تأخیر بیسابقه در اجرای قانون عفاف و حجاب
خبرگزاری تسنیم: قانون عفاف و حجاب از زمان آغاز تدوین تا بررسی، تصویب و ابلاغ، فراز و فرودهای فراوانی را پشت سر گذاشته است؛ اتفاقی که درباره کمتر قانونی رخ داده و میتوان به جرات گفت که تاخیر در اجرای سایر قوانین مصوب، بیسابقه است.
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، اگر بخواهیم روند تدوین، بررسی، تصویب و ابلاغ قانون عفاف و حجاب را بررسی کنیم، مثنوی 70 من کاغذ میشود؛ چرا که هم از حوصله مخاطب خارج است و هم گرهای از کار نخواهد گشود.
در عین حال اما باید این موضوع را بررسی کرد که علت عدم اجرا یا تأخیر در اجرای این قانون چیست؟ چرا بیش از 9 سال به طول میانجامد تا این قانون مصوب و رسمی، برای اجرا از سوی دستگاهها و نهادهای مربوط ابلاغ شود؟ شاید بتوان مهمترین علت را قصور دستگاههای اجرایی دانست؛ آنجا که در دوره فعالیت دولت نهم و دهم ــ که بیشترین زمان بررسی، تصویب و تأخیر در اجرای قانون عفاف و حجاب در آن سپری شد ــ مسئولان دولتی با بیان نظرات خاص فرهنگی و اجتماعی خود، ابلاغ این قانون را به تأخیر انداختند و از اجرای صحیح آن ممانعت به عمل آوردند.
شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال 84 قانون عفاف و حجاب را تصویب کرد که بر اساس آن، 26 دستگاه ملزم به اجرای سیاستهای توسعه عفاف و حجاب شدند اما تدوین آئیننامهها و ابلاغ آن با تأخیر فراوان صورت گرفت.
این قانون عمری چند ساله دارد و انتقادهای فراوانی از سوی کارشناسان و مسئولان به اجرایی نشدن آن وجود داشته است. از اینرو، در سال 89 وزیر کشور به مجلس فراخوانده و قرار شد این وزارتخانه گزارش دستگاههای مختلف را در حوزه ترویج عفاف و حجاب ارائه کند که برخی دستگاهها همچون وزارت علوم و وزارت آموزش و پرورش در این زمینه گزارشهایی را ارائه کردند اما هنوز شاهد اجرای این قانون از سوی تمام دستگاههای متولی نیستیم. بر اساس گزارشهای که از سوی دستگاههای مختلف منتشر شده است، تنها نیروی انتظامی در این زمینه به قانون مصوب عفاف و حجاب عمل کرده است.
حالا در حالیکه بیش از 9 سال از زمان تصویب قانون عفاف و حجاب در شورای عالی انقلاب فرهنگی میگذرد، این قانون برای اجرا، ابلاغ شده است اما هنوز مشخص نیست که اجرای آن دقیقاً از چه زمانی آغاز خواهد شد. دی امسال بود که علی ملازاده قائممقام وزیر کشور در امور اجتماعی از ابلاغ قانون عفاف و حجاب خبر داد و در این رابطه گفت: اگر مصوبه قانونی عفاف و حجاب در کشور ، تاکنون اجرا میشد وضع حجاب به شکل امروزی در جامعه وجود نداشت.
حجةالاسلام احمد سالک رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی نیز خرداد امسال در اظهارنظری تصریح کرده بود: قانون عفاف و حجاب به 24 دستگاه مختلف ابلاغ شده اما تاکنون توقیفی در این زمینه نداشتهایم.
بنابراین، علاوه بر تأخیر در ابلاغ قانون عفاف و حجاب، باید به عدم اهتمام دستگاههای مسئول نیز در این رابطه اشاره کرد؛ موضوعی که سبب شده است فرهنگ عفاف و حجاب همچنان در جامعه مهجور بماند.
خسارت جبران نشدنی برای خانوادهها
در اینجا این سوال پیش میآید که چه کسی از تأخیر در اجرای قانون عفاف و حجاب متضرر میشود؟ سادهترین پاسخ به این پرسش این است که فرهنگ ایرانی ــ اسلامی جامعه، نخستین قربانی این تأخیر است؛ چرا که فرهنگ و اجتماع، دو موضوع کاملاً پیوسته بوده و دارای تاثیر متقابل بر یکدیگرند. با عدم اجرای بههنگام قانون عفاف و حجاب، پایههای فرهنگی اجتماع، خدشهدار شده و الگوهای جایگزین، فرصت بروز و ظهور مییابند. بدینترتیب، الگوی ایرانی ــ اسلامی به علت عدم اهتمام متصدیان فرهنگ و جامعه، دچار آسیبهای جدی شده و خسارتهایی بر آن وارد میآید که ممکن است هیچگاه قابل جبران نباشد.
در توصیف کاملتر این مسئله میتوان گفت که خانوادههایی که فرزندان خود را از زمان رسیدن به سن بلوغ، به رعایت حجاب و عفاف توصیهکرده و آنها را به گونهای تربیت کردهاند که حجاب و عفاف بهعنوان یک ارزش اجتماعی برای فرزندانشان شناخته شود، با آسیب دیدن چارچوبهای مذهبی، اخلاقی و اجتماعی، زحمات خود را بر باد رفته میبینند و در برابر هجوم الگوهای نامتعارف و ناهنجار، احساس ناتوانی میکنند. در چنین شرایطی، والدین احساس میکنند که نمیتوانند فرزندانشان را در برابر چنین موجی حفظ کنند و این موضوع سبب نگرانیهای فراوانی برای آنها میشود.
در حقیقت، چنین مسئلهای، میتواند خسارتی جبرانناپذیر برای خانوادهها باشد؛ خسارتی که گاه با هیچ اقدامی قابلجبران نیست و چنان آسیبهای جدی به خانوادهها وارد میکند که شاید بتوان گفت جبران آن اگر محال نباشد، بسیار سخت و دشوار است.
الگوسازیهای نادرست در پوشش زنان
اما از تأخیر در اجرای قانون عفاف و حجاب که بگذریم، باید به موضوعات دیگری همچون الگوسازی نادرست در پوشش زنان و همچنین تحتتاثیر فرهنگهای وارداتی قرار گرفتن بپردازیم؛ مسائلی که سبب شده است ریشههای فرهنگ عفاف و حجاب در جامعه دستخوش تغییرات بنیادین و استحاله شود.
این روزها به هر یک از نهادها، ادارات دولتی و شرکتهای نیمه خصوصی و خصوصی که مراجعه کنید، با بانوانی مواجه میشوید که پوشش آنها با پوشش تعریفشده در فرهنگ ایرانی ــ اسلامی مطابقت ندارد. حتی مخاطبان رسانهها با زنان و دخترانی مواجه میشوند که عموماً پوششهایی خاص را برگزیدهاند و با فرهنگ عمومی جامعه اسلامی سازگار نیست؛ مخاطبانی که عموما زنان و دختران هستند.
وقتی سریالهای تولید شده در رسانه ملی را نگاه میکنید، زنان متشخص با پوشش و لباسهایی روی صفحه تلویزیون ظاهر میشوند که بیشتر در مناطق ثروتمندنشین پایتخت و شهرهای بزرگ مرسوم است؛ در حالیکه زنانی که پوشش چادر را بهعنوان حجاب خود انتخاب کردهاند، افرادی فقیر و حتی دارای سطح فرهنگی و خانوادگی پایینی هستند.
وضعیت سینما به مراتب بدتر است. زنانی به الگوی دختران جوان تبدیل شدهاند که وضعیت ظاهری و پوشش آنها، کمترین نشانی از یک زن الگو در جامعه اسلامی نمیدهد. اگر در روزهای برگزاری جشنواره فیلم فجر سری به برج میلاد و کاخ جشنواره میزدید، حتما میدیدید که استارهای سینمای ایران بهگونهای وارد محل نمایش فیلمها میشدند که گویی به فستیوال مد آمدهاند. حتی حضور گشت ارشاد نیز چندان کارساز نبود؛ چراکه بازیگران زن با خیال راحت و با همان وضعیت به کاخ جشنواره رفتوآمد میکردند و قانون را به راحتی به سخره میگرفتند. گشت ارشاد نیروی انتظامی نیز فقط برای رفع تکلیف به تعدادی از زنان مهمان برج میلاد تذکر میداد.
اما در واکنش به این اقدام نیروی انتظامی، چهرههای شناختهشده سینمایی و بازیگرانی که به ظاهر الگوهای فرهنگی گروههایی از جامعه هستند و زنان و دختران جوان، سبک زندگی آنها را الگوی خود قرار دادهاند، نه تنها کمترین وقعی به تذکرات مأموران نیروی انتظامی ننهادند بلکه با دهانکجی به عرف و قانون، با ظاهری ناشایست در محل برگزاری جشنواره حاضر شدند. در این میان زنان و دختران جوانی که با ظاهری مشابه در کاخ جشنواره حاضر شدند و خود را با تذکر نیروی انتظامی مواجه دیدند، از این رفتار و برخورد دچار تعجب شدند؛ چرا که احساس این گروه از مهمانان بزرگترین رویداد سینمایی بر این بود که نوعی تبعیض در برخورد با استارهای زن سینما و مردم عادی وجود دارد و گویی آنها از مصونیت آهنین برخوردارند.
این مسئله زمانی اهمیت بیشتری مییابد که به تأثیر رسانهها بر نوجوانان و جوانان توجه کنیم؛ چرا که در حال حاضر با گسترش رسانههای دیداری و مجازی و همچنین روند رو به رشد شبکههای اجتماعی، نقش خانوادهها در تربیت فرزندان نسبت به گذشته کمرنگتر شده و رسانهها جای خانوادهها را در تربیت فرزندان گرفتهاند. زمانی که دختران یا پسران کمسن و سال، با الگوهای تعریف شده در رسانهها مواجه میشوند، ناخواسته مدل ظاهر و پوشش این الگوها را به ذهن میسپارند و تلاش میکنند تا این الگوها را در زندگی پیاده کنند؛ خصوصا این روزها که بسیاری از خانوادههای طبقه بهجای رسانه ملی، به شبکههای تلویزیونی ماهوارهای روی آوردهاند و سایتهای اینترنتی یکی پس از دیگری جایگاه خاصی میان مخاطبان مییابند.
با تمام این تفاصیل، هر چه زمان میگذرد، این احساس تقویت میشود که نیاز است الگوهای دینی و مذهبی در قالبهایی که بتواند مورد پسند جوانان امروز باشد، ارائه شود تا الگوهای ناهنجار و وارداتی، جایی برای نفوذ و گسترش در جامعه نداشته باشند.
گزارش از علی حاجی ناصری
انتهای پیام/