عشق را پیدا میکند و بیرون میکشد و به ما نشان میدهد.
از این جهت فیلم برای من به شدت دوستداشتنی است، چون هیچ وقت نمیخواهد در بین این بیغولههای زندگی افغانها، فقط نشان دهد که آنها بدبختند، بیچارهاند، مشکلات دارند... همه اینها هست، اما نکته مهم و گفتهنشده تمام این مدت این است که فیلم نشان میدهد با همه این تفاصیل، آنها دارند زندگی میکنند، عاشق همدیگر میشوند و برای زندگشان تلاش میکنند.
به این ترتیب نگاه انسانی فیلم، برای من به شدت قابلتوجه است. به زیبایی در دل فقر، انسانیات را پیدا میکند و در دل جاهایی که ظاهر کار نشان میدهد، مناسبات انسانی عمیق در حال از بین رفتن است زیباترین رابطهها را نشان میدهد. همین نگاه است که فیلم را از یک نگاه متعلق به صفحه حوادث روزنامهای دور کرده است. به راحتی میشد که رفت در آنجا و یک فیلم کاملا تلخ و سیاه را ساخت و بعد هم استدلال کرد که این واقعیت است و حتی بدتر از این هم وضوجود دارد. اما محمودی این کار را نکرده است چون نقش خودش را در سینما بلد است. حضور محمودی در این فیلم کاملا محسوس است و این تفاوت اساسی سینما با صفحه حوادث روزنامههاست. اینکه من دست یک مولف با یک نگاه انسانی را پشت کار میبینیم و عشق و امید به آینده یکی از محورهای اساسی این فیلم است.
این فیلم در برخی مواقع من را یاد فیلم «نیاز» انداخت. آنجا هم فقر و بدبختی و مشکل و مساله است اما آنجا هم یک نگاه انسانی وجود دارد که فیلم را نجات میدهد.ما میتوانیم سراغ همه این جور سوژهها برویم اما مساله اینجاست که نقش ما به عنوان یک سینماگر کجاست؟
فیلم از جهت کارگردانی هم کار سختی داشت، اما نتیجه واقعا رضایت بخش است. فقط کافی است به سکانس فرار بچه از ختنه نگاه کنید تا متوجه شوید که چه کارگردانی دقیق، حساب شده و جالبی دارد و برای یک فیلم اولی بسیار قابل توجه است.
انتهای پیام/