«من یه قهوه میخوام...»، نقدی بر توهم آزادی
خبرگزاری تسنیم: «من یه قهوه میخوام یا یه چیزی شبیه شکلات داغ» نقدی رو راست بر توهم آزادی است. آزادی که در ابتدا در تعریفی متوهمانه برای پیشرفت تعریف میشود، اما در باطن به یک نابودی و از دست دادن همه چیز ختم میشود و عاقبت آن فراموشی است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، تماشاخانه استاد انتظامی خانه هنرمندان روز گذشته میزبان نمایش «من یه قهوه میخوام یا یه چیزی شبیه شکلات داغ» کاری از فرانک فروتن در سیوسومین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر بود.
این نمایش که از استان البرز و در قالب تئاتر مناطق اجرا شد داستان گروهی تئاتری بود که به جشنواره آوینیون فرانسه میرود تا نمایشی را اجرا کنند. هر یک از بازیگران این نمایش مشکلاتی را با خود همراه دارند که به مرور زمان پدیدار میشوند.
کارگردان در این نمایش سعی کرده بود تا در مقاطع مختلف با استفاده از نریشن(صدای از پیش ضبط شده) و فلش بکهایی گرههای نمایش را اضافه یا باز کند. نقد سبک زندگی برخی هنرمندان، موضوع اصلی نمایش است. نسیم، بازیگر جوانی که چند جایزه بازیگری گرفته و حالا پیشرفت در کارش را به مثابه حضور در کشوری خارجی مانند فرانسه میبیند و تنها راهش پناهنده شدن به این کشور است. پیام، کارگردان که حالا پس از موفقیتهایی در کشور به فرانسه آمده تا در جشنواره آوینیون نیز جایزهای دریافت کند. سعید بازیگر نمایش که 4 ماه است درگیر جدایی از همسرش است. فرهاد، مسئول زیرنویس نمایش است که در ارتباط برقرار کردن با زنها مشکل دارد و بهار که 5 سال پیش قرار بوده با پیام از ایران خارج شوند اما پیام با او همراه نشده است.
نمایش با اینکه زمان نسبتا زیادی دارد، اما کشش داستان مخاطب را با خود همراه میکند، هرچند که وجود برخی صحنههای نمایش در کار لازم نبود و به نوعی مخاطب را خسته کرد. شاید در نگاه اول شخصیتهای نمایش کاملا اقلیت باشند و کمی جمع شدنشان در یک گروه به نسبت جامعه درصدی خیلی پایین را در بر بگیرند، اما آنچه که فروتن به دنبالش است، نمونههایی مختلف در جامعه است که او شخصیتها را در جایگاه هم صنفان خود، یعنی هنرمندان دیده است.
نمایش تا دقایق پایانی یک سری گرهها را ایجاد میکند و بلافاصله آنها را باز میکند، نکتهای که وجود دارد این است که در بین همه شخصیتها که هر یک مشکلاتی دارند، شخصیت نسیم دارای وضعیتی نامناسبتر به نظر میرسد او تمام گذشته و موفقیتهایش را کنار گذاشته، حتی از همسرش نیز دل بریده تا در نهایت بتواند در کشوری مانند فرانسه بازیگری را ادامه دهد و به یک شخصیت معروف جهانی تبدیل شود، راحت زندگی کند و آزاد باشد.
رسیدن نمایش به نقطه اوجش کمی مخاطب را کلافه میکند، ولی صحنه پایانی نمایش اثر را نجات میدهد. نسیم در مقابل فرد مصاحبهگر مینشیند، مصاحبهگر از او میخواهد که توضیح دهد چه کارهایی میتواند انجام دهد و در نهایت با این جمله که کار ما شبیه فیلم است از نسیم تست میگیرد او از نسیم میخواهد تا مسواک بزند و لبخند بزند، اینجاست که نسیم تا حدودی به اشتباه خود پی میبرد و هنگام مسواک زدن نمادین گریه میکند، کار از کار گذشته، پاسپورت او پانچ خورده است.
از جشنواره سیویکم تئاتر فجر تا کنون آثاری توسط نسلی تازه از هنرمندان روی صحنه آمدند که نگاهی خاص به مسائل اجتماعی و روابط انسانها دارند. نگاهی که بیش از هر چیز تلاش شده آن را با واقعیت موجود جامعه منطبق کنند. مسئلهای که خیلی کمتر و یا شاید اصلاً در آثار برخی اساتید همین هنرمندان جوان دیده نمیشود_نمونهاش نمایشی که در روز اول جشنواره در خانه هنرمندان اجرا شد_ در این میان برخی هنرمندان شیوه کاملا رئالیستی را انتخاب میکنند. برخی نیز مانند فروتن سعی میکنند با فضایی سورئال کار خود را با تغییر زمان در نمایش جلو ببرند. در نهایت اما آنچه روی صحنه دیده میشود توجهی خاص به برخی معضلات است که نمایشهای روی صحنه را از حالت سکون در میآورند و خیلی ساده حرفی بیان میشود که شاید برخی با نام کار تجربی داعیه گفتن آن را دارند.
نمایش «من یه قهوه میخوام یا یه چیزی شبیه شکلات داغ» بازیهای نسبتاً روانی داشت. این نمایش سعی کرد تا خیلی رو راست حرفش را بزند و تلاش کند تصویر متوهم موفق شدن خارج از چهارچوب درست و اساسی را به چالش بکشد. تصویری که متاسفانه طی سالهای اخیر چند تن از هنرمندان ایرانی درگیر آن شدند و نه تنها آنها به درجه رفیعی که به دنبالش بودند، نرسیدند، بلکه باعث فراموش شدنشان برای همیشه شد.
فروتن و گروهش نمایشی را ارائه دادند برای تذکر دادن نه به شیوه مرسوم، بلکه شخصیتهایی را ساختند که ما به ازا آن وجود دارد و این را میشد در واکنش مخاطبان نمایش نیز دید. در پایان نتیجهای که میتوان از این اثر گرفت نقدی بر توهم آزادی در خارج مرزها است. آزادیای که به زعم دو شخصیت گرفتار در فرانسه یعنی نسیم و بهار در مسائلی خلاصه میشود که اصلا در جوامع غربی نیز بازدارنده پیشرفت است. آنها سقوط میکنند، اما سعی میکنند باور نکنند و خودشان، کاری میکنند تا به ورطه نابودی کشیده شوند.
انتهای پیام/