دلایل بیاعتمادی به آمریکاییها شفافتر شد
خبرگزاری تسنیم: اگر قرائت مذاکره کنندگان خود را از بیانیه بپذیریم که در این نوشتار بنا را خوشبینانه بر آن گذاشتیم، تناقض گفتار و رفتار آمریکاییها از دقایقی پس از اعلام توافق عملاً بهمعنی دروغگویی و عهدشکنی آمریکاییها خواهد بود.
علیرضا زاکانی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در یادداشتی که در اختیار تسنیم قرار گرفته به تحلیل بیانیه لوزان پرداخت:
دکتر علیرضا زاکانی*
ضمن تشکر از تلاشهای جدی مذاکره کنندگان جمهوری اسلامی ایران در گفتگوهای فشرده اخیر، در این نوشتار سعی شده است با صرفنظر از نگاههای جناحی و حزبی و با رعایت انصاف بهاجمال و مستدل به توافق لوزان پرداخته و مزایا و معایب آن را کنار هم ببینیم تا کمککار دولتمردان در ادامه مسیر و زمینهساز برطرف کردن برخی اشکالات در متن نهایی شویم تا ان شاء الله در صورت توافق نهایی بیشترین برد را نصیب ملت رشیدمان و با عبور از موانع ناجوانمردانه دشمنان انقلاب اسلامی با سرعتی بیشتر به قلههای افتخار صعود کرده و از آلام و مشکلات موجود در جامعه بکاهیم، لذا این تحلیل میکوشد آنچه را حاصل شده است بهاختصار و در نهایت خوشبینی، مبتنی بر متن اعلامی از سوی وزیر امور خارجه و گفتههای افراد مؤثر دولت در مذاکرات و در سه بخش "تحلیل جزئیات بیانیه، فرصتها و تهدیدهای پیشِرو" بیان نماید، از این رو سعی خواهم نمود ــ علیرغم میل باطنیام ــ از بیان واقع بینانه با توجه به گفتارها و بیانیههای طرف مقابل بهویژه آمریکاییها پرهیز نمایم تا لااقل توجه شود دادهها و ستاندههای ما در این توافق تا اینجا در بهترین صورت متصور چه بوده است و چرا دشمنان قسمخورده ما بهویژه آمریکاییها تا این حد خوشحال و مسرور هستند.
الف) نقد بیانیه هستهای و بیان قوتها و ضعفهای جزئیات آن
آنچه در جزییات میتواند مبنای نقد قرار گیرد، بررسی میزان رعایت چارچوبهای ترسیمی درون نظام ــ یا همان خطوط قرمز ــ برای مذاکرات با هماهنگی همه دست اندر کاران آن است.
اولین خط قرمز، تعیین نیازهای عملی کشور در صنعت هستهای و پیشبینی رسیدن به آنها در توافق جامع بود که افق آن در میزان غنیسازی رسیدن به 190هزار سو (قابلیت تفکیک تخلیص اورانیم 235 از 238) اعلام شده بود. قاعدتاً میبایست در توافق منتشر شده، مسیر توسعه زیرساختها و آماده سازی امکانات برای آن دیده میشد که متأسفانه باید گفت این ملاحظه رعایت نشده است، بهعبارت دیگر تیم مذاکره کننده ایرانی پذیرفته است که با کاهش ظرفیت موجود سانتریفیوژ نصبشده از قریب 19هزار سانتریفیوژ موجود در نطنز و فردو به 6104 سانتریفیوژ در این دو مرکز غنیسازی رسیده که در واقع با غیرفعال بودن هزار سانتریفیوژ آن در فردو ظرفیت ما به 5104 عدد سانتریفیوژ نصبشده و فعال در نطنز از نوع نسل اول کاهش خواهد یافت و طی ده سال زمان مورد توافق و اعمال محدودیت برنامههای هستهای با انجماد و عدمرشد زیرساختها و توسعه صنعتی بخش هستهای دیگر امکان بهره برداری و توسعه در بخش غنیسازی میسر نبوده و بهخلاف ضرورت استقلال و خودکفایی ایران عزیز، هفت سال دیگر ــ پایان قرارداد با روسیه ــ نمی توانیم سوخت مورد نیاز راکتور بوشهر را با توان مورد نیاز داخلی 190هزار سو ـ- که در صورت تولید آن با نسل اول مورد توافق در بیانیه مشترک نیاز به توسعه زیرساخت و تولید، نصب و فعال سازی 150هزار سانتریفیوژ داریم که با تأسف در توافق لوزان مقرر شده است ایران فقط باید 5104 ماشین نسل یک فعال در نطنز داشته باشد ــ تأمین کنیم چه برسد به اینکه دولت محترم بخواهد در مسیر تحقق عملی قانون الزام دولت به افزایش ظرفیت نیروگاههای هستهای تا بیستهزار مگاوات برق ــ که نیازمند سهمیلیون و هشتصدهزار سو قابلیت تفکیک در کشور است ــ مصوب مجلس و یکی از نتایج حاصله از تحقیق دوساله انجام پذیرفته توسط یکی از مؤسسات وابسته به دانشگاه استنفورد آمریکا در سال 1353 تا 1355 را اجرایی نماید.
خط قرمز دوم حفظ تأسیسات آب سنگین اراک بود که خوشبختانه تا حدودی رعایت شده است چرا که اصل آن مورد قبول اما منوط به تغییر قلب راکتور و بازطراحی آن شده است، که زمان آن معلوم و مشخص نیست. لذا خوشبینانه با تغییر در تکنولوژی آن و تحمیل هزینهای چندصد میلیاردی با تأخیری چندین ساله (تجربه تلخ راکتور 1000مگاواتی بوشهر که تا پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن سال 1357، 85 درصد آن ساخته شده بود و با عهدشکنی آلمانیها بالاجبار توسط روسیها بازطراحی شد و قریب سه دهه تا بهرهبرداری آن به تعویق افتاد) امکان بهره برداری آن فراهم خواهد شد.
خط قرمز سوم، حفظ فعالیت در تأسیسات صنعتی نطنز و فردو بود به این معنا که در آنها غنیسازی صنعتی یعنی تزریق گاز به سانتریفیوژ در مقیاس صنعتی انجام شود. باید گفت این الزام در مورد نطنز با حذف 65 درصد سانتریفیوژهای نصبشده ــ از جمله بیش از هزار سانتریفیوژ نسل دوم ــ تا حدودی مراعات شده اما درباره فردو خیر. آقای ظریف رسماً اعلام کرد که سایت فردو از کارخانهای صنعتی به محل تحقیقات فیزیک هستهای پیشرفته تبدیل میشود! بهاعتقاد بنده این تغییر ماهیت از تعطیلی و پلمپ آن نیز بدتر است؛ چراکه با برچیده شدن زیرساختهای صنعتی، در زمان مورد نیاز ــ مثلاً نقض عهد طرف غربی ــ تقریباً بازگشت در زمان مناسب غیرممکن بوده و نیاز به زمان و هزینه بسیار دارد. ضمن اینکه اساساً چرا برای تحقیقات دانشگاهی باید چهل متر زیر زمین و زیر کوهی نودمتری رفت و بیش از صد و سی متر ضریب اطمینان برای دسترسی ایجاد نمود؟! آمریکاییها و غربیها مکرراً دلیل حساسیت خود را نسبت به تأسیسات فردو عدم امکان انهدام و زدن آن اعلام نمودند و این در حالی است که بنا بر این بیانیه علاوه بر انهدام بسیاری از زیرساختهای آن بهدستان خودمان با تغییر ماهیت و دلخوش نمودن خود به ابراز لفظ تحقیقات فیزیک هستهای پیشرفته بیدلیل هزینه گزاف و بالایی را به کشور تحمیل خواهیم کرد و کنار آن خواست غربیها و در رأس آنها آمریکاییها را در بالاترین سطح تأمین خواهیم نمود. بهراستی چرا با ملت رشید ایران صادقانه صحبت نمیکنیم؟
چهارمین ضابطه، به رسمیت شناخته شدن حق غنیسازی صنعتی برای ایران و امکان غنیسازی در داخل کشور بود که در حد کمی بیش از 5000 دستگاه سانتریفیوژ محقق شده است. البته در این باره باید دقت شود که عدم توسعه ظرفیت غنیسازی صنعتی و نیز ارتقای فناوری دستگاههای مرتبط بهمدت بیش از ده سال، زنجیره تولید داخلی را از تأمین کنندگان مواد اولیه تا قطعه سازان این صنعت از بین خواهد برد که البته در صورت ضرورت با صرف هزینه و زمان زیاد بازگشت پذیر خواهد بود.
خط قرمز پنجم، خارج نشدن مواد غنیشده از کشور بود که ــ با کاهش سقف انباشت حدود نههزار کیلوگرم مواد 5 درصد موجود به سیصد کیلوگرم مواد 3.67 درصد و اکسید مابقی آن ــ مورد مداقه مذاکره کنندگان قرار گرفته است و این درحالی است که علاوه بر سقف پایین مورد توافق، برای توسعه و دانش هستهای و ایجاد زمینه بهره برداری از این فنآوری در سایر حوزهها از قبیل هوا و فضا، صنعت و دریانوردی و دیگر حوزههای صلحآمیز مرتبط به فنآوری هستهای که نیازمند افزایش قابلیت و توانمندی سقف غنیسازی است، با این توافق در این جهت هم کشور خسران خواهد دید.
ششمین ضابطه برای مذاکره کنندگان آن بود که امکان تحقیق و توسعه در کشور چه در ماشین آلات چه در فناوریهای مرتبط روز فراهم باشد که متن منتشر شده توسط وزیر امور خارجه کشورمان حاکی از مجوز توسعه در بخش ماشینهای سانتریفیوژ تا سطح ir-8 است؛ اما باید اذعان کرد، توسعه ماشین آلات و فناوری وقتی اثربخش خواهد بود که بتوان آن را در مقیاس صنعتی آزمایش نمود که متأسفانه امکان آن تا بیش از ده سال با این توافق فراهم نیست. هنوز فراموش نکردهایم با اینکه در نسل دوم ir-2 ما به تولید صنعتی رسیدیم و زنجیره 164تایی آن در سالن s8 نطنز راه اندازی شد و در گود غنیسازی همین مرکز نیز هزار عدد آن نصب گردید لیکن بهعلت گازدهی به زنجیره 164تایی و بهانه وجود ناخالصی در خروجی این ماشینها جلوی گازدهی به هزار سانتریفیوژ نسل دوم نصبشده گرفته شد. علی القاعده بهطور طبیعی بسیاری از اشکالات در مسیر تحقیق و توسعه ماشین آلات در مقیاس صنعتی آن رخ مینماید و در مدل آزمایشگاهی به ظرایف و اشکالات صنعتی آن نمیتوان پی برد. علاوه بر اینکه متأسفانه این توافق بسیاری از ظرفیتهای فکری باانگیزه را از خدمتگزاری در این عرصه محروم خواهد کرد چرا که زمینه تحقیق آزمایشگاهی بدون امتحان در مقیاس صنعتی انگیزهای برای نیروهای پرتوان و دانشمند داخلی به جا نخواهد گذاشت و بیشک این سرفصل توافق را به عرصهای نهچندان جدی تبدیل خواهد نمود و فراتر از آن با انجماد ده تا پانزده ساله صنعت غنیسازی دانش هستهای امروز ما را که فاصلهای جدی با سطح دانش جهانی دارد نیز حسب ظاهر ده یا پانزده سال ولی عملاً بهعلت سرعت رشد دانش در رقابت جهانی، دهها سال عقب نگه خواهد داشت.
خط قرمز هفتم، دومرحلهای نشدن توافق بهمعنای عدم تفکیک کلیات از جزئیات بود. با ملاحظه مفاد بیانیه منتشر شده فهمیده میشود که این ضابطه رعایت نشده است؛ چراکه با تغییر اسم و پافشاری بر آن نمیتوان از زیر بار مسمی شانه خالی کرد. متنی که حاوی کلیات و برخی جزئیات است و دائماً از تعهدات الزامآور دو طرف صحبت میکند، نمیتواند تنها یک بیانیه مطبوعاتی مشترک باشد و قطعا توافقی البته امضانشده است، مگر اینکه وزیر محترم امور خارجه بیان کند که همه جزئیات و کلیات همین است که منتشر شده و لذا تکمرحلهای است! که البته تاکنون بهعکس آن را بیان کردهاند و این درحالی است که در بیانیه خطوط تعهدی دو طرف آورده شده است. یا جناب آقای عراقچی درباره بیانیه مطبوعاتی مشترک که در لوزان قرائت شد، گفتند: "هیچ بار حقوقی ندارد ولی بار سیاسی دارد".
الزام هشتم، شفاف و غیرقابل تفسیر بودن توافق بود. نیازی به توضیح ندارد که این الزام با توضیحات متفاوت و متون مغایری که از سوی طرفین منتشر شده و هریک بر گفته خود تأکید دارد نمیتواند رعایت شده تلقی شود، هرچند ما متن اصلی را متن وزیر خارجه خود بدانیم که فعلاً میدانیم ولی اشکال جدی متن مورد قبول جناب آقای ظریف هم این است که موضوعات و تعهدات ایران شفاف بوده ولی در خصوص تعهدات طرف مقابل مبهم و غیرشفاف نکاتی ذکر شده است که بیشک این موضوع مشکلات پیشِرو را صدچندان خواهد نمود.
خط قرمز نهم، برگشت پذیر بودن تمامی تعهدات ایران بود. همانطور که گفته شد این خط قرمز درباره فردو و تغییر و کاهش اورانیوم ذخیره شده در کشور اصلاً رعایت نشده است و درباره سایر تعهدات نیز اشکالات جدی را بههمراه خواهد داشت چرا که جمع کردن سانتریفیوژها در نطنز و یا تغییر هسته راکتور اراک، برای شروع مجدد نیاز به سالها زمان دارد.
ضابطه دهم، عدم ورود به موضوعات غیرهستهای است. اگرچه در متن منتشر شده از سوی وزارت خارجه هیچ نشانهای مبنی بر تخطی از آن به چشم نمیخورد ولی در اظهارات طرف مقابل نکاتی بسیار خطرناک مطرح شده است که زمینه ساز ورود غیمسئولانه آنها بهسمت سایر حوزههای اقتدار نظام اسلامی است. این نکات نیازمند پاسخ قاطع مقامات دولتی و تیم مذاکره کننده ایرانی و اقدامات عملی باطل نمودن اظهارات و دسیسههای محور غربی است که با کمال تعجب مذاکره کنندگان ایرانی منفعلانه در داخل کشور به رد ظاهری اظهارات طرف غربی پرداخته و از مردم درخواست اعتماد به خودشان را مینمایند بدون اینکه در سطح مجامع بین المللی تحرکی در مقابل این گزافه گوییها داشته باشند.
خط قرمز و الزام بعدی یازدهم شفافیت در چارچوب معاهدات بین المللی و حفظ چارچوب امنیتی و منافع ملی است که در این خصوص نیز به هیچ وجه در بیانیه رعایت مصالح و قانون صورت نگرفته است، بهطوری که در این توافق با قبول موقت پروتکل الحاقی و وعده تصویب آن و بالاتر از آن قبول چارچوبهای نظارتی سختگیرانه و ویژه برای سالیان طولانی ضمن ایجاد زمینه بهانهجویی به دست دشمنان این کشور عملاً مصالح امنیتی جامعه را نادیده انگاشته و ضررهای بسیاری را متوجه کشور خواهد نمود.
خط قرمز دوازدهم ــ که عملاً مهمترین مطالبه مردم از مذاکره کنندگان نیز بوده و هست ــ لغو یکجای تمامی تحریمهای ظالمانه علیه ملت ایران آنهم بهصورت جزئی از توافق و نه نتیجه آن است؛ به این معنی که لغو تحریمها منوط به اقدامات ایران نباشد و همزمان با اجرای تعهدات ایران تحریمها لغو گردد. از آنجاکه هنوز زمان اجرای تعهدات دو طرف مشخص نشده است، با اعتماد به اظهارات مقامات مذاکره کننده خود، خوشبینانه میپذیریم که این اتفاق رخ خواهد داد. اما نمیتوانیم تردیدهای جدی خود را در این باره که لغو تحریمها را مشروط به راستی آزمایی انجام تعهدات ایران کردهاند و متأسفانه متقابلاً تضمین انجام رفع همه تحریمهای هستهای و لغو قطعنامههای ظالمانه شورای امنیت در بیانیه مبهم بوده و ناظر بیطرفی نیز برای ارزیابی طرف غربی در عمل به وعدهها و توافقات فیمابین معلوم نشده است اظهار نداریم، در حالی که آژانس که ارتباط نادرست آن با آمریکا و متحدان غربی او معلوم است میبایست انجام تعهدات ایران را تأیید نموده و سپس تحریمها لغو شود.
ب) فرصتها و بایدهای پیشِرو؛
مهمترین نکتهای که باید به آن توجه کرد، ضرورت توجه همه مسئولان به نقش بیبدیل رهبر معظم انقلاب در این مسیر است. انجام مذاکراتی چنین سخت و سنگین بدون راهنماییهای دقیق و بیانات علنی قاطع، هوشمندانه و منطقی ایشان، قطعاً هیچ دستاوردی ــ چه حداکثری از دید موافققان توافق و چه حداقلی از دید منتقدان آن ــ برای ملت ایران بهدنبال نداشت و در آینده نیز نخواهد داشت؛ لذا شکر این نعمت بر همه مسئولان و مردم ــ خصوصاً تیم مذاکره کننده ــ لازم است.
نکته دوم، شفاف شدن بیش از پیش دلایل بیاعتمادی مردم ایران به هیئت حاکمه آمریکاست. اگر قرائت مذاکره کنندگان خود از بیانیه را بپذیریم که در این نوشتار بنا را خوشبینانه بر آن گذاشتیم، تناقض گفتار و رفتار آمریکاییها از دقایقی پس از اعلام توافق عملاً بهمعنی دروغگویی و عهدشکنی آمریکاییها خواهد بود و چهره کریه شیطان بزرگ را آشکارتر نموده است.
نکته سوم، شفاف شدن دروغگویی چندین ساله دشمنان ملت ایران مبنی بر ساخت سلاح هستهای توسط جمهوری اسلامی ایران است؛ چراکه بهزعم آنها اگر ایران سلاح هستهای را بازدارنده میدانست و بهدنبال آن بود قطعاً به هیچ قیمتی حاضر به عبور از آن نبود، علاوه بر اینکه بازرسیهای فوققانونی آنها نیز هیچ چیز را برای بهانهجویی به دست دشمنان کینهتوز مردم مسلمان ایران بهویژه آمریکا نداد و سندی بر صداقت و حقانیت نظام اسلامی شد. این مقطع نیز با شفاف سازی و ابهام زدایی فرصت جدی برابر انقلاب اسلامی در اشاعه قدرت نرم در سراسر جهان را بیشتر از گذشته فراهم نموده که باید آن را غنیمت شمرد و از فضای موجود بهره جست.
نکته چهارم، الگو شدن ملت ایران در ارائه مدل موفقی از مقاومت در پیشگاه ملتهای مستضعف و مسلمان منطقه و جهان است. ایران اسلامی بهموازات پیشبرد اهداف الهی و انسانی خود در کمک به مستضعفین عالم و مواجهه با مستکبرین، توانست آنها را وادار به پذیرش حق پیشرفت هستهای خود نماید؛ اگرچه سرعت آن کند شود که در این خصوص میبایست حداقل محدودیت را با شفاف سازی منطقی و اطمینانآور پذیرفت.
نکته پنجم، اینکه کشورهای غربی با به رسمیت شناختن حق غنیسازی برای ایران، عملاً ایران را بهعنوان یک قدرت برتر هستهای پذیرفتهاند و این فرصت مناسبی برای دولت است تا کشورمان را در مجامع بین المللی خصوصاً شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی در جایگاه شایسته خود بنشاند. تلاش برای عضویت دائم ایران در شورای حکام حداقل اقدامات در این راستا ارزیابی میشود.
نکته ششم، فرصتی است که برای مجلس شورای اسلامی فراهم شده تا مبتنی بر اصول 77 و 125 قانون اساسی، قبل از امضای این توافق الزامآور بین المللی آن را تدقیق و تصویب نماید. اگر ورود مجلس در زمان مذاکرات به هر دلیلی پذیرفته نمیشد، در تعیین جزئیات توافق ــ خصوصاً بحث اجرای پروتکل الحاقی و سایر تعهدات ایران ــ ورود مجلس هم عین قانون اساسی و یک ضرورت است و کمک کار دولت نیز خواهد بود؛ لذا تشکیل کمیتهای تخصصی برای این موضوع در مجلس برای سه ماه آتی و تعیین دقیق تعهدات ایران و طرفهای مقابل در مجلس برابر اصل 77 و بهخصوص 125 قانون اساسی و تفسیر شورای محترم نگهبان از آن بسیار ضروری است.
نکته هفتم، که بهنظر بنده بسیار مهم است آنکه آسیب اجتماعی ناشی از به رأی گذاشتن حق هستهای ملت ایران در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در این بیست ماه با تدبیر رهبر معظم انقلاب بازسازی شده و لزوم برخورداری ایران از فنآوری صلحآمیز هستهای مجدداً به خواسته و شعار قاطبه مردم ایران با هر گرایش سیاسی مبدل شده است. این امر را باید پاس داشت و بر آن تأکید ورزید.
نکته هشتم، بیشک بخشی از کوتاه آمدن حداقلی نظام سلطه در توافق مربوط به آن حرکت جدی و الهامبخش در حمایت از حرکتهای مردمی الهام گرفته از انقلاب اسلامی در مقابل دولتهای دست نشانده آمریکا و یا تروریسم دولتی و غیردولتی مورد حمایت آمریکا و متحدانش در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقاست که باید آن را پاس داشت و به تقویت آن پرداخت.
نکته نهم فرصت کسبشده برای پیگیری جدیتر خلع سلاح هستهای جهانی خصوصاً قطع ید رژیم غاصب صهیونیستی از داشتن سلاح هستهای است. آمریکا با داشتن هفت تا دههزار کلاهک هستهای و اسرائیل کودککش با 250 تا 400 کلاهک هستهای امروز در موضع مطالبهگری هستند در حالی که فرصت کسبشده باید محلی برای قیام عمومی کشورها و مجامع حقوقی در حرکت بهسمت جهانی عاری از سلاحهای هستهای و کشتار جمعی قرارگیرد.
اما نقاط تهدید و نبایدهای مبتنی بر آن نیز بسیار مهمند.
نکته اول در این باره، احتمال برآورد اشتباه و غلط دشمنان ملت ایران از نتیجه مذاکرات است که بخواهند وانمود کنند یا عدهای در داخل گمانه آنها را تقویت نمایند که فشار تحریم و زور عامل مذاکره از سوی ایران بوده است. حداقل پاسخ به این خیال خام، وضعیت اسفبار آمریکا و همپیمانان منطقهای آن است که تنها با الهام گرفتن از انقلاب اسلامی اینچنین دست استکبار را زیر سنگ بیداری اسلامی قرار دادهاند.
نکته دوم، احتمال غفلت از ساخت درونی کشور توسط مسئولان اجرایی کشور است که متأسفانه در بخشهایی از دولت اعتقاد و التزام عملی به سیاستهای اقتصاد مقاومتی و اقدامات جدی برای ایجاد مصونیت درونزاد و بیاثر کردن حربه دشمنان ملت رشید ایران دیده نمیشود.
نکته سوم، تنزل موضوع مذاکرات هستهای به خواستههای جناحی و انتخاباتی است. برگزاری جشن برای نتایج این مذاکرات از سوی حامیان دولت و همفکران سیاسیاش تنها در همین چهارچوب ارزیابی میشود چراکه اساساً خوشحال نشان دادن خودیها از توافقی که بالاخره با دادن امتیازات بسیاری به دست آمده نمیتواند ذوقزدگی مفرط ایجاد کند.
نکته چهارم، ضرورت پرهیز موافقان سیاسی دولت از جوزدگی مزمن و همچنین پرهیز مخالفان سیاسی دولت از ایجاد جو سرخوردگی و افسردگی است؛ چراکه نه از آرمانهای انقلاب کوتاه آمدهایم و نه کسی جسارت تدارک جام زهری دیگر را خواهد داشت. همچنان که میتوان گفت قطعاً امکان رسیدن به توافق بهتر هم میسر بود و نتیجه کنونی براساس بضاعت این دولت بود و در ماههای آتی میبایست این کاستی توسط نمایندگان مجلس شورای اسلامی و سایر مسئولان منجمله مذاکره کنندگان هستهای جبران شود. تداوم این دوگانه ذوقزدگی و سیاهنمایی، نتیجهای جز دوقطبی سازی هلاک کننده منافع درازمدت ملت ایران بهدنبال نخواهد داشت.
نکته پنجم، آنکه احتمال جدی میرود نظام سلطه پس از لغو تحریمهای مرتبط با برنامه هستهای ایران، همان تحریمها را مجدداً بهبهانههای واهی جدید نظیر نقض حقوق بشر، تروریسم و برنامه موشکی ایران احیا و به اجرا گذارد؛ این مسئلهای است که باید مورد توجه همه مسئولان بهویژه دولتمردان و تیم مذاکره کننده ما بوده و تضمینهای لازم در خصوص جلوگیری از این شیطنت اخذ شود.
نکته ششم، عدم فضای شفاف و صریح و صادقانه در بیان واقعیتهای تلخ و شیرین این توافق اولیه است که خود مشکلات جدی بعدی را ایجاد خواهد نمود. بیان نادرست برخی از اعضای تیم مذاکره کننده و بهخصوص بیان ریاست محترم جمهوری در دستیابی به شعارهای انتخاباتی چرخش همزمان سانتریفیوژ با چرخ کارخانجات و یا کسب همه خواستههای مشروع ایران در توافق سبب خواهد شد که هم زمینه فشار طرف غربی برای سه ماه آینده بالا رفته و توفیقات کمتوافق را نیز کمتر نماید و هم با عملی نشدن وعدهها در آینده نهچندان دور میان مردم عزیزمان یأس و ناامیدی و بین ملل جهان چهره مشعشع مردم شریف ایران را بهعنوان یک شکست خورده ملکوک کند.
نکته هفتم، اعتماد مجدد و چندباره به طرفهای مذاکره کننده بهویژه آمریکاست. چرا در روند مذاکرات از شکاف بین شرق و غرب (روسیه و چین در مقابل آمریکا و سه کشور اروپایی) استفاده کافی نشد تا منافع بیشتری نصیب ایران شود؟ مگر در توافق سال گذشته ما صادقانه به تعهدات خود عمل نکردیم و طرف مقابل تعهدات کم خود را نیز ناقص انجام داد و بهبهانههای مختلف از تعهداتش طفره رفت، لذا قابل تأمل است که چرا تیم مذاکره کننده از گذشته عبرت نگرفته و مسیر درستی را برای محکم کاری و شفاف سازی درست و دریافت تضمینهای اساسی انجام تعهدات طرف مقابل طی نمینماید.
نکته هشتم، ریاست محترم جمهوری در نطق خویش صحنه رخداده در توافقات را وفق مراد خواندند و آرزو کردند در سایر حوزهها نیز با همکاری بین المللی مشکلات را مرتفع نمایند. این تحلیل نادرست و برداشت غیرواقع از اتفاق رخداده در توافق اگر بخواهد به حوزههای دیگر مورد نظر نظام سلطه تسرّی یابد، راه مداخله جدی آنان را در ایران اسلامی، منطقه و جهان باز خواهد کرد لذا از ابتدا باید با واقعبینی مکر و حیله مزورانه آمریکا را دید و با خوشباوری شعار نداد و آرزوهای خویش را بهعنوان دستاورد بر زبان نیاورد.
نکته نهم، ارتباط مستقیم رفع مشکلات کشور با تفاهم هستهای و شرطی نمودن جامعه برای عدول از مواضع آرمانی دیگر بهبهانه رفع مشکلات است که ضروریست مسئولان دولتی در اظهار نظرها و اقدامات خود دقت نموده و بیپروا مسیر مورد نظر دشمنان کشور و رسانههای بدخواه مردم رشید ایران را هموار ننمایند. توجه به این نکته ضروریست که تیم مذاکره کننده با داشتههایی مذاکره کرد که ملت رشید ایران با هزینه زیاد به دست آورده است و خونهای مظلومی به پای پیشرفت فنی و صنعتی ایران در زمینه هستهای ریخته شده است، لذا همگان باید بکوشند تا با پاسداشت عزت و عظمت ملت ایران و نگهداشت خونبهای پرداخته شده مسیر پیشِرو را با نرمشی قهرمانانه بهسمت آرمانها طی نمایند.
در خاتمه ضمن آرزوی مجدد انجام توافق عادلانه و شرافتمندانه که حقوق ملت ایران و عزت ایشان حفظ شود معتقدم میبایست تیم مذاکره کننده به سؤالات زیادی در خصوص دلایل عدم رعایت بسیاری از خطوط قرمز پاسخ داده و از بیان جملات کلیشهای خودداری نمایند، گرچه مطمئناً ارائه توضیحات تفصیلی در افکار عمومی بهخصوص نخبگان، رسانهها و بهویژه مجلس شورای اسلامی نیز مطالبه خواهد شد.
*متخصص پزشکی هستهای و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران
/انتهای پیام/*