تهذیب فرهنگ سیاسی
خبرگزاری تسنیم: به رقابت واداشتن مردم علیه یکدیگر، باعث میشود تا ارزش «مسئول و بخشایشگر بودن» غیر عاقلانه به نظر برسد، مگر این که در ازای «کمک به دیگران»، حداقل به همان اندازه چیزی دریافت شود.
به گزارش گروه سایر رسانههای خبرگزاری تسنیم، حامد حاجیحیدری استاد دانشگاه تهران طی یادداشتی در سرمقاله شماره امروز دوشنبه روزنامه رسالت نوشت:
قضیه خب؛ یه قدری اخلاق ما به قول امام سید روح ا... موسوی خمینی (ره)، به «تهذیب» نیازمند شده است. هفته قبل، دولتمردان، در نخستین همایش «اقتصاد ایران؛ راهکارهای دستیابی به رشد پایدار و اشتغال زا»، مجدداً و مکرراً وارد حاشیه گردیدند و در شرایطی که همه نیاز به امید و تدبیر داریم، ایشان سعی کردند تا ملت را دو دسته کنند.
مطبوعات هوادار هم همین بخش از سخنان ایشان را گرفتند. در نشستی که باید اصل سخن دولتیها در مورد اقتصاد ایران، و راهکارهای دستیابی به رشد پایدار و اشتغال زا، و تدابیر اقتصادی ناظر بر بودجه را خطاب به فعالان اقتصادی گوشزد میکرد، جو سیاسی جدیدی دامن زده شد تا باز هم اقتصاد و مردم به سیاست یارانه بدهند، و سیاست هم از مسئولیت «تدبیر» خود شانه خالی کند.
البته پیش از این، عالی جناب سید محمد خاتمی هم از «رفراندوم» سخن گفته بود، و آن موقع هم گفتیم که حرفی و باکی نیست، این گوی و این میدان. همه پرسی کنید تا برای چندمین بار ثابت شود که مردم در همه مسائل، پشت سر فقیه جامع الشرایط خود قرار میگیرند.
امروز هم همین را گفته و میگوییم؛ حرفی و باکی نیست. اگر قرار است راجع به هدفمندی یارانهها رفراندومی انجام شود که شد؛ اگر قرار است درباره ماجرای حصر اتمی نظرخواهی شود که بارها انجام شده است و مردم نظر خود را به رساترین وجه گفتهاند؛ اگر قرار است راجع به فتنه «سبز سیاه» رفراندومی برگزار شود، که شد و نهم دیهای دیگری هم مهیای خلق شدن است.
حال، اگر با خزانه خالی میخواهید رفراندوم هم برگزار کنید، خب، برگزار کنید. ولی گویا این عالی مقام مانند آن عالیجناب، از این بیانات منظور دیگری دارند؛ در سکوت، راجع به راه حلهای مثبت درباره اقتصاد ایران و راهکارهای دستیابی به رشد پایدار و اشتغال زا، که مشحون از مسیریابیهای سازنده درباره اقتصاد مقاومتی باشد، و پس از آنکه ضربات اقتصادی بعد از آغاز تحریمها در سال نود و یک را محصول بیتدبیری دولت پیشین، قلمداد میکردند، اکنون، آنها تمام چشم خود را به مذاکرات دوختهاند، و در وانفسایی که امید به مذاکرات رنگ باخته، برای کشور حاشیه میسازند تا شاید کسی در نیابد که مدعیان تدبیر و «ژنرالیتی»، تدبیری اندک تر از «مردی که رفت» دارند.
و ما توقع داریم که دولتمردان به جای قطبی کردن بیهوده جامعه، و بالا بردن هزینه انتقادهای مثبت، در شرایطی که «ژنرالیتی» دولت برای حل مسائل قد نمی دهد؛ بله، در این شرایط، توقع داریم که دولتیان فضا را بگشایند تا تمام «ظرفیت»های مثبت کشور به میدان بیایند و بتوانند به دولت کمک برسانند تا سکان کشور را به پیش ببرد. این روزها، باید کسانی بیایند و به مردم بگویند که ما در شرایطی دشوارتر از این، کشور را با جنگ اداره کردیم؛ اگر سیاستمدارانی به کمک دولت بیایند که با تأکید بر «ظرفیت»ها به مردم امید ببخشند، مردم هم «ظرفیت»های مثبت خویش را نمود و بروز خواهند داد، و این، «ظرفیت»های مثبت یک جامعه مؤمن و انقلابی است که هر مشکلی را از پیش پا بر میدارد. در این شرایط، مردم نشاط می خواهند، نه جدال.
ما نیاز به دولتمردانی داریم که با تأکید به «ظرفیت»های ملت خود، به دور از نگاه به دست اجانب، آرامش خود را به مردم منتقل نمایند، تا مردم با تصمیم درست مانند یک «تفنگ سرپر»، به سمت دشمنی که توپ و تانکش هم قلابی است، شلیک کنند و اراده خود را به رخ او بکشند. ولی اگر دولتمردان، به قدر کافی «خسرو» و «شکیبا» نباشند، و به «ظرفیت»های مردم خود واقف نگردند، تفنگ را به زمین میاندازند و برای خود و مردم خود، خفت و خواری و ضعف و مرگ به ارمغان میآورند، و از آن بدتر، «خسرو» و «شکیبا»های ملت خود را تسلیم اجنبی میکنند تا به دار آویزند. اول از همه، خودشان دست و پایشان را گم میکنند، و بعد، به صورت دوست مقاوم پنجه میافکنند، تا در مقابل خصم تنها بمانند؛ و از آن موقع است که خفت و هتک «غیرت»، دامنشان را خواهد گرفت.
یک فرهنگ سیاسی بهتر، بدون «حب نفس»
ما به قول امام، به یک «تهذیب» نیاز داریم. و باز، به قول امام، «حب نفس»، اصل و ریشه خطایاست.
در اغلب موقعیتهای اجتماعی در دنیای امروز، به انگیزههای فردی اصرار میشود، و قواعد و ضوابط، از «فرهنگ مسئول و بخشایشگر» حمایت نمیکنند. این ارزشها، مردم را وا میدارند تا برای آن که سرشان بیکلاه نماند، همیشه طلبکار و حق به جانب باشند، نه بخشایشگر و مسئولیتپذیر.
فراگیری ارزش رفتاری «مسئول و بخشایشگر بودن»، اثربخشی زیست اجتماعی و سیاسی را به وضوح، بالا میبرد.
ارزش رفتاری «مسئول و بخشایشگر بودن»، به مردم کمک میکند تا:
1. در حل مشکلات با ابزار «همکاری»، توانمندتر و توانمندتر شوند؛
2. پیوستگی و هماهنگی اجتماع بالا رود، تضمین میکند که مهارتها از نسل با تجربه به نسل تازه منتقل شود؛
3. افراد میتوانند از یکدیگر پشتیبانی کنند و در شرایطی که برای برخی اعضای اجتماع مشکلی ایجاد میشود دیگران عملکردهای آنان را کامل میکنند؛
4. قابلیت انطباق جامعه را با شرایط دشوار بالا و بالاتر میبرد؛
5. و در نهایت محیط اجتماعی برقرار میشود که در آن مردم احساس میکنند که نیازهای هر یک از آنها بالاترین اولویت ملت است و در این شرایط حس خوشبختی نزد مردم بیشتر و بیشتر میشود.
با این حال، ارزش رفتاری «مسئول و بخشایشگر بودن»، کمرنگ و کمرنگتر میشود. این، یکی از موانع بزرگ در فرهنگ اجتماعی و سیاسی کشورهاست، و در کشور ما هم، همچنین.
بگیرید، معامله کنید، یا ببخشایید؟
در یک فرهنگ «حق به جانب و طلبکار» کلان شهری، قاعده به این صورت است که تا آن جا که ممکن است از دیگران کمک گرفته شود حال آن که در عوض، کمترین مشارکت صورت
میگیرد. مردم تنها هنگامی کمک میکنند که انتظار داشته باشند سود شخصی آنها از هزینههایی که برای آنها ایجاد میکند، بیشتر باشد، در ضدیت با زمانی که نفع زیست اجتماعی و سیاسی مهمتر از هزینههای شخصی است.
وضع در یک فرهنگ «حق به جانب و طلبکار» «غیر» کلان شهری، قدری تعدیل می شود؛ در یک اجتماع کوچکتر یا در شرایطی که آدم به آدم میرسد، افراد سعی میکنند تا به افرادی که به آنها کمک کردهاند، کمک نمایند، تا بعداً که آدم به آدم رسید، باز هم بتوانند انتظار کمک از هم داشته باشند. هر چند افراد در فرهنگ «حق به جانب و طلبکار» غیر کلان شهری، نسبت به فرهنگ کلان شهری، منافع بیشتری از همکاری به دست میآورند، اما، برای مبادله موثر نیستند، چون مردم در حلقههای بستهای، کمکهایشان را مبادله میکنند.
ولی، در یک فرهنگ «مسئول و بخشایشگر»، مردم مانند واحدهای فرهیخته هماهنگ با عملکرد عالی فعالیت میکنند؛ کمک به دیگران، به اشتراکگذاری دانش، ارائه آموزش و برقراری ارتباطات بدون این که در قبال بخشایش انتظار و توقع فلج کنندهای داشته باشند. در فرهنگ «مسئول و بخشایشگر»، جایی که مردم در پی اضافه کردن ارزش بدون کسب امتیاز هستند، شما احتمالاً، بیشتر ارتباط برقرار میکنید و روی کمک شایستهترین افراد حساب باز میکنید، نه فقط کسانی که با آنان بده بستان دارید.
فرهنگ اجتماع ما به صورت «برنده همه چیز را میبرد» درآمده و به ارزش «مسئول و بخشایشگر بودن» پاداشی نمیدهد. هنگامی که مدیران جامعه برای پاداش به عملکرد فردی، سیستمهای ردهبندی معین را اجرا میکنند، آن ها عملاً بر ضد فرهنگ مسئولیت شناسی و بخشندگی اقدام مینمایند.
به رقابت واداشتن مردم علیه یکدیگر، باعث میشود تا ارزش «مسئول و بخشایشگر بودن» غیر عاقلانه به نظر برسد، مگر این که در ازای «کمک به دیگران»، حداقل به همان اندازه چیزی دریافت شود.
در این وضع و حال، مردمی که مسئولیتپذیر هستند، بخشایشگر هستند، و به دیگران کمک میکنند، به سرعت به هزینههای این کار خود پی میبرند؛ بهرهوری آنها در اثر سوء استفاده گیرندگان کاهش پیدا میکند. در دراز مدت، مردم انتظار این رفتار «حق به جانب و طلبکار» را از یکدیگر خواهند داشت، و برای حفاظت از خودشان، هم چون گیرندگان عمل کرده یا معاملهگر میشوند، به طوری که در ازای انجام کمک، انتظار لطف متقابلی را خواهند داشت. این روحیه چرخش چرخ اجتماع را کند می کند.
انتهای پیام/