«دو دلقک و نصفی»، سقلمههای محکم تهرانی به جامعه به خواب رفته
خبرگزاری تسنیم: در واقع تهرانی سقلمههای محکمی با زبان کنایه به پهلوی جامعه خود میزند. او قصد دارد جامعه خود را بیدار کند و او را از آنچه هست آگاه کند؛ ولی چه حیف که مخاطب او در خواب است و تنها میخندد.
خبرگزاری تسنیم_ احسان زیورعالم
جدیدترین نمایش جلال تهرانی اثری است در خور توجه از دو منظر محتوا و فرم. تهرانی با تکنیک نوشتاری منتسب به خود، نمایشی به روی صحنه برده است که با حفظ فرم شخصی، کنکاشی در زمینه اخلاق اجتماعی در حوزه کسب و کار است. وی دنیایی خلق میکند که در آن صعود داستان با سقوط یک انسان همراه است.
«دو دلقک و نصفی» داستان مردی به نام زیتو است که به توصیه یک وزیرT پستی مهم در کارخانهای میگیرد و به دلیل سالوس نبودن و راپورت ندادن مدام سقوط میکند. زیتو با آنکه انسانی اخلاقی و فرهیخته است، توسط رییس خود نادیده گرفته میشود. وی حتی در عشق ورزیدن به منشی رییس خود ناکام میماند؛ چرا که از در صداقت وارد میشود. زیتو در نهایت تصمیم به انتقام میگیرد، در دفتر رییس به خود شلیک میکند تا پوشالی بودن قدرت او را نمایان سازد.
نمایشنامه جلال تهرانی پیش از آنکه برای نخستین بار توسط خودش اجرا شود، بارها بخصوص در فضای آکادمیک مورد توجه کارگردانان مختلف قرار گرفته است. مهمترین دلیل انتخاب این متن، جهان شمول بودن آن است. در نمایشنامه «دو دلقک و نصفی» نمیتوان مکان یا زمان بخصوصی را در آن تشخیص داد؛ مگر به لطف نشانگانی که تهرانی در اجرا سعی کرده است آن را در قالب دکور و نورپردازی مینیمال برجسته سازد.
تهرانی در «دو دلقک و نصفی» فساد اداری و تسری آن به فضای پاییندستی کاری را موضوع نمایش خود قرار داده است. در جهان نمایشی «دو دلقک و نصفی»، افراد شاغل در یک مجموعه کاری تنها بواسطه فروختن همکاران خود موفق به ارتقا میشوند. درایت و خلاقیت و آگاهی نسبت به مسئولیت خود تاثیری در ترفیع گرفتن ندارد. دزدی کردن از انبار در قبال فروختن همکاری دیگر، مشروعیت پیدا میکند.
اما در نمایش تهرانی به سه نکته مهم بیش از دیگر مسائل پرداخته شده که به نوعی تبدیل به آفت بخشی از جامعه کنونی ایرانی شده است. نکته نخست اکنون بخشی از ادبیات روزمره ایرانیان شده است:«کسی سر جای خودش نیست.» از ابتدای نمایش تا انتها، زیتو چند شغل مختلف را تجربه میکند و هیچگاه در جایگاهی که در آن تخصص دارد، منصوب نمیشود. زیتو بواسطه نامه یک وزیر پست مهمی بدست میآورد و بواسطه نامه وزیری دیگر از کار برکنار میشود، بدون آنکه لیاقت و کارآیی او سنجیده شود.
نکته قابل تامل دوم نیز در راستای فساد است که مردم ایران در این روزگار اخبار زیادی درباره بخشهایی از ادارت و بخشی از نظام بانکها در این باره میشنوند: تا وقتی که محصولی توسط کشوری دیگر تولید میشود چه نیاز است که ما تولید کنیم. در «دو دلقک و نصفی» رییس اختراع زیتو را نادیده میگیرد و حاضر است چرخ صنعت کارخانههایش بخوابد تا دمپایی لا انگشتی و آفتابه و مهمتر از همه توپوز (چماق) وارد کند. نگاه کنایی و طنازانه جلال تهرانی ارجاع مستقیمی دارد به آنچه در بخشی از بازار ایران مشهود است. بازار اجناس خارجی بنجل و بی فایده از برخی کشورهای منطقه که تبدیل به پایه ثابت سبد خانوار ایرانی شده است.
نکته قابل تامل نهایی، یکی از عوامل مهم فساد در ساختار اداری است. جلال تهرانی در مقام هنرمند، فساد را تنها محصول زیادهخواهی فردی نمیداند؛ بلکه آن را ناشی از توقع جمعی از فرد میشناسد. منشی رییس در مقام معشوق دستنیافتنی برای زیتو از ابتدا تا انتها زیتو را تحریک یا تشویق به فساد میکند. از او میخواهد تا در موجودی انبار دخل و تصرف کند تا شاید همانند انباردار قبلی به ثروتی هنگفت و یک شبه برسد. دست نیافتن زیتو به منشی تجسم یافته در عروسکی بزک کرده، تنها به سبب باور زیتو به راستکیشی اخلاقی است.
جلال تهرانی همچون بیشتر آثار خود برای خلق جهان شخصیاش از زبانی مختص به خود بهره برده است. زبانی که در لغات شمرده شمرده و با فراز و فرودهایی خاص بیان میشوند. شاید مخاطب عام در مواجه با درام تهرانی کمی دچار زدگی شود یا به این گونه بیان لغات بخندد؛ ولی قصد تهرانی برجستهسازی دغدغههای اجتماعیاش در قالب زبان است. زبان محملی برای تاکید بر همان نشانگانی است که برای مخاطب دلالتهای زمانی و مکانی را عیان میسازد.
برای مثال در همان صحنه ابتدایی، زمانی که رییس سعی دارد زیتو را به سمت کلید چراغ راهنمایی کند، زبان ویژه تهرانی نه تنها نقطه شروعی برای موقعیت مکانی و وضعیت زمانی گروتسگ «دو دلقک و نصفی» میشود؛ بلکه قراردادهای فرمی نمایشنامه او را نیز عیان میسازد: صعود به نقطه پایانی به قیمت سقوط شخصیت.
در حالی که رییس در ابتدای نمایش زیتو را به کلید چراغ راهنمایی میکند، از آن سو زیتو از هدف دور میشود و در نهایت به جای روشن کردن چراغ، زنگ خطر را روشن میکند. این کاملاً با وضعیت زیتو در کلیت نمایشنامه همخوانی دارد. او هر چه به پایان نزدیک میشود، موقعیت خودش در فضای کاری را از دست میدهد. او که در ابتدا مدیرعامل است به مدیر فنی، انبارداری، باغبانی و در نهایت اخراج شدن میرسد تا آنکه منفجر میشود. زمانی که زیتو اخلاق پوشالی حاکم بر فضای جهان «دو دلقک و نصفی» را میشکند همه چیز برعکس میشود. رییسش تصمیم میگیرد به او پست مهمی دهد و ضعف زیتو نسبت به منشی نیز تبدیل به قدرت میشود.
در واقع تهرانی سقلمههای محکمی با زبان کنایه به پهلوی جامعه خود میزند. او قصد دارد جامعه خود را بیدار کند و او را از آنچه هست آگاه کند؛ ولی چه حیف که بخشی از مخاطبان اصلی او در خواب هستند و تنها میخندند. در اجرای «دو دلقک و نصفی» نمایشنامه به گونهای است که تماشاگر را به درون دنیای کمیکی وارد میسازد؛ اما در نهایت با شلیک گلوله توسط زیتو، مخاطب باید به خود بیاید. شلیک گلوله لحظهای برای کاتارسیس است؛ ولی برخلاف این رویکرد، آن مخاطب خاص خوابزده همچنان میخندد. او از مرگ هم نوع فرهیخته خود میخندد. شاید مخاطب خاص به خوابخواب زده اثر تهرانی خود از جنس غیر زیتوها هست، آنی که میفروشد تا فروخته نشود و دیگر قدرت بینایی برای دیدن خطاهای خود ندارد.
انتهای پیام/