پشت‌ پرده اعلام حمایت افغانستان از عربستان

خبرگزاری تسنیم: عالم برجسته افغانستانی با ارسال یادداشت اختصاصی به دفتر منطقه‌ای خبرگزاری تسنیم به بررسی دلایل حمایت دولت کابل از تجاوز جنگی عربستان به یمن پرداخت.

آیت‌‌الله «سیدمحمود هاشمی ارزگانی» از علمای برجسته و سرشناس افغانستانی با ارسال یادداشت اختصاصی به دفتر منطقه‌ای خبرگزاری تسنیم به شرح چرایی حمایت حکومت وحدت ملی افغانستان از تجاوز جنگی عربستان به یمن می‌پردازد.

بخش دوم و پایانی متن این یادداشت را در ادامه مطالعه می‌کنید:

ج/ دسته سوم از تحلیل گران اعلام پشتیبانی حکومت افغانستان  ازتجاوز حکومت سعودی به یمن را خبط بزرگ  وبرآیند گرایشهای نا صواب پشت پرده سیاست حکومت جدید می شمارند که می تواند افغانستان را تا لبه پرتگاه  خطرناک  فروپاشی وحدت ملی لرزان سوق دهد.

مبانی واستدلال این دیدگاه را می توان چنین برشمرد:

1/ هرچندسرزمین  مکه ومدینه برای هرمسلمانی مقدس  ودفاع ازآن فریضه دینی است، اما در حال حاضر، نه تنها کمترین تهدیدی ازسوی  یمنی ها نسبت به حرمین شریفین وجودندارد، که به اصطلاح «خادم الحرمین» با شمشیرآخته وبا حمایت  تمام جانبه رژیم اسراییل،  به جان مردم بی گناه یمن افتاده است!؟ کیست که امروز حمایت اسراییل ازحمله عربستان و همزمان خطر صهیونیسم  وچشم طمع او به سرزمین های اسلامی وعربی را نداند، ونیزبی خبر ازآن باشد که دست رژیم  غاصب صهیونیستی  به خون  هزاران مسلمان مظلوم فلسطینی  آغشته است،  و نخستین قبله  مسلمانان قدس شریف را سال‌ها دراشغال دارد وبه طور خزنده درکمین اشغال سایر بلاد اسلامی وازجمله مکه ومدینه است تا آرزوی دیرین امپراطوری« نیل تا فرات » را تحقق بخشد.

پس اگر سخن بر سر ادای فریضه دفاع از حرمین شریفین است، می باید تمامی داشته ها وتوانمند ی های  ملت های مسلمان را درجهت باز پس گیری سرزمین های اشغالی وآزادی قدس شریف بسیج کنیم وحقوق ضایع شده ملت فلسطین را بستانیم وراه پیشروی اسراییل به سمت مکه ومدینه راببندیم، نه این که دوشادوش اسراییل برای تخریب هرچه بیشترسرزمین های اسلامی  وارد کارزارجنگ ، ویا اعلام حمایت ازمسلمان کشی شویم.

2/ شمارزیادی ازتحلیل گران ازنخستین بند اعلامیه ارگ کابل به صورت مبهم وکلی  دفاع  وبراین نکته  تاکید کرده اند که درصورت تهدیدحرمین شریفین دفاع از آن واجب است، واعلامیه کابل نیزبیانگر همین موضوع است.اما با درنظرداشت این که هرسخنی درسیاق زمان ومکان وقضایای پیرامونی مفهوم ومعنا ی خودرا پیدا می کند، استدلال مزبور، تهدید حکومت آل سعود را مساوی با تهدید حرمین شریفین پنداشته است، زیرا برفرض محال اگرروزگاری اداره حرمین شریفین به دست حوثیان یمنی بیفتد وآنان بر حرمین شریفین مسلط شوند، حاکمیت خاندان سعود سقوط  کرده است، اما  کمترین تهدیدی متوجه حرمین شریفین نمی شود زیرا حوثیان نیز مسلمان اند وحرمین شریفین را به پیمانه دیگرمسلمانان ارج واحترام می نهند.

برای شفافیت مطلب بایسته است به دو واقعیت؛ یکی تاریخی ودیگری معاصر اشاره شود، واقعیت نخست وتاریخی این که، اداره حرمین شریفین درگذارزمان به دست حکومتها واقوام مختلف بوده ودرهیچ وقت واز سوی هیچ واحد قومی ومذهبی مسلمان تهدید ویا تخریب نشده است، بلکه برعکس آشنایان به تاریخ منطقه  می دانند که ازهمان آوان تسلط وهابیون بر حجاز، بارها اندیشه شوم تخریب مرقد نبوی مطرح بوده است.
واقعیت دوم ومعاصر این که از چندی پیش به این طرف،  مسأله تخریب مرقد رسول اکرم(ص) و انتقال بدن مطهر به خارج از مسجد النبی(ص) از سوی شیوخ وهابی و تحت حمایت آل سعود با شدت بیشتری برسرزبانها است، تصور غالب آن است که اگر تاکنون اقدامی دراین باره انجام نشده به دلیل ترس از افکار عمومی مسلمانان بوده است.

براساس رهیافت بدین نوع از خطرهای ویرانگر باورهای سلفی وضددینی آل سعود، وآل شیخ، نسبت به مقدسات واماکن اسلامی تاریخی  درمکه ومدینه که نمونه عینی آن را درعملکرد جریان های سلفی و تکفیری درگوشه گوشه جهان وازجمله افغانستان درتعامل با آثارباستانی، مراقدبزرگان و اولیای الاهی شاهدبوده ایم برخی ازمتفکران مسلمان، تشکیل نهاد بین المللی  اسلامی همچون سازمان کنفرانس اسلامی برای  اداره حرمین شریفین را پیشنهاد  و از آن دفاع می‌کرده است، پشنهاد چنان طرحی درذهنیت هیچ مسلمانی معادل با تهدید حرمین انگاشته نمی‌شده بلکه بر عقلانیت ونتیجه بخشی بیشتر آن  در صیانت از آثار اسلامی موجود درسرزمین حجاز وپیرامون حرمین شریفین، تأکید  و اعتراف می شده است.

3/ نمی توان بر روی واقعیت دوگانگی مذهبی عربستان سعودی با مردم یمن که درمعرض حمله سعودی ها است ، چشم فروبست وهمچنین نقش تفاوت نگره مذهبی و تعارضات بین کشورهای منطقه را در تصاحب رهبری وجلوداری ملت های مسلمان  نادیده گرفت.

جدا از داوری درباره حقانیت هردو و یا یکی از این گرایشهای سیاسی ومذهبی، آن چه که در موضوع افغانستان اهمیت دارد، دوری ازپیوستن به یکی از قطب های مدعی رهبری دنیای اسلام، و در پیش گرفتن مناسبات سالم وبی طرفانه با تمامی طرف ها، وبلکه تلاش برای  ایجاد صلح و زدودن کدورت  بین کشورهای اسلامی است.

بارزترین دلیل برای درستی و بلکه ضرورت اتخاذ این موضع ازسوی افغانستان، تکثر قومی، مذهبی، زبانی، و نیز پیکر مجروحی است که این کشورازسالیان طولانی جنگ وبحران ویرانگر دارد.

در وضعیت افغانستان کنونی، نباید به هیچ کشوری اجازه داده شود که چشم  طمع به حمایت افغانستان بدوزد، وافغانستان نیز نبایدبدون درنظرداشت منافع ملی خود بی محابا وشتاب زده در کنار یکی ازطرفین دعوا بایستد.

3/ افغانستان در حالی مرز بیطرفی را می شکند و درگیرمنازعات وسلطه طلبی های منطقه ای می شود که از رفع مشکلات امنیتی، مرزی وسیاسی درونی خود عاجزاست و قریب به یکسال است که بدون حکومت و کابینه به سرمی برد، وهمچنین توان دفع  دخالتها ی پیدا وپنهان وپاسخ دادن به تجاوزات وموشک پراکنی های  همسایه جنوبی خودرا ندارد و از مهاربحران فساد اداری، بیکاری ،نا امنی وفرار سرمایه ها که درمقایسه با یکسال پیش افزایش چشمگیر یافته عاجز است، می خواهد حلال مشکلات منطقه ونمد کلاه داروغه شود.

4/ گو این که عربستان سعودی وعده کمک مالی قابل اعتنا ویاچک سفیدامضاء به حکومت افغانستان داده وافغانستان نیزبه پاس این سخاوت ،اعلام حمایت کرده است، اما حکومت افغانستان آثار تخریبی این حمایت را درتشدید اختلافات داخلی،گسترش نا امنی، به هم خوردن روابط نیک با همسایگان، که بسا چندین برابر سودی حاصل ازکمک مفروض سعودی ها می شود، ازنظر دورداشته است.

5/ اعلام  حمایت افغانستان از دولت عربستان و وارد شدن در مناقشات منطقه‌ای، افغانستان را دچار چالش جدی با یکی از همسایگان مقتدر افغانستان یعنی ایران می کند که گفته می شود درمنازعه یمن جانب دار انقلابیون حوثی است، این درحالی است که ازیک سوی جمهوری اسلامی ایران درعرصه سیاسی درطول دوران جهاد با روس ها وتروریسم بین المللی،  روابط  نیک و دوستانه با ملت افغاستان داشته و از جهاد مردم افغانستان حمایت کرده است، ونیز درعین داشتن مرزهای مشترک، طولانی و آسیب پذیربا افغانستان همواره مرزهای افغانستان ازجانب ایران یکی از ایمن ترین مرزهای افغانستان بوده است.

درعرصه اقتصادی و فرهنگی نیزجمهوری اسلامی ایران بیش ازسه دهه پذیرای ملیونها مهاجر افغانستانی  و عهده دار بی توقع تعلینم وتربیت فرزندان انهابوده است و پس از استقرار دولت های منتخب و کنونی روابط  گسترده اقتصادی، تجاری وترانزیتی با  افغانستان داشته است، بدین سان هر دولتی که در افغانستان روی کار بیاید نمی تواند عواید مهم و کلان حاصل از این تعامل مثبت را نادیده بگیرد.

ازسوی دیگر گذشته از آنچه دربخش زیان های وارده بر مردم وحکومت افغانستان ازناحیه گروهک های تروریستی تحت حمایت عربستان آوردیم  به دلایل جفرافیای ونیزمولد نبودن کشورعربستان، افغانستان کمترین روابط تجاری، ترانزیتی  وانسانی  جز در فریضه حج با عربستان  نداشته ونخواهد داشت، وهمچنین می دانیم  بیشتر افغانستانی های که درعربستان سعودی سکونت دارند نه مهاجران جنگ مقدس وباردوش دولت عربستان، بلکه کارگرانی هستند که با پاسپورت های اکثرا پاکستانی وتحت قیمومیت کفیل ها و ارباب های عرب زندگی می کنند،  وروابط کارگر و کفیل نیز دران کشور شبیه روابط برده ومالک است تا مهاجر و انصار و یا دو مسلمان مساوی و برابر از نظر منزلت وکرامت، ونیز باید افزود که  برخی از افغانستانی های ساکن سعودی با این که ازنظر مذهبی شیعی مذهبند لکن به دلیل اختناق و شدت عمل حکومت سعودی و ترس ازاخراج و ابطال پرونده اقامت خویش سالیان سال  درتقیه به سر برده و می برند، اما آمارهای مهاجران افغانی ساکن در ایران  با این که شمارسنیان را بیشتر ازشعیان نشان می دهد ولکن دولت ایران هیچگاه  آنان را به دلیل تعلقات مذهبی طرد ویا تحت فشارقرار نداده است وآنان مطابق سنت ها وآموزه های مذهبی خودآزادنه عمل می کنند.

آیا این همه ملاحظات و دیگر ملاحظات و بایدهایی که شمارش آنها مثنوی هفتاد من کاغذ  می شود، ایجاب نمی کند که دولتمردان افغانستان درقضایای منطقه‌ای جانب عقلانیت، و بی طرفی  را برگزیند تا از تخریب و تنش در روابط با همسایگان مقتدر ومؤثر درامان بماند!؟

6/ برخی ازمیان دلایل یادشده برروی موضوع  ملیونها مهاجر افغانستانی درایران  تأکید بیشترمی کنند وبر آنند که دولت افغانستان برای آن که مهاجرین افغانی درایران، اخراج ویا تحت فشار قرار نگیرند ، باید درپی حفظ وبهبود روابط خود با جمهوری اسلامی ایران باشند، اما این دلیل چندان استوارنیست، زیرا:

اولا بازگشت مهاجران دغدغه حکومت های پاسخگو ومسؤول دربرابر کار، مسکن، تحصیل وامنیت شهروان خویش است، نه حاکمیت های چون افغانستان که درفکربرآوردن نیازهای هم آنان که فعلا درافغانستان هستند نیست چه رسد  به مهاجران دورازوطن.

دوم اینکه براساس برخی شواهد حکومت افغانستان، بسا درپی آن است که با اعمال فشار ازجانب نها دهای ایرانی، مناسبات مهاجران با کشور میزبان تیره تر شود تا خدمات وخاطره شیرین سالها میزبانی درکام مهاجرین تلخ گردد، و در آینده زمان همین مهاجران مخالفان، و نه منادیان ومدافعان منافع جمهوری اسلامی ایران در افغانستان باشند.

سوم مردم ونهادهای ذیریط جمهوری اسلامی ایران براین مطلب آگاهند که مهاجران کمترین  نقش ویا تقصیر را در تحولات افغانستان وبهبود و یا تخریب تعاملات حکومت های آن با ایران ویا سایر کشورها ندارند، پس نباید آنها تاوان عملکرد سیاست گران کشور متبوع‌شان را بپردازند و به کیفرگناه آهنگربلخ آنان گردن زده شوند.

نتیجه سخن آن که برپای بست دلایل پیش گفته  و دیگر دلایل، اعلام پیشتیبانی افغانستان از حمله عربستان به یمن، کار ناسنجیده غیرعقلانی بلکه بسی خطرناک  وچالش بر انگیز است وحاکمان افغانستان تا دیر نشده است باید راه رفته را باز گردند ویا دستکم فراتر از این پا نگذارند.

لکن جای این پرسش وجود دارد که آیا با وجود شفافیت و روشنی بسیاری از دلایل یادشده، حاکمان افغانستان به اهمیت وپی آمدهای اقدام خود واقف نبوده اند ویا آن که این اعلامیه بخشی ازیک سیاست کلان وپروسه  بزرگ منطقه‌ای بلکه بین المللی است!؟

پاسخ گفتن بدین پرسش دشوار است، وباید درانتظار حوادث بعدی نشست، اما پاره ای ازقراین حکایت ازعمق بیشتر ماجرادارد، که ازجمله آنهاست:

یک: حضور داعش درافغانستان واقدام های فاشیستی واختلاف برانگیز این گروه  در جهت تشدید حساسیت های قومی ومذهبی  وهمزمان موضع گیری همسو ودارای شایبه مذهبی حکومت افغانستان دراعلام حمامت تمام قد از تهاجم دولت عربستان برمردم یمن و نزدیکی  غیر متعارف وهرچه بیشتر با کشورهای عربی حامی وتمویل کننده داعش وتروریسم تکفیری.

دو: کوشش مجهول و سؤال برانگیز حکومت در جهت به اصطلاح صلح با طالبان، دور از چشم مردم ، پارلمان وحتی شورای صلح  که موجودیت و مشروعیت  آن در گرو پروسه صلح است.

سه: تعمیق و تشدید اختلاف بین اعضای حکومت وحدت بر سر مسایل مهم  داخلی وخارجی وتصمیم گیری های به ظاهرفردی و شخصی رئیس حکومت  و یا مشورت با تیمی بیرون ازچار چوب حکومت.

چهار: اظهارات زننده، معنا دار وهرازچندگاه ریاست حکومت افغانستان، نسبت به برخی از همسایگانی که دارای گرایش سیاسی ومذهبی نا متجانس با گروه های تروریستی وتکفیری چون؛  داعش، القاعده و طالبانیسم است،  مانند اظهارات اشرف غنی درمراسم فارغ اتحصیلی پانصد تن از افسران: «افغانستان عرصه جنگ های نیابتی نیست» و این که: «ما با ایالات متحده آمریکا تهدیدات ومنافع جدا ازهم نداریم» درجریان سفر به آمریکا و همچنین پاسخ مثبت نگفتن به دعوت رسمی  جمهوری اسلامی ایران برای سفر به این کشور، درعین مسافرت های پیاپی به برخی ازکشو رهای عربی، و از همه مهمتر سکوت معنا دار وعملکرد ضعیف  دولت دربرابر ورود و حضور داعش در افغانستان و اقدامات اختلاف برانگیز قومی ومذهبی این گروه.

پنج: سردی روابط بین روسیه وافغانستان علی رغم گرمی رو به افزایش این روابط در زمان حامدکرزی رئیس جمهور قبلی افغانستان وهمزمان نزدیک شدن بیش از پیش دولت روسیه ، و تاجکیستان و وعده ارسال تجهیزات و امکانات نظامی روسها بدان کشور به منظور ایستادگی در برابر داعش وجلوگیری از نفوذ آن به آسیای میانه، چچن ومرزهای روسیه و تهدید از سوی نیروهای تندرو ازبک موجود  درساختار داعش، مبنی بر اتخاذ رویه خشن تر در اقدامات آینده و پس ازاین خود، آن هم با نام جدید داعش یعنی افغانستان!

آیا براساس این قراین و دیگر ناگفته ها و ناگفتنی‌ها، می توان به این پیش بینی طنز گونه باورمند شدکه: «داعش و طالبانیسم مدرن این بار در ارگ افغانستان به هم می‌رسند؟!.»

انتهای پیام/.