بری گروسمن: امام خمینی چون دیواری محکم دربرابر قرن‌ها استعمارگری و امپریالیسم ایستاد

بری گروسمن: امام خمینی چون دیواری محکم دربرابر قرن‌ها استعمارگری و امپریالیسم ایستاد

خبرگزاری تسنیم: گروسمن معتقد است امام خمینی(ره) به مردم قول «کرامتی بنیادین» را که تنها با پیروی از تمامی جنبه‌‌های وجود انسان اعم از مادیات و معنویات امکان پذیر است، داد.

خبرگزاری تسنیم: نگاه به یک پدیده تاریخی خاص به‌نام «امام خمینی» از زاویه تنگ و تاریک یک نگاه محلی، ما را نهایتاً به مردی می‌رساند که انقلابی در یک کشور آسیایی به راه انداخت، یک رژیم شاهنشاهی را برانداخت و نظام سیاسی و اجتماعی جدیدی در یک کشور پرسابقه تاریخی به راه انداخت، اما این همه ماجرا نیست. دیدن جهانی بودن آرمان‌ امام نیاز به کمی کنار گذاشتن پرستیژ مدیریتی دارد. تأثیر و نفوذ امام در دنیای معاصر در کارتابل‌ها، جزوات، گزارش‌های رسمی دیپلماتیک و از پشت میزهای بلند مدیریت فرهنگی ایرانی معمولاً قابل مشاهده نیست، اما آنچه بیرون از فضای ذهنی ما در واقعیتی به‌نام «جهان معاصر» در حال رخ دادن است، اتفاق دیگری است.

اگر قرار به واگویی آن‌چیزی است که در تمام این سال‌ها در مورد پدیده‌ای به‌نام «امام خمینی» در جهان مطرح شده است؛ شاید یکی از بهترین گزینه‌ها، ارتباط مستقیم با آدم‌هایی‌ست که خارج از فضای ذهنی معمولا محلی ما، زیست می‌کنند.در سیاست‌بازی‌های معمول مصادره امام به یک جناح سیاسی خاص دخیل نیستند و کمی بالاتر از افق دید رقابت‌های انتخاباتی ما به امام می‌نگرند. پروفسور «بری گروسمن» (Barry Grossman) استاد دانشگاه ملبورن استرالیا یکی از آنهاست.

گروسمن معتقد است امام خمینی(ره) با انقلاب خود به مردم قول «کرامتی بنیادین» که تنها با پیروی از تمامی جنبه‌‌های وجود انسان اعم از مادیات و معنویات  امکان پذیر است را داد. او امام خمینی(ره) را یکی از تأثیر گذارترین مردان قرن بیستم می‌داند و معتقد است: امام خمینی به عنوان رهبر انقلاب اسلامی- انقلابی که بر اساس قوانین اسلامی و نه مکتبی انسانی- به معنای واقعی کلمه همچون دیواری محکم در برابر بی‌عدالتی و ظلم و ستمی که مردم خارج از جهان آتلانتیک طی قرن‌ها استعمارگری و امپریالیسم و امثال آن متحمل شدند، ایستاد.

گفت‌وگوی تسنیم با پروفسور بری گروسمن را در ادامه می‌خوانید:

تسنیم: آقای گروسمن؛ بحث و گفتگو درباره تاثیرات جهانی شخصیت ویژه‌ای به نام «امام خمینی ره» لاجرم ما را به یکی از مهمترین شاخص‌های تفکر او می‌کشاند.دفاع از مظلومان عالم وایستادگی در برابر زورگویان و دولت‌های استعمارگر یکی از دغدغه‌های اصلی امام خمینی(ره) بود. چیزی که نمونه آن در مواضع معمولا جنجال‌برانگیز ایشان درباره مسأله فلسطین و راهپیمایی جهانی روز قدس، محکوم کردن جنایات در سرتاسر دنیا، اعتراض علیه انواع و اقسام آپارتایدها در کشورهای مختلف، چپاول دارایی و ثروت مستضعفان و پایمال کردن حقوق انسانی ملت‌های ضعیف و ... مشهود است. تمایل دارم گفتگویمان را با این محور آغاز کنیم. امروز علی‌رغم بایکوت یا تصویرسازی‌های مجعول و گسترده رسانه‌ای، عموم مستضعفان عالم تا آنجایی که ایشان را شناختند، طرفدار ایشان هستند و ایشان را به عنوان رهبر خود یا حداقل به عنوان یک مرد بزرگ در تاریخ معاصر نام می‌برند. چه اتفاقی در این 11 سال رهبری ایشان افتاده است؟

گروسمن: ارزیابی بنده غیر ضروری است. حقایق خود بهترین ارزیابی هستند. امام خمینی(ره) قطعاً یکی از تأثیر گذارترین مردان قرن بیستم بود. ایشان سا‌ل‌ها پیش از عهده‌داری رهبری ایران نه تنها یک روحانی محقق و آگاه بلکه مجتهد و فقیهی عالم بودند. رهبر انقلاب اسلامی صدها کتاب در موضوعات گوناگونی چون فلسفه، عرفان، شعر، ادبیات، دولت و سیاست تألیف کرده‌اند. امام خمینی(ره) در دوران جوانی به مطالعه‌ی فلسفه‌ی یونان پرداختند، ایشان علاقه‌ی فراوانی به ادبیات و شعر داشتند.

ایشان پیش از 1964، شاه و ایالات متحده را به موجب تعهد پایدار به سیاست‌های غربی و نئو استعماری تقبیح کرده بودند؛ از این رو به مدت 15 سال وادار به زندگی در تبعید شدند. امام خمینی(ره) سرانجام در جهانی که از حرص و کشمکش‌های تعمدی به ستوه آمده بود، محور اتکای پیروان عاشق و عامل برانگیختگی مردم مظلوم اروپا و آفریقا و آمریکا شد، مردمی که همواره به دور از حقایق زیست می‌کنند. امام خمینی(ره) که در پی‌ قدرت سیاسی نبود؛ از سوی مردم و برای عزل قدرت سیاسی فراخوانده شد.

مردم، اروپا، آمریکا و آفریقا دور از حقایق زیست می‌کنند

کمتر از یک ماه پس از فرار دست نشانده‌ی آمریکا، محمدرضا شاه، از ایران، امام خمینی(ره) از تبعید بازگشت و تنها انقلاب اسلامی- مردمی دنیای مدرن را برانگیخت. اسلام جایی برای استعمارگری و سکولاریسم و ظلم و ستم و بی‌عدالتی و فساد اجتماعی ندارد.

امام خمینی به عنوان رهبر انقلاب اسلامی- انقلابی که بر اساس قوانین اسلامی و نه مکتبی انسانی- به معنای واقعی کلمه همچون دیواری محکم در برابر بی‌عدالتی و ظلم و ستمی که مردم خارج از جهان آتلانتیک طی قرن‌ها استعمارگری و امپریالیسم و امثال آن متحمل شدند، ایستاد.

انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی بر خلاف دیگر جنبشهای اسلامی، موجبات اتحاد و انقلاب بین المللی ملت‌های در حال توسعه جهان را نیز فراهم آورد. از همین روست که ایران به سرعت در جهان آتلانتیک سکولار و شریک ناچیزش در خاورمیانه- پادشاهی عربستان سعودی- به کشوری منفور مبدل شد.

انقلاب اسلامی به مردم خود قول کرامتی بنیادین را داد

تسنیم: قطعاً شما مراسم استقبال مردم ایران از ورود ایشان به ایران، حضور جمعیت در سخنرانی‌ها، تشییع پیکر ایشان بعد از رحلت و … را دیده‌اید. به نظر شما چه ظرفیتی باعث شد که این حجم زیاد از مردم به استقبال یک رهبر دینی بروند و او را یک اسطوره در قرن حاضر بدانند؟این اتفاق بی‌سابقه‌ای است.

گروسمن: علیرغم توجه اندک جهان آتلانتیک به ظلم و ستم و قتل و کشتار و تکبر بیش از اندازه‌ی رضا شاه و سابقه‌ی استعمارگری در ایران؛ وقایعی که با انقلاب اسلامی ایران به اوج خود رسیدند حاکی از آن است که امام خمینی(ره) در طول تلاش‌های فداکارانه‌ی خود، الگو و الهام بخش اکثر مردم ایران و میلیون‌ها مردم سرتاسر جهان بود.

اگرچه شوروی وعده‌ی یک زندگی دنیوی و بی‌ارزش در سیستمی فاسد و آمریکا قول ثروتی ناچیز به قیمت انحطاط تدریجی انسانیت را به مردم خود دادند، انقلاب اسلامی به مردم خود قول کرامتی بنیادین را داد که تنها با پیروی از تمامی جنبه های وجود انسان-  مادیات و زیبایی شناسی و معنویات - امکان پذیر است، نه با ارزیابی افراد بر اساس وضعیت مادی آن‌ها.

تسنیم:دوست دارم بحث را از جای دیگری دنبال کنیم. پیروان دین اسلام در فرانسه و برخی دیگر از کشورهای جهان همواره دچار محدودیت و مشکل هستند. بطوریکه حکومت و دولت در برخی از کشورها از ورود دانشجویان مسلمان با حجاب به دانشگاه‌های خود و حتی معابر عمومی جلوگیری کرده و علیه آن‌ قانون تصویب می‌کنند. هنوز در بعضی کشورها شاهد تبعیض سازمان یافته درباره پیروان مختلف ادیان هستیم.یکی از ایده‌های بزرگ امام خمینی(ره)، حفظ حقوق پیروان ادیان در قالب حکومت‌ اسلامی بود. این تجربه به اعتقاد شما تجربه موفقی بود؟

گروسمن: جهت درک مقاومت متعهدانه‌ی مذهبی ایران در برابر فرقه‌گرایی، تنها باید سخنرانی‌ها و اظهارات متعدد امام خمینی(ره) در دوران رهبری وی در ایران را گوش داد. انقلاب اسلامی ایران متعهد شد که در جهانِ فتنه‌گرایانی که همواره دانه‌های نفاق را در میان اقلیت‌های مذهبی و قومی می‌کارند، باقی بماند.

بدون شک گاهاً افراط گرایی‌هایی نیز وجود داشته است. به روی هم رفته، ایران کشوری بزرگ و متنوع و باستانی است که همچون کشورهای دیگر همواره شاهد افرادی بوده است که آمال و علایق شخصی را بالاتر از همه چیز محسوب می‌کردند.

برای درک مقاومت در برابر فرقه‌گرایی باید سخنرانی‌های امام خمینی(ره) را گوش داد

ولی تمرکز بر این نمونه‌های بسیار غیر عادی که با روایت‌های ساختگی که، به واسطه‌ی تلقی نادرست شکست‌های فردی به عنوان تعصبات مذهبی سیستماتیک، تمایل به دامن زدن به درگیری‌های سیاسی و دگر اندیشی و درگیری‌های فرقه‌ای دارند، درک واقعیت چگونگی شکوفایی انقلاب‌ها و اداره‌ی کشورها را دچار مشکل می‌کند.

روایت کاملاً خصمانه‌ی غرب که قصد تسلط بر تمامی بحث‌های ایران دارد، پروپاگاندای خارجی را با واقعیتی که اعضای اقلیت‌های قومی و مذهبی- که انقلاب ایران را پذیرفته‌اند- تجربه کرده‌اند اشتباه گرفته‌اند- کاملاً متمایز از سختی‌هایی که ضد انقلابیون و آشوبگران سیاسی به عنوان بخشی از گروه اقلیت تجربه کرده اند.

اگر رنجاندن مردم روشنفکر سرتاسر جهان، در نظر اقلیت‌های مذهبی تعصب منظور می‌شود، بنابراین پیشنهاد می‌کنم که آن‌ها توجه خود را بر واقعیت‌های استواری که در ایالات متحده و متحدانش در سراسر جهان حکمفرماست، متمرکز کنند.

هم اکنون ما نه تنها شاهد جنگی ساختگی و بی‌سابقه با اسلام هستیم- جنگی که از غرب نشأت می‌گیرد- بلکه مردم سرتاسر جهان با جنگی سازماندهی شده مواجه هستند که سکولاریست‌های غربی جنبش کافران حمایتش می‌کنند، جنبشی که تمامی مذاهب و مردم با ایمان را هدف قرار داده و دستور کارش را بر پایه تمسخر مردم با ایمان و از بین بردن تمامی مذاهب قرار داده است.

تسنیم: به موازات رشد جریان تکفیری، جریانات تندرو ضد دین هم در سال‌های اخیر به شدت رشد کرده‌اند.  این اتفاق البته در زمان امام هم مسبوق به سابقه بود. در زمان حیات امام خمینی(ره) فردی به نام سلمان رشدی با انتشار کتابی با عنوان آیات شیطانی به قرآن، کتاب آسمانی مسلمانان توهین کرد. امام نیز این فرد را مرتد دانست و خواستار مقابله با این بی‌فکری و تحجر شد. همان جریان امروز در قالبی دیگر سربرآورده است. جریانی که اخیراً با انتشار کاریکاتوری توهین آمیز علیه پیامبر اسلام در روزنامه فرانسوی شارلی‌ابدو در اروپا شکل گرفت. یا آنچه در فیلم «فتنه» گریت ویلدرز در هلند اتفاق افتاد، یا در یک نمونه دیگر کاریکاتورهای روزنامه‌های دانمارکی در اهانت به یامبر اسلام(ص). نظر شما در مورد این جریان رادیکال ضد دین و اهانت کننده به ادیان چیست؟ نظر شما درباره سخن چند سال پیش امام خمینی(ره) چیست؟

گروسمن: دیدگاه من درباره‌ی فتوای امام خمینی(ره) علیه رشدی بی‌مورد است. رشدی کتاب خود را با علم به آنچه انجام می‌دهد منتشر کرد. به عنوان یک تازه مسلمان بسیار نا‌کامل درست نیست که در مورد اقتدار امام خمینی(ره) سخن بگویم. در هر صورت، سلمان رشدی زنده است، بنابراین موضوع به نوعی قابل بحث می‌باشد.

واضح و مبرهن است که در دهه‌های اخیر اهانت‌هایی شبیه به بی‌حرمتی رشدی به مقدسات دیگران به اپیدمی ناهنجاری مبدل شده است که نه تنها اسلام بلکه تمامی مذاهب و مردم معتقد را هدف قرار داده است.

سیستم بین‌المللی قوانین و حقوق بشر که تحت حمایت‌های ریاکارانه غرب است، متأسفانه موفق به واکنشی منصفانه به این پدیده‌ی گسترده نشده است؛ چرا که سیاست‌گذاران کنونی وقتی پای مسلمانان و دیگر گروه‌های سکولار به میان می‌آید رفتارهای جنایتکارانه را نادیده می‌گیرند، حال آنکه آن‌ها با استناد به قوانین قدیمی و غیر فعال، فردی را که مبادرت به نقد افراد منتخب تشکیلات می‌کند، بدنام می‌کنند. اگر تجلیل از انزجار به معنای واقعی کلمه تهدیدی برای امنیت ملی هرجایی از جهان تلقی شود، رویکرد ریاکارانه‌ی تشکیلات به این موضوعات غیر معقول و افراط گرایانه است.

آزادی بیان حقوق مطلقی نیست که بتوان با استناد به آن مرتکب توهین به مقدسات کرد

آزادی اشخاص و بویژه آزادی بیان هرگز حقوق مطلقی نبوده است که بتوان با استناد به آن مرتکب توهین به مقدسات میلیونها مردم سرتاسر جهان شد، چه برسد به این که موجب تهدید امنیت ملی کشوری نیز گردد. نقد صریح و کاملاً سنجیده، با سخنان نفرت انگیز و مبتذلی که بر پایه‌ی نژاد و عقیده و باورهای مذهبی اشخاص را هدف قرار می‌دهد، متفاوت است و هرگز زیر پوشش آزادی بیان قرار نمی‌گیرد. عدم محاکمه‌ی افرادی که علناً به ترویج نفرت علیه مسلمانان کشورهای جهان آتلانتیک می‌پردازند، نشان از فساد و دورویی این کشورها دارد.

تسنیم: در تاریخ ادیان افرادی را داریم که با برداشت‌های نادرست از دین، آن را ابزاری برای قدرت خواهی خود قرار داده‌اند و لطمه شدیدی به اصل دیانت زده‌اند. بطور مثال برآمدن جریان ضدعلم در کلیسا، یا برآمدن تفکر برتری طلبانه صهیونیست از دل یهود. امام خمینی(ره) همواره سعی می‌کرد از جریانات غیراصیل اسلامی اعلام برائت کند. اما برخی کشورهای غربی با حمایت از این جریانات موجب رشد آن‌ها در کنار اسلام ناب شده‌اند؛ از جمله آن‌ها به جریان داعش که امروز در سوریه و عراق ایجاد شورش کرده است می‌توان اشاره کرد. دوست دارم کمی هم درباره تفاوت قرائتی که امام خمینی از اسلام به دنیامعرفی کردند و قرائتی که امروز در حال معرفی است توضیح دهید.

گروسمن: مردم جهان می‌دانند که عناصر پادشاهی عربستان سعودی در واکنش به انقلاب اسلامی از دلارهای نفتی جهت ترویج مکتبی سود می‌جویند که ریشه‌هایش در رابطه‌ی استعماری- انگلیس غرب و عربستان سعودی کنونی است. بسیاری از ما به موجب فقدان اصطلاحات مناسب‌تر از این مکتب به عنوان تکفیری یاد می‌کنیم- منطقی که بواسطه‌ی مخالفت پیروانش با فقه اسلامی تعیین شده است.

مردم جهان می‌دانند که عناصر پادشاهی عربستان در واکنش به انقلاب اسلامی از دلارهای نفتی جهت ترویج مکتبی سود می‌جویند

عموم مردم نیز مطلعند که گسترش شگرف مکتب تکفیری در دهه‌های اخیر بواسطه‌ی عناصری مخفی در دستگاه امنیتی آمریکا مدار آتلانتیک شمالی تسهیل یافته است؛ دستگاه امنیتی که بواسطه‌ی مبارزه با این شبه نظامیان تکفیری- که همانطور که می‌دانید اشخاصی مومن و مذهبی نیستند- و غالباً از کشور‌های جهان آتلانتیک یا زندان‌های جهان عرب به وجود آمده است و به بهانه‌ی حفظ امنیت جهانی، خود را به «سیستمی خود محافظ» که تنها در پی بقای خود می‌باشد مبدل کرده‌اند.

این «راز» بزرگ هم اکنون آنچنان همه گیر شده است که حتی سیاستمدارانی چون جان مک کین و هیلاری کلینتون نیز معترف شده‌اند که تهدیدی که توسط تروریست‌هایی چون داعش و نصره و دولت اسلامی و حتی القاعده سرتاسر جهان را فرا گرفته است توسط خود آمریکا به وجود آمده است.

علاوه بر اینکه می‌توان در مورد نقش سیستم امنیتی ایالات متحده‌ی آمریکا در ایجاد گروه‌های مسلحی چون داعش بحث کرد، بدون تردید می‌توان مدعی شد این گروه‌ها نتیجه‌ی قابل پیش‌بینی ماجراجویی ایالات متحده در منطقه بوده است. با در نظر داشتن چگونگی عملکرد ماشین سیاست ایالات متحده و منابع وسیعی که آمریکا برای جمع‌آوری اطلاعات و طراحی نتایج ابتکارات سیاسی خود مورد استفاده قرار داده است، قیام اجتناب ناپذیر این گروه‌ها در پاسخ به سیاست آمریکا در منطقه باید نتیجه‌ی هدفمند همین سیاست‌ها منظور گردند. همچنین مسلماً ایالات متحده و پیروانش، آموزش و سلاح و حمایت‌های تاکتیکی همین عناصری که هم اکنون تحت یکی از این نام‌ها مبارزه می‌کنند را فراهم آورده‌اند.

قیام این نیروهای شبه نظامی و اقدامات آ‌نها در منطقه با برنامه‌ی عربستان سعودی مبنی بر مقابله با نفوذ منطقه‌ای ایران و نیز برنامه‌های طولانی مدت آمریکا و اسرائیل مبنی بر ترویج کشمکش‌های فرقه‌ای در منطقه همزمان شده است. از آنجایی که نیروهای آمریکایی مداری که ظاهراً در عراق و سوریه قرار گرفته‌اند تا تهدیدات دولت اسلامی را بر طرف کنند کاملاً بیهوده بوده‌اند و تأثیری معکوس داشته‌اند، مردم رفته رفته دریافته‌اند که سیاست جهانی آتلانتیک در برابر دولت اسلامی داعش دوگانه و فریب آمیز می باشد.

مطمئناً این اوباش تکفیری، تهدیدی جدی برای منطقه هستند. ولی کشورهایی که مایلند با این تهدیدات مقابله کنند به بهترین وجه با آن‌ها مواجه شده‌اند. قطعاً این تهدیدها، واکنش نظامی کشورهایی چون سوریه و عراق و ایران را ایجاب می‌کند. ولی بدیهی است که آن‌ها تهدیداتی نیستند که با واکنش‌های نظامی کنترل و هدفمند شوند.

در حالیکه بنده شخصاً تمام چیزهایی که مرتبط با مکتب تکفیری هستند را رَد می‌کنم، افراد متعددی در سرتاسر جهان وجود دارند که با بهترین نیات به موجب جهل و آرمان‌های گمراه کننده حمایت‌های خود را از داعش اعلام کرده‌اند. در واقع این افراد هستند که تشکیلات جهان آتلانتیک قصد دارد آن‌ها را به عنوان بخشی از برنامه‌ی نظم نوین جهانی- که از بین بردن تهدیدهای انقلابی مسلمانان واقعی بر سیستم شرکتی است - رسوا ساخته و از روی زمین محو نماید. از همین رو، راه حل‌های جهان آتلانتیک همواره از تهدید‌هایی که ممکن است از مشکلات کنونی منطقه- که بواسطه‌ی این اراذل گمراه حاصل آمده‌اند-  به وجود آیند، مشکل سازتر بوده است.

نامه‌ی رهبری به غرب پیشنهادی صمیمانه، سنجیده و به هنگام بود

تسنیم: نمی‌دانم چه قدر آشنا هستید... ما در دین اسلام حکمی داریم با عنوان امربه معرف و نهی از منکر.حکمی که یکی از وظایف مسلمانان را دعوت به حق و نهی از باطل می‌داند. سال‌ها پیش، امام خمینی(ره) نامه‌‌ای به گورباچف نوشت و او را به رعایت «عدالت» پند داد . نامه مشهوری که در آن امام خمینی به گورباچف  هشدار داده بود که بی‌توجهی او به حق منجر به فروپاشی حکومت او خواهد شد. اتفاقی که خیلی زود به واقعیت پیوست. سال‌های سال بعد، جانشین امام خمینی (ره)؛ امام خامنه‌ای نامه‌ای به جوانان اروپایی و آمریکایی نوشته است و آن‌ها را مورد خطاب قرار داده و از آن‌ها خواسته است که با تحقیق به شناخت بی‌واسطه از اسلام برسند و اجازه ندهند نگاه‌های مسموم فاصله تعاملی میان ایران و غرب را هر روز بیشتر کند. آیا شما این نامه‌ را خوانده‌اید؟ نظر شما در مورد پندهای این نامه یک رهبر دینی به جوانان چیست؟

گروسمن: بله، بنده این نامه را مطالعه کرده و مقاله‌ای نیز در این مورد نوشته‌ام. نامه‌ی رهبری پیشنهادی صمیمانه، سنجیده و به هنگام بود. وی در این نامه پیشنهاد داد که مردم به ویژه جوانان در مورد جنگ طولانی غرب با اسلام و تمدن عمیقاً تفکر و استدلال نمایند.

این نامه به روایت‌های شرم آوری اشاره دارد که توسط تشکیلاتی که علاقه‌ای به واقعیت و عدالت ندارند، ایجاد شده است. رهبر اسلام در بیشتر قسمت‌های این نامه جوانان را به بررسی مسائل روز جهان، به ویژه اسلام، بدون اتکا به منابع فاسد و مشکوک دعوت کرده است.

آیت الله خامنه‌ای علیرغم تشکیلات غربی تصدیق کرده بود که جوانان غربی توانایی تفکرات مستقل را دارند. لحن این نامه مشابه انتظارات ما از پدر بزرگ‌هایمان است. این نامه‌ی بی‌سابقه از هر لحاظ رویداد تاریخی بسیار مهم و ارزشمندی است، ولی  توجه اندکی از سوی رسانه‌های شرکتی دریافت کرد.

در حالیکه رسانه‌های جایگزین در سرتاسر جهان غیر آتلانتیک رونوشت کامل نامه‌ی آیت الله خامنه‌ای را منتشر کردند، معدود رسانه‌هایی که این رویداد را گزارش کردند تنها چکیده‌ای از آن را انتخاب کرده و به همراه تفسیر سردبیر و اشاراتی به مسائل فرعی منتشر نمودند؛ آنچنانکه که هر فرد آگاهی در می‌یابد که این بخش منتخب تنها تلاشی در جهت بی‌اعتبار نمودن رهبر اسلام و کاهش تأثیرات پیام این نامه می‌باشد.

البته با درنظر داشتن جریان همیشگی پروپاگاندا که اذهان جوانان غربی را از کودکی آلوده می‌کند، تصور این مهم که  جوانان جهان آتلانتیک تمامی گفته‌های رهبر ایران را - حتی اگر در روزنامه‌های جریان اصلی غربی منتشر شدند- مطالعه خواهند نمود، ساده لوحانه است.

ارزش این نامه و نامه‌هایی از این دست، این واقعیت است که آن‌ها مدرکی از اوضاع واقعی ایران برای حقیقت جویان واقعی است. اهمیتی ندارد که چه تعدادی از مخاطبان به حقیقت و ارزش واقعی آن پی ببرند، ارزش سخن حق، ذاتی است و نمی‌توان آن را با تأثیراتی که بر مردم می‌گذارد ارزیابی کرد.

 

متن اصلی گفتگوی ما با پروفسور گروسمن به‌شرح زیر است:

Tasnim: Stand against the tyranny of the government in defense of the oppressed and colonial was always one of the main Concerns of Imam khomemi. For example his Positions in the crisis of palestine and creating the Qods Day rallies, Condemning crimes around the world, Protest against apartheid, Plunder the wealth of poor nations and trample on human rights. What is your assessment on his view? Why the poor and apperessed people around the world are his Pro? And he can stand against the Shah regime?

Grossman: My assessment is irrelevant. The facts speak for themselves. Imam Khomeini was easily one of the most influential men of the 20th century.  Long before becoming Iran’s Supreme Leader, Imam Khomeini was not only a widely respected clerical scholar but Mujtahid or faqih (an expert in Islamic law).  Imam Khomeini authored  hundreds of books on subjects as diverse as philosophy, gnosticism, poetry, literature, government and politics. As a younger man,  Imam Khomeini  studied Greek philosophy, had a deep interest in literature and poetry, and was influenced by both Aristotle and  Plato.  By 1964, Imam Khomeini had openly denounced both the Shah and the United States for their abiding commitment to westernization and neo-colonial policies, and  was compelled by circumstances to live in exile for more than 15 years. In a world plagued by contrived conflicts and greed,  Imam Khomeini ultimately became a rallying point for his people and an inspiration to many oppressed people outside the Atlantic World which, even today, remains wholly incapable of recognising, let alone embracing truth. Imam Khomeini did not seek  political power; Imam Khomeini was called on by the people to exercise political power.

Less than a month after  America’s stooge Shah Reza -  the self-proclaimed "King of Kings" - voluntarily fled Iran, Imam Khomeini returned from exile and inspired the only popular Islamic Revolution the modern world has seen. Islam leaves no room for colonialism, secularism, oppression, injustice, or social decay. As the leader of Iran’s Islamic Revolution – a revolution built on Islamic law rather than man-made ideology -  Imam Khomeini by definition stood as an immovable bulwark against the injustice and  oppression many people outside of the Atlantic World had endured through centuries of imperialism, colonialism and their newer variants. Unlike other Islamist movements, the Iranian Islamic revolution led by Imam  Khomeini also promoted international revolution and solidarity among developing world nations, giving such ideas priority in international affairs over Islamic fraternity.  This, of course, explains why Iran quickly became a pariah state to the secular Atlantic World and its junior partner in the Middle East – the Kingdom of Saudi Arabia.

Tasnim: I think you saw ceremony of the iranian people when Imam khomeni comes to iran or the crowd in his speeches or the crowd in Imam’s Funeral. What you think of those actions? And why we saw such a big crowd for Imam’s funeral, speech or etc.

Grossman: While little attention has been given in the Atlantic World to the history of colonialism in Iran or to  the butchery, oppression and arrogant excess of Shah Reza, the events which culminated in Iran’s enduring Islamic Revolution stand as an abiding testimony to the fact that through a life time of selfless work, Imam Khomeini - then already of senior years - was an inspiration and role model to the overwhelming majority of Iranians and to millions of others around the world.

Whereas the Soviet Union offered a meagre, uninspired, and Godless life in a corrupt system and  the West, at  best, offered a modicum of prosperity at the expense of creeping decadence at the bottom end of the human scrap heap, the Islamic Revolution promised people the basic dignity which can only come from embracing all aspects of human existence - the material, the aesthetic, and the spiritual -  instead of measuring all individuals  by their status defined entirely in material terms.

Tasnim: Followers of Islam in France and some other countries faced Restriction and other problems. Like some countries that don’t allow Women in hijab to study in their universities and even walk in the streets and approve a law against them. Whats your comments about these problems and the Imam khomeini’s idea on the Protect the rights of religions in the islamic govements?

Grossman: One need only study the various speeches and pronouncements made during Imam Khomeini’s years as Iran’s Supreme Leader  to understand Iran’s commitment religious tolerance and opposition to sectarianism, within the limits set by the overriding imperative of preserving Iran’s Revolution in a world of mischief makers and enemies who have all too often sown seeds of discord among ethnic and religious minorities.

To be sure, there have no doubt been excesses at times. After all, Iran is a large,  diverse, and ancient nation which, like any other, will always see some individuals put their ambitions and personal interests above all else. But to focus on these largely anomalous instances through contrived narratives which,  by mischaracterising individual failings as systematic religious intolerance, openly aim to foster sectarian conflict, political dissention,  and civil strife, entirely misapprehends the reality of how revolutions unfold and how  nations are governed. The openly hostile western narrative which has come to dominate all discussions of Iran, it seems to me, confuses foreign propaganda with the typical reality experienced by members of religious and ethnic minorities who embrace Iran’s Revolution,  as distinct from the difficulties experienced by counter revolutionaries and political agitators who also happened to be part of a  minority group.

If it is intolerance for religious and ethnic minorities that offends right minded people around the world, then I would suggest that they would do well to focus their attention on the hard realities which have again come to  dominate in the USA and its allied states around the world. Not only are we now witnessing an unprecedented and carefully contrived war on Islam which originates from the West, but people around the world are now facing an organised and well resourced onslaught from western secularists in New Atheist Movement which openly targets all religions and  people of faith and has set as its agenda nothing less than ridiculing all people of faith and eliminating all religion.

Tasnim: Extremist movements against religious are always looking and trying to defamation of religions and their followers around the world. Imam khomeini had a special look on who insult religions. At his lifetime someone named “salman rushdie” wrote a book named “satanic verses” and insulting Quran. Imam khomeini named rushdie as Heretic and ask people to confronting tihs Retrogressive man. After years now we see the Tolerance against the peoples like salman rushdie, make groups who want and act in insulting the religious or Violent against the Followers of the religion. for example the insulting cartoon in charlie ebdo magazine. What do you think about the flow of radical anti-religion and insults to religions? what do you think about Imam khomeini’s order?

Grossman: My views about Imam Khomeini’s fatwa against Rushdie are irrelevant. Rushdie published his book knowing only too well what he was doing. As an ordinary and quite imperfect Muslim, it is not my place to question the authority of Imam Khomeini. In any case, the slightly repentant Rushdie remains alive and well, so the issue is something of a  moot point.

What is clear is that the same arrogant contempt for the sanctities of others that inspired Rushdie publish his gratuitously blasphemous fiction, has in recent decades become an epidemic of coarse vitriol which targets not only Islam but all religion and people of faith.

The international system of laws and human rights disingenuously championed by the West has failed miserably to provide a just response to this widespread phenomena, with today’s corrupt policy makers choosing to ignore criminal conduct when it is directed against Muslims or other groups which are not in favour with the secular establishment, while invoking otherwise dormant laws to vilify anyone who dares to in anyway criticise those who are deemed by the establishment to be chosen ones. The establishments hypocritical approach to these matters is all the more outrageous when we consider that these celebrations of hatred by definition pose a threat to national security wherever they occur.

Individual freedoms and freedom of speech in particular, were never conceived as absolute rights which can be  invoked by anyone to gratuitously commit blasphemy or otherwise  insult the sanctities of millions of people around the world, let alone in circumstances which pose a clear security threat. Considered and properly expressed criticism is one thing. But vulgar hate speech which targets individuals entirely on the basis of creed, religious belief, or race has never been protected by the concept of free speech. The failure to prosecute individuals who publically promote hatred towards Muslims in Atlantic World countries stands as a testimony to just how hypocritical and corrupt those countries have become.

Tasnim: In the history of religion we saw some people who are on the wrong interpretation of religion and use the power and they harmed religion. like anti-science movement in the Churches or superiority of the Zionist from Judaism for example. Imam khomeini had always tried to Rejecting Non-genuine Islamic movement. But some western countries with supporting those islamic movment, feed and make them bigger beside the real islam. Daesh in iraq and syria for example. Whats your comments about this? What you think of the Imam khomeini’s understanding of Islam? How much do you know about this view?

Grossman: People are increasingly becoming aware that in response to the Iranian Islamic Revolution, elements in the Kingdom of Saudi Arabia have now long used petro-dollars to promote an ideology which has its roots in a parasitic, colonial relationship between the west and what is today the KSA. For lack of any more appropriate terminology, many of us have come to refer to this ideology as Takfiri –  an ethos which is defined by its adherents’  repugnance for Islamic jurisprudence.

The public is also learning that the prodigious spread of this Takfiri ideology in recent decades has been facilitated in no small part by clandestine elements in the same US dominated Atlantic World security apparatus which has turned itself into a “giant self-licking ice cream cone” on the pretext of preserving global security by supposedly fighting against these Takfiri militants who, we are now learning are not particularly pious individuals and, as often as not, come from Atlantic World countries or the prisons of the Arab World.

This big “secret” has now become such common knowledge that even politicians like John McCain and Hillary Clinton have acknowledged that the threat posed by terrorists rallying around contrived banners like Daesh/ISIL/ al Nusra, and even al Qaeda,  has in no small part been created by the US itself.

While we can argue about the extent to which the US security apparatus intentionally created and armed groups like Daesh, there is now no doubt that  these groups were always a foreseeable consequence of USA adventuring in the region. Bearing in mind how the US policy machine actually works and the vast resources it uses for gathering data and modelling the consequences of policy initiatives, the inevitable rise of these groups in response to US policy in the region must be seen as an intended consequence of those same policies. It is also indisputable that to vary degrees, the US and its client states have provided training, arms, and tactical support to the very same elements who are now fighting under one or more of these banners.

The rise of these militant forces and their actions throughout the region also coincides almost perfectly with the KSA agenda of countering Iran’s regional influence, and with long standing contingency plans developed by both the US and Israel to promote sectarian conflict in the region for their own geopolitical ends. Since the US led forces who are in Iraq and Syria ostensibly to eliminate  the ISIS threat have been entirely ineffective and arguably counterproductive, people are increasingly recognising that the official Atlantic World policy position towards ISIL is at best duplicitous.

To be sure, these Takfiri thugs  present a serious threat to the region. But it is a threat best met by those countries with a direct rather than derivative interest in countering it. To be sure, the threat requires a military response from countries like Syria, Iraq and Iran. But is it also becoming increasingly clear that the threat  is not one which can be entirely contained let alone resolved by a military response.

While I personally reject everything associated with the Takfiri ideology, there clearly are many  individuals around the world who with the best of intentions have through ignorance and misguided aspirations expressed support for the Daesh franchise as a result of hopes they naively associate with it.  Clearly it is these people rather than any thugs on the ground who the Atlantic World establishment is in reality aiming to vilify and eliminate as part of the wider New World Order  agenda of eliminating the revolutionary threat posed to its corporatist system by genuine Muslims. As a result, any solutions which the Atlantic World seeks to impose will always be far more damaging than the threat posed by the problem now facing the region as a result of these misguided thugs on the ground.

Tasnim: We have one Religious decree  in Islam named “Enjoining the good and forbidding the evil”. Imam khomeini with focus on this religious decree sent a letter to the Gorbachev and advice him to justice and tell him that he will face some problems if he don’t accept this subject. Imam’s forecast Realized and the Soviet Union had been collapsed. Recently successor of Imam khomeini, Ayatollah Khamenei send a letter to the youth of europe and north America and ask them to “Receive knowledge of Islam from its primary and original sources.” Do you read this letter? What you think of his advice to the youth?

Grossman: Of course I read and even wrote about the Supreme Leader’s letter. The letter was  a timely, considered,  and heartfelt plea for reason and genuine understanding to prevail in the face of a long running,  contrived war on Islam and on civilization itself.  The letter  included muted references to the shameful  way history and the public narrative about Islam have been hijacked by an establishment  largely unconcerned with  truth or justice, but for the most part simply enjoined young people to inform themselves about the issues of our day and, indeed,  about Islam itself, without relying on questionable or tainted sources.

Unlike the western establishment, the Ayatollah’s starting point was to concede that western youth are more than capable of thinking for themselves. The tone in this letter is similar to what we might expect from a wise grandfather. On any view, this unprecedented letter is a historic, important and eminently newsworthy event, but one which has received scant attention from the corporate media.

While alternative media and other outlets throughout the non-Atlantic world published full unvarnished transcripts of the Ayatollah’s letter, the very few MSM outlets which reported the event chose instead to use extracts padded with editorial commentary and references to extraneous issues in what any informed person would have to see as a contrived effort to  discredit Ayatollah Khamenei, or at least minimise the impact of the message expressed in this letter.

Of course, with a perpetual stream of propaganda polluting the minds of western youth form birth, it would be naive to imagine that  anything said by Iran’s Supreme Leader, even if published by the mainstream western press, will even be read en masse, let alone understood,  by the Atlantic World's youth. The value in this letter and other  such communications lies in the fact that they stand as evidence of Iran’s true disposition to anyone who is willing to seek the truth.  The exercise is invaluable no matter how few or how many in  the intended audience are reached by it.  The value in speaking truth is intrinsic and cannot measured by its effect on the masses.

--------------------------------------------
گفت‌وگو از پیمان فراهانی و محمدحسین پرتویان
--------------------------------------------

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
خانه خودرو شمال
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل