«جواد» جوانیاش را فدای امام حسین(ع) کرد
خبرگزاری تسنیم: اولین کسی که همیشه سر کارش حاضر می شد جواد بود و آخرین کسی که از کار برمیگشت او بود. همیشه وقتی که کارها تمام میشد، میگفتند پرتلاشترین فردی که بیشترین زحمت را کشیده جواد است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، «جواد طائی» خادم هیئت میثاق با شهدا دانشگاه امام صادق (علیه السلام) در سومین شب مراسم عزاداری حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) در دانشگاه امام دچار حادثه برق گرفتگی شد و پس از گذشت 5 ماه از بستری شدن در بیمارستان و خانه، در اولین شب جمعه سال 94و در ایام شهادت بیبی دو عالم حضرت صدیقه کبری (سلام الله علیها) به ملکوت اعلی پیوست.
این حادثه در هنگام برگزاری مراسم هیئت و زمانی اتفاق افتاد که شهید جواد طائی برای نصب کتیبهها و پرچمها بروی اسپیسها رفته بود و به دلیل اتصالی سیمهای برق دچار برق گرفتگی شد و بلافاصله به بیمارستان بهمن منتقل شد.
در ادامه گفتوگویی کوتاه با مادر این شهید را میخوانید:
با چشمانی خیس و بغضی حاصل از نبودن جگر گوشهاش کمی برایمان گفت؛ از پاکی و خلوص نیت محمد جواد گفت، از اینکه ابداً اهل تظاهر و اینکه بگوید من دارم این کار را انجام میدهم! نبود.
کارهایی که در هیئتشان انجام میدادند، همهاش پنهانی و پشت صحنه بوده. ما را اصلا از جزئیات کارهایش در هیئت با خبر نمیکرد. جواد جوانیاش را در راه اربابش حسین (ع) فدا کرد.
دوستانش میگفتند: کارهایی را که شاید خیلیها تمایل نداشتند آنها را انجام بدهند و شاید به نظرشان سخت بوده و دوست داشتنی نبوده، جواد سمت آنها میرفت..
در خلال صحبتها گریه امانش نمیداد... مادر است دیگر... بیش از این هم انتظاری نمیرفت.. جوان از دست داده است خب..!
میگفت: همان طور که بیرون از منزل با نشاط و پرانرژی و خوش اخلاق بود در خانه هم همینگونه بود. بیست روز قبل از اینکه این اتفاق بیافتد، مرا به کربلا برد! 6 ماهی بود که برای بردنم به این سفر تلاش کرد. خیلی دوست داشت مرا کربلا ببرد. هرچه میگفتیم چه اصراری است؟! اما او باز دست از تلاشش برنمی داشت و آخر عرفه مرا به کربلا برد..
خم میشد کفشهایم را برایم جفت میکرد. میگفت همان طور که در هیئت خادمی میکنم باید در خانه هم خادم باشم! هیچ کاری نمیگذاشت من انجام بدهم. به او میگفتم این کارها را نکن. میگفت: من دارم وظیفهام را انجام میدهم. سفر پرباری بود. هر جایی که میخواستم من را میبرد، وادی السلام و...
خوش اخلاق، مردمی و مردم دار بود. عاشق اهل بیت بود و قرآن. اصلا اهل تظاهر و تعریف کردن کارهایش نبود. یکی از دوستانش که با هم اردوی جهادی رفته بودند، تعریف میکردند: اولین کسی که همیشه سر کارش حاضر میشد جواد بود و آخرین کسی که از کار برمی گشت او بود. همیشه وقتی که کارها تمام میشد، میگفتند پرتلاشترین کس و بیشترین زحمت را جواد کشیده است. جواد در عرصههای مختلف خیلی فعالیت داشت. در زمینههای علمی خیلی فرد قوی بود. در دورههای مختلف فرا تحصیلی خودشان شرکت میکرد و از نظر علمی هیچ وقت به خاطر فعالیتهایی که در هیئت یا در بسیج و یا در اردوهای جهادی داشت از درسش کم نمیگذاشت، مدتی مدیر هیئت کوهنوردی دانشگاه امام صادق علیه السلام بود. به ورزش خیلی علاقهمند بود، اکثر قلهها و کوههای ایران را فتح کرده بود. هیچ وقت این فعالیتهای جانبیاش مانع از بحث درسی و علمیشان نمیشد. یک فرد چند بعدی بود. سال آخر ارشد مدیریت و معارف اسلامی بود! فقط پایان نامهاش مانده بود..
روحمان با یادش شاد...
منبع روضه نیوز
انتهای پیام/