چرا عربستان چارهای جز خاتمه جنگ ندارد؟
خبرگزاری تسنیم: طولانی شدن جنگ، دست نیافتن به اهداف تعیین شده، به ضرر بودن گذشت زمان با دکترین نظامی عربستان در یمن و به تبع آن تقویت احتمال شکست، عربستان را به این فکر واخواهد داشت که خاتمه جنگ بیشتر از ادامه آن به سود خواهد بود.
به گزارش خبرگزاری تسنیم،حملات گسترده عربستان و ائتلاف آن علیه یمن به یک ماه نزدیک می شود حال آن که ریاض تاکنون به اهداف اصلی خود یعنی ممانعت از پیشرفت جنبش حوثی و بازگرداندن همپیمان خود به ریاست جمهوری یمن دست نیافته و این امر در تضاد با دکترین نظامی است که علیه این کشور تدوین کرده است.
در جنگ های نابرابر طرف به ظاهر قدرتمند سعی دارد با استفاده از عناصر برتری نظامی از جمله غافلگیری و استفاده همه جانبه از توان بالای نظامی ضربات کاری را در روزهای اول بر طرف به ظاهر ضعیف تر وارد کند تا جنگ را زودتر به نفع خود به پایان برده و به قولی به سلطه فوری دست پیدا کند.
در اصطلاح نظامی دکترینی مطرح است که تاکنون توسط آمریکا در حمله به عراق و رژیم صهیونیستی در حملات به نوار غزه و جنوب لبنان به کار گرفته شده است. این دکترین به دکترین «سلطه سریع» (Shock and Awe) معروف است.
این دکترین نظامی بر اساس تفکر استفاده تمام عیار از قدرت برتر نظامی، گرفتن دست برتر و امکان مانور بالا در میدان نبرد و نمایش هر چه تمامتر قدرت نظامی به منظور از بین بردن درک دشمن ازمیدان نبرد و نابودی اراده قوای دشمن برای جنگیدن به کار می رود.
دکترین توفق فوری یا همان سلطه سریع (Rapid Dominance) به نوعی تلاش برای تأثیرگذاری بر اراده، درک و فهم دشمن برای ادامه نبرد از طریق اعمال سیاست شوک و وحشت است. در این راستا از سطح بالایی از توان نظامی در یک بازه زمانی مشخص علیه دشمن استفاده می شود تا کنترل شرایط محیطی به دست آمده و مانع از آن شود که دشمن بتواند در یک سطح راهبردی و تاکتیکی مناسب مقاومت کند.
اگر به مورد یمن توجه شود، عربستان نیز از همین تاکتیک استفاده کرد. این امر چه در گردهم آوردن متحدان عرب، جذب اطلاعات و نیازهای اطلاعاتی از آمریکا و چه در انجام حملات وسیع برق آسا و سنگین علیه اهداف جنبش حوثی و متحدانش قابل مشاهده بود.
بامداد پنجشنبه 6 فروردین بود که چندین منطقه در شهر صنعا و اطراف آن مورد حمله هوایی قرار گرفت که دهها قربانی بر جای گذاشته است. گزارشهای رسانه ای اولیه حاکی از آن بود که 100 فروند هواپیمای جنگی و 150 هزار نظامی سعودی در تجاوز نظامی علیه یمن شرکت دارند.
در تجاوز هوایی بامداد سعودی به صنعا، اهدافی در فرودگاه نظامی این شهر و کاخ ریاست جمهوری که در تصرف کمیته های مردمی و جنبش انصارالله بود، هدف قرار گرفت.
اما با وجود این اقدامات، عنصری که در این حملات محقق نشد، بازه زمانی عملیات بود و به سبب مقاومت نیروهای یمنی و توانایی آنها در پشت سر گذاشتن این حملات غافلگیرانه بود.
به عبارتی عناصر مقاومت یمن نه تنها توانستند شوک و تکانه ناشی از این حملات را تحمل کنند بلکه مانع از توفق سریع دشمن بر میدان نبرد شده و خودشان نیز کنترل محیطی را به دست دشمن نسپرده و توانستند در یک سطح راهبردی و مناسب پاسخ دشمن را بدهند.
در کلام سادهتر عناصر کمیته های مردمی و انصارالله توانستند اراده خود را برای ادامه نبرد در این مدت یک ماه حفظ کنند. به همین دلیل است که این نیروها نه تنها به عقب رانده نشدند بلکه توانستند مناطق دیگری در یمن را به تصرف درآورده و توانایی خود را بر متحدان عربستان دیکته کنند.
این امر می تواند تا زمانی ادامه پیدا کند که یا یک نوع توازن قوا در مناطق مختلف درگیری در یمن به دست آید و جنگ به همین ترتیب طولانی تر شود یا این که یک طرف درگیر پیروز میدان باشد.
چنین ناکامی ای را پیش از این رژیم صهیونیستی در جنگ تابستان 2006 در لبنان و متعاقب آن در تجاوز به غزه تجربه کرده بود و نیروهای مقاومت لبنانی و فلسطینی نیز توانسته بودند که با عبور از بازه زمانی استفاده دشمن از دکترین سلطه سریع، به اندازه کافی مقاومت کرده و با حفظ اراده نبرد و کنترل میدان و استفاده از تاکتیکهای جنگ نامتقارن خود، دشمن قوی را به زانو و شکست در آورند.
به همین دلیل است که تحلیلگران نظامی و اخیراً رهبر معظم انقلاب به صراحت از ناکامی عربستان در این نبرد سخن رانده و آن را با ناکامی رژیم صهیونیستی مقایسه کرده اند چرا که ابعاد و وسعت عملیاتی در یمن باید به مراتب وسیع تر از نوار غزه یا جنوب لبنان باشد. ضمن این که یمن کشور بزرگی است و قوای نظامی بیشتری دارد و در عین حال عربستان نیز در کنار همپیمانان عرب خود از توان نظامی به مراتب محدودتری به نسبت آمریکا و رژیم صهیونیستی برخوردار هستند. به دلیل همین محدودیتها است که شاهد هستیم استفاده از داده های اطلاعاتی آمریکا نیز نتوانسته به قوای ائتلاف عربستان در راستای نیل به اهداف خود کمک کند.
بنا بر کلیاتی که در بالا به آنها اشاره شد می توانبه مضرات گذشت دوره زمانی حملات بی فایده عربستان و تضاد آن با دکترین نظامی سلطه فوری پی برد و نتیجه این کارزار را به روشنی درک کرد. ممکن است دیری نپاید که عربستان مجبور باشد بین جنگ طولانی مدت فرسایشی و اعتراف به شکست و پایان دادن به حملات نظامی و به دنبال آن تسلیم شدن و دادن امتیازهای بیشتر به نیروهای مردمی تن دهد.
انتهای پیام/.