رییس اداره فرهنگ هرات بود اما در ناصرخسرو دست‌فروشی می‌کرد

رییس اداره فرهنگ هرات بود اما در ناصرخسرو دست‌فروشی می‌کرد

خبرگزاری تسنیم: شاعر مهاجر افغانستانی همچنان مهاجر است؛ اما دیگر در ایران نیست. این سرنوشت مکرر این سالهای «ایران» و «افغانستان» است. سید‌ضیاء می‌گوید به دوست رسیده است و حالاست که گلایه می‌کند.

خبرگزاری تسنیم:

«ده ساله بودم که پدرم دستان مرا گرفت به جبر و با خود از مرز عبور داد و به مشهد آورد من تمام مدت چشمان خیسم به پشت سرم بود به سرزمین کودکی هایم در کابل ... حالا من پدر شده ام و دست پسرم را گرفته ام و با خود از مرز عبور می دهم از مشهد به مقصد کابل و پسر ده ساله ام مدام به پشت سر خود نگاه میکند با بغض ، به تهران به مشهد به سرزمینی که در آن به دنیا آمد »

این حرف‌های سیدضیاء قاسمی، شاعر هجرت‌کرده افغانستانی به ایران و از ایران است. می گوید از زیبایی ها و خاطرات خوش ایران برای دخترش مهرانه خواهد گفت:‌ خاطرات اردوگاه واذیت ها را کم کم فراموش می کنم . از حافظه مشترک ایرانی‌ها و افغانستانی‌ها می‌گوید:" از خوشحالى هاى نسل من به خاطر پیروزى نیروهاى ایران در عملیات هاى زمان جنگ تحمیلى، تا شادمانى شان به خاطر پیروزى هاى تیم ملى فوتبال ایران. از شرکت شان در کمک به زلزله زدگان رودبار و منجیل و بم تا تأثرشان از درگذشت شخصیت هاى ایرانى. "از این که کسی حواسش نیست ما دو ملت چقدر نزدیکیم به هم...

روزی که سیدضیاء از ایران رفت روز غمباری بود. این که باز هم یکی از مفاخر افغانستانی به دلیل مشکلات مجبور به مهاجرت دوباره می شود . اما دوستانی هم می گفتند این مهاجرت چه بسا برای علی مهرانه و عماد خوب خواهد بود . گرچه به قول ابوطالب مظفری به جای نام های آشنای همبازی های هموطنت «چه نام های غریبی نشسته دور و برت». اما مرور تلخی‌ها برای سید ضیا و خدای نکرده تکرار همان ها برای فرزندانش مسلما کفه مهاجرت و رفتن از ایران را برایش سنگین تر کرده.

سیدضیاء از استاد دانشگاه کابل که در ورامین در میدان تره بار مجبور شد کار کند،  و از رئیس اداره فرهنگ هرات که در ناصر خسرو مجبور به دست فروشى شد حرف می‌زند و می‌گوید: وقتی مهاجر افغانستانی مجبور شد این‌گونه کار کند، ذهنیتی تک‌بعدی از مهاجرین به وجود آمد که موجب ماجراهای بعدی شد.

هنوز دلش با ایران است و خاطراتش را مرور می کند . وطندار آخر مصاحبه می‌گوید اگر انتقادی مطرح کردم با شمای دوست بوده که این حرفها را با غریبه ها مطرح نمی کنم اصلا.

کاش او اخرین نخبه افغانستانی باشد که ایران را به اجبار ترک می‌کند.

تسنیم: به عنوان سوال اول دوست دارم از این بگویید که چه طور به ایران آمدید؟  دست روزگار چه طور شما را به ایران رساند؟ و اساسا چرا ایران؟

بهار ١٣٦٤ بود و من در آستانه ده سالگى، جنگ در منطقه ما شدت گرفته بود. از یک طرف شوروى‌ها هر روز روستاهاى‌ما را بمباران مى‌کردند و از یک طرف هم گروه‌هاى رقیب مجاهد در یک جنگ خانگى به جان هم افتاده بودند. سازمان نصر افغانستان و حرکت اسلامى افغانستان دو گروه شیعى بودند که با هم درگیر شده بودند. و در این میانه مردم غیرنظامی بودند که ضرر اصلی را می‌کردند. خانواده کوچک ما یعنى من و پدر و مادرم هم از جمله این متضررین بودیم که مثل خیلى هاى دیگر مجبور به رها کردن خانه و زندگى مان شدیم. اما اینکه چرا ایران؟ پدر من و همنسلانش از طرفى مردمى بودند مذهبى و از طرفى هم روستائیانى بودند که چندان اطلاعى از اوضاع و احوال جهان نداشتند. آنها به شوق اقامت در ملک امام هشتم و همچنین زندگى در سایه حکومت اسلامىِ امام خمینى بین ایران و پاکستان، ایران را انتخاب کردند. شناخت آنها از جهان محدود به همین کشورهاى دور و بر بود و ممکن ها هم براى شان همین پاکستان و ایران. آنها از کشورهاى اروپا و غرب به جز نام تعدادى از آنها آن هم غالبا با تلفظ هاى غلط چیزى نمى دانستند و در ذهن شان هم خطور نمى کرد که مى شود به آن ممالک کفار رفت. پس با شوق و ذوق به سوى اقامت در کشورى که تنها حکومت شیعى جهان را داشت و مقاماتش مى گفتند اسلام مرز ندارد، راهى شدند.

تسنیم: شما سال ها در ایران زندگی کردید. بارها در جشنواره های مختلف مورد تقدیر قرار گرفتید و کتاب چاپ کردید و تعامل خوبی با شعرای ایرانی داشتید. زندگی در ایران برای شما چگونه بود؟ چه اوقاتی در ایران داشتید؟ اگر الان به عقب برگردید و یک مرور کوتاه از دوران زندگی در ایران داشته باشید به یاد چه می افتید؟

دوست نویسنده من جواد خاورى مى گفت ماها معمولا در ایران سه شخصیت داشتیم. یکى در خانه مان، یکى در بیرون یعنى کوچه و خیابان و بازار و اتوبوس و یکى هم در محافل و مراکز فرهنگى. تا حد زیادى این تعبیر دقیق است. در مراکز و محافل فرهنگى حس مى کردیم شخصیت فرهنگى و ادبى خودمان را داریم. هم مورد احترام بودیم و هم با همه دوست و در مواردى هم به دلیل افغانستانى بودن چه بسا کمى بیشتر مورد توجه قرار داشتیم. هم برخورد اهالى فرهنگ خوب و دوستانه بود و هم برخورد مسؤلین و نهادهاى فرهنگى. نهادها و مسؤلین فرهنگى اگر چه غیر از یکى دو مورد کارهاى استثنایى حوزه هنرى برنامه و طرحى براى مهاجرین و افغانستان نداشتند اما در کل دید مثبتى داشتند و هر مسؤلى به نوبه خودش اگر کارى از دستش بر مى آمد دریغ نمى‌کرد.

در کوچه و خیابان و در تعامل با عامه مردم برخوردها متفاوت بود. هم دوستى و لطف و همدردى بود و هم آزار و طعنه و کنایه. یکى به خاطر افغانى بودن از صف نانوایى بیرون مان مى انداخت و یکى دیگر به پشتیبانى در نوبت خودش براى ما نان مى گرفت. در کلیتِ امر دید اکثر مردم را مى توانم بگویم به علت ذهنیت سازى بد رسانه ها و تعدادى از مسؤلین چندان مثبت نبود. رسانه هایى که از قول بعضى مسؤلین یا کارشناسان تقصیر بیکارى یا معضلات دیگرى از جامعه ایران را به گردن مهاجرین مى انداخت. رسانه هایى که جرم را به ملیت ربط داده و اگر یک افغان جرم و جنایتى انجام مى داد با برجسته کردن ملیت مجرم اطلاع رسانى هیجانى از آن قضیه مى کردند. رسانه هایى که در موارد عکس و جاهایى که قربانى جرم و جنایت افغان بود، سکوت و خبرها را بایکوت مى کردند. مجموع این عوامل باعث شده بود ما در کل تا حدى نگاه مردم را در اتوبوس ها و تاکسى ها و مغازه ها به خودمان منفى حس کنیم. دلیل این نگاه همان ذهنیت سازى و نبود شناخت بود. هر وقت با همین مردم بر اثر تعامل شناخت نزدیک ترى پیدا مى کردیم، هر دو طرف مى دیدیم که ما چقدر به هم مى توانیم نزدیک و مثل هم باشیم.

و اما یکى هم برخورد کارمندان و عوامل اداره امور اتباع و مهاجرین خارجىِ استاندارى ها و فرماندارى ها بود که مسؤلین "امور" ما مردم بودند. در این مورد به قول شاعر: "همان بهتر زبانم بسته باشد" و شما اگر مى خواهید در این مورد چیزى بدانید بهتر است یک روز به عنوان یک افغانى به این مراکز مراجعه کنید.

تسنیم: دوست داریم از تلخ ترین و شیرین ترین خاطره های حضور در ایران برایمان بگویید.

خاطرات شیرینم بسیار بیشترند چون من خوش ندارم خیلى خاطرات تلخ را نگه دارم. آشنایى با بسیارى از بزرگان هنر و ادبیات ایران و لطفى که به من داشتند همیشه شیرین است برایم. این شیرینى ها البته پایان ناپذیرند و هنوز اینکه دوستان شاعر و نویسنده ایرانى ام به یادم هستند، همینطور که الان شما به یاد من هستید و از من گفتگو مى‌گیرید برایم شیرین است.

تلخى‌ها را هم بهتر است خیلى بهش نپیچیم. فقط یک خاطره تلخى که البته یک وجه کمیک و خنده‌دار هم دارد؛ یک بار در یک سلمانى در بیست مترى افسریه موهایم را اصلاح مى کردم. نصف سرم اصلاح شده بود که آرایشگر فهمید من افغان هستم. کارش را متوقف کرد، شانه اش را در سطل آشغال انداخت و مرا از مغازه اش بیرون کرد. من با همان سر نیمه کاره و در میان نگاه هاى متعجب مردم مجبور شدم در خیابان ها بگردم تا سلمانى دیگرى پیدا کنم و کامل اصلاح شوم!

تسنیم:  پراغراق نیست اگر بگوییم که ایرانیها و افغانها نزدیکترین مردمان این کره خاکی به یکدیگر هستند. کمی از این اشتراکات برایمان بگویید. ما واقعا یکی بودیم و مرزهای «مید این بریتانیا» ما را به این وضع کشاند. واقعا چه اتفاقی افتاد؟

بله این گفته به هیچ وجه اغراق نیست که عین حقیقت است. ما تاریخ و فرهنگ و آداب و رسوم و مهم تر از همه دین و زبان مشترک داریم. بسیارى از مردم افغانستان شیعه هستند و با اکثریت مردم ایران مذهب مشترک دارند. اکثر اهالى تسنن افغانستان فکر مى کنم بیشتر از اهالى تسننِ دیگر کشورهاى اسلامى به شیعه ها نزدیک هستند و شیعه ها را درک مى کنند. گفتن این یک کم خارج از موضوع مى شود ولى من در اینجا برادران اهل سنت را از دیگر کشورهاى اسلامى مى بینم که خیلى شناخت شان از شیعه مشکل دارد، مثل احمد، همکلاسى اریتره اى من که از من پرسید تو پیرو کدام اسلام هستى؟ وقتى با تعجب ازش پرسیدم مگر چند تا اسلام داریم؟ گفت یک اسلام هست که مى گوید محمد رسول الله و یک اسلام هم هست به نام شیعه که مى گوید على رسول الله!

بله ما یکى بودیم و در اشتراکات هنوز یکى هستیم.

اینکه چه اتفاقى افتاد خوب پاره اى اش همان مرزهاى "مید این بریتانیا" بود و پاره اى اش هم اینکه خودمان قدر با هم بودن و یگانگى مان را ندانستیم و هنوز نمى دانیم.

تسنیم: ما چیزهایی زیادی شنیدیم از رزمندگان افغانستانی که در جنگ ایران حضور پیدا کردند و شهید شدند و یا تلاشها و همدلیهای افغانستانیها با بحرانهای تاریخی ایران مثل زمین لرزه یا حتی میشنویم که در اوایل انقلاب خیلی‌ها به کمک انقلاب ایران می‌شتابند. اگر به گذشته هم برگردیم که دیگر این پیوندها سر به فلک میزند. امروز چه اتفاقی در حال افتادن است. ایرانیها و افغانها امروز چه گونه به یکدیگر نگاه میکنند؟

بله از این دست همراهى ها و همدلى ها زیاد بوده و هنوز هست. امروز این همنشینى مهاجرین با مردم ایران در مواردى باعث ایجاد شناخت هاى کامل و نزدیکى بیشتر شده بین دو ملت و در مواردى هم باعث ایجاد سوء تفاهم ها و دلگیرى هایى دو جانبه که دلیلش در همان شناخت هاى ناقص و یک بعدى هست. تعدادى از ایرانى ها که شناخت شان از افغان ها محدود به همان تلقى اشغال موقعیت هاى کارى و انجام جرم بوده نسبت به افغان‌ها دید و احساس خوبى ندارند و بالعکس خیلى از افغانستانى ها هم که از برخورد این عده و یا برخوردهاى اداره اتباع و پلیس و بعضى قوانین نامناسب در باره مهاجرین خاطره خوبى ندارند، از ایرانى ها دلخورى ها و عقده هایى دارند. این مشکلات را با ایجاد شناخت درست و بى نقص و غرض در میان مردم و هم با اصلاح پاره اى از قوانین در زمینه مهاجرین که شأنیت انسانى و اسلامى ندارند مى شود بر طرف کرد. به شرطى که نخبگان دو طرف مسؤلیتى دلسوزانه در این مورد داشته باشند و حرف هم را بشنوند و آن فضا را ایجاد کنند.

تسنیم: تاریخ و حافظه مشترک خیلی از مهاجرین افغان در همه این سالها با تاریخ ایران رقم خورده است و یکی شده است. دوست داریم کمی از این حافظه مشترک برایمان بگویید. از مواقعی که شما در ایران بودید و موقعیت های تاریخی برجسته ای برای ایران اتفاق افتاده است. دوست داریم از این شریک بودن در تاریخ و حافظه کمی برایمان بگویید.از این نمونه های که خودتان شاهدش بودید.

نسل دوم مهاجرت در مدارس تاریخ و جغرافیاى ایران را خوانده اند و آن را خیلى بیشتر از تاریخ و جغرافیاى افغانستان مى دانند. اتفاقات این سال ها هم بوده. از خوشحالى هاى نسل من به خاطر پیروزى نیروهاى ایران در عملیات هاى زمان جنگ تحمیلى، تا شادمانى شان به خاطر پیروزى هاى تیم ملى فوتبال ایران. از شرکت شان در کمک به زلزله زدگان رودبار و منجیل و بم تا تأثرشان از درگذشت شخصیت هاى ایرانى. به هر حال این سال ها مهاجرین با مردم ایران اتفاقات را با هم از سر گذرانده اند. تهدیدها و تحریم ها و سختى ها را با هم سر کرده اند. عیدها و عزاها را در کنار هم بوده اند.

تسنیم: شما چرا ایران را ترک کردید؟ اگر امروز به شما بگویند که شرایط حضور قانونی شما در ایران فراهم است چه تصمیمی می گیرید؟

من ابتدا کارت اقامت مهاجرت داشتم که سالى یک بار با هزار جنجال و علافى در همان اداره اتباع فرماندارى که ذکر خیرش را کردم تمدید مى شد. بعد زمانى که دانشگاه پذیرفته شدم به دستور قانون مجبور شدم آن را به اقامت تحصیلى در گذرنامه تبدیل کنم و طبیعتاً وقتى تحصیلم تمام شد، اقامتم هم تمام شد و دیگر قانونا نمى توانستم در ایران بمانم. پس به این علت ناگزیر ایران را ترک کردم. حالا اگر بیاید و این مشکل بر فرض محال رفع شود، باید بسنجم. الان بچه هایم بزرگ شده اند و نظر آنها هم در این تصمیم گیرى دخیل خواهد بود. مشکل عمده در این است که من الان در سوئد اقامت دارم و بر اساس این اقامت کارت ملى سوئد را دارم، قانونا هر شغلى مى توانم داشته باشم و در هیچ زمینه اى با یک سوئدى فرقى ندارم. به علاوه مى دانم که بعد از پنج شش سال اقامت در سوئد مى توانم تابعیت این کشور را بگیرم.

اما در ایران مسئله صرفا اقامت نیست. اقامت هم که داشته باشم اجازه اشتغال در خیلى کارها را ندارم و تا آخر عمر هم اگر اقامت بگیرم، تابعیت نمى توانم بگیرم. تابعیت اگر نداشته باشم یعنى کارت ملى نمى توانم داشته باشم، خانه و ماشین و تلفن نمى توانم به نام خودم بخرم. براى مدرسه بچه هام باید پول بدهم. در همه فرودگاه ها و ترمینال ها و ایستگاه هاى راه آهن باید از طرف پلیس چک شوم و در نهایت به عنوان یک شهروند متفاوت و درجه دو از خیلى از حقوق شهروندى محروم باشم. با این وضع شما جاى من باشید چه مى کنید؟ من ایران را دوست دارم و اشتیاق مسافرت به ایران همیشه در من هست اما براى زندگى به عنوان یک افغانى مقیم مشکل زیاد خواهم داشت.

 تسنیم: مهمترین مشکل شما در مدت حضور در ایران چه بود؟

همان که قانونا اجازه خیلى شغل ها را نداشتم و مجبور بودم یا غیر قانونى کار کنم یا فقط کارهاى ساختمانى و نظافتى کنم. همان که در ترمینال هاى مسافرتى باید همیشه مثل یک مجرم خودم را معرفى مى کردم و چک مى شدم و بدتر از همه آن تمدید سالانه کارت هاى اقامت مهاجرت. راجع به آن کارت هاى اقامت این نکته را هم بگویم که کارت هاى اقامتى که ما در سوئد داریم غیر از عنوان کارت، عکس هست و مشخصات همه به یک خط. فقط عنوان کارت خط درشت ترى دارد. در پشت کارت در یک گوشه و با خط ریزترى نوشته اند ملیت: افغانستان. حالا کارت هاى اقامت مهاجرتى که در ایران داشتیم درشت ترین کلمه درج شده در پشت و روى آن عنوان "افغانى" بود که با رنگ قرمز از بقیه جدا شده بود. از روى همین مسئله مى توانید بار روانى این دو تا را با هم مقایسه بفرمایید.

تسنیم: اگر به سال‌های دور برگردیم آیا باز هم حاضرید به ایران برگردید؟

ممکن است. دوستانى در ایران دارم که اگر دوستى ام منوط به برگشتن در سال هاى دور باشد و همچنین به خاطر ادبیات و چیزهایى که آموختم بر مى گردم ولى احتمالا دیگر بیست و سه سال در ایران زندگى نخواهم کرد.

تسنیم:  امام خمینی بارها از حضور افغان ها در ایران دفاع کرده و صراحتا به رسیدگی به اوضاع شان اشاره کرده. حمایت از مستضعفین جهان از شعارهای اصلی انقلاب ایران است که هنوز هم بر آن معتقد است و پایش ایستاده. توجه ویژه رهبر انقلاب به مهاجرین هم بارها و بارها به ویژه در دوران اخیر ثابت شده است. اما از این سطح که پایین‌تر می‌آییم و به مدیریت میانی می‌رسیم انگار این حرف‌ها و ریشه‌ها فراموش می‌شود

من هم در همین حیران هستم. اواخر دوران تحصیلم در دانشکده صدا و سیما من و دو سه نفر از دانشجویان افغانستانى با نظر مساعد و حمایت استاد نادر طالب زاده طرح برنامه اى را به نام "سیماى درى" به بخش برون مرزى سازمان صدا و سیما دادیم که بر اساس آن هفته اى سه چهار ساعت برنامه تلویزیونى براى مخاطبان فارسى زبان غیر ایرانى به خصوص افغانستانى ها و تاجیکستانى ها تهیه و تولید مى شد و از یکى شبکه هاى برون مرزى مثل جام جم یا سحر پخش مى شد. این طرح را شوراى برون مرزى به دلیل نبود بودجه براى چنین کارى نپذیرفت. درست چند ماه بعدش شبکه العالم را با آن بودجه عظیم و شگفتش افتتاح کردند. من هم نمى دانم و نمى توانم بفهمم که چرا چنین است. اگر پاسخ را از جایى یافتید مرا هم لطفا مطلع کنید.

تسنیم: تصویر ارائه شده در رسانه های ایران از مردم افغانستان به شدت معیوب است . یا تنها کارگران مشاغل سخت هستند یا در فقر خانمان سوز دست و پا می زنند و یا اینکه نگاهی ترحم‌برانگیز به آنها به وحود می‌آید شما چند سالی در ایران بودید و از نزدیک این فضا را مشاهده کردید . چرا چنین تصویری ارائه می شود؟

چون اهالى رسانه همین ذهنیت را اکثرا از مهاجرین و افغان ها دارند. حالا من نمى گویم ذهنیتِ معیوب، ترجیح مى دهم بگویم ذهنیتِ یک بُعدى. وقتى مهاجرین در ایران اجازه اشتغال به کارهاى غیر از کارگرى را ندارند و با هر تخصص و دانشى مجبورند به کارهاى سخت با درآمدهاى پایین تن بدهند، جامعه و رسانه ها آنها را همانگونه مى شناسند. وقتى متخصصین و تحصیل کرده هاى افغان با علم به این قوانین به ایران نیامدند و ترجیح دادند به دیگر نقاط جهان بروند؛ وقتى آن عده اى هم که آمدند مثل آن استاد دانشگاه کابل که در ورامین در میدان تره بار مجبور شد کار کند، مثل رئیس اداره فرهنگ هرات که در ناصر خسرو مجبور به دست فروشى شد، وقتى مهندس تحصیل کرده ما مجبور شد سر فلکه برود و بناى ساده باشد و پزشک جراح ما با هزار شانس فقط اجازه تزریق آمپول را یافت، در نتیجه جامعه ایرانى مهاجرین و افغانى ها را فقط در این قامت و کسوت دید و شناخت و همان شناخت را هم نشان مى دهد. البته در این نگاه این را هم باید مد نظر بگیریم که دید مردم ممالک ما و شما هم به مقوله کارگرى ایراد دارد و آن را "پایین" مى داند و الا در نفس خود باید خیلى هم قدر داشته باشد.

تسنیم: روی دیگر این کم کاری در معرفی، افغان های داخل ایران هستند. هرچند نشست ها و جلسات مختلف ادبی و فرهنگی در شهرهای مختلف برگزار می کنند اما در ارائه تصویر درست از مهاجرین به نظر می‌رسد که  کم کاری واضحی صورت می‌گیرد. چرا مهاجرینی که فعالیت های مختلف فرهنگی دارند تلاشی در جهت ارائه تصویری واقعی از مردم افغانستان نکردند؟ مثلا فعالیت های جمعی این افراد که نخبگان فرهنگی هستند تنها به برگزاری یک جلسات هفتگی و فعالیت هایی از این دست برای عده معدودی انجام می شود و مشخصا نخبگان افغان تلاشی برای حرکت های جمعی نمی کنند (هرچند که از مشکلات و محدودیتها آگاهیم اما این کم کاری به نظر فقط به خاطر مشکلات نیست.)

بله در کل فرمایش شما را قبول دارم. البته یک بعد قضیه بر مى گردد به همان مشکل اجازه اشتغال. چون مهاجرین از دید قانون وزارت کار تقریبا اجازه هیچ کار فرهنگى را نداشته اند، این است که در میان نسل اول مهاجرین غیر از طلبه ها قشر فرهنگى دیگرى نبود. اغلب فرهنگیان به جوامعى رفتند که مى توانستند به نحوى اشتغال فرهنگى داشتند. نسل اول مهاجرین قریب به اتفاق شان قشر کارگر بودند و مجال و تخصص فعالیت فرهنگى را نداشتند. خوب این طورى زمان زیادى هدر رفت تا نسل دوم مهاجرین بزرگ شدند و به صحنه آمده اند. بچه هایى که از کودکى در ایران بزرگ شده یا متولد ایران بودند، در ایران به مدرسه رفته بودند و نوع دیگرى بار آمده بودند. این نسل آرام آرام فرهنگ و فعالیت هاى فرهنگى شان را شروع کردند. با شعر و قصه و خطاطى و بعدترها سینما و تأتر و نقاشى و موسیقى و دیگر زمینه ها. الان چند گروه و انجمن در تعدادى از شهرهاى ایران فعالیت دارند و با توجه به امکانات خوب هم کار مى‌کنند ولى این مقدار براى جبران سکوت نسل قبل کافى نیست. از طرفى حس مى‌کنم به دلیل عدم وجود قوانین حمایتى و اینکه همچنان فعالیت هاشان از دید اداره کار غیر مجاز است، اعتماد به نفس کافى براى این فعالیت ها را ندارند و این روى کمیت و کیفیت کارشان قطعا تأثیر گذاشته است.

تسنیم:  در این مدت  دیگر هم از قول مساعدت برخی مقامات برای بررسی حق تابعیت به نخبگان ادبی افغان هم به گوش می رسد . با توجه به سیل مهاجرت دوباره شعرا و نویسندگان افغان از ایران در این سال ها که جناب عالی هم از جمله این گروه بودید، این امکان را چطور ارزیابی می کنید؟

خوب در جواب یکى دو سال قبل ملاحظه فرمودید که من عمده مشکلات را در عدم تابعیت و تفاوتى که از این راه به عنوان یک بیگانه و محروم از خیلى از امتیازات شهروندى نصیب این مردم مى شد، معرفى کردم. اگر این قضیه حل شود، خیلى از مشکلات رفع مى شود و اتفاق خوبى است. چون فرهنگیان ما هم از محیط زبان فارسى بیرون نمى شوند و هم از افغانستان دور نمى افتند. البته در کل امیدوارم این دیدگاه فراگیر شود و براى سرنوشت تمام مهاجرین فکرهاى اصولى شود و قوانین نامناسب بازنگرى شوند ولى به طور خاص براى فرهنگیان چنین اتفاقى خیلى خیلى مى تواند مفید باشد.

تسنیم: ایران را برای علی، مهرانه و عماد، فرزندانتان چطور توصیف می کنید؟

على ایران را کامل به یاد دارد و الان هم از طریق رسانه ها اخبار و مسایل ایران را دنبال مى کند. براى عماد و مهرانه اما از زیبایى هاى ایران خواهم گفت و از دوستانم که عموهایش هستند. مى آرم شان تا خودشان ایران را ببینند و خودشان به توصیف دلخواه شان برسند.

تسنیم: نبودن شما در ایران، برای ما تلخ و غمبار است. دوست داریم به آینده ای که فکر کنیم که دانه های تسبیح ما با نخ مشترکی دوباره به هم وصل شده اند. این آینده کی قرار است فرا برسد و اساسا می رسد؟

از لطف شما ممنونم. من خودم خیلى مشتاق چنین روزى هستم. خیلى. دوست دارم آدم امیدوارى باشم به خصوص وقتى تلاش هایى مانند کار ارزشمند شما در پرونده «جان ایران، جان افغانستان» را مى بینم. امیدوارم برسد و زمانى هم برسد که خیلى دیر نباشد. در این گفتگو هم اگر انتقاداتى را مطرح کردم از روى دوستى است. من این انتقادات را مطمئنا با غریبه ها مطرح نمى کنم. بین خود ما و شما عرض مى کنم که کسى به فکر اصلاحش بیفتد.

سایر مطالب پرونده:

«جان ایران، جان افغانستان»-70 / پرچمی که همچنان بالا ماند

«جان ایران، جان افغانستان»-69 کودکان ایرانی و افغانستانی، پیش قدمان بزرگ پایان دوره جدایی + تصاویر

«جان ایران، جان افغانستان» ــ 68 / «بازگشت» مهاجرین، آیا مسأله این است؟

«جان ایران، جان افغانستان» ــ 67/ نامه بسیج دانشجویی به رهبری: دستور شما سرفصلی برای تغییر همه قوانین غیرآرمانی درباره مهاجرین است

«جان ایران، جان افغانستان» ــ 66/ رسیدهای کوچک‌ یاری افغانستانی‌ها به جبهه‌های جنگ ایران، به بزرگی کرامت مهاجرین+ تصاویر

«جان ایران، جان افغانستان» ــ 65/ یک دستور از رهبر انقلاب: هیچ دانش‌آموز افغانستانی، از تحصیل بازنماند؛ حتی غیرقانونی

«جان ایران، جان افغانستان»-64/ برای آن نماینده مجلس که هنوز انقلاب اسلامی را نمی‌شناسد

«جان ایران، جان افغانستان»-63/ کارگران افغانستانی موجب بیکاری در ایران هستند؟ +جداول مرکز آمار ایران

«جان ایران، جان افغانستان» ــ 62 / روزت مبارک کارگر افغانستانی...از طرف همه ایرانی‌ها

«جان ایران، جان افغانستان» ــ 61 / ابوطالب مظفری: بایکوت، پنهان‌کاری و ترس، رابطه ایرانی‌ها و افغانستانی‌ها را غیرطبیعی کرد

«جان ایران، جان افغانستان»-60/ پیامکش همان شب رسید:" فقط آقای خامنه‌ای"

«جان ایران، جان افغانستان»-59/ رهبر انقلاب: تهران، خانه برادران افغانستانی است

«جان ایران، جان افغانستان» ــ 58/ گفتگوی تفصیلی با خانواده شهید فاتح/ آغاز یک تغییر: نیروی انتظامی ایران برای شهدای مهاجر افغانستانی مارش نظامی می‌زند

«جان ایران، جان افغانستان»-57 / فروردین پرحادثه مهاجرین، سال جدید فعلا خوب است

«جان ایران، جان افغانستان»-56/ جمع‌بندی سال 93: مسیر اصلاح وضعیت مهاجرین با سرعت کندی آغاز شده

«جان ایران، جان افغانستان»-55/ ورزشکاران افغانستانی در تسنیم: نه خارجی، نه ایرانی؛ تکلیف ورزشکاران افغانستانی نامعلوم است

«جان ایران، جان افغانستان»-55/ ورزشکاران افغانستانی در تسنیم / برخورد سلیقه‌ای مدیران میانی با ورزش مهاجرین، موجب دل‌آزردگی افغانستانی‌ها شده است

«جان ایران، جان افغانستان»-54 / خوش برگشتی فرمانده، خوش آمدی وطن‌دار...

«جان ایران، جان افغانستان»-53/ «امینِ» افغانستانی، کلیددار امین خانه‌ ما ایرانی‌هاست

«جان ایران، جان افغانستان»-52/ تحقق چیزی شبیه به رویا؛ سندی بر دستور رهبر انقلاب به «تکریم مهاجرین افغانستانی»

«جان ایران، جان افغانستان»-51/ دیدار با روح‌الله بختیاری جانباز افغانستانی مدافع حرم:«من یک مهاجر، فرزند یک مهاجر، تبرک شدم و برگشتم»

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 50/ کلام آخر ما معلمان ایرانی همین است: "جان ایران، جان افغانستان"

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-49/ یک مدیر مدرسه ایرانی: دعا دعا می‌کردم برای شهریه کودکان افغان مدرسه‌ام فرجی شود

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-48/ تکلیف شهریه کودکان افغان در ابهام: معافیت قطعی شد؟

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-47/ یادداشت محمد کاظم کاظمی درباره «چند متر مکعب عشق»

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 46 / نامه تشکر هیئت‌های مذهبی مهاجرین افغان از رهبر انقلاب: "شما هم آنجا بودید و با ما زیارت می‌کردید"

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 45 / بیانیه تشکر دانشجویان افغانستانی:"راهپیمایی اربعین پیوند دوباره دو ملت ایران و افغانستان بود"

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 44/ سال تاریخی مهاجرین؛ اینجا کنار حرم امیرالمؤمنین(ع)، افغانستانی و ایرانی و عراقی ندارد

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 43/نیروی انتظامی اعلام کرد: دستور برخورد قضایی و انضباطی با مأموران توهین کننده به مهاجرین افغان

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-42/ اعتراض بسیج دانشجویی به کلیپ شرم‌آور برخورد با مهاجرین افغان: "فرزندان خمینی سکوت نمی‌کنند"

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -41 فاز «تحصیل»/ آموزش و پرورش پاسخ داد:"قسطی شدن شهریه و معافیت برخی از مهاجرین افغان از پرداخت"

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -40 فاز «تحصیل»/ هدیه دولت برای کودکان افغان:" 2 برابر شدن شهریه و مهلت 2روزه برای پرداخت"

رونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 39 / یک کلیپ از یک برخورد ناشایست با مهاجرین افغان در انتظار مواجهه مسئولان

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -38 / شاعر افغانستانی مقیم استرالیا: و همچنان از این راه دور به ایران بزرگ می‌اندیشم...

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-37/ نماینده امام و رهبری در امور افغانستان:  مقام معظم رهبری دستور دادند، مهاجرین افغانستانی را «تکریم» کنید

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»- 36/ رحیم افضلی: امام و انقلابیون نگذاشتند دولت بازرگان، مهاجرین افغان را در اردوگاه‌ها نگه دارد

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 35 / برای «محمدعلی» فرزند ایران-افغانستان که انقلابی بود و بیمه نبود

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 34 / تغییر در روایت مهاجرین افغانستانی تلویزیون؛ این بار در «90»

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ33 / روایتی از یک شهید افغانستانی مدافع حرم : «شهادت؛ از کابل تا دمشق»+ فیلم

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ32/ محرم در «دولتخان»، افغانستانِ تهران/ آرمان‌خواهی ایرانی و افغانستانی ندارد+ فیلم

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ31/ فاز «از قندهار تا خرمشهر»/ جانباز افغانستانی: «چرا» ندارد، مشکل زیاد دارم اما افتخار می‌کنم که جانباز جنگ ایرانم

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ30/ فاز «از قندهار تا خرمشهر»/ گفتگو با همسر یک شهید ایرانی جهاد افغانستان:"همه مسلمانیم، ایرانی و افغان نداریم"

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 29/ فاز «از قندهار تا خرمشهر» / بیش از 2هزار مزار شهید، یادگاری مهاجرین افغانستانی در ایران باقی ماند

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 28/ فاز «از قندهار تا خرمشهر» / ماجرای یک شهید افغانستانی جنگ: "کارگرِ سبزی‌کارِ گردان ما ایرانی نیست؛ اما از ما بسیجی‌تر است"

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -27/ فاز « از قندهار تا خرمشهر» / هفته «دفاع مقدس»، برای ایرانی‌ها و افغانستانی‌هاست:"شهید داده‌ام از دردتان خبر دارم"

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -26/ فاز «تحصیل»/ قائم‌مقام وزیر: دریافت وجه از کودکان افغان غیرقانونی است/عضو کمیسیون آموزش مجلس: پول گرفتن، طفره از قانون است

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -25/ فاز «تحصیل»/ دانشجوی افغانستانی رتبه اول کنکور: هر دانشگاه و هر مسئولی خودش برای مهاجرین تصمیم می‌گیرد/ نتیجه این همه هزینه دلخوری شده

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -24/ فاز «تحصیل»/ مشکل در اقدام شایسته دولت درباره «تحصیل کودکان مهاجر افغان»/ برخی مدارس هنوز پول می‌گیرند

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -23/ فاز «تحصیل»/ بسیج مردمی برای مهربانی به هم‌کلاسی‌های افغانستانی امسال بچه‌های ایرانی

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -22 فاز «تحصیل»/ «ناهماهنگی» و «بلاتکلیفی» بزرگترین مساله تحصیل مهاجرین افغانستانی

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -21 / نهاد ریاست‌جمهوری خواستار بازبینی در مساله «ویزای فرهنگی» مهاجرین افغانستانی شد

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -20/ افغانستان در قاب سینمای ایران(3)/ محمدی:نگاه فروکاسته به ادبیات و زبان افغانستانی هم وجود دارد/ کیانیان: این میزگرد استقبال از آینده است، گذشته را رها کنیم

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -20/ افغانستان در قاب سینمای ایران(2)/ کیانیان: در «روبان قرمز»حریف آرمانگرایی حاتمی‌کیا نشدم/ برجی: شهیدآوینی در اوج جنگ، دغدغه مهاجرین افغانستانی داشت

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -20/ افغانستان در قاب سینمای ایران(1) / توحیدی: مخملباف، به تصویر افغانستانی‌ها در ایران لطمه زد/عطایی:بعد از 30 سال،منتظر نگاهی عادلانه در سینمای ایرانیم

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -19 فاز «از قندهار تا خرمشهر»/ روایتی از جوان شهید «افغانستانی» که در جنگ «ایران» روی سیم‌خاردارها خوابید

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -18 فاز کار و کارگری/ توضیحات مدیرکل اتباع خارجی وزارت کار درباره محدودیت شغلی مهاجرین افغانستانی

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -17/ فاز «ویزای فرهنگی»/ محمدکاظم کاظمی:‌ مسئولان از مهاجرت دوباره نترسند،‌ «ویزای فرهنگی» مسیر بازگشت را هموار می‌کند

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -16/ فاز «ویزای فرهنگی»/ رایزن فرهنگی ایران در کابل: «ویزای فرهنگی» منتظر اقدام وزارت خارجه است

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -15/ فاز «ویزای فرهنگی»/ «رئیس انجمن دوستی ایران و افغانستان:«ویزای فرهنگی»،نیازمند تسهیلی کوچک در بوروکراسی است

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -14/ فاز «ویزای فرهنگی»/ «ویزای فرهنگی»، گره کور مساله مهاجرین افغانستانی را باز می‌کند؟

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» - 13 / مخترع افغانستانی: دانشمند دانمارکی‌ پاسخ داد ایران تحریم است؛ یاد «ما می‌توانیم» امام افتادیم و تحریم را شکستیم

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ12/ پدر شهید افغانستانی:از «راهیان نور» خاک جبهه‌های ایران را سوغات آورد و آخرمثل شهدای ایرانی شهید شد

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ـــ 11/ شاعر افغانستانی: «ایران» عشق من است و برای گرفتن یک ویزا ماه‌ها اذیت می‌شوم

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ـــ10/ فاز کار و کارگری/ محدودیت شغلی مهاجرین افغانستانی، نخبگان و اهالی فرهنگ کجای ماجرایند؟

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 9/ گلایه‌های ما مهاجرین افغانستانی، انتقاد به جمهوری اسلامی نیست؛ به موانع تحقق انقلاب است

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 8/ میزگرد فعالان فرهنگی: با وجود تمام دلخوری‌ها ایران همچنان پناه مستضعفین افغانستانی‌ است

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 7/ سوغات جعفریان از افغانستان برای رهبر انقلاب/اینجا کسی به پاسپورت‌ها نگاه نمی‌کند

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 6/ شش سوءتفاهم بزرگ درباره مهاجرین افغان

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 5 / فاز «از قندهار تا خرمشهر»/ افغانی‌الاصل است اما قبر پاکش...

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-4(بخش دوم): مادر یک شهید افغانستانی: خیابان‌های اردوگاه مهاجرین را به نام «امام» نامگذاری کردیم

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-4 (بخش اول): مادر شهید افغانستانی مدافع حرم: کاش آن جام زهر را «ما» هزار هزار می‌نوشیدیم اما امام اذیت نمی‌شد

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-3/ برای آقای ایرانی که به نجات برادر افغانش شتافت

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-2/ روایت امیرخانی از مساله «مهاجرین افغان»: دیگر وقت نگرانی است

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-1/ خیلی دور، خیلی نزدیک؛ مقدمه داستان بلند «ایرانی‌ها» و «افغان‌ها»

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران