شاخصهای راهبردی تاثیر مرگ «ملک عبدالله» بر آینده عربستان
خبرگزاری تسنیم: یک تحلیلگر مسائل بینالمللی شاخصهای راهبردی تأثیر مرگ شاه عربستان بر آینده این کشور را بررسی کرد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، ناصر قندیل تحلیلگر مسائل منطقه ای در مقالهای با اشاره به مرگ ملک عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه عربستان سعودی نوشت: واکنشها به مرگ ملک عبدالله از ناراحتی انسانی اطرافیان و نزدیکان وی گرفته تا ناراحتی سیاسی جریانهای حامی وی و نگرانی آنها از آینده شخصی و سیاسی و منافعشان هدف متنوع است، برخی نیز با نفاق شخصی و سیاسی به دنبال ناراحت نشان دادن خود یا مبالغه در تعارفات در احترام به وی پیش رفتند .
وی ضمن انتقاد از همه کسانی که ادعاهای مبالغهآمیز در مورد پادشاه مطرح کردند، تأکید کرد: ما اعتقاد داریم که رعایت ادب و عدم بی احترامی به انسان زنده یا مرده و پرهیز از فحش و ناسزا یکی از ملزومات زبان سیاسی است، اما مهمتر این که اعتقاد داریم باید از نفاق سیاسی با توجیه احترام به مردگان بپرهیزیم.
قندیل نوشت که مرگ ملک عبدالله مانند زندگیاش مواضع و سیاستهای خاص خود را دارد. دوره بعد از عبدالله میتواند ادامه دوره قبل باشد یا تغییراتی در آن ایجاد شود. همچنین ممکن است تغییراتی به صورت صوری و جزئی انجام شود که ناشی از رد پای شخصیتهای مختلف در تصمیم سازیها و منافع آنها و موازنه منازعات طبیعی برای کسب قدرت و نفوذ در عربستان است.
میتوان گفت تغییر در محورهای اساسی که در عربستان در دوره حاکمیت ملک فهد و عبدالله ادامه داشته است، خارج از این تأثیر گذاریهای شخصی است از جمله در زمینه آرمان فلسطین یا ابتکار فهد یا ابتکار عبدالله و رهبری کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و ایجاد توازن در برابر نفوذ در سرزمین شام.
البته مشخص است که امروز ابتکار دو پادشاه عربستان از رده خارج شده و خلیجفارس از عمان مستقل گرفته تا یمن در حال انفجار و بحرین انقلابی تا کویت و امارات از دست عربستان سعودی رها شده است، سوریه روی پای خود ایستاده و خطر موجود در جنگ با گروههای بینالمللی و منطقهای از جمله آمریکا را پشت سر گذاشته است. از دیدگاه آمریکا با تبدیل شدن مقاومت فلسطین به مشکلی برای اسرائیل و ناتوانی این رژیم از ایجاد روش آمیخته به جنگ و صلح، دوره عربستان سعودی به سرآمده است، به ویژه اینکه نفت از جایگاه اساسی خود در مملکت شنها به عنوان قدرت صنعت سیاست به عاملی برای خودکشی در مورد قیمتها تبدیل شده است. در طرف مقابل آمریکا به سقف زمانی و سیاسی مقابله مذاکرات با روسیه و ایران رسیده و اسلام به دو نیم تقسیم شده، نیمهای که پرچم استقلال و مقاومت را برافراشته و شامل ایران تا لبنان و فلسطین میشود و نیمه دیگر پرچم داعش و النصره را در دست گرفته است.
عربستان دچار انزوا شده و تغییرات در آن شکل گرفته بود و تنها انتظار آنها برای فوت بزرگ خاندان بود، این شاخص اصلی به پایان رسیدن دوره سعودیها است، چرا که این کشور دوستی سوریه را از دست داده و اسرائیلیها موفق شدند آن را به سمت بازی بیشتر در قمار با قطر پیش ببرند.
در عرصه خارجی نیز مانند داخل تغییراتی رخ داده است، به این ترتیب که اولین ولیعهد از نسل سوم انتخاب شد و در شرایطی که اوضاع مالی و سیاسی عربستان سعودی خوب نیست، صدها امیر از فرزندان نسل سوم وارد رقابت و امتیازگیری در مورد پستهای دولتی شدند، آن هم در دورهای که دولتهای منتخب از مسیر بحران عبور کرده اند و یمن به عنوان یک وزنه جمعیتی و سیاسی و نظامی خارج از سیطره آمریکا قرار گرفته و دنیایی را به عنوان یک قدرت منطقهای میشناسد و تروریسم ریشهدار در فرهنگ وهابیت نیز در آستانه ورود به عربستان قرار دارد و گروهکهای خفته در داخل این کشور بیدار میشوند.
تشکیلات جدید ساخت و پرداخت آمریکاییها است، آنها تنها منتظر مرگ ملک عبدالله بودند، تعیین مقرن بن عبدالعزیز در آن وضعیت شرطی بود که آمریکا قبل از سفر باراک اوباما رئیس جمهور این کشور تعیین کرده بود و در ادامه نیز محمد بن نایف به عنوان جانشین ولیعهد تعیین شد. اینها در مرحلهای است که عربستان باید از درگیری به سوی تفاهم پیش برود و سازش های خارجی و داخلی تفاهمهایی هستند که مملو از درگیریهای کوچک هستند، چرا که دوره درگیریهای بزرگ با مرگ عبدالله به سر آمده است.
انتهای پیام/ر