گفتگوی دائمی خداوند با انسانهای با تقوا
خبرگزاری تسنیم: قرآن کریم درباره کسانی که اهل تقوایند، میفرماید: اینها دارای چشم وگوشند، اینها حرف انبیاء را میشنوند، اینها حرف خودشان را میشنوند.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، قرآن کریم درباره کسانی که اهل تقوایند، میفرماید: اینها دارای چشم وگوشند، اینها حرف انبیاء را میشنوند، اینها حرف خودشان را میشنوند. اینچنین نیست که در درون آنها پیامی از خودمان نگذاشته باشیم! یک پیامگیری در درون اینها به اینها دادیم، همیشه حرف ما را به اینها منتقل میکند؛ اینها حرف خودشان را گوش میدهند.
به ما گفتند شبانه روز یک مقدار خلوت کنید، ببینید چه میشنوید، حرف کی را میشنوید؛ حرف إله را که ما خلیفه اوئیم، در درون ما با ما سخن میگوید.این فَاَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقواها (1) منسلخ از زمان و مکان است. اینطور نیست که یک فعل ماضی باشد! همانطوری که میگویند: کانَ اللهُ بِکُلِّ شِیءٍ عَلیماً (2)، این (کانَ) به معنای فعل ماضی نیست، منزّه از زمان ومکان است، در هیچ زمان و زمین نمیگنجد، همانطوری که کانَ اللهُ عَلیماً به معنای این است که خدا دائماً علیم است، نه در گذشته علیم بود؛ این فَاَلْهَمَهَا فُجُورَها وَ تَقواها هم همین طور است. نه یعنی یک وقتی خدای سبحان تقوا را و فجور ما را به ما الهام کرد و دیگر گذشت؛ اینچنین نیست! فَاَلْهَمَهَا یعنی لحظه به لحظه ذات خدای سبحان به ما میفهماند راه کدام است، چاه کدام! هر لحظه دارد به ما میفهماند، منتها کسی که گوش کند کم است!!
اگر دیدید بعضی از بزرگان گفتند: یک بیت از این قصیده بِه از صد رساله است(3)، همانهائی هستند که گفتند: این طفلِ یک شبه رَه صد ساله میرود (4). اگر این طفلِ یک شبه رَه صد ساله رفته است، قصیده ای هم اگر بسراید؛ یک بیت از این قصیده بِه از صد رساله است. اینچنین نیست که آنوقتی که ما خردسال بودیم، خدا به ما یک حرفی زد و گذشت! هر لحظه این حرف هست، هر لحظه خدا به ما میگوید چه بد است، چه خوب است؛ فَاَلْهَمَهَا وَ یُلْهِمُهَا. لذا اگر ما باشیم و خود ما و بعد از نماز چند لحظه بیندیشیم، ببینیم این کاری که امروز کردیم درست است یا نه؛ میبینیم آن صدا به گوش ما میرسد که چه بد است، چه خوب است؛ بد کردی یا خوب کردی! بد کردی، بد آیدت. نیک کردی، کار خیر کردی، از کار خیر بهره میبری. اگر او همیشه دارد با ما حرف میزند، چرا حرف او را گوش ندهیم؟! چرا به درونمان سری نزنیم؟! فرمود: شما این گوش درونتان را باز کنید، من که مرتب دارم حرف میزنم. این پیامگیرتان بسته نباشد، حرف من دائمی است.
معزول کردن برخی انسانها از درک سخنان الهی
فرمود: اِنَّهُمْ عَنِ السَّمعِ لَمَعزُولوُن (5)، اینها را ما از شنیدن معزول کردیم.شما دیدهاید بعضی از کارمندان خدای ناکرده دو بار، سه بار، چهار بار، ده بار وقتی بیراهه رفتند؛ آنها را معزول میکنند. در قرآن فرمود: ما این گوش شنوا را به خیلیها دادیم؛ دو بار، سه بار، ده بار، بیست بار حرف زدیم؛ وقتی نشنیدند، اینها را از شنیدن معزول میکنیم، دیگر حرفهای ما را نمیشنوند. اینها همانها هستند که: صُمٌّ بُکمٌ عُمیٌ فَهُمْ لا یَعقِلُون (6). بعضیها هم از نظر دیدن همین طور هستند؛ در خیلی از مواقع خدای سبحان آیات خود را به بعضیها نشان میدهد، علائم را نشان میدهد، به بعضیها میگوید دیدید فلان کس چه کرد و چه شد، خانهاش را میبینی؟ وضعش را میبینی؟ واحد تجاریاش را میبینی؟ به چه روز افتاده است میبینی؟ اینها را من به شما نشان دادم. شما اگر خوب نگاه کنید، میبینید دست قدرت خدا در کنار این قدرت نمائیها تجلّی کرده است.
ما ده بار، بیست بار نشان میدهیم؛ اگر خدای ناکرده در تمام موارد بی اعتنائی کرد و ندید، از آن به بعد چشمش را میبندیم: اِنَّهَا لا تَعمَی الاَبصارْ وَ لکِنْ تَعمَی القُلُوبُ الَّتِی فِیالصُّدُور(7). اینچنین نیست که بفرماید من نمیگویم، یا من خودم را نشان نمیدهم! او با صد هزار جلوه برون آمده که من با صد هزار دیده تماشا کنم وی را! مشکل از آن سوی نیست که او حرف نزند؛ او حرف میزند، آنها که پیامگیرشان میگیرد، میگیرند! او یکسان حرف میزند، برای همه هم حرف میزند؛ امّا بعضی از روزنهها بسته است.
او دائماً دارد حرف میزند، دائماً این وجدان درون را دارد بیدار نگه میدارد، برای همه یکسان هم پیام میدهد. منتها بعضیها هستند که خودشان را کر کردند، میشود: اِنَّهُمْ عَنِ السَّمعِ لَمَعزُولُون؛ بعضیها خودشان را کور کردند: اِنَّهَا لا تَعمَی الاَبصارْ وَ لکِنْ تَعمَی القُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُور. بعضی اهل شهودند، بعضی نیستند.
فرمود: برخیها آنقدر کور و کرند، در قیامت که روز تجلّی تامّ الهی است، یُومَئِذٍ یُوَفّیهُمُ اللهُ دِینَهُمُ الحَق(8)؛ در آن روز: اِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یُومَئِذٍ لَمَحجُوبُون (9)؛ آن روز هم خدا را نمیبینند. آن روز هم وقتی شدّت عذاب بر آنها سختی تحمیل کرد؛ آنها به فرشتگان عذاب، به مأموران دوزخ میگویند: یا مالِک لِیَقضِ عَلَینَا رَبُّک(10). برخیها هستند که میگویند: خدایا! تخفیف بده، مرگ ما را برسان، از تو تمنّای گذشت داریم؛ بالأخره رَبَّنَا اَبصَرنَا وَ سَمِعنَا فَارْجِعنَا نَعمَلْ صالِحاً (11). امّا بعضیها به این حدّ هم نمیرسند! از شدّت غضب به مأموران جهنّم میگویند: برو به خدایت بگو که جان ما را بگیرد، نمیگویند به خدای ما!! یا مالِکُ لِیَقضِ عَلَینَا رَبُّک، نه رَبُّنَا! این کسی که روی شدّت گناه و شدّت غضب به این بارگاه تلخ رسیده است، او در قیامت هم به آنجا که رسید، اعتراف نمیکند.
هدف بَرین قیام خونین سالار شهیدان (ع)
وجود مبارک حسین بن علی قیام کرد که ما را به این حق آشنا کند؛ وگرنه صرف مبارزه با ظلم قبلاً هم بود، بعداً هم هست، آن زمان هم بود. اصل مبارزه با ظلم و آزادیخواهی و استقلالطلبی برای خیلیها بود، امّا خیلیها آمدند و مبارزه کردند و در تاریخها دفن شدند! یک کسی که نظام گونه، نظامپسند، نظام وار حرکت کند؛ این با کلّ نظام همراه است. اینکه گفت: مگر نمیبینید: اَنَّ الحَقَّ لا یُعمَلُ بِه وَ اَنَّ الباطِلَ لا یُتَناهی عَنه (12)؛ او تنها اَموی را ندید، عباسی را ندید، مروانی را ندید! او همه مارکسیستها و همه کمونیستها و همه تروریستها و همه الحادگران و همه مادیها را إلی یُومِ القیامه دید. گفت: شما درست درک کنید، این مجموعه به حق خلق شده است؛ و این را با متافیزیک میشود حل کرد، نه با فیزیک!
محکوم بودن باطل به فنا و نابودی در نظام حق آفرینش
این نظام به حق خلق شد؛ یعنی اگر باطل انجام دادید، کلّ این نظام شما را فرو میبرد؛ گاهی زمین فرو میبرد، گاهی زمان فرو میبرد، گاهی دریا فرو میبرد، گاهی صحرا فرو میبرد، گاهی سنگ فرو میبرد.این مجموعه گاهی دهان باز میکند، آدم را از بین میبرد. پهلوی و قَجر و امثال قَجر را تاریخ فرو برد، آن اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی سابق را تاریخ فرو برد؛ اصلاً گویا در این سرزمین نبود! آن روزها بخش وسیع نقشه شمال را همین اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی تشکیل میداد. اینها آنقدر آدم کشتند که کسی فکر ترور در مغزش ظهور نمیکرد! وقتی شما اطراف کرملین میرفتید، میدیدید در کمال امنیت دارند زندگی میکنند.
خدای سبحان گاهی این قدرت قَدر را طوری برمیدارد که گویا اصلاً دیروز در این سرزمین نبود! خدا وقتی که میخواهد یک عدّه را برچیند، میگوید: من آنطور اینها را بر میدارم، کَاَنْ لَمْ تَغنَ بِالاَمس(13). این کَاَنْ لَمْ تَغنَ بِالاَمس بار خاص دارد. برخی از شما آقایان شاید یادتان باشد؛ در 60 سال قبل در همین حسینیه ارشاد آمل یک درخت چنار کهنی بود که متأسفانه فروریخت، مدّتها جایش خالی بود. یک جائی که درخت چنار باشد، این درخت چنار را بکنند و قطع کنند؛ یک چاله عمیق چند متری تا مدّتها میماند. امّا اگر شما یک بوته 1 سانتی را بخواهید یک جا بکنید، فردا وقتی عبور کردید جایش معلوم نیست! مگر این بوته 1 سانتی چقدر عمق زمین را اشغال کرده؟! شاید نیم سانت ریشهاش بود، این دیگر معلوم نیست! فرمود: من ریشهها، شاخهها، سلسلههای ریشهدار عمیق چند قرنه را آنچنان از روی زمین بر میدارم که گویا اصلاً دیروز در این سرزمین نبودند!! این کَاَنْ لَمْ تَغنَ بِالاَمس، یعنی گویا اصلاً دیروز اینجا چنار نبود.
آنچنان ریشه پهلوی در اثر انقلاب کنده شد که گویا اصلاً پهلوی در این مملکت نبود! نه خیابانی داشت، نه بیابانی داشت! شما میدانید جریان اتحاد شکل ولباس، جریان املاک، گرفتن موقوفات، تخریب حسینیهها، گرفتن عمامهها، قَدغن کردن روضه خوانیهای سیّدالشهداء، کشف حجاب از بدعتهای پهلوی بود؛ اینها یکی و دو تا و صد تا و هزار تا نبود! خدای سبحان طوری دودمان ننگین پهلوی را از این سرزمین برداشت، اینهاکه تقریباً 50 سال ستم کردند؛ گویا 5 ثانیه در این سرزمین نبودند!! فرمود: ما اینجوری میکنیم. چرا؟ چون زمین با ماست، زمان با ماست، آسمان با ماست، مجموعه نظام با ماست، این نظام با حق است؛ لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الأرض(14)، یک. وَ مَا یَعلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ اِلا هُو(15)، دو. اینگونه از آیات نشان میدهد که مجموعه نظام حق است.
بیانات حضرت آیتالله جوادیآملی (دامت برکاته) در دیدار با اقشار مختلف مردم آمل؛ حسینیه ارشاد آمل ـ 28/ 11/ 1383
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) شمس/ 8 (2) نساء/ 32 (3و4) دیوان حافظ (5) شعراء/ 212
(6) بقره/ 18 (7) حج/ 46 (8) نور/ 25 (9) مطفّفین/ 15
(10) زخرف/ 77 (11) سجده/ 12 (12) بحار الأنوار/ 44/ 193
(13) یونس/ 24 (14) فتح/ 7 (15) مدّثر/ 31
منبع: کیهان
انتهای پیام/