شعر ناصر مردوخی در سوگ حضرت فاطمه (س)
خبرگزاری تسنیم: شعر ناصر مردوخی در سوگ حضرت فاطمه (س) منتشر می شود.
آه و واویلا که زهرا رفته از دار فنا عازم دیدار پیغمبر شد از راه وفا
گوهری از معدن رحمت برفت اندر عدم محو رویش عرش و فرش و کرسی و لوح قلم
ساکنان عرش حق وی را ثنا خوان د مبد م آفرین بر لطف خالق از مسا تا صبحد م
کرد روشن نور رخسارش سموات و زمین حضرت زهرای اطهر حامی دین مبین
زوجه شاهی که یزدان گفته او را ز افتخار لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
گفت احمد پاره جان من است این فاطمه بلبل دائم خروشان من است این فاطمه
ای گروه مسلمین جان من است این فاطمه حرمتش باید که مهمان من است این فاطمه
از فراق باب خود شد گریه کارش از وفا بس که کرد آه و فغان رفت از فنا اندر بقا
بعد هفتاد و دو روز آن سیده از مرگ باب گشت گریان زین الم بر سر زنان و دل کباب
سیل اشکش عالمی را کرده ویران و خراب اهل یثرب را ز آهش شد دچار اضطراب
حضرت خیر النساء دست من و دامان تو دزد و ظالم را نگر جانم فدای جان تو
(ناصر مردوخ) گوید جمع ظالم سر بسر طشت رسوائی هر یک اوفتاد از بام و در
ناصر یمین مردوخی-طوفان نیوز
انتهای پیام/