اهداف و ملاحظات آمریکا از احضار سران عرب به کمپ دیوید
خبرگزاری تسنیم: احضار سران کشورهای حاشیه خلیج فارس به آمریکا از سوی کاخ سفید در نتیجه اهداف و ملاحظاتی بود که این کشور برای تفهیم شرایط و برنامههای آینده خود در منطقه و تشریح کارکردهای این عناصر، آن را ضروری میدانست.
به گزارش خبرگزاری تسنیم ، «امین محمد حطیط» تحلیلگر مسائل راهبردی منطقه در مقالهای در روزنامه البناء لبنان نوشت: وقتی که آمریکا عربستان سعودی را به حمله به یمن تشویق کرد، یا اجازه این حمله را در نسخه شبیه به اشغال کویت به دست صدام حسین برای وی صادر کرد، به دنبال تحقق اهدافی استراتژیک و بلند مدت به علاوه حفظ منافع آنی مترتب بر این حمله بود. یکی از اهداف استراتژیک و منافع آمریکا از این حمله ایجاد زمینه مناسب برای آمریکا جهت پیشبرد امضای توافق با ایران در زمینه برنامه هستهای است، البته بدون این که این احساس را در میان کشورهای حاشیه خلیج فارس ایجاد کند که آمریکا دست از آنها و حمایت از آنها بر ضد خطر موهوم ایران برداشته است.
عربستان سعودی تصور کرد که پناه بردن به قدرت در شرایط کنونی می تواند منافع این کشور را در دو بعد فراهم نماید، بعد اول مرتبط با استعمار یمن به عنوان بخشی اساسی از فضای استراتژی این کشور است که با نظارت آمریکا و در جهت منافع آمریکایی غربی صهیونیستی به اجرا گذاشت. بعد دوم مرتبط با موقعیت و توانمندی های ذاتی جهت در اختیار داشتن توان نظامی مؤثری است که آن را به ساختار اصلی منطقه تبدیل کرده و در زمان جستجوی نقشهها و ترسیم مرزهای کشورها و فضای استراتژیک آنها نادیده گرفتن عربستان امکان پذیر نباشد، چرا که ترسیم مجدد مرزها نتیجه طبیعی نابسامانیهای عربی است که از نزدیک به 5 سال پیش تاکنون ادامه داشته است.
آمریکا عربستان را به آغاز جنگ علیه یمن تشویق کرد
به این ترتیب آمریکا برای حفظ منافع عربستان سعودی که شامل منافع اسرائیل نیز میشود، این کشور را به آغاز جنگ مذکور تشویق کرد، جنگی که واشنگتن قبل از دیگران می دانست که عربستان سعودی با تسلیحات و اموال و تبلیغات خود و مناسبات منطقهای و بین المللیاش قادر به تحقق اهداف مورد نظر از آن نیست، اما کاخ سفید در عین حال میدانست که چنین حملهای می تواند برای این کشور فرصتی جهت تحقق مجموعه ای از اهداف و نشان دادن ناتوانی میدانی عربستان سعودی مهیا نماید.
50 روز گذشته درستی این موضوع را ثابت کرده است که با وجود جنایتهای جنگی و غیرانسانی عربستان در یمن از جمله خودِ جنایت تجاوز به این کشور و کشتار جمعی مردم و هدف قرار دادن غیر نظامیان و تفاوت قائل نشدن بین اهداف نظامی و غیرنظامی و تخریب و موشک باران اماکن مسکونی و مساجد و آثار تاریخی و استفاده از تسلیحات ممنوعه در عرف بین الملل مانند بمبهای خوشهای و فسفر سفید و بمبهای ایجاد خلأ و با وجود تمام اقدامات تخریبی، این کشور نتوانست یمن را مهار کرده و مردم این کشور را به پذیرش استعمار خود وادار کند. این در حالی است که ریاض از 50 روز گذشته در تجاوزی ویرانگر آن ها را بین 2 گزینه استعمار یا تخریب و ویرانی قرار داده، اما در عین حال از تحقق اهداف خود ناکام بوده است. حتی مصوبه شورای امنیت نیز نتوانست با نادیده گرفتن تجاوز عربستان و مشروع جلوه دادن آن به صورت ضمنی، از شکست ریاض در این حمله جلوگیری کند.
الان به نظر میرسد که وقت برداشت محصول آمریکا فرارسیده است، به همین علت مجموعه مدافعان منافع غربی در کشورهای خلیجفارس به واشنگتن احضار شدند، کسانی که نام پادشاه یا امیر یا شیخ بر آنها گذاشته شده است، به آمریکا رفتند تا آن چه که این کشور در مرحله آینده نیازمند آن است و اقدامات و کارکردهای خود که به خاطر آنها در حاکمیت این کشورها باقی مانده اند، را امضا کنند. حال باید دید مطالبات آمریکا و ما به ازای خدمات این کشورها به آمریکا چیست؟
واشنگتن برای برگزاری با آرامش کمپدیوید، عربستان را مجبور به آتش بس 5 روزه کرد
در ابتدا اشاره میکنیم که برای این که نشست کمپ دیوید با آرامش برگزار شود، آمریکا عربستان سعودی را مجبور به آتش بس 5 روزه کرد، این همان زمانی بود که جهت آماده سازی و برگزاری نشست مذکور لازم بود، در نتیجه اعلام عادل الجبیر وزیر خارجه عربستان سعودی مبنی بر آتش بس در حضور جان کری وزیر خارجه آمریکا ، در معنای حقوقی و نظامی، آتش بس بین دو طرف متخاصم به شمار نمیرود، چرا که عرصه نظامی تاکنون شاهد جنگ بین عربستان سعودی و یمن نبوده، بلکه تمام آنچه اتفاق افتاده تجاوز یک طرفه عربستان سعودی بود و یمنیها تا کنون هیچ واکنشی نشان ندادند. علاوه بر اینها اعلام آتش بس مستلزم توافق بین طرفین متخاصم است، اقدامی که تاکنون اتفاق نیفتاده است. تمام آن چه رخ داده، این است که عربستان سعودی این تجاوز را آغاز کرد و خودش نیز توقف آن به مدت 5 روز به شکل مشروط را اعلام کرد، این نشان میدهد که در سایه فقدان عوامل نظارتی یا هیئتهای نظارت بر آتش بس، این کشور میتواند در هر لحظهای که بخواهد به بهانه عدم پایبندی طرف مقابل به شروط تعیین شده، تجاوزات را از سر بگیرد و با منطق بی منطق خود یمنیها را مسئول از بین رفتن آتش بس موقت معرفی کند.
آتش بس عربستان تنها یک فریب است
به همین علت ما اصلاً واژه آتش بس را برای آنچه در یمن اتفاق افتاده، قبول نداریم. بلکه آنچه روی داده، توقف فریب کارانه تجاوز عربستان در مدت زمانی است که آمریکا برای برگزاری نشستهای کمپ دیوید و همچنین برای فرار از مسئولیت تجاوز به یمن ولو به صورت ظاهری به آن نیازمند بوده است. عامل دوم این اقدام فریب کارانه، انسانی نشان دادن چهره عربستان سعودی و تمایل آن به حفظ ملت یمن است که از آتش این کشور سخت ترین شرایط را تحمل می کند. بنابراین آتش بس تنها یک فریب است و آتش بس واقعی به شمار نمیرود.
از منظر آمریکایی و به طور مشخص در مورد اهداف آمریکا از احضار سران کشورهای حاشیه خلیج فارس ما اعتقاد داریم که نباید در مورد غیبت برخی سران حاشیه خلیج فارس تمرکز کنیم، من اهمیتی برای تفسیرها و تحلیلهای موجود این زمینه قائل نیستم، آمریکا به جان و مال این عناصر ولایت دارد و خلیج فارس وابسته به این کشور است و آنها قدرت تمرد و شورش بر ضد واشنگتن را ندارند، به ویژه اینکه رهبران خلیجی میدانند که از بین رفتن موقعیت و حاکمیت آنها بیش از یک تماس تلفنی یک کارمند آمریکایی برای دستور به ترک جایگاه حاکمیت در کشور مذکور زحمت ندارد. درست مانند اتفاقی که با ملک حمد امیر سابق قطر رخ داد و وی حتی نتوانست زمانی را برای ساماندهی اوضاع شخصی خود قبل از خروج از قصر پادشاهی به دست آورد.
تمام آنچه آمریکاییها از نشست کمپ دیوید به دنبال آن هستند، شامل موارد زیر است:
- تأکید بر تسلط انحصاری به تصمیم سازی در خلیج فارس و مشارکت ندادن طرفهای دیگر از جمله اروپا در این روند. این در شرایطی است که برخی حاکمان اروپایی به دنبال نفوذ در مناسبات بین کشورهای خلیجی از در پشتی هستند تا این گونه وانمود کنند که قدرت رقابت با آمریکا در کشورهای خلیج فارس را دارند. طبعاً این برداشت نادرست است، چرا که آمریکا معتقد است که هر طرف بین المللی که بخواهد به این منطقه وارد شود در ابتدا باید ویزای آمریکا را دریافت کند.
- ابلاغ این موضوع به سران کشورهای حاشیه خلیج فارس که حل موضوع هستهای ایران نیازی آمریکایی است و آنها باید به آن احترام بگذارند. کاخ سفید میخواهد تأکید کند که این توافق آسیبی به منافع این کشورها نمیزند، چرا که ایران پس از این توافق به علت حمایت ثابت آمریکا از آنها قادر به تجاوز به این کشورها نخواهد بود.
- سومین هدف، ضرورت مشارکت کشورهای حاشیه خلیج فارس در تأمین هزینههای بخش جنوبی سپر موشکی ناتو است که احداث آن در اروپای شرقی آغاز شده و براساس برنامه ریزیهای انجام شده از طریق ترکیه تا تنگه هرمز نیز میرسد. این سامانه برای مهار خطر موشک های بالستیک تعبیه شده، موشکهایی که ناوگان غیر هسته ای ایران روسیه و چین آنها را در اختیار دارد.
- هدف بعدی مطلع کردن سران حاشیه خلیج فارس از تحولات بین المللی و منطقهای آینده از آغاز جولای خواهد بود، این موضوع به ویژه در پرونده عراق قابل ملاحظه است که تجزیه آن بر اساس سیاست های آمریکا تنها به رسیدن زمان آن نیازمند است. سران کشورهای مذکور همچنین قرار است از طرحهای آمریکا در سوریه و یمن و دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس اطلاع یابند. نشست مذکور نیاز این کشورها به حمایت آمریکایی و هزینههای بیشتر نظامی برای تزریق پول به شرکتهای تسلیحاتی آمریکایی و بعضاً اروپایی –البته با اجازه آمریکا – را نیز روشن کرد.
در نتیجه این انگیزهها آمریکا نیازمند احضار سران حاشیه خلیج فارس به کمپ دیوید بود تا بتواند مرحله بعد از توافق هستهای با ایران را مدیریت کند، آن هم در پی شکستهایی که در مقابله با محور مقاومت در سوریه طعم آن را چشیده و شکستی که کشورهای خلیج فارس در یمن متحمل شده اند. این نشست فرصتی است که آمریکا به وابستگان خود مسئولیتهایی که باید در مرحله آینده انجام دهند را گوشزد نماید. مرحلهای که آمریکا و روسیه و در پی آن چین و ایران و اروپا ترسیم خطوط آن را از زمان نشست جان کری و سرگئی لاوروف در سوچی آغاز کرده اند. این نشست مرحله ایجاد سازشهای بین المللی در سایه نتایج درگیریهای آینده را فراهم میکند، درگیریهایی که عربستان سعودی در ماههای اخیر وارد آن شده تا خود را در تیم بازندهها قرار دهد و فضای استراتژیکی خود را کاهش دهد، البته این در صورتی است که جنگ مذکور منجر به کاهش مرزهای جغرافیایی ریاض نشود. اما یمن که به دنبال رسیدن به استقلال است، تا قبل از واکنش به تجاوزها همچنان قربانی منافع متجاوزان خواهد بود و در عین حال این منافع را از بین خواهد برد.
انتهای پیام/