تا زمانیکه تصور کنیم فقط علما مسئول عرصه وحدت هستند، وحدت حاصل نمیشود
خبرگزاری تسنیم: شهیدیفر میگوید: ناباوری در خصوص امکان وحدت و تلاشهای ناموفق و یا کمتر توفیق یافته ما برای وحدت شیعه و سنی یک دلیلش این بوده که فکر کردیم این امر فقط معطوف به عمل روحانیون است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، محمدرضا شهیدیفر مجری، تهیهکننده و کارگردان تلویزیون جمهوری اسلامی ایران است.صدا و تصویر او عموما یادآور برنامههای دغدغهمند فرهنگی و اجتماعی است که گفتوگو محور پیش میروند که او مهمانانش را پای میز گفتوگو کشانده و در زمینههای مختلف با آنها گفتوگو میکند. این بار ما او را که مسافری در «کاروان ایران سرزمین برادری» بود، به گفتوگو کشاندیم تا درباره دغدغهاش از انسجام و وحدت مذهبی و ملی مسلمانان ایرانی حرف بزند. در پاسخ به کسانی که میپرسند «چرا باید در زمینه وحدت با یک مجری تلویزیونی مصاحبهای ترتیب داد؟» تنها باید گفت: پاسخ در متن مصاحبه است و این موضوع فقط هنگامی روشن میشود که این مصاحبه تا انتها خوانده میشود!
این گفتوگوی خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم اعزامی به استان سیستان و بلوچستان با محمدرضا شهیدیفر است، مصاحبهای که در فرودگاه زاهدان، لحظاتی قبل از عزیمت کاروان «ایران سرزمین برادری» به تهران انجام گرفت:
*تسنیم: آقای شهیدیفر در زمینه همدلی و همبستگی مذهبی و ملی یا چیزی که به صورت کلان با عنوان «وحدت» خوانده میشود و بیشتر روی مسائل اعتقادی بین شیعه و سنی دست گذاشته میشود، در حالی که به نظر میرسد این موضوع ابعاد مختلفی دارد که گاهی هم بسیار پیچیده هستند. بسیاری از کارشناسان معتقدند که بخش کمی از این ابعاد متوجه مسائل دینی و مذهبی است و شاید بیشترین سهم را مسائل مردمشناختی و جامعهشناختی داشته باشند. یعنی مسائلی که شکل دینی پیدا کردهاند و حتی گاه به جنگهای مذهبی منجر شده، موضوعاتی انسانی و جامعهشناختی است در دوران جدید بر ما عارض شده است. تحلیل شما از چیزی که امروز میتوان آن را به عنوان «فاصله بین انسانها» یا در معنای دینی «تفرقه» نامید، چیست؟
دنیای امروز علاوه بر ویژگیهای مشترکی که با همه اعصار دارد، ویژگیهای انحصاری خودش را هم دارد. امور فطری انسان همیشه سر جای خود قرار دارد؛ یعنی از حضرت آدم ابولبشر تا انتهای جهان این ویژگیهای فطری با همه است که از جمله این ویژگیها نیاز به همنوع، فهم زیبایی، زندگی کردن با جمع و مانند اینها است. در یک دورههایی ممکن است این ویژگیهای فطری به دلیل شرایط سیاسی یا اجتماعی در مخاطره قرار بگیرند، بنابراین برای اینکه انسان خودش را ایمنتر ببیند، علی رغم میل و حالش و علی رغم اینکه رشد آدمی در کنار سایر انسانها اتفاق میافتد، تنهایی را انتخاب میکند و ممکن است تصور کند - و یا حتی واقعیت هم همین باشد - که از کنار دیگران بودن آسیب میبیند.
وقتی انسانها ذهنیتهای متفاوت، آیین، سنت، عادات و مذاهب مختلف پیدا میکنند، اگر به درستی این مسائل تبیین نشوند و به درستی تحقق پیدا نکند، ممکن است آسیبهای آنها بیشتر از فوایدشان بشود، اینجا جایی است که آدمها یا به منازعه رو میآورند و یا دچار انزوا میشوند. در کشور ما در مورد موضوع اهل تسنن و تشیع برخی از این آسیبها وجود دارد یعنی گرفتاریهای تاریخی ما مثل حضور حاکمانی که نسبت حقیقی با دین و امور دینی نداشتند و یا نخبگانی که فهم دقیقی از شرایط بومی و منطقهای خودشان نداشتند، باعث شد که آدمها از هم دورتر بشوند، در حالی که هیچ کدام از مذاهب اگر به درستی فهمیده بشوند نه تنها موجب دور شدن آدمها از یکدیگر نمیشوند بلکه موجب نزدیکی آنها به هم هستند. بنابراین این نزدیکی را باید تبیین کرد؛ به نظر من این نزدیکی به این معنا نیست که شخصی به دین دیگری در بیاید بلکه با حفظ همان مقیدات و اعتقادات دینی این نزدیکی اتفاق خواهد افتاد.
*تسنیم: این چطور ممکن میشود؟ چون گاهی این تصور پیش میآید که وحدت با وجود تضادهای اعتقادی بین برخی ادیان و یا مذاهب غیرممکن است و از این نظر انسان به این نتیجه میرسد که جز با عدول از اعتقادات و تن دادن به نوعی پلورالیسم یا نسبیتگرایی اعتقادی نمیتوان به این همدلی و وحدت رسید!
به طور کلی دو تصور ناصوابی که از وحدت شیعه و سنی وجود دارد این است که تصور میکنند مراد از وحدت شیعه و سنی این است که ما همه مذاهب و آیینها را بپذیریم با این اعتقاد که همه آنها حق و درست هستند و میتوانند تضمین کننده زندگی دنیا و آخرت باشند در صورتی که شما با دینی و من هم با دینی زندگی میکنم و هیچ کدام کاملتر، برتر و خاتم بر دیگری نیست! بنابراین یک تلقی غلط از وحدت این است که با این نگاه میتوانیم همه در کنار یکدیگر زندگی کنیم چون هرکسی به هر آیینی درآمده باشد در مسیر درست قدم گذاشته است.
تلقی دیگر از وحدت شیعه و سنی این است که ما اصول و مقیدات اخلاقی خود را باید به طرف مقابل حقنه کنیم، یعنی وحدت زمانی تحقق پیدا میکند که طرف مقابل شبیه ما بشود و به قول خانم دکتر رجاییفر «بیا با من وحدت کن!» بنابراین هر دو اینها یعنی چه اینکه بگوئیم من اعتقاداتم را بر دیگری تحمیل کنم و از او انتظار داشته باشم که مانند من فکر بکند و چه اینکه بگوئیم هر چه فکر میکنید درست است هر دو اینها افراط و تفریط و غلط است.
تلقی بنده از وحدت هیچ کدام از اینها نیست به نظر من وحدت شیعه و سنی به این اشاره میکند که اصول دینی حفظ بشود و هر کدام از گروهها اگر فکر میکنند که صاحب مذهب و دین برتر هستند، کار خودشان را بکنند و شرایط عقیدتی خودشان را هم فراهم کنند، یعنی من به عنوان یک شیعه تلاش خودم را برای اغنای افکار عمومی در جهت اینکه شیعه درستترین و کاملترین مذهب است، انجام میدهم و برادر اهل سنت من هم میتواند با معتقدات و مقیدات خود رفتارهای تبلیغی خود را داشته باشد. یعنی من چیزی را کنار نمیگذارم و از امری از امور اعتقادی خودم نمیگذرم، بلکه شرایطی برای زندگی بهتر و سالمتر انتخاب میکنم و بدین ترتیب اتفاقا شرایطی برای رساندن بهتر پیامم انتخاب میکنم، یا شرایطی برای دوری از منازعه و اختلاف پیدا میکنم.
به نظر من از این طریق در حقیقت راهی پیدا میکنیم که به نظرم راهی است که همه انبیا به ما یاد دادهاند، یعنی با همه اعتقادات و ادیان خودمان، اولا یاد بگیریم که باهم زندگی کنیم و بعد حرفهایمان را به یکدیگر بزنیم و بهترین انتخابها را داشته باشیم. تلقی من از وحدت این است و به این دلیل فکر میکنم وحدت و انسجام فکری و مذهبی امری حاصل و ممکن است. اگر ما تلقیهایمان را از وحدت یکی کنیم خیلی از احساس نگرانیها از بین میرود، مثلا این نگرانی که میگوئیم «آیا قرار است به دین من آسیب برسد؟» و یا اینکه «آیا قرار است من از چیزی بگذرم؟» دیگر وجود نخواهد داشت چون در این معنا از وحدت به دین هیچکس آسیب نمیرسد و قطعا قرار نیست که من از چیزی بگذرم یا دینم را تغییر بدهم تا وحدت حاصل بشود.
*تسنیم: وقتی اینطور به قضیه نگاه کنیم یکی از بحثهای مهم میشود «فعالان عرصه وحدت». با توجه به اینکه بحث وحدت منحصر به یک موضوع یا دغدغه در سطح علما و اندیشمندان دینی منحصر شده، به نظر شما با نگاهی که ارائه دادید، مهمترین کسانی که میتوانند این نگاه را پیش ببرند و در حقیقت فعالان اساسی این عرصه باشند، چه کسانی هستند؟
ببینید فهمی که عموم ما در این کاروان «ایران سرزمین برادری» از وحدت داشتیم چیزی شبیه این بود که من در آن صحبتی که در دانشگاه زاهدان داشتم به آن به صورت گذرا اشاره کردم و این بود که آیا وحدت شیعه و سنی فقط مستلزم همکناری اعتقادی و مستلزم کنار هم نشستن بزرگان دینی دو مذهب است؟ من سعی کردم در آنجا این را طرح کنم که چرا تبلور و تجسم وحدت شیعه و سنی همیشه در برگزاری کنفرانسهایی بوده که علمای دینی دو طرف در آن حضور داشتند؟ چه تلقی ما را به اینجا رسانده است که فکر کردیم که اگر روحانیون شیعه و سنی کنار هم بنشینند برای برقراری وحدت کافی و کامل است؟
به نظر من موضوع ناباوری در خصوص امکان وحدت و تلاشهای ناموفق و یا کمتر توفیق یافته ما برای وحدت شیعه و سنی یک دلیلش این بوده است که فکر کردیم این امر فقط معطوف به عمل روحانیون است. یکی از دلایل اینکه باور غنی و قوی از وحدت صورت نمیگیرد و تحققش دور و دیرتر میشود ناشی از همین باور غلط است. یکی از دلایل این دوریهای ما که گاهی وقتها به مرز بحران میرسد و گاهی وقتها در یک مقاطعی نزدیکتر میشویم و این فاصلهها کم و زیاد شده است و هیچ وقت به نقطه مطلوب نرسیدهایم، این بوده است که ما هیچ وقت به این ماجرا به صورت تاریخی و جامعهشناختی نگاه نکردهایم، یا این ماجرا را هیچ وقت از منظر مردمشناسی و فرهنگ عامه و یا از منظر ارتباطات ندیدهایم!
به نظرم این موضوع نیازمند مداخله نخبههای حوزههای مختلف حتی حوزهای مانند ورزش است! یعنی حتی غیر از حوزههای اعتقادی، فرهنگی و علمی جریانی مانند جریانهای ورزشی را من در این انسجامبخشی دخیل میدانم و تا وقتی همه اینها با هم و در یک راستا عمل نکنند به نظرم این وحدت تحقق پیدا نمیکند.
تا زمانی که باور غلط ما این باشد که وحدت شیعه و سنی امری فقط دینی و اعتقادی است این امر حاصل نمیشود. ببینید نکتهای که وجود دارد این است که مگر در بین شیعیان و اهالی شهرهای متعدد هیچ نکته اختلافی وجود ندارد و یا اینکه آیا بین طوائف سنی هیچ امری برای اختلاف وجود ندارد؟ من معتقدم ما باید در یک نگاه جامع به همه این موارد بپردازیم و موضوع همکناری و معانست اهل تسنن و اهل تشیع را فقط متوجه امور اعتقادی نکنیم چون تا زمانی که اینگونه باشد ثمر چندانی به وجود نخواهد آمد و در این مسیر قطعا جوانان، هنرمندان، اساتید دانشگاه به خصوص در حوزههای علوم انسانی، محققان مردمشناس و فرهنگ عامه دخیل هستند. از شرح مفصل آن میگذرم و فقط میخواهم تأکید کنم که وحدت شیعه و سنی تا وقتی که فکر کنیم باید علمای این دو تا دین در کنار هم باشند محقق نمیشود.
*تسنیم: آقای شهیدیفر با توجه به این تحلیل کار رسانهای خیلی میتواند در این موضوع موثر باشد، اما به نظر میرسد تلاش رسانهای خاصی برای آن صورت نمیگیرد، از یک سو رسانههای رسمی کشور هنوز آنطور که باید وارد این موضوع نشدهاند و به تولید برخی برنامهها و مصاحبههای تکبعدی میپردازند و از سوی دیگر هم با توجه به فعالیت گسترده مردمی در شبکههای اجتماعی، هنوز این موضوع به یک دغدغه جمعی مردمی تبدیل نشده است. همانطور که فرمودید قطعا بخش مهمی از این جدایی و افتراق شکل عمومی و مردمی دارد و شاید از این نظر بتوان آن را یکی از معضلات عصر جدید تلقی کرد که آدمها را از هم دور میکند. یعنی به قول شما گویی انسانها به تنهایی و انزوا خو کردهاند و اصلا همدلی با دیگران - چه همدینان و هممذهبان و چه افرادی که از دین یا مذهبی دیگری باشند - برایشان اهمیتی ندارد. تحلیل شما به عنوان یک آدم رسانهای از این موضوع چیست؟
رسانه در دنیای امروز هم اثر تخریبی و هم آثار مثبت در زندگی ما دارد که هر دو آنها نشان دهنده اهمیت آن است. یعنی زندگی ما از طریق رسانهها شکل میگیرد، تصحیح و تخریب میشود و یا کامل میشود. ما شکل لباس پوشیدنمان، حرف زدنمان، بسیاری از باورهای دینیمان و فهممان از تاریخ ملی خود معطوف به رسانه است. بنابراین چیزی که در رسانه اتفاق نیفتد گویی که اصلا اتفاق نیافتاده است و چیزی که در رسانه دیده نشود شاید به معنی این باشد که اصلا وجود نداشته و اصلا فعلیت پیدا نکرده است.
موضوعی مانند وحدت سنی و شیعه با نگاهی که من گفتم که تنها معطوف به امور دینی نیست و اتفاقا امور دینی شاید ده درصد از آن را شکل بدهد و همچنین باید سایر حوزهها را در آن ببینیم، یکی از راههای تحقق آن رسانه است. یعنی وقتی شما تبلیغ گردشگری و دیدن آثار ملی و تاریخی کشور را میکنید که در آن هم سنی و هم شیعه است ناخواسته به وحدت، انسجام و کنار هم نشستن کمک میکنید. یا وقتی حتی در مورد شکل لباس محلی در بلوچستان، در سیستان، در زاهدان و در زابل حرف میزنید بدون اینکه اشاره مستقیم به وحدت بکنید، در اصل زمینههای وحدت و تقریب را به وجود میآورید. وقتی راجع به لهجهها و اهمیت حفظ خردهفرهنگها حرف میزنید که مهمترین جای آن برای انتشار عمومی رسانهها هستند در واقع شما رفتاری میکنید که به معانست بیشتر یک ملت منتهی میشود.
ما در ایران گاهی راه حل درست را برای رسیدن به این منظوری که عرض میکنم پیدا نکردهایم. باید کاری میکردیم که در عین حفظ روحیه ملی و در عین حفظ تعلق خاطر ملی، همه شبیه به هم نشوند، یعنی خردهفرهنگها، آیینها، مناسک و اعتقادات حفظ بشود. باید طوری رفتار میکردیم که عین اینکه به هم علاقه پیدا میکنیم اعتقادات، رفتارها و سبک زندگی تاریخی خودمان را هم بتوانیم حفظ بکنیم که در دنیای امروز یکی از بهترین جاهای تحقق این امر رسانهها هستند.
اگر رسانه متوجه کارکردها و اولویتهایش باشد به نظر من یکی از موثرترین پدیدهها نه فقط برای وحدت سنی و شیعه بلکه برای سعادتمندی بشر در همه جای دنیا و در همه زمینهها میتواند باشد. یک بخش جدیدی از رسانهها در سالهای اخیر شبکههای اجتماعی هستند که هر فرد را تبدیل به یک رسانه میکنند و چون کاملا فردی هستند، کاملا قابل باور هم هستند. یعنی از رسانههای جمعی رسمی لااقل با این نکته ممیزه که عرض میکنم بازشناسی میشوند؛ رسانههای رسمی بازتاب دهنده دیدگاههای رسمی کشور است و ملاحظاتی در آن وجود دارد، اما وقتی شما در یک شبکه اجتماعی حضور پیدا میکنید نه تنها هیچ کدام از این ملاحظات را ندارید بلکه آنقدر بیملاحظه میشوید که حتی ممکن است اثر نامناسب هم روی مخاطبتان بگذارید! اما در هر صورت بالاخره باورپذیری آن از همه مهمتر است. سرعتش میتواند حتی از رسانههای رسمی ما بیشتر باشد، یعنی اگر در لحظه واقعهای رخ میدهد در شرایطی که هنوز در رادیو، تلویزیون و مطبوعات اعلام نشده است، شما مثلا در اینستاگرام یا فیسبوک خودتان میتوانید آن را پوشش بدهید.
نکته اینجاست که ما بارها از این حرف زدهایم که آدمها از طریق این رسانهها با یکدیگر آشنا شدهاند، همیشه موضوع ارتباط زنان، مردان و دختران و پسران از این طریق برای ما مسئله بوده است و جالب این است که همیشه به دلیل آسیبهایی که دیدیم و به حق هم بوده است، نگران آن رسانهها بودهایم. اما هیچ وقت به این فکر نکردیم که این شبکهها اگر میتوانند دختر و پسری را با هم آشنا کنند، یک ملت را هم میتوانند با هم آشنا کنند. یا هیچ وقت به این فکر نکردیم که اگر اینستاگرام، فیسبوک و سایر شبکههای موبایلی قابلیت نشاندن آدمهای ناشناس با هویتهای جعلی کنار هم را دارند، حالا چه طور این رسانه نمیتواند آدمهای واقعی را کنار هم بنشاند. در صورتی که حتما میتواند این کار را بکند.
بنابراین من فکر میکنم باید بیاییم از این ظرفیتها استفاده کنیم. البته این حتما نیاز به آموزش دارد، اما من در مواردی معتقدم که تاثیر شبکههای اجتماعی از رسانههای رسمی برای تقویت مودت، رحمت و معانست مردم از هر مذهبی موثرتر است.
انتهای پیام/