در کتاب «امام خمینی؛ گفتمان انقلابی و دولت انقلابی» که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی به چاپ رسیده است، مساله اصول امام خمینی(ره) در رابطه با فلسطین مورد بررسی قرار گرفته است. در ادامه بخش هایی از این کتاب را مرور می کنیم:
ارتباط انقلاب با مساله فلسطین
اگر بخواهیم به شکل طبیعی محتوا و عناوین رابطه بین انقلاب در ایران و مسئله فلسطین را بررسی و واکاوی کنیم، این رابطه در دایره جنگ امت اسلامی با دشمنان بینالمللی اش قرار میگیرد و این جنگ نقش دقیق امّت و نشانه های آن را معین و ترسیم میکند و نقاط روشنی را در مسیر مقاومت شکل میدهد؛ لذا این زمینه به تلاشهایی تألیفی و دایرةالمعارفی عظیمی که بتواند تمام جزئیات بایگانی این مسئله را در برگیرد، نیاز دارد. اگر بخواهیم این موضوع را بررسی کنیم، هر چقدر هم در موضوع به پیش برویم، باز هم نمیتوانیم عناوین آن را پوشش دهیم؛ پس ترتیب این عناوین بر اساس زمانی یا مرحله ای استوار است، که شامل دو مرحله اساسی در عمر انقلاب اسلامی ایران و یا مرحله قبل و بعد از انقلاب میشود، و هنگامی که سرفصل های رابطه بین انقلاب اسلامی ایران و مسئله فلسطین را میخوانیم، مقصود ما سرفصلهای توصیفی و یا زمانی و... به عنوان بهترین تعبیر آن نیست؛ چراکه مقصود ما سرفصلهای محتوایی است تا بتواند خلاصه ای از این رابطه را دربر گیرد. اگر بخواهیم روش جامعی در بررسی موضوع عظیمِ رابطه بین انقلاب اسلامی و فلسطین یا لُبّ کلام را برگزینیم، بهترین مبحث همان گفتمان انقلاب اسلامی قبل و بعد از پیروزی است؛ پس ولادت طبیعی انقلاب به دو مرحله تقسیم میگردد: مرحله اول حوادث مقاومت در برابر رژیم پهلوی معدوم است و مرحله دوم قوام یافتن دولت انقلابی برپایه اندیشه بنیاد انقلاب است.
یک بار دیگر باید روشِ شکل دهنده جوهری رابطه مذکور را مشخص کنیم؛ یعنی چگونه گفتمان انقلاب اسلامی را معین کنیم؟ چه بسا تعامل با این گفتمان به صورتی عام، ما را در برابر خطای روش شناختی قرار دهد؛ چرا که این خطا ستونهای متعدد این گفتمان را قبل و بعد از پیروزی انقلاب نمایندگی میکند.
اینگونه نیست که این خطای روش شناختی قابل حل نباشد؛ چراکه خود به خود حل و فصل میشود، البته لازم است ما به این مسئله معترف شویم که اگر عامل رهبری آگاه و پیشتاز که حوادث را میسازد و تصمیمات را اتخاذ میکند نبود، در نتیجه برای انقلاب میسر نبود که به پاخاسته و در قالب حکومت انقلابی نمود یابد و ستونهایش را محکم سازد.
این رهبری در امام خمینی(ره) عینیت پیدا کرد. پس امام (ره) محور حادثه و تصمیم بود، لذا خواندن این وقایع فقط از طریق امام خمینی (ره) ممکن بود؛ چراکه بیانات امام(ره) جوهر گفتمان انقلابی انقلاب اسلامی ایران را شکل میدهد.
اگر هر پژوهشگر یا متفکری بیانات را بهذدقت مورد تعمق و بازخوانی قرار دهد، به صورتی طبیعی ممکن است دریابد که گفتمان انقلابی امام(ره) از مجموعه سازهها و اصول گفتمانی تشکیل گردیده است، و شاید از بارزترین این اصول، همان مسئله فلسطین است؛ به طوریکه این مسئله حجم عظیمی از سخنرانی های انقلابی امام(ره) را به خود اختصاص داده و نقطه مرکزی و ثقل مباحث اولویت دار امام(ره) است و بیشتر سخنرانی های امام(ره) قبل از انقلاب نیز با تبیین هدفمندی به مسئله فلسطین ارتباط مییافت.
علیرغم اینکه معمولاً مرحله پس از انقلاب بیشتر به امور خاص خود انقلاب توجه میشود، ولی انقلاب اسلامی در دکترین خود بر روی اصل برپایی مسئله فلسطین در تمام وقایع انقلاب متمرکز شد؛ به گونه ای که گفتمان انقلابی امام(ره) این اصل را، حتی زمانی که به مسئله حوزه یا فرهنگ یا سیاست داخلی ایران میپرداخت، به خود وانگذاشت.
اگر بخواهیم این گفته را با مصداق های تحلیلی اش بررسی کنیم، قطعاً این پژوهش و دهها پژوهش دیگر نیز ظرفیت بررسی آن را ندارند؛ ولکن ما فقط میتوانیم به برخی از نمونه ها در گفتمان انقلابی امام (ره) راجع به اصل فلسطین بپردازیم و سعی داریم مروری کلی نسبت به شرح عمیق و محتوایی مسئله فلسطین داشته باشیم؛ چراکه آوردن تمامی مصداقها غیرممکن است.
دیدگاه امام (ره) در مورد رژیم صهیونیستی اینگونه بود که این رژیم پدیده ای خارج از حد و مرز انسانیت است، که یهودیها و ابرقدرتها آن را ایجاد کرده اند؛ پس یهودیان را از جای جای این کره خاکی جمع کردند و به فلسطین آوردند که نتیجه آن باعث آوارگی ساکنان فلسطینی گردید و این برنامه ریزی بین المللی نه تنها تصادفی یا به گفته خودشان جبران بین المللی به خاطر سیاست ظلم و کشتارهای نازیها علیه یهودیان نبود، بلکه توطئه ای سازمان یافته علیه مسلمانان بوده است.
تأسیس دولت کوچک صهیونیستی نتیجه استعمار نبوده تا فقط ناسیونالیسم عرب را هدف قرار دهد، هرچند که منجر به گرفتن نیروی اعراب شد و یا بر اعراب بیشتر از بقیه تأثیر گذاشت؛ و همچنین حتی اگر این دولت در فلسفه پیدایش خود بیشترین تجاوزات قومی را مرتکب شده باشد، اینها دلیل اصلی ایجاد اسرائیل نیست، بلکه هدف از تأسیس این پدیده هدف قرار دادن جهان اسلام است؛ هرچند که این مسئله از راه های متعدد و اعمال فشرده استعماری در جهت نابودی رژیم سیاسی این جهان(اسلام) همزمان شد و اراده بر این قرار گرفت که از داخل این رژیم در حال فروپاشی(عثمانی)، رژیم صهیونیستی متولد شود و همچنین به واسطه تعاملات یهودیان با سلطان عبدالحمید دوم، خواهان این باشند که فلسطین به عنوان کشورشان به آنها بدهد، لذا اینگونه خواسته شد که فلسطین، استعمار شود و آن را به رژیم یهودی تبدیل کنند تا از روح تجاوزگری و تجزیه و تفرقه اندازی در جهان اسلام تغذیه کنند و هر تلاش جدیدی را برای برپایی دوباره این جهان ـ پس از فروپاشی دولت مرکزی آن ـ در نطفه خفه سازند و این دولت همچون ابزاری مبادرت به فاسدکردن اخلاق و ترویج روح یأس، ذلت و خواری در محافل امت کند.
در دیدگاه امام (ره)، اسرائیل همان پدیدهای است که جهان اسلام را مورد هدف قرار میدهد و سخنان امام(ره) قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران، این دیدگاه را روشن میسازد و باید به بعضی از نمونه های این سخنان دقت کنیم؛ مانند سخنان ایشان در مورد «رژیم شاهنشاهی» در تاریخ 1 تیر 1350/1328 ربیع الثانی 1391ق، میفرمایند: «این اسرائیل که دشمن با اسلام است و الآن در حال جنگ با اسلام است، این اسرائیل که مسجد الأقصی را خراب کرد و دیگران میخواستند ترمیم کنند و روپوشی کنند جرم اسرائیل را». (همان، ج 2، صص 362ـ 363)
و در جایی دیگر و در بیانیه ای خطاب به زائران خانی خدا در تاریخ بهمن 1349/8 مارس1971م) فرمودند: «آثار شوم استعمار در این مملکت از سایر ممالک اسلامی بیشتر به چشم میخورد. اسرائیل که امروز دشمن شناخته شده اسلام و مسلمانهاست و مدتهاست که با ملل مُسْلم در حال جنگ است، به دست دولت خبیث ایران در تمام شئون اقتصادی، نظامی و سیاسی دخالت دارد». (همان، ج 2، ص 324)
اسرائیل در جنگ با کشورهای اسلامی است
این عبارات، الگویی را شکل میدهند تا چشم اندازی مرتبط با رژیم صهیونیستی در طرز فکر امام(ره) را نشان دهند، و فهم ایشان را از مأموریت این رژیم و اهداف پنهان بین المللی تأسیسِ آن در منطقه را روشن میسازد؛ چراکه این رژیم در حال جنگی وحشیانه علیه اسلام و مسلمین است، حتی اگر حالت ها و روشهای مورد استفاده آن از عناوین اسلامی به دور باشد و به آن عناوین ملی گرایی، عربیسم و کشور جانشین هم بدهد، اما از دیدگاه امام(ره) جوهر اصلی مأموریتی که این رژیم به آن مبادرت میکند، ضد جهان اسلام است و وحدت، سرنوشت و موقعیت این جهان را در نقشهی بینالمللی هدف قرار میدهد.
اقدام تاریخی و کنونی صهیونیستها، نشان از اثبات دیدگاه امام(ره) در مورد فلسفه رویارویی و جنگ دارد و به مصداقی برای این دیدگاه تبدیل گردیده است. نمونه ای از توطئه های پنهانی و آشکار صهیونیستها، رویارویی با بیداری اسلامی دهه 80 میلادی است و آنها با توطئه های بین المللی خود سعی کردند نمادها، قوانین و نیروهای انقلابی این بیداری را هدف قرار دهند، و از این طریق غرب صهیونیست به دو پیامد آن یعنی آگاهی و بیداری اسلامی با درنده خویی حمله کرد؛ و پیامد اول همان درس جنوب لبنان بود که صهیونیستها به آن هجوم بردند و مرتکب انواع جرایم، ترور و وحشیگری شدند و پیامد دوم یا درس فلسطین همان درس قیام و انتفاضه ای بود که باز هم به آزمایشگاهی برای انواع جرایم، رعب و وحشت و بیرحمی صهیونیستها تبدیل شد. اما اقدامات صهیونیستها به مصداقی برای دیدگاه امام(ره) تبدیل گردید، چه شرح سوزاندن مسجدالاقصی که ایشان در یکی از سخنانش در سال 1348/1969م به این موضوع اشاره کردند و به شرح حرکت صنعتی، علمی و تکنولوژی جهان اسلام و تفسیر تلاش صهیونیستها برای جلوگیری از پیشرفت این جهان یا فرصت دستیابی به تکنولوژی پیشرفت های از جمله انرژی هستهای که امام(ره) پس از انقلاب به آنها میپردازند.
براساس این فهم و پیش زمینه به انتخاب استراتژی رویارویی امام(ره) برای براندازی و یا مقابله با این اقدام استعمارگرایانه میپردازیم، و اولین اصلی که ممکن است در این استراتژی به آن بپردازیم، مبتنی بر اسلام است که بر پایهی اقدام علیه توطئههای استعماری بنیان مییابد؛ چراکه عمل استعماری، اسلام را بهعنوان یک رسالت، نظام، هستی و آینده مورد هدف قرار میداد؛ لذا واکنش در برابر استعمار باید بر اساس اصل معادله و موازنه و مبتنی بر شمولیت و کلیت باشد و جوانب فطری و وجدانی آن باید تصویری اخلاقی از مبارزه مطابق با روانشناسی اسلامی برانگیزاند؛ برای واکنش به نقشههای ایجاد رژیم صهیونیستی در سرزمین فلسطین اشغالی، باید به تحریک عواطف در جهت مسئولیت دینی و قانونی پرداخت و همچنین باید بهطور واضح به نقش قانونی هر فردی و هر مؤسسه یا سازمان امّت اشاره کرد. امام (ره) اعتقاد داشت بدون موارد یادشده، فلسطین به اهالی و صاحبانِ اصلیاش برنخواهد گشت؛ چراکه قومگرایی و عربیسم، عناصر وجدانی و احساسی اسلام را در خود ندارند؛ همانگونه که این دو به اندازهی اسلام، نیروی تحرکبخشی، تدارکات دفاع و احساس مسئولیت را در خود ندارند.
در اینجا دو دلیل عمده طرح اسلام، به عنوان گزینه و چارچوب عمل علیه رژیم صهیونیستی مشخص میشود: دلیل اول مربوط به موجودیت این رژیم است که در حد خودش پدیده ای است که جهان اسلام را مورد هدف قرار میدهد و دلیل دوم مربوط به قدرت درونی اسلام است؛ چراکه طرح هایی چون عربیسم، ملی گرایی، کارکردگرایی و کشورگرایی که دیگران مشتاق ورود آنها به جنگ علیه اشغال صهیونیست بودند، از این قدرت درونی بی بهره اند.
باید به برخی از نمونه های این اصل در استراتژی مبارزه امام(ره) برای روشن تر کردن موضوع بپردازیم.
دفاع از فلسطین تنها برعهده فسطینی ها نیست
چه بسا ضرورت اقدام علیه صهیونیستها، بعضی مواقع و یا بیشتر اوقات می طلبد تا بگوییم مسئولیت مردم فلسطین برای دفاع از کشورشان بیشتر از مسئولیت دیگران است؛ اما امام خمینی(ره) به صورتی قاطع این موضوع را رد و تأکید میکند، این مورد به سبب اهمیت آن باید به یک عامل مجزا یا اولویت دار در تقسیم مسئولیت های فرزندان امّت اسلامی تبدیل گردد و ایشان عوامل کشوری، ملی گرایی، وطن دوستی و یا آسیب پذیری از توطئه در مورد فلسطین را به گونه ای که آزادسازی این سرزمین مقدس را تحت الشعاع قرار دهند، نمیپذیرند. قطعاً مسئولیت فلسطینی ها، ایرانیها، ترکها و دیگر [اقوام] امت اسلامی در برابر فلسطین یکی است و همه به یک اندازه مسئولاند.
هیچکس تردید ندارد که امام(ره) در این فهم و این شیوه مقابله منحصر به فرد بودند و تاریخ به یاد ندارد و جایی هم ذکر نشده است که رهبری مسلمان، بحران فلسطین را بررسی کند و همانند امام(ره) در این زمینه نظریه پردازی کرده باشد. و ایشان در متن یادشده اصرار دارند که روش های رویارویی، چارچوبها و ساختار کلی آن بر مبنای اسلام بنا گردد؛ به گونه ای که در سایه آن هر نوع سستی که باعث افتراق یا اختلاف در تقسیم مسئولیتها گردد، پذیرفته نیست.
امام(ره) در جایی دیگر و در یکی از نامه های جوابیه شان به دانشجویان مسلمان مقیم آمریکا، اروپا و کانادا در تاریخ 17 مرداد 1351/27 جمادی الثانی 1392ق میفرمایند: «اگر دول اسلامی و ملل مسلمان به جای تکیه به بلوک شرق و غرب به اسلام تکیه میکردند و تعالیم نورانی و رهایی بخش قرآن کریم را نصب العین خود قرار داده و به کار می بستند، امروز اسیر تجاوزگران صهیونیسم و مرعوب فانتوم آمریکا و مقهور اراده سازشکارانه و نیرنگ بازی های شیطانی شوروی واقع نمیشدند». (همان، ج 2، ص 438)
سومین عنصر از اجزای دیدگاه امام (ره) در مورد مقابله با صهیونیسم به کانون خطری مربوط میشود که تل آویو در منطقه پدید می آورد، و از نظر ایشان این خطری است که فقط به یک جنبه از زندگی مسلمانان و جهان اسلام بسنده نمیکند، بلکه تمام جوانب اقتصادی، تبلیغاتی، اخلاقی، صنعتی و فرهنگی را در برمیگیرد و همچنین وحدت درونی و جغرافیایی امت را تهدید میکند. در سالهای گذشته اشغال، تجربه اشغالگری صهیونیسم ثابت کرده که صهیونیستها برای دخالت در همه امور زندگی مسلمانان برنامه ریزی میکنند؛ چراکه بقایشان در گرو این توطئه همه جانبه است، و اینکه طبیعت درونی آنان به زیاده خواهی و ستیزه جویی نزدیکتر است تا به خوبی، همکاری، اعتماد متقابل و خوش گمانی به دیگران؛ و اینکه احساس آنها به تجاوزگری و یورش به حقوق ملتی دیگر و آواره کردن آنها و همچنین به عنصری عجیب و غریب در این منطقه اسلامی نزدیکتر است. همه این موارد آنان را به سوی کنجکاوی و مداخله در همه امور سوق میدهد، و صهیونیستها به خاطر عقب ماندگی اقتصادی امت اسلامی و همچنین برای از بین بردن مبانی و ارزشهای انسانی و اسلامی درونی امت و تلقین شکست روحی به آنها، به هر ترفند و توطئه ای متوسل میشوند و سعی دارند احساس ملالت و یأس در برابر واقعیت پیشرفت جهان کنونی در مسلمانان بکارند و در نهایت برای از بین بردن روح فداکاری، جهاد و احساس مسئولیت تلاش میکنند تا از این طریق بتوانند کاری کنند که صهیونیستها در منطقه با امنیت و آرامش زندگی کنند.
امام (ره) به طور کامل به مداخلات برآمده از درونیات صهیونیستها آگاه بود و ماهیت اهداف منتج از این پیکربندی را درک میکرد و برنامه کلی دسیسه های یهودیان که تا عرصه های زندگی مسلمانان امتداد یافته دست میگذاشتند و بر اساس این آگاهی و هوشیاری هشدار میداد و بیانات هشدارآمیز خود را در همهی مناسبتها تکرار میکرد حتی میتوان گفت که کمتر مناسبتی پیش می آمد که امام (ره) در آن سخنرانی کند و خطر وجود صهیونیستها را که اینکه اگر کوتاهی در مقابله با آنها صورت گیرد چه اتفاقی میافتد، گوشزد و یادآوری نکنند.
بنابراین باید به برخی از مطالب بیانیه های امام(ره) علیه این خطر که مملو از نشانه های هشدار است بپردازیم، ایشان میفرمایند: «دستگاه جبار با تمام قوا به اسرائیل و عمال آنها (فرقهی ضالّ و مضلّه) همراهی میکند. دستگاه تبلیغات را بهدست آنها سپرده، و در دربار دست آنها باز است. در ارتش و فرهنگ و سایر وزارتخانهها برای آنها جا باز نموده و شغل های حساس به آنها داده اند. خطر اسرائیل و عمال آن را به مردم تذکر دهید». (همان، ج 1، ص 230)
هشدار امام خمینی(ره) درخصوص خطر رسانه ای صهیونیست ها
ایشان در این سخنان که خطاب به واعظان و خطیبان دینی در سال1342(1963م) بیان کردند، و میان دو مقوله خطرسازی اسرائیل و یادآوری و هشدار در مورد غافل ماندن از شرّ ایادی اسرائیل رابطه برقرار می کنند؛ ایادی ای که هرگونه که بخواهند دست به آشوب و اخلالگری میزنند و عرصه ای که امام (ره) نسبت به آن هشدار میدهد، همان عرصه رسانه ای است و صهیونیستها از قدیم همیشه برای در اختیار گرفتن همه رسانه های اروپایی و اسلامی و به خصوص اسلامی غیرعربی تلاش میکردند و این تلاش رسانه ای به خاطر تخریب صورت و شکل جنگ با فلسطین در احساس عمومی مسلمانان است؛ به اعتبار اینکه این جنگ با عرب هایی است که به عقب ماندگی و دیکتاتوری متهم هستند، یا اینکه صهیونیستها از پشت نفوذ رسانه ای شان درصدد اشاعه فساد و بی بندوباری و انواع سقوط اخلاقی و جنسی به اکثر مناطق اسلامی هستند، به امید اینکه این نوع از سقوط ضامن محدود ساختن یا پایان دادن به احساس مسئولیت، روح جهاد و پایداری در محافل اسلامی امت است.
طبیعتاً بیانات امام (ره) در مورد خطر رسانه ای بسیار حائز اهمیت است و البته این مبحث گنجایش پوشش همه آنها را ندارد، اما معتقدیم که شیوه بیان برخی از نمونه ها، چارچوب کلی بصیرت امام خمینی(ره) در قبال خطر صهیونیستها را نشان میدهد، و این مطالب در جای خود، به جزئی از جامعیت تفکر رهبر راحل در مورد جنگ با صهیونیستها و شیوه های رویارویی با این جنگ را پوشش میدهد. و اکنون به دومین و آخرین نمونه از هشدار نسبت به خطرهای نفوذ رسانه ای صهیونیستها اشاره میکنیم. امام(ره) در مسجد اعظم شهر مقدس قم در تاریخ 18 شهریور1343/2 جمادی الأول 1384 ق/9 سپتامبر 1964م میفرمایند: «در این مملکت تلویزیون آزاد و دست یک اسرائیلی [است]. او هر چه میخواهد بگوید؛ رادیو هم تبلیغاتش، برنامه اش را خودشان درست میکنند و چه میکنند؛ نه این مملکت، در ممالک اسلامی. حالا من بحثم در ممالک اسلامی است ـ می آیم سراغ مملکت خودمان ـ این حالا بحث در ممالک اسلامی است... اینجا باید «بدتر از یهودی» تلویزیون داشته باشد و هر طور دلش میخواهد تبلیغات بکند لکن تبلیغات ما آزاد نیست؛ نمیشود؛ این مرتجعین نباید حرف بزنند». (همان، ج 1، صص 380ـ 381)
همانگونه که از این متن برمی آید، امام (ره) با نفوذ تبلیغاتی و رسانه ای صهیونیستها در ایران در زمان شاه مبارزه میکرد. ذهن وسیع ایشان به ابعاد توطئه رسانه ای صهیونیستها در دیگر نقاط جهان اسلام نیز توجه داشت. ایشان به این جنگ دید جامعی داشتند و هیچ جزئیاتی باعث نمیشد تا از چارچوب جامع خود در قبال مبارزه با صهیونیستها منحرف شوند.
امام(ره) در سخنرانی مدرسه فیضیه در شهر مقدس قم در تاریخ دهه اول خرداد 1342/3 ژوئیهی 1963م در زمینه اقتصادی میفرمایند: «نمیخواهند که اساس موجود باشد... میخواهد اقتصاد شما را قبضه کند؛ میخواهد زراعت و تجارت شما را از بین ببرد؛ میخواهد در این مملکت، دارای ثروتی نباشد، ثروتها را تصاحب کند به دست عمال خود. این چیزهایی که مانع هستند، چیزهایی که سد راه هستند، این سدها را میشکند؛ قرآن سدّ راه است، باید شکسته شود؛ روحانیّت سدّ راه است، باید شکسته شود؛ مدرسه فیضیه سد راه است، باید خراب شود؛ طلاب علوم دینیه ممکن است بعدها سد راه بشوند، باید از پشت بام بیفتند، باید سر و دست آنها شکسته شود برای اینکه اسرائیل به منافع خودش برسد؛ دولت ما به تبعیت اسرائیل به ما اهانت میکند». (همان، ج 1، صص 243ـ 244)
اسرائیل تنها به قدس اکتفا نمی کند
این متن بین توطئه های داخلی که درصدد نابودی اندیشه اسلامی، رجال و بنیادهای آن هستند و وابستگی اقتصادی کشور به اسرائیل در زمان شاه، ارتباط محکمی برقرار میکند، و نقش دومی در تغذیه دسیسه ها و اقدامات تروریستی علیه نیروهای اسلامی بیشتر میداند؛ چراکه با نظارت کارشناسان اسرائیلی در این زمینه و به دست حکومت های دوست آنها نظیر حکومت شاه معدوم انجام میگیرد.
اینطور که به نظر میرسد، خطر صهیونیستها در تمامی جزئیات و بخشهای زندگی مسلمانان از رسانه ها، تبلیغات، اقتصاد، توطئه چینی و آماده سازی نقشه های تروریستی و فرستادن کارشناس به کشورهای دوست تا توسعه طلبی، گرایش به سلطه طلبی و استیلا و بلعیدن تمام نقاط منطقه است، و فقط به فلسطین محدود نمیشود؛ طوری که امام(ره) در سخنی با نمایندگان شیعه لبنان (کادر مرکزی جنبش امل لبنان) در تاریخ 30 اردیبهشت 1359/23 می1980 میفرمایند: «من از سالهای طولانی راجع به اسرائیل و راجع به جنایات او همیشه در خطبه ها، در نوشته ها، گوشزد کرده ام به مسلمین که این یک غده سرطانی است در یک گوشه ممالک اسلامی، و اینطور نیست که اکتفا بکند به همان «قدس» و اینها؛ اینها بنایشان بر این است که پیش بروند؛ یعنی اینها تابع سیاست آمریکا هستند. آمریکا هم آمالش فقط یکجا نیست، چنانچه همه ابرقدرتها میخواهند همه ممالک را تحت سیطره قرار بدهند، اگر بتوانند». (همان، ج 12، ص 318)