شب شعر انقلاب سیستان و بلوچستان؛ از «نه، همه شاعریم» تا «ناشرانی که تاجرند انگار»
خبرگزاری تسنیم: روز و شب گذشته شاعران زیادی خود را به زاهدان رساندند. زاهدان امسال میزبان چهارمین دوره جشنواره سراسری شعر انقلاب است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، روز و شب گذشته در زاهدان حاشیههای زیادی بر احوال شاعران سراسر کشور که شرکتکننده چهارمین جشنواره سراسری شعر انقلاب بودند، گذشت.
سفر بسیاری از اعضای اصلی این گروه از تهران آغاز شده و به فرودگاه زاهدان ختم میشد. اولین نفری که در فرودگاه دیده شد، ناصر فیض بود. او از همراه داشتن آیپد خود گفت و خواست که عکسهای سفر قبلی که در ایام بحران سوریه به این کشور بود برایش ترنسفر شود که شد. البته ناصر فیض بعد از گرفتن کارت پرواز به دلیل کار مهمی فرودگاه را ترک کرد و رفت و دیگر همراهی در این سفر نبود. قزوه و حبیبی کسبی و دیگران هم آرام آرام میآیند.
هواپیما بعد از فرود در زاهدان، قصد ادامه مسیر به چابهار را داشت برای همین هیچ مسافر خوابآلودهای را از خواب بلند نمیکردند. اگر حواسها به خواب سنگین محمود حبیبی کسبی نبود شاید از گروه جا میماند. بعد از فرود هواپیما و پیاده شدن مسافران یک نفر تابلویی بدست داشت: «میهمانان چهارمین جشنواره سراسری شعر انقلاب».
مقصد طبیعتاً جایی برای اسکان و استراحت بود. جایی که برای یک خبرنگار اعزام شده به یک مأموریت خبری شبیه یک رویاست. دیدن علیرضا قزوه، فارغ از تمام توانمندیهای شاعرانه و روحیات صمیمانهاش در این همایش هر آدمی را به یاد «قزویات معاصر» امید مهدینژاد و ناصر فیض و... و البته ظرفیت بالای خود او میاندازد.
عصر همین روز جمعی از حاضران به موزه مرکزی شهر رفتند. دو عکاس دوربین به دست زودتر از دیگران وارد موزه شدند. راهنمای موزه تصور کرد جمع حاضر همه عکاسند و پرسید همه شما عکاسید؟ پاسخ دسته جمعی این بود: نه، ما همه شاعریم.
داخل موزه، علی داوودی از فرصت استفاده میکرد و بخشهایی را که خوب میشناخت برای دیگران توضیح میداد. داوودی در مورد تابلوهای نقاشی قهوهخانهای حسین قولر آقاسی میگفت: همه مردم ما شاعران گذشته را به خوبی میشناسند ولی نقاشان را نمیشناسند. نقاشانی که با وجود خریدار نداشتن آثارشان و نیاز مالی برای تامین خانواده این آثار را خلق میکردند، آثاری که در آنها شخصیت آرمانی افراد همراه با باور مذهبی ما نشان داده شده است.
یکی از شاعران در جواب داوودی میگفت: ای کاش تمام شاعران ما شعرهایی آرمانی همراه با باورهای مذهبی داشتند.
حبیبی کسبی نیز در اعتراض به پخش آهنگ اسپانیایی از بلندگوهای موزه میگفت که مگر چه ایرادی دارد که آهنگ ایرانی را پخش کنیم؟ اصلا مگر امکان دارد در اسپانیا صدای شهرام ناظری را بشنویم؟ خب حداقل اینجا بشنویم. این تناقضات ما خوب نیست.
بعد از این بازدید و پس از نماز مغرب مراسم شب شعر انقلاب در محل سالن اجتماعات اداره کل تبلیغات اسلامی استان سیستان و بلوچستان برگزار شد. مراسمی که مجریگری آن را سعید بیابانکی به عهده داشت.
در این مراسم تعدادی از شاعران شعرخوانی کرده و برخی هم سخنرانیهای کوتاهی داشتند، البته باز هم برخی بودند که سخنرانیشان طولانیتر از شکل عادی خود میشد.
در این مراسم افرادی همچون فریبا یوسفی، عباسعلی صباغ زاده، رستم عجمی، شیما زنگنه، خدابخش صفادل، مجید لشگری، رجبعلی زاده، محمدانور بیجارزهی، کبرا موسوی قهفرخی، محمد حسین جعفریان، علیرضا قزوه، علی اصغر شیری، لیلا سنچولی، محمدجواد آسمان و جواد محقق شعرخوانی کردند.
سعید بیابانکی در ابتدای برنامه یادی از مرحوم امیرحسین فردی کرده و گفت: این جشنواره یکی از رویشهای انقلاب است که با ابتکار امیرحسین فردی ایجاد شده است. ما اینروزها در ابتدای هفته وحدت قرار داریم و این همزمانی را به فال نیک گرفته چرا که اینروزها مهمان سرزمینی هستیم که جمعی از برادران اهل سنت ما ساکن آن هستند.
عباسعلی صباغزاده، شاعر سیستانی با حضور پشت تریبون برنامه و بیان چند جمله متفاوت و طنز لبخند را به لبان بسیاری از حاضرین آورد. او در مقایسه چند رسانه با هم گفت: ما چون دور افتادهایم و هرچیزی که میگوییم دور است کسی هم ما را باور نمیکند پس این هم مسئله ما است که هرکه نزدیک پایتخت باشد هرچه بگوید مقبولتر میافتد.
سعید بیابانکی شعری با مطلع « مسجد یکی، مناره یکی، اذان یکیست / قبله یکی، آرمان یکی، کتاب یکیست» با موضوع وحدت را از شاعری که نمیشناخت و شعرش را برای کنگره مجازی وحدت، فرستاده بود، خواند. این شعر مورد توجه حاضران قرار گرفت و برخی از حاضران را به گریه انداخت.
پس از بیابانکی، استاد خدابخش صفادل از نیشابور نیز شعری با موضوع مادر شهیدی با 3 فرزند شهید خواند که مانند شعر بیابانکی اما شدیدتر تعدادی از حاضران را به گریه انداخت.
علیرضا قزوه، مدیر مرکز آفرینش های ادبی حوزه هنری پیش از اینکه شعرخوانی خود را شروع کند در سخنانی به یکسری از دغدغههای خود اشاره کرد. قزوه گفت: با همه فقر و تنگدستی مردم این سرزمین، چراغ مردانگی و جوانمردی را روشن نگه داشتهاند.
وی ادامه داد: ما در حوزه هنری چراغهایی را روشنکردهایم که اگر این مدیران باشند یا نباشند، این چراغها روشن میماند. این یک واقعیت است که اگر رویدادها و حرکتهای فرهنگی بر شانه ثروتمندان باشد استمرار نخواهد داشت و باید برگزاری آن برشانه مردم باشد.
قزوه با اشاره به سعید بیابانکی گفت: همین آقای بیابانکی جوانی بود که چفیه به دوش میانداخت و شعر میخواند و حتی آرزوی شهادت داشت و حالا طنز پرداز هم شده است. این روزها اما نسل فعلی میخواهد جا پای نسل قبل بگذارد در حالی که ابتدا باید بیادعایی را یاد بگیرد.
قزوه نیز شعر خود را با مطلع « دست مرا گرفت که باری چه چیدهای / گفتم دلی به رنگ غزل یا قصیدهای» قرائت کرد.
پس از آن علیاصغر شیری هم غزلی با مطلع «کافهها شاعران بیدردند / عمری آسوده خاطرند انگار» را خواند که در آن به نقد فرهنگ کنونی جامعه پرداخت.
شیری در یکی از ابیات خود آورده بود که: «ناشرانی به فکر سود و زیان / ناشرانی که تاجرند انگار»؛ این بیت بیابانکی را واداشت که با اشاره به حضور محمد حمزهزاده، مدیرعامل انتشارات سوره مهر لبخند را به لبان حاضران آورد.
محمدحسین جعفریان نیز در این مراسم دوبیتی خود را در رثای شهید اسماعیلی، شهید افغانستانی مدافع حرم خواند و دو شعر را نیز تقدیم به شهدای ترور اخیر سیستان و بلوچستان کرد.
محمدانور بیجارزهی نیز شعری زیبا را با مطلع «وقتی که مرد مرد نمکگیر میشود / بیشک شبیه آیینهها گیر میشود» قرائت کرد که بسیار مورد توجه بیابانکی و دیگر حضار قرار گرفت.
عباس باقری نیز شعری بلند و حماسی را خواند که بیابانکی بعد از پایان شعر گفت: استاد عباس باقری این شعر رشک برانگیز شما، ما را یاد شاعران بزرگ این دیار میاندازد و شاید بشود گفت که شعر شما از شعر افرادی همچون شاملو نیز بالاتر است.
تعداد دیگری از عکسهای مستند گزارش این یک روز را در ادامه مشاهده میکنید:
استاد محقق در بازدید از موزه شهر
محمد حمزهزاده مدیرعامل سوره مهر و معاون هنری حوزه هنری در میانه تصویر
محمدحسین جعفریان و کولهباری از عشق به افغانستان
خنده بیابانکی از پشت سر هم قابل تشخیص است. خندهای به شیرینی ته لهجه اصفهانیاش.
البته خنده بیابانکی از روبرو قابل تشخیصتر است
انتهای پیام/