بازخوانی اقتصاد مقاومتی در سریالهای تلویزیونی
خبرگزاری تسنیم: واقعیت این است که مسائل خانوادگی و اجتماعی بیشترین بار مفهومی سریالهای تلویزیونی ما را تشکیل میدهد و کمتر میتوان ردپایی از مسائل و موقعیتهای اقتصادی را در آن جستجو کرد.
به گزارش گروه "رسانهها" خبرگزاری تسنیم، با این حال در دل برخی از همین مجموعههای نمایشی میتوان مفاهیم یا موقعیتهایی را استخراج کرد که تصویری از یک شرایط اقتصادی را بازنمایی میکند. یکی از این مفاهیم اقتصادی مساله کارآفرینی است که اتفاقا بیشترین نسبت و نزدیکی را با مسائل خانوادگی و اجتماعی دارد. مثلا بیکاری یا پیدا کردن یک شغل و تاثیر آن در زندگی یک زوج یا یک خانواده دستمایه روایت یک قصه قرار میگیرد. در این گزارش تلاش میکنیم تا به برخی مجموعهها که به نوعی به مساله کارآفرینی توجه کردهاند، بپردازیم.
زیر تیغ؛ زندگی کارگری
سریال« زیر تیغ» یکی از تاثیرگذارترین سریالهای اجتماعی تلویزیون بعد از انقلاب بود که با بازیهای درخشان پرویز پرستویی و فاطمه معتمدآریا، مخاطب ایرانی را میخکوب تلویزیون میکرد. فارغ از سطح بازیها و قتل خانوادگی به عنوان بستر اصلی قصه که هیجان و تعلیق درونی و بیرونی به این مجموعه میداد، توجه به زندگی طبقه کارگر و مناسبات آن و بازنمایی سطح زندگی این طبقه که سالها بود در پس سریالهای آپارتمانی و شهری طبقه متوسط فراموش شده بود، در قاب دوربین قرار گرفت.
بخش مهمی از قصه این سریال در محیط کارخانه روایت میشد که محمود (پرویز پرستویی)، جعفر (آتیلا پسیانی) و خسرو (رامین راستاد) در آن مشغول به کار بودند. محمود و جعفر به عنوان دو رفیق و همکار قدیمی از سالمترین و مورد وثوقترین کارگران کارخانه یخچالسازی بودند که با وجود مشکلات معیشتی و حقوق کم، شرافتمندانه کار و زندگی میکردند و در مقابل، قدرت (سیاوش تهمورث) با کلاهبرداری از جمله انبار کردن برخی وسایل و ابزارهای یدکی کارخانه در منزل و تهمت دزدی به محمود به دلیل کینهای که از ازدواج دختر محمود با پسر برادرش داشت، یک موقعیت دوقطبی ایجاد میکرد که کسب و کار سالم و حلال را در مقابل کاسبی ناسالم و بیمار به تصویر میکشید. فارغ از قصه این سریال، مخاطب با تصویری جزیینگر از کار در کارخانه و کسب و کار حلال و حرام روبهرو میشود و شرافت زندگی طبقه کارگر با وجود مصائب معیشت آنها مورد تاکید قرار میگیرد. سفت و سخت بودن محمود در انبار و وسواس او در رد و بدل شدن قطعات در این مکان، تاکیدی بر تاثیر سالم بودن این افراد در زندگی بود به طوری که بعدها خسرو از تهمتهایی که به محمود زده بود، پشیمان شده و آخر و عاقبت کلاهبرداری و زرنگبازیهای قدرت نیز درنهایت روشن شده و رسوا میشود، ضمن اینکه در فرازهایی از قصه مخاطب مناسبات کارگری در محیط کارخانه و نقشی که یک کارخانه در تامین معیشت کارگران دارد را شاهد است. تاثیر بیکار شدن خسرو با اخراج از کارخانه یا زندانی شدن محمود و بیکار شدنش در زندگی شخصی آنها، بخشی از این بازنمایی است. درواقع زیر تیغ در لایه درونی قصه زندگی طبقه کارگر، تاثیر ایجاد یک کارخانه در تامین معیشت تعداد زیادی از افراد و تفاوت پول حلال و حرام درآوردن را به تصویر کشیده است.
سریال زمانه؛ معرفت و معیشت
گاهی یک اختلاف شخصی یا خانوادگی میتواند تاثیر منفی و مخربی بر روابط و مناسبات کاری گذاشته و کاستی در معرفت به کاهش در معیشت منجر شود. سریال «زمانه» حسن فتحی در این فضا و موقعیت روایت میشود. جوانی به نام بهزاد (حمید گودرزی) تصمیم دارد با دخترعموی خود بهار (آیدا فقیهزاده) ازدواج کند. پدر بهزاد 20 سال پیش در یک سانحه رانندگی کشته شده و حسام، عموی بهزاد (حسین محجوب) از خانواده او سرپرستی میکند. حسام کارخانهدار است و سهیل خرم (بهنام قربانی) را که یکی از کارکنان اوست به دلیل کلاهبرداری از کارخانه اخراج میکند. سهیل، حسام را تهدید میکند که اگر او را به کارخانه برنگرداند، دردسر بزرگی برایش درست میکند. درواقع در این سریال نسبت و همبستگی بین دو ساحت اقتصادی و عاطفی در بستر یک قصه خانوادگی مورد بازنمایی قرار میگیرد. یک اختلاف خانوادگی درسطح مدیران و صاحبان کارخانه و وسوسههای نفسانی و طمعورزی عدهای درنهایت موجب بیکاری کارگران کارخانه شده و به تبع آن آسیبهای روحی و اجتماعی زیادی را شکل میدهد. آنچه از حیث نگاه اقتصاد مقاومتی و کارآفرینی در این مجموعه قابل تامل است؛ تاثیرات متضاد کارآفرینی از طریق تاسیس کارخانه و خط تولید است. از یک سو کارخانه حسام برای خیلیها فرصت شغلی ایجاد کرده و چرخ زندگی آنها را میچرخاند و البته چرخ اقتصاد مملکت را، اما از سوی دیگر یک اختلاف خانوادگی و حرص و طمع شخصی موجب تعلیق کارخانه یا اختلال در فرآیند آن شده و نهتنها به اقتصاد ملی که به معیشت شخصی تعداد زیادی کارگر نیز ضربه و آسیب وارد میکند. آنچه در سریال زمانه میبینیم، تقابل اخلاق و اقتصاد در یک مقطع زمانی خاص است که نشان میدهد کارآفرینی و ایجاد شغل و درآمد تا چه حد به اخلاق حرفهای و وجدان کاری وابسته است. اینکه تداوم کارآفرینی با تداخل دنیا طلبی و حرص و طمع شخصی دچار اختلال و بنبست شده و هم زندگی شغلی و هم زندگی خانوادگی افراد دچار چالش میشود. سریال زمانه به شکل تلویحی از یک اصل مهم در اقتصاد و کارآفرینی سخن میگوید و آن هم توجه به مدیریت منابع و نیروی انسانی و حمایت و پشتیبانی از نیروی کار ماهر در کارایی و کارآفرینی اقتصادی است.
همه چیز آنجاست؛ اقتصاد مقاومتی
کارگاه تولیدی خانوادهای قدیمی به علت ورود کالاهای خارجی به تعطیلی کشانده میشود. مهدی، پسر بزرگ خانواده در گیرودار مشکلات به وجود آمده با بسیاری از رازهای خانواده آشنا میشود و بخشی از داستان «همه چیز آنجاست» که سال قبل از شبکه 3 به نمایش درآمد، با قصه خانواده محسن پیش میرود و در ادامه داستانکها و قصههای فرعی متعددی در دل قصه اصلی به وجود میآیند؛ داستانکها و موقعیتهایی که بر پایه یک بحران اقتصادی درون خانوادگی شکل میگیرد. سریال همه چیز آنجاست به نوعی روایت دراماتیک از شرایط و اوضاع اقتصادی روز بود و اینکه این شرایط اقتصادی ـ معیشتی چه تاثیری روی روابط عاطفی و خانوادگی میگذارد، اما آنچه این سریال را از حیث تحلیل اقتصادی متفاوت میکند، توجه به مفاهیمی مثل تولید ملی، اقتصاد دلالی و ضرر و زیانهایی است که اقتصاد وارداتی و بیرونی بر بدنه اقتصاد داخلی و ملی وارد میکند و درنهایت به شکل تلویحی بر لزوم توجه به اقتصاد مقاومتی در شرایط فعلی تاکید دارد.
مهندس فانی (سام درخشانی) که واردکننده کالای قاچاق است، موجب ورشکستگی تولیدات داخلی مثل کارگاه کفاشی میشود که هم برای عدهای از کارگران شغل ایجاد میکرد و هم به رشد و توسعه اقتصاد ملی و تولید داخلی کمک میکند، اما در نتیجه یک رقابت و ایجاد وضع مسموم اقتصادی ورشکست شده و ساختمان آن واگذار میشود. آنچه در این سریال مورد توجه قرار گرفته، آسیبهای اقتصاد ناسالم مثل وارد کردن قاچاقی کالا و خدمات، زمین زدن تولیدات داخلی در برابر واردات کالاهای بیکیفیت و ارزان خارجی، دلالبازی و بیاخلاقیهای اقتصادی است که موجب شده این مجموعه به زبان انتقادی در حوزه اقتصاد مجهز شود؛ از اقتصاد اجتماعی تا اقتصاد خانواده. به عبارت دیگر این سریال تلاش کرده تا به شکلی عینی و مصداقی موقعیتهای ناسالم اقتصادی و تاثیرات مخرب آن را به تصویر بکشد و به نوعی نسبت به مخاطب در این موارد هشدار بدهد.
نان خوردن به نرخ آژانس دوستی
دهه 70، دهه گذار بود. دهه گذار از دوران جنگ که با دوران سازندگی و اصلاحات مصادف شده بود. گسترش شهرنشینی، رونق آپارتمانسازی و ساخت بزرگراههای طولانی و شهرکهای اقماری به برخی مشاغل، پر و بال میداد. در روزهای ورود روزنامههای رنگین و تاسیس فروشگاههای شهروند و رفاه و گلکاری بیامان پارکها، تلویزیون هم با ساخت چند سریال مانند خودرو تهران 11، آپارتمان، فروشگاه و...سراغ این فضاهای جدید رفت. «آژانس دوستی» که سال 1378 از شبکه یک پخش شد، گرچه زندگی و سلوک رانندگان آژانس را به تصویر میکشید، قشری با سابقه کار زیاد که ابعاد جدیدی از این شغل را هم نشان میداد. اعضای 4 نفره آژانس شامل مرحوم حسین پناهی، پژمان بازغی، اصغر همت و فردوس کاویانی تحت مدیریت مرحوم اسماعیل داورفر، در هر قسمت از این مجموعه 52 قسمتی، مسافرانی را جابهجا میکردند که هر کدامشان، قصهای داشتند. ضمن اینکه هر کدام از این 5 شخصیت اصلی هم داستان و درگیریهای شخصی با خانواده و محیط کار خود را داشتند.
بازغی، یک راننده جوان با سری پورشور بود که ذهن کنجکاو و دلرحیمی داشت. کاویانی که خیلیها را یاد کمال سریال همسران میانداخت، مهربان و زودجوش بود. اصغر همت که 2 سال قبل از ساخت آژانس دوستی در سریال امام علی(ع) نقش مروان را بازی کرده بود در آژانس دوستی میکوشید شمایل یک مردخانواده را به تصویر بکشد و حسین پناهی فضای پر استرس آژانس را با جملات ناب و طلاییاش تکان میداد. مرحوم داورفر، بابای اکبرعبدی در بازم مدرسهام دیر شد، در آژانس دوستی، جایگاهی پدری داشت. دوربین احمد رمضانزاده در چند فضای ثابت آژانس میچرخید. فضای جلوی مغازه که جزئیات فراوانی مانند نقشه تهران به دیوار، میزها و صندلیهای مخصوص مراجعان داشت و پشت صحنه و اتاق استراحت که با یک پنجره کوچک به این فضای خارجی وصل میشد. رمضانزاده به خوبی توانسته بود در این فضای کوچک کار را پیش ببرد. آژانس دوستی، کلمات و واژههای خاص رانندگان مانند تریپ رفتن، نوبت، شیفت و... را بخوبی برای مخاطبانش توضیح میداد تا این حرفه بهتر از قبل برای مردم، تشریح شود. آژانس دوستی علاوه بر نمایش درست روابط بین رانندگان آژانس و مسافران، تصاویری از شهر تهران و خیابانهای اواخر دهه 70 ثبت کرد که حالا به خاطرات تصویری ارزشمندی از آن سالها تبدیل شده است.
سریال جراحت؛ کارآفرین موفق
سریال «جراحت» گرچه در سطح ظاهری یک قصه ناب خانوادگی است که فراز و نشیبها و تضادهای درونی آن برآمده از دعوا و تنشهای درون خانوادگی است، اما یک سر آن به ساحت اقتصاد و مسائل معیشتی وصل میشود. دعوای 2 برادر و خانوادههایشان بر سر ارث و میراث و سهمخواهی از کارخانه درنهایت منجر به اختلال در فرآیند کاری هم میشود. از این حیث شاید بتوان سریال جراحت ساخته محمدمهدی عسگرپور را با سریال زمانه حسن فتحی قیاس کرد، اما یکی ازویژگیهای بارز این مجموعه نه لزوما از حیث نمایشی و قصهپردازی که از منظر اقتصادی و ضرورتهای کارآفرینی شخصیت امین تارخ به عنوان برادر بزرگتر و درواقع کارفرمای کارخانه است که فردی امین و سالم و دلسوز بوده و مانند بسیاری از کاراکترهای قصههایی از این قبیل به زیردستان و کارکنان خود ظلم نمیکند. روحیه حمایتگرا داشته و درنهایت به عنوان یک کارفرمای خوب و قابل احترام شناخته میشود. بخشی از آسیبهای روانی-اجتماعی در محیطهای کاری بویژه کارگاهها و کارخانهها و حتی ادارات و مراکز دولتی ناشی از عدم تعامل و روابط درست و مثبت کارفرما و کارگر است. چه بسیار کارگران و کارمندانی که همواره از رئیس و مدیر خود گلهمند بوده و رفتار آنها را اجحاف حق و حقوق خود میدانند. از منظر مدیریتی نیز سازمانهای غیررسمی یعنی مجموعه روابط و مناسبات شخصی بین همکاران یا روابط رئیس و مرئوسی بیش از قواعد و قوانین قانونی و رسمی تاثیرگذار بوده و در بهبود کیفی کار و خدمات تاثیر میگذارد.در جراحت تصویری از یک کارفرما و مدیری محترم میبینیم که زیردستانش از او رضایت داشته و خود او نیز در همین راستا تلاش میکند. درواقع در جراحت با تصویری از کارفرمایی ایدهآل مواجه میشویم که لازمه رشد و ترقی فعالیتهای اقتصادی است. از سوی دیگر به طور ضمنی بر ضرورت ایجاد تعادل بین محیط کار و زندگی اجتماعی و محیط خانه و زندگی خانوادگی تاکید میشود. یک کارآفرین برای تبدیل شدن به یک شخصیت موثر و کارآمد باید بین شخصیت حقیقی و حقوقیاش تناسب و تعادل منطقی برقرار کند که در غیر این صورت، پروسه کارو روند انجام امور و مدیریت آنها دچار کندی یا اختلال میشود. امین تارخ در این سریال در چنین موقعیتی قرار دارد که باید بین محیط و شرایط شغلی و محیط و شرایط خانوادگی که اکنون دچار بحران شده تعادل و توازن برقرار کند. اگر در مجموعهای مثل زیر تیغ یا قصههای مشابه با تصویری از طبقه کارگر و مسائل آن مواجه بودیم، در جراحت با تصویری از یک کارآفرین و مدیر مواجه هستیم که به عنوان یک کارآفرین موفق شناخته میشود.
رقابت زن و شوهر در آشپزخانه
ما ایرانیها عاشق غذاییم و رستوران. از اولین گزینههای تفریحی بیرون از خانه رفتن به رستوران است. طبق همین فرمول ساده و تقریبا فراگیر، کافی است موضوع رستورانداری به سوژه یک سریال تبدیل شود تا حسابی مورد توجه قرار بگیرد.
سریال« آشپزباشی» بعد از موج عظیم «جواهری در قصر» که یانگوم کرهای در آشپزخانه قصر سلطنتی به راه انداخت، ساخته شد تا نوعی ایرانی از یک آشپزخانه شلوغ باشد؛ آشپزخانهای که شلوغیاش شباهت زیادی به انیمیشن راتاتوی، موش سرآشپز داشت. محمدرضا هنرمند گرچه در آشپزباشی، رستوران را محملی برای نمایش درگیری خانوادگی اکبر (پرویز پرستویی) و مینا (فاطمه معتمدآریا) کرده بود اما بخصوص در قسمتهای اولیه آن، نمایشی دقیق و فعال از فضای رستوران داشت. دوربین سریال دو سوی رستوران را نشان میداد. یک طرف مینا، مدیر رستوران بود که جلوی صحنه و بین مشتریها میچرخید تا سفارش گرفتنها را کنترل کند و طرف دیگر، اکبر، سرآشپزی قهار که به بهانه او آشپزخانه و پشت صحنه شلوغ رستوران به تصویر کشیده میشد.
حرکت سریع دوربین بین غذاهای خوشآب و رنگ ایرانی مثل چلوکباب و هماهنگی فوقالعاده عوامل و پویایی شغل رستورانداری، آشپزباشی را به نمونه موفق نمایش سریالی رستورانی تبدیل کرد. رنگ و لعاب غذاها چنان بود که هم اشتهابرانگیز بود و هم هیجانانگیز، چون نحوه پخت آنها را هم نشان میداد. سریالی که کمکم با نمایش اختلافات داخلی رستوران و دوپاره شدن آن، ابعاد جدیدتری پیدا کرد. تاسیس رستوران اکبر در برابر رستوران مینا و کلکل آنها با هم، نمونه بارز اتفاقاتی بود که همیشه در جامعه میدیدیم. اینکه چند برادر یا دوست به دلیل عدم توافق، واحد تجاری موفقشان را تکهتکه میکنند و همهشان در کنار هم، همان کار قبلی را بدون موفقیت قبلی، ادامه میدهند. نکته قابل توجه دیگر، مهارتهای فردی اکبر در تهیه غذای لذیذ و علاقه اکبر و مینا به شغلشان بود که تا آخر پای کارشان ایستادند و جزئیات دقیقی مانند سلامت و بهداشت و کیفیت مواد غذایی برایشان اهمیت زیادی داشت. گرچه قبل از آشپزباشی سریالهای دیگری در حوزه رستورانداری مانند مزرعه آفتابگردان ساخته شده بود اما محصولی که هنرمند ساخت علاوه بر اینکه باعث شد تا لوکیشن سریال، واقعا به رستورانی با نام آشپزباشی در مجموعه رفاهی ملاصدرا تبدیل شود، نمونه موفقی در نمایش هر دو فضای داخلی و خارجی یک رستوران بود. رستورانی که آشپزیاش برعکس آشپزخانههای منازل، سبکی مردانه داشت.
تا ثریا؛ اقتصاد غیرشرعی
سریال «تا ثریا» ساخته سیروس مقدم نیز با وجود خانوادگی بودن قصه به سویه اقتصادی درام نیز توجه داشت و در این مجموعه مخاطب با آثار سوء و مخرب پول ربا و رباخواری در زندگی مواجه میشود. گاهی فشارهای زندگی موجب میشود فردی معتقد حتی به شکلی ناخواسته سرمایه و پولش را در راه حرام به کار بیندازد و در نتیجه نهتنها گرهی از مشکلش باز نشود که گرهی هم بر آن افزوده شود. در ثریا شاهد اضمحلال و نابودی تدریجی پول و سرمایه و از هم پاشیدن زندگی بودیم که از طریق ربا و اقتصاد غیرمشروع شکل گرفت. اقتصادی که در آن کارآفرین و کارفرما در مرداب حرام و نامشروعیت گرفتار میشوند.
واقعیت این است که برآیند برخی از مجموعههای تلویزیونی که به آن اشاره کردیم، نمایانگر 2 رویکرد سلبی و ایجابی به اقتصاد و مساله کارآفرینی است. برخی از این مجموعهها به موازات قصه خود نشان میدهد که یک اقتصاد پویا و کارآفرین چگونه موفق میشود و چطور میتوان به معیشت خویش بهبود بخشید و دوم روش سلبی که راههای غلط و نامشروع در فعالیتهای اقتصادی و تاثیر مخرب آنها را بر زندگی فردی و اجتماعی به تصویر میکشد.
منبع: جام جم
انتهای پیام/