شورای انقلاب فرهنگی و نقشه جامع علمی کشور
خبرگزاری تسنیم: یکی از انتقادهای وارد به نقشهی جامع علمی کشور، عدم تعریف مفاهیم مورد استفاده در آن و نامتعین بودن ابعاد آن است که از فقدان مبانی نظری ناشی میشود و باعث شده تا اهداف، راهبردها و جهتگیری اقدامهای شورای عالی انقلاب فرهنگی در این سند
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم،در قسمتهای اول و دوم این گفتار ضمن تشریح ضرورت توجه و اهتمام به تولید علوم اجتماعی اسلامی در راستای توسعهی حضور اجتماعی دین در جامعه به جایگاه و اهمیت نهادهای تصمیمگیر و سیاستگذار اشاره شد.
در ادامه نیز با تشریح تاریخچهی تشکیل شورای عالی انقلاب فرهنگی اهداف و وظایف این نهاد در ارتباط با نظام دانشگاهی مورد بررسی قرار گرفت.همچنین با تشریح عملکرد شورای عالی انقلاب فرهنگی در ارتباط با نظام دانشگاهی از ابتدای شکلگیری آن تاکنون به نقد آن پرداخته شد.
در این قسمت به نقد و بررسی یکی از مهمترین اقدامهای شورای عالی انقلاب فرهنگی در ساماندهی نظام دانشگاهی کشور یعنی تدوین «نقشهی جامع علمی کشور» میپردازیم.
نقشهی جامع علمی کشور: چشمانداز، اهداف، راهبردها
یکی از اقدامهای شورای انقلاب فرهنگی که با تأکید رهبر معظم انقلاب و مطالبهی ایشان به انجام رسیده، طراحی و تصویب نقشهی جامع علمی کشور است که طراحی آن از سال 1385 آغاز شد و پس از ارایهی چند پیشنویس در نهایت در اردیبهشت ماه سال 1390 به دستگاههای ذیربط ابلاغ گردید.
گفته میشود این نقشه حاصل برنامهریزی، فعالیت و تلاش کارگروههای مختلف در وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری؛ معاونت علمی و فنآوری ریاست جمهوری و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، انجام پژوهشهای گوناگون، بهره گرفتن از پژوهشهای موجود و مشارکت جمع زیادی از صاحبنظران و اندیشمندان عرصهی علم و فنآوری کشور، مدیران، استادان و پژوهشگران دانشگاهها و پژوهشگاهها، قطبها و انجمنهای علمی، کارشناسان آموزش و پرورش، صاحبنظران حوزهی علمیهی قم و مسؤولان علم و فنآوری از دستگاهها و بخشهای اجرایی کشور بوده است.[1]
در شرح ضرورت نقشهی جامع علمی کشور عنوان شده است: «تحقق آرمانهای متعالی انقلاب اسلامی ایران نظیر احیای تمدن عظیم اسلامی، حضور سازنده، فعال و پیشرو در میان ملتها و کسب آمادگی برای برقرای عدالت و معنویت در جهان در گرو پیشرفتی همه جانبه در علم است؛ علمی که دارای سه شاخصهی عدالت، معنویت و عقلانیت است.
در پرتو چنین علمی است که جامعهی بشری آمادگی تحقق حکومت جهانی انسان کامل را یافته و در سایهی چنین حکومتی ظرفیت و استعدادهای بشر به شکوفایی و کمال خواهد رسید. تحقق این هدف نیازمند ترسیم نقشهی راهی است که در آن نحوهی طی مسیر، منابع و امکانات لازم، تقسیم کار در سطح ملی و الزامات طی این مسیر به طور شفاف و دقیق مشخص شده باشد. از این رو لازم است چشم انداز و راهبردهای علم و فنآوری در سطوح کلان و عملیاتیتر نظیر برنامههای پنج سالهی توسعهی کشور، تدوین شود.»[2]
نقشهی جامع علمی کشور بنا به تعریف، مجموعهای است جامع، هماهنگ، پویا و آیندهنگر، شامل مبانی، اهداف، سیاستها و راهبردها، ساختارها و الزامات تحول راهبردی علم و فنآوری مبتنی بر ارزشهای اسلامی، برای دستیابی به اهداف چشم انداز بیست سالهی کشور.[3]
در این سند مبانی ارزشی که به مثابه روح حاکم بر حرکت علمی کشور، مشخصکنندهی جهتگیریهای نظام، اولویتها، بایدها و نبایدها در عرصهی آموزش، پرورش، پژوهش و فنآوری برای حرکت در مسیر بسط اندیشهی الهی و گسترش اندیشهی حاکمیت جهانی و نیل به جامعهی جهانی سرشار از عدالت و توحید تحت مدیریت انسان کامل است، عبارتاند از:
1- حاکمیت جهانبینی توحیدی اسلام درتمامی ابعاد علم و فنآوری؛
2- علم هدایتگر وهدفمند آخرتگرایانهی علم وفنآوری؛
3- عدالت محوری، پرورش استعدادها و دستیابی همگان به خصوص مستضعفان درحوزهی علم و فنآوری و تقویت خلاقیت، نوآوری و خطرپذیری درعلم؛
4- کرامت انسان باتکیه برفطرت حقیقتجو، عقلگرا، علم طلب و آزادگی وی؛
5- آزاد اندیشی و تبادل آرا و تضارب افکار (جدال احسن)؛
6- توجه به اصل عقلانیت، تکریم علم و عالم، ارزشمندی ذاتی علم و ضرورت احترام حقوقی و اخلاقی به آفرینشهای فکری-علمی؛و دست آوردهای علمی بشری وبهرهگیری از آنها درچارچوب نظام ارزشی اسلام؛
7- علم وفنآوری کمال آفرین،توانمندساز،ثروت آفرین و هماهنگ بامحیط زیست وسلامت معنوی،جسمی، روانی واجتماعی آحادجامعه؛
8- ایجادتحول بنیادین علمی به خصوص دربازبینی و طراحی علوم انسانی درچارچوب جهانبینی اسلامی؛
9- تعامل فعال و الهام بخش با محیط جهانی و فرآیندهای توسعهی علم وفنآوری درجهان؛
10- اخلاق محوری،تقدم مصالح عمومی برمنافع فردی و گروهی،تقویت روحیهی تعاون و مشارکت ومسؤولیتپذیری آحادجامعه ی علمی ونهادهای مرتبط با آن.
بر پایهی این ارزشها، اهداف نقشهی جامع علمی کشور تدوین شده است. چشمانداز این سند آن است که «جمهوری اسلامی ایران در افق 1404هجری شمسی در علم و فنآوری،با اتکال به قدرت لایزال الهی و با برپایی تمدن نوین اسلامی-ایرانی برای پیشرفت ملی،گسترش عدالت و الهامبخشی در جهان، کشوری خواهد بود:
- برخوردار از انسانهای صالح، فرهیخته، سالم و تربیت شده در مکتب اسلام و انقلاب و با دانشمندانی در تراز برترینهای جهان؛
- توانا در تولید و توسعهی علم، فنآوری و نوآوری و بهکارگیری دست آوردهای آن؛
- پیشتاز در مرزهای دانش و فنآوری با مرجعیت علمی در جهان.
اهداف کلان نظام علم و فنآوری کشور که بر اساس این چشمانداز طرح گردیدهاند، عبارتانداز:
1- دستیابی به جایگاه اول علم و فنآوری در جهان اسلام و احراز جایگاه برجستهی علمی و الهامبخش در جهان؛
2- استقرار جامعهی دانش بنیان، عدالت محور و برخوردار از انسانهای شایسته، فرهیخته و نخبه برای احراز مرجعیت علمی در جهان؛
3- تعمیق و گسترش آموزشهای عمومی و تخصصی همراه با تقویت اخلاق، آزاداندیشی و روحیهی خلاقیت در آحاد جامعه، بهویژه نسل جوان؛
4- دستیابی به توسعهی علوم و فنآوریهای نوین و نافع، متناسب با اولویتها، نیازها و مزیتهای نسبی کشور؛ و انتشار و به کارگیری آنها در نهادهای مختلف آموزشی، صنعتی و خدماتی؛
5- افزایش سهم تولید محصولات و خدمات مبتنی بردانش و فنآوری داخلی به بیش از 50 درصد تولید ناخالص داخلی کشور؛
6- ارتقای جایگاه زبان فارسی در بین زبانهای بینالمللی علمی؛
7- کمک به ارتقای علم و فنآوری درجهان اسلام و احیای موقعیت محوری و تاریخی ایران در فرهنگ و تمدن اسلامی؛
8- گسترش همکاری در حوزههای علم و فنآوری با مراکز معتبر بینالمللی.
برای تحقق این ارزشها و اهداف، شورای عالی انقلاب فرهنگی در ذیل تعیین اولویتهای علم و فنآوری کشور در عرصههای فنآوری، علوم پایه و کاربردی، علوم انسانی و معارف اسلامی، سلامت و هنر، 13 راهبرد کلان تعریف نموده است که هر کدام از این راهبردهای کلی، در بر دارندهی راهبردها و اقدامهای ملی میباشد. راهبردهای کلان توسعهی علم و فنآوری کشور در این سند عبارتاند از:
راهبردکلان-١: اصلاح ساختارها و نهادهای علم و فنآوری و انسجام بخشیدن به آنها و هماهنگسازی نظام تعلیم و تربیت، در مراحل سیاستگذاری و برنامهریزی کلان؛
راهبردکلان-٢: توجه به علم و تبدیل آن به یکی از گفتمانهای اصلی جامعه و ایجادفضای مساعد، برای شکوفایی و تولیدعلم و فنآوری بر مبنای آموزههای اسلامی از راه توسعه و تعمیق و بهکارگیری مؤلفههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی؛
راهبردکلان-٣: جهت دادن به چرخهی علم و فنآوری و نوآوری به ایفای نقشی مؤثرتر در اقتصاد؛
راهبردکلان-٤: نهادینه کردن مدیریت دانش و ابتنای مدیریت جامعه بر اخلاق و دانش بر اساس الگوهای ایرانی-اسلامی در نهادهای علمی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دفاعی- امنیتی؛
راهبردکلان-٥: نهادینه کردن نگرش اسلامی به علم وتسریع در فرآیندهای اسلامی شدن نهادهای آموزشی و پژوهشی؛
راهبردکلان-٦: نوسازی نظام تعلیم و تربیت اعم از آموزش و پرورش و آموزش عالی به منظور انطباق با مبانی تعلیم و تربیت اسلامی و تحقق اهداف کلان نقشه؛
راهبردکلان-٧: جهتدهی آموزش، پژوهش، فنآوری و نوآوری به سمت حل مشکلات و رفع نیازهای واقعی و اقتضائات کشور با توجه به آمایش سرزمین و نوآوری در مرزهای دانش برای تحقق مرجعیت علمی؛
راهبردکلان-٨: تربیت و توانمندسازی سرمایهی انسانی با تأکید بر پرورش انسانهای متقی، کارآفرین، خودباور، خلاق و توانا در تولید علم و فنآوری و نوآوری متناسب با ارزشهای اسلامی و نیازهای جامعه؛
راهبردکلان-٩: تعامل فعال واثرگذاردرحوزهی علم وفناوری باکشورهای دیگربه ویژه کشورهای منطقه وجهان اسلام؛
راهبردکلان-١ : متحولسازی وارتقای کمّی وکیفی علوم انسانی وهنرمبتنی برمعارف اسلامی؛
راهبردکلان-١١: جهتدهی به چرخهی علم وفنآوری ونوآوری برای ایفای نقش مؤثرتردرحوزهی علوم پزشکی و سلامت؛
راهبردکلان-١٢: جهتدهی به چرخهی علم وفنآوری ونوآوری برای ایفای نقش مؤثرترحوزهی فنی و مهندسی؛
راهبردکلان-١٣: توسعه،تعمیق وتقویت آموزش وپژوهش در حوزهی علوم پایه.
نقد و بررسی نقشهی جامع علمی کشور
در بررسی و نقد نقشهی جامع علمی کشور باید گفت که این سند در بین مصوبههای شورای عالی انقلاب فرهنگی از ابتدای تأسیس آن تاکنون، گامی مثبت و قابل ارج میباشد.
از نقاط مثبت این نقشه این است که حاکمیت جهان بینی توحیدی اسلام در تمامی ابعاد علم و فنآوری را مورد تأکید قرار داده و به علم هدایتگر و هدفمندی آخرتگرایانهی علم و تکنولوژی به عنوان یکی از ارزشهای بنیادین توجه نموده است.
از سوی دیگر ایجاد تحول بنیادین علمی بهخصوص در بازبینی و طراحی علوم انسانی در چارچوب جهانبینی اسلامی به عنوان یکی دیگر از ارزشهای مورد توجه شورای عالی انقلاب فرهنگی در این سند مورد توجه قرار گرفته است. از این روی میتوان گفت که در این قسمت تا حدودی از فضای غربی حاکم بر مفاهیم علم و تکنولوژی خارج شده و ابعاد نگاه اسلامی به علم و تکنولوژی مورد توجه قرار گرفته است.
از دیگر نکات مثبت در تدوین این سند این است که در آن از هم فکری جمع زیادی از اندیشمندان و صاحبنظران بهره گرفته شده و کار بهصورت جمعی به انجام رسیده است. همچنین در تدوین آن به اسناد بالادستی مانند سند چشمانداز بیست سالهی نظام توجه شده است. یکی دیگر از نکات مثبت نقشهی جامع علمی کشور توجه آن به ارتباط دانشگاه، صنعت و التفات به نیازهای جامعه و بومی بودن یا شدن علم میباشد.
همچنین در این سند سعی شده است از کلیگویی پرهیز شده و در هر بخش از نظام علم و فنآوری راهکارهای عملیاتی ارایه گردد. با این حال نقشهی جامع علمی کشور خالی از ایراد و اشکال نبوده و انتقادهای بسیاری به آن وارد است که در ادامه به آنها اشاره شده است:
1- اولین ایراد وارده به نقشهی جامع علمی کشور که انسجام و هماهنگی بخشهای مختلف آن با یکدیگر را تحت تأثیر قرار داده و آن را به شکلی مونتاژ شده درآورده است، فقدان یا مشخص نبودن مبانی نظری حاکم بر این سند میباشد.
مبانی نظری در حقیقت در حکم روحی است که باید کالبد نقشهی جامع علمی کشور در بخشها و حوزههای گوناگون در ارتباط با آن و در قالب یک مجموعه و سیستم منسجم تنظیم میشد. بهعبارت دیگر چیدمان بخشها و حوزههای مختلف علم و فنآوری کشور و تعیین اهداف و اولویتها همگی در ارتباط و همبستگی با مبانی نظری حاکم بر برنامه قابل طرح میباشند.
فقدان این مبانی نظری یا تدوین آن در کارگروههای موازی موجب شده است بخشهای مختلف نقشهی جامع علمی کشور ارتباط منسجم و ارگانیکی با یکدیگر نداشته باشند و از سوی دیگر ابهامهای متعددی بر نقشهی جامع علمی کشور سایه افکنده و برداشتهای مختلفی از اهداف و سیاستهای آن ارایه گردد. فقدان مبانی نظری آسیبهای مختلف و اشکالات فراوانی را بر نقشهی جامع علمی کشور وارد میکند که در ادامه به برخی از آنها پرداخته شده است.
2- یکیدیگر از انتقادهای وارد به نقشهی جامع علمی کشور، عدم تعریف مفاهیم مورد استفاده در آن و نامتعین بودن ابعاد آن است.
مفاهیمی مانند الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت، حاکمیت جهانبینی توحیدی اسلام بر علم و فنآوری بر مبنای آموزههای اسلامی، اسلامیسازی دانشگاهها، متحولسازی علوم انسانی، تمدن اسلامی و چندین مفهوم دیگر از جمله مفاهیمی هستند که تعریف مشخصی از آنها ارایه نشده است.
این مسأله از آن جایی اهمیت دارد که این مفاهیم در بین موافقان و مخالفان آن در جامعه و بهویژه در نظام دانشگاهی با برداشتهای مختلف و متعددی همراه است بهگونهای که میتوان گفت به تعداد افراد صاحبنظر در این زمینه تعریف وجود دارد.
نکتهی دیگری که بر اهمیت ارایهی تعاریف مشخص و معین از این مفاهیم میافزاید، این است که این مفاهیم دارای ارتباط و همبستگی وثیقی با یکدیگر هستند و برداشت و تعریفی که از یکی از آنها ارایه میشود بر تعریف مفاهیم دیگر تأثیر میگذارد.
به عنوان مثال تعریف «الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت» در گرو تعریفی است که از «تمدن اسلامی» به عنوان هدف پیشرفت جامعهی ایران اسلامی ارایه میشود و بر اساس آن هدف و الگوی توسعه، جایگاه نظام علم و فنآوری قابل طرح و شناسایی میباشد.
نامعین بودن تعریف تمدن اسلامی، ابعاد و شاخصههای آن به نامشخص بودن مدل و الگوی توسعه و پیشرفت اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی میانجامد و در نتیجه امکان تعریف جایگاه نظام علم و فنآوری جامعه و چشمانداز مطلوب و نیز طراحی مسیر و نقشهی آن را سلب میکند.
در مجموع عدم تعریف این مفاهیم در نقشهی جامع علمی کشور که از فقدان مبانی نظری آن ناشی میشود، باعث شده است تا اهداف، راهبردها و جهتگیری اقدامهای شورای عالی انقلاب فرهنگی در این سند با ابهام و عدم تعین همراه باشد. ابهامی که در ارتباط با برخی از ایرادها و اشکالهای دیگر باعث انحراف نقشهی جامع علمی کشور از اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی خواهد شد.
همچنین عدم ارایهی تعریف از واژههایی نظیر علم و فنآوری در زمینهی نظری نقشه این شائبه را به شدت قوت میبخشد که تدوین کنندگان این سند، علم و فنآوری را بدون در نظر گرفتن مبانی فرهنگی حاکم بر آن و فارغ از ارزشهای جامعه، فرهنگ و تمدن دارای خصوصیت جهان شمولی میپندارند.
در ظاهر امر اگرچه این مسأله با مشاهدهی برخی اصطلاحات و مفاهیمی چون حاکمیت جهانبینی توحیدی اسلام در تمامی ابعاد علم و فنآوری، هدفمندی آخرتگرایانهی علم و فنآوری و ... ادعایی نادرست و کذب به نظر میرسد اما مشاهدهی کلیت سند نقشهی جامع علمی کشور میتواند بر صحت چنین مسألهای دلالت نماید.
به عنوان مثال در ترسیم وضع مطلوب علم و فنآوری چه در بخش «چشم انداز علم و فنآوری جمهوری اسلامی ایران در افق 1404 هجری شمسی» و چه در بخش «اهداف کلان نظام علم و فنآوری کشور» ویژگی و خصوصیتی که متمایز کنندهی علم و فنآوری مورد نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی از علم و فنآوری مدرن باشد، مشاهده نمیشود.
در عوض روح کلی حاکم بر نقشهی علمی کشور نشان دهندهی آن است که در بهترین حالت تأثیر ارزشهای اجتماعی، فرهنگ و تمدن در نظام علم و فنآوری، تنها در محتوای علوم انسانی و اجتماعی پذیرفته شده است و ساحت علوم پایه، فنی، مهندسی و تکنولوژی برآمده از آن، از این امور پاک است.
از سوی دیگر غالب راهکارها و راهبردهایی که در نقشهی جامع علمی کشور ارایه شدهاند، ناظر به توسعه، گسترش و تولید تکنولوژیک هستند که غلبهی نگاه تکنیک زدهی طراحان آن را آشکار میسازد.
به عنوان مثال در «کمیتهای مطلوب اهم شاخصهای کلان علم و فنآوری کشور» میتوان به روشنی چنین مسألهای را مشاهده کرد؛ به گونهای که در شاخصهای مربوط به «اثر بخشی» تمام شاخصها ناظر بر تولیدهای تکنولوژیک علم هستند و هیچ رویکرد دیگری در آن مشاهده نمیشود. گویی تمام اثربخشی علم در تولید تکنولوژیک و بهرهمندی از آن در راستای همان ایدهای است که در تمدن مدرن از علم ارایه شده است.
این مسأله این تلقی را به شدت قوت میبخشد که شعارهای تمدن اسلامی، الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت، حاکمیت جهانبینی الهی بر همهی ابعاد علم و فنآوری و ... تنها الفاظیاند که بهصورت مونتاژگونه و وصلههایی نچسب در جای جای این سند آمدهاند و در عمل هیچ اثری از آنها مشاهده نمیشود.
در همین رابطه میتوان گفت در بهترین حالت تلقی طراحان نقشهی جامع علمی کشور از تمدن اسلامی، الفاظ و اصطلاحات وابسته به آن چیزی شبیه به وضعیت کنونی کشورهای صنعتی و توسعه یافته است. به نظر میرسد با اجرایی شدن این نقشه، حداکثر اثربخشی و کارآمدی آن این است که جامعهی ایران اسلامی را به یکی از شهروندان مطلوب دهکدهی جهانی مورد نظر کشورهای غربی و پارادیم مدرن تبدیل کند و نه به یک جامعهی برآمده از اندیشهی اسلامی و دارای فرهنگ و تمدن اسلامی و پیشتاز در علم و فنآوری هدایتگر و آخرتگرایانه در جهان که در صدد بسط و توسعهی عبودیت الله باشد.
بر این اساس آیا نقشهی جامع علمی کشور توان تربیت خلیفه الله را دارد؟ آیا نگرش منقطع و تفکیکی حاکم بر روح این سند اجازهی فرا رفتن آن از چارچوب الزامات علم و تکنولوژی مدرن را داده است؟ آیا علم و فنآوری مطرح در این سند تفاوتی با علم و تکنولوژی مدرن دارد؟ و آیا میتوان با علم و فنآوری غربی و با توسعهی منطبق با پارادایم مدرنیته، انسان مسلمان و خلیفه الله تربیت کرد؟
3- انتقاد دیگر به این سند در ارتباط با «نقشه بودن» آن قابل طرح است. هنگامی که سخن از نقشه بودن یک سند به میان میآید، تصور طی یک مسیر و طریق میرود که در آن از مبدأیی مشخص به سوی مقصدی معین بر اساس طرح و الگوی رفتاری معین رهسپار میشویم.
از حرف و حدیثهایی که دربارهی مقصد مورد نظر طراحان نقشه که بگذریم، تشریح وضع موجود نظام علمی جامعه، آسیبها و ایرادهای وارد بر آن و چرایی حرکت به سوی آن مقصد منظور و در پی آن چگونگی طی این راه، از الزامات نقشه است که باید به آن پرداخته میشد.
اهداف و ایدهآلهای مورد نظر طراحان نقشهی جامع علمی کشور و راهبردهایی که آنان برای رسیدن به آن اهداف لحاظ کردهاند نشان دهندهی آن است که یا آسیب شناسی مطلوبی از نظام علمی جامعه به دست داده نشده و یا این که کلاً از این امر غفلت شده است.
وضعیت امروز فرهنگ، اقتصاد و سیاست جامعه از کجا ناشی شده است؟ آسیبهای فرهنگی و ارزشی که به عنوان یک خطر بزرگ جامعهی علمی و سرمایهی انسانی جامعه را تهدید میکند از کجا ناشی میشود و چه راهکاری برای آن اندیشیده شده است؟
آیا رشد کمی قارچگونهی مدرکگرایی برآمده از توسعهی بیمنطق نظام آموزش عالی در نقشهی جامع علمی کشور دیده و برای درمان آن راهکاری لحاظ شده است؟ آیا نظام علمی جامعه به مثابه فروشگاهی است که هر چه تقاضا بیشتر بود، عرضهی مدرک در سطوح مختلف هم باید بیشتر باشد؟ آیا فکری، ایدهای، راهبردی برای تقاضای اشتغال سیل فارغالتحصیلان بیکار نظام آموزشی توسعه زده در این سند ارایه شده است؟
چرا باید در حالی که بیشترین حجم بیکاران دانشگاهی مربوط به فارغالتحصیلان رشتههای علوم انسانی و اجتماعی است، همچنان بالاترین میزان پذیرش دانشجو در دورهی کارشناسی و کارشناسی ارشد به این رشتهها اختصاص داده شود و در عین حال علوم انسانی را به دلیل فقدان کارآمدی و یا عامل تغییرات عقیدتی و ارزشی فارغالتحصلان آن به باد انتقاد بگیریم؟!
تعیین موقف فعلی کشور ما به لحاظ جایگاه علمی و تعیین نوع و میزان رشتههای علمی مورد نیاز کشور، ساماندهی جهتگیری حاکم بر رشتههای علمی کشور و سر و سامان دادن به پژوهشها برای راه اندازی جنبش نرمافزاری و تولید علم است.
طبیعی است که در چنین فضایی بایست دیدگاه برگزیدهی ما دربارهی علم و طبقهبندی علوم و میزان نیاز به علوم گوناگون ـ نه فقط براساس نیازهایی که جامعهی جهانی به ما تحمیل میکند، بلکه بر اساس ارزشگذاریهایی که دین اسلام و آرمانهای انقلاب اسلامی اقتضا میکند ـ تبیین شود و سپس براساس این امور، انواع علوم مورد نیاز کشور در یک دورهی زمانی معین و میزان نیاز به هر یک مشخص گردد و ساز و کاری مشخص شود که این ارزشگذاری، مرجع تصمیمگیری نظام آموزش عالی برای بازگشایی یا حذف یا اصلاح برخی از رشتههای دانشگاهی و افتتاح یا تعطیل کردن مؤسسههای پژوهشی و افزایش یا کاهش جذب استاد و دانشجو و پژوهشگر باشد؛ و اینها اموری است که اثری از آنها در نقشهی فعلی یافت نمیشود.
4- از دیگر اشکالهای وارد بر سند نقشهی جامع علمی کشور، عدم التفات به جایگاه هر یک از علوم و توجه به اولویتهای آن است.
همان گونه که پیش از این بدان اشاره شد، سیطره و هژمونی نگرش و نگاه فنی و مهندسی بر نقشهی جامع علمی کشور باعث شده است تا بدون توجه به مبانی و اهداف مورد اشاره در این سند، ابعاد فنی و تکنولوژیک سیطرهی تامی بر نقشهی علمی کشور و شاخصهای آن داشته باشد و در پی آن علوم پایه به عنوان بستر و مبانی شکلگیری علوم فنی و مهندسی مورد توجه باشند و در ادامهی آن دو، علوم و معارف اسلامی و انسانی و در نهایت نیز هنر به عنوان وصلههایی نچسب و ناجور به متن سند الصاق شده باشند؛ به گونهای که اثر و کارکرد ملموس و قابل اندازهگیری از این علوم در جهتدهی به جامعه یا اثربخشی آن در یکی از ابعاد جامعه در این سند به چشم نمیآید!
اگر هدف نیل به تمدن اسلامی باشد جایگاه و شأن علوم و معارف اسلامی به عنوان عنصر اصلی تعریف و تعیین مقصد و شاخصها و پارامترهای آن از یک سو و تعریف مبانی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن باید در میان علوم از اولویت اصلی برخوردار باشد.
در پی آن علوم اجتماعی بومی و برآمده از مبانی فلسفی اسلامی و ناظر به نظام نیازمندیهای انسان مسلمان و جامعهی اسلامی، به عنوان فراهم آورندهی نرمافزارهای اجتماعی جامعه در جهت حرکت به سوی آن اهداف در جایگاه بعدی قرار میگیرند و در پی آن علوم فنی و مهندسی به عنوان ابزارهای ناظر به کالبد مادی فرهنگ و تمدن جای خواهند گرفت.
لازم به ذکر است تعریف جایگاه و وظایف هر یک از این علوم توسط علوم اولی صورت میگیرد. به عنوان مثال جایگاه علوم فنی و مهندسی بر اساس تعریفی است که دین اسلام، علوم و معارف اسلامی از انسان ارایه داده و نظام نیازمندیهایی که بر این تعریف مترتب میشود و طرح و نقشهای است که علوم اجتماعی و انسانی برای برآوردن این نظام نیازمندیها و نیل به آن هدف در میاندازد.
اما آیا چنین چیزی در نقشهی جامع علمی کشور لحاظ شده است؟ جایگاه معارف اسلامی و علوم انسانی در نقشهی جامع علمی کشور چیست؟ و چه ضرورتی برای توجه به آنها لحاظ شده است در حالی که هدف اصلی طرح این نقشه نیل به جامعهای صنعتی به مثابه آن چه در کشورهای توسعه یافتهی غربی مشاهده میشود، میباشد؟ به عبارت دیگر هنگامی که هدف توسعه یافتگی و مقصد جامعهی صنعتی غربی است چه شأن و جایگاهی میتوان برای معارف اسلامی و علوم انسانی با رویکرد دینی متصور شد؟
بنابراین میتوان گفت که متأسفانه نقشهی جامع علمی کشور به علت فقدان مبانی نظری مناسب برآمده از اندیشهی دینی و اهداف و آرمانهای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی از یک سو؛ و سیطره و هژمونی گفتمان مدرن بر فکر و ذهن تدوین کنندگان و طراحان آن از سوی دیگر به موجودی غیر موزون و ناقصالخلقه شبیه شده است که از یک سو اهداف اسلام و انقلاب را شعار میدهد، از سوی دیگر مقصد را در توسعه یافتگی به سبک غرب مدرن میجوید و در رؤیای آرمان شهر مدرنیته است و در عین حال وصلهای ناجور به نام علوم انسانی اسلامی و معارف اسلامی را پی میجوید!
در حقیقت ویژگی عمدهی حاکم بر ذهن طراحان نقشهی جامع علمی کشور نگرش مدرنیزاسیون تفکیکی است که اول، علم تجربی و فنآوری غرب مدرن را از فرهنگ و ارزشهای اجتماعی جدا تلقی کرده و دوم، این علم و فنآوری را از مؤلفههای اجتناب ناپذیر و ضروری فرهنگ و تمدن اسلامی میدانند و از این روی است که باید برای کسب آن نهایت تلاش و همت جامعه را مصرف داشت.
این علم همان است که کسب آن فریضهای است که بر هر مرد و زن مسلمان تکلیف شده است. علم، علم است و شرقی و غربی، اسلامی، سکولار و ... ندارد. به نظر میرسد همین مسأله یکی از عوامل اصلی اهمیت بیش از اندازه به علوم فنی و مهندسی و بیتوجهی به نقش و جایگاه اهمیت علوم انسانی و اجتماعی را فراهم میآورد؛ زیرا گمان بر این است که بدون نیاز به علوم انسانی و اجتماعی میتوان با به کارگیری علوم فنی و مهندسی تمدن مطلوب را بنا نمود.
5- یکی دیگر از نکات قابل انتقاد در سند نقشهی جامع علمی کشور که در اسناد دیگری از این دست نیز قابل مشاهده است، نگاه گذشته گرا به مفهوم «تمدن اسلامی» است. در حالی که بر اساس آن چه تا بدین جا گفته شد میتوان مدعی شد که جهتگیری نقشهی جامع علمی کشور در راستای تمدن اسلامی نیست اما توجه به این نکته میتواند آشکار کنندهی نگاه طراحان این سند باشد؛ و آن اینکه اگر چه تمدن گذشتهی مسلمین در عصر شکوفاییاش میتواند به عنوان یکی از مفاخر و نشانههای رشد علم و فنآوری در اندیشه و فرهنگ اسلامی باشد در عین حال باید توجه داشت که فرهنگ و تمدن گذشتهی مسلمین نمیتواند الگوی ایدهآل طرح تمدن اسلامی بر اساس اندیشهی شیعی باشد.
آیا فرهنگ و تمدن تنها در کالبد مادی و مظاهر معماری و هنر نیز از دست آوردهای مادی در تکنولوژی و فنآوری قابل تشخیص است که تمدن گذشته را به عنوان الگوی ایدهآل تمدن اسلامی طرح میکنیم؟ شاخصههای اندیشه و فرهنگ دینی در تمدن گذشته در چه درجهای از شکوفایی قرار داشته که آن را به عنوان الگو در نظر میگیریم؟ تمدنی که تحت سیطرهی خلفای جور و در ذیل فقه عامه و در خروج از ولایت الهی و ائمهی اطهار شکل گرفته، چگونه میتواند الگوی ایدهآل تمدن شیعی باشد؟ به نظر محقق حتی تمدنهای شکل گرفته با داعیهی شیعهگرایی نیز نمیتواند الگوی تمدن اسلامی در چشمانداز نظام جمهوری اسلامی باشد، چرا که بسیاری از مؤلفههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ... اسلام در آنها محقق نشده است.
فرهنگ و تمدن تنها در مظاهر مادی آن شناخته نمیشود و به ویژه در اندیشهی اسلامی نقشی که فرهنگ و تمدن در سوق دهی انسان در راستای عبودیت الهی و تربیت انسان خلیفه الله دارد، از اهمیت ویژهای برخوردار است و این امری است که از نگاه طراحان نقشهی جامع علمی کشور مغفول مانده است. در ایجاد این غفلت غلبهی نگاه فنی و مهندسی طراحان این سند بیتأثیر نبوده و در حقیقت همان نگاه فنی و مهندسی باعث میشود که تمدن مسلمین که در گذشته در تولید مظاهر مادی از جمله معماری و ابعادی از فنآوری و علوم پیشرو عصر خود بوده، فارغ از ابعاد سیاسی و اجتماعی حاکم بر آن به عنوان الگوی ایدهآل آیندهی انقلاب اسلامی مطرح شود.
شناخت ابعاد تمدن نوین اسلامی در ذیل اندیشهی شیعی مبتنی بر تعریف انسان خلیفهالله، متوقف بر طراحی و کشف ابعاد و شاخصههای آن در ابعاد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که با مشارکت فعال اندیشمندان حوزه و دانشگاه به انجام میرسد؛ امری که تا به امروز و با گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی با غفلت حوزه و دانشگاه مواجه بوده و طرح ملموسی برای آن ارایه نشده؛ و هرگاه در هر جا سخن از تمدن اسلامی به میان آمده به گذشتهی تمدن مسلمین ارجاع شده است.
6- یکی دیگر از ایرادهای وارد بر نقشهی جامع علمی کشور، بیتوجهی یا کمتوجهی به نقش حوزههای علمیه در نظام علمی جامعه است. اگر هدف رسیدن به تمدن اسلامی باشد و برای نیل به آن تحول علوم انسانی و اجتماعی از اهمیت برخوردار باشد آن گاه نقش حوزههای علمیه و معارف اسلامی برآمده از آن، چه در تعریف شاخصها و ابعاد تمدن اسلامی و چه در تدوین راهبردها و مسیرهای نیل به این تمدن از ضروریات اجتناب ناپذیر خواهند بود.
در ایجاد این بیتوجهی عواملی چند تأثیرگذارند، از جمله اینکه نگرش تفکیکی طراحان نقشه، در کنار غرب زدگی پنهان و سکولاریسم مخفی حاکم بر اندیشهی آنان که باعث شده تمدن ایدهآل اسلامی را با نگاهی گذشتهگرا تنها در ابعاد مادی آن مشاهده کنند و در عین حال تمدن غرب را در ابعاد مادیاش به عنوان مظهر نوین تمدن اسلامی و ادامهی راه تمدن گذشتهی مسلمانان بدانند، باعث شده است تا حوزههای علمیه به عنوان ابزارهای اصلی نیل به تمدن اسلامی در معنای صحیح آن مورد غفلت واقع شوند و همین آفت بر علوم و معارف اسلامی و علوم اجتماعی و انسانی اسلامی عارض گردد و آنها را به ابزارها و کالاهایی تزیینی تبدیل کند و تنها در لفظ به آنها اشاره شود و ضرورتی برای آن قابل مشاهده نباشد.
7- از دیگر ایرادهای وارد به نقشهی جامع علمی کشور، توجه نکردن به زمینهها و ساختارهای تولید علم است. فرض کنیم تمام نقدهای گذشته ناصحیح و ناشی از سوء برداشت محقق باشد و با حسن ظن این گونه تصور کنیم که نقشهی جامع علمی کشور در راستای تحقق اهداف و آرمانهای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی و برپایی تمدن نوین اسلامی قرار داشته و تحول مبنایی علوم انسانی و اجتماعی را به درستی هدفگیری نموده و جایگاه علوم مختلف را به درستی تعریف نموده باشد و ...؛ اما آیا با دانشگاهی که به صورت بیمارگونه از تمدن غرب به عاریه گرفته شده و به گونهای بیمارگونه نیز رشد و توسعه یافته و در بسیاری از موارد یا بهتر بگوییم اکثر موارد بیتوجه به نیازها و دغدغههای اجتماعی مسیر خود را در پیش گرفته و حوزههای علمیهای که در اثر الزامات تاریخی و ساختاری خود هنوز انقلاب و اقتضائات آن را درک نکردهاند و در تحیّر به سر میبرند و خود را پاسخگوی نیازهای اجتماعی برآمده از توسعهی حضور اجتماعی دین نمیدانند و یا این که هنوز نتوانستهاند پاسخی درخور به این مسایل بدهند، میتوان به آن اهداف جامهی عمل پوشاند؟
شورای عالی انقلاب فرهنگی و طراحان نقشهی جامع علمی کشور بدون توجه به ساختارهای ناقص و نامتناسب با شرایط امروز نظام جمهوری اسلامی - اعم از این که دانشگاه باشد یا حوزههای علمیه – میخواهد بدون ایجاد تحولی ساختاری به آن اهداف برسد در حالی که دغدغهی هیچ یک از این دو نهاد به صورت عینی و ملموس حرکت در این راستا نیست و راهبردهایی که اتخاذ نمودهاند هیچ گاه به این هدف واصل نخواهد شد.
به عنوان مثال تحول در علوم انسانی و تولید علوم انسانی برمبنای اندیشهی اسلامی و جهان بینی الهی فرآیندی نیست که در یک شب و به یک باره عدهای را بر آن بگماریم و گمان کنیم میتوان با تغییر سرفصل دروس و حذف و اضافهی محتوای درسی به تحول در علوم انسانی رسید. تولید علم یک فرآیند مستمر و جمعی است که مستلزم تلاش و همت همهی جامعهی علمی است. هنگامی که این ساختار علمی بیمار باشد و در جهت دیگری ریلگذاری شده باشد، چگونه میتوان از آن انتظار چنین تحولی داشت، مگر با ایجاد یک تغییر ساختاری در آن متناسب با نیازها و دغدغههای جدید و حتی تشکیل نهادها و یا ساختارهای جدید.
بنابراین میتوان گفت با وضع موجود، نهادهای علمی جامعه اعم از حوزه و دانشگاه و سنخ روابط آنها با جامعه و رویکردهایی که در قبال آن اتخاذ میکنند، نمیتوان انتظاری جز وضع موجود داشت. تغییر این وضع مستلزم تحولات ساختاری عمیق و ایجاد شکل جدیدی از روابط میان جامعه و نهادهای علمی از یک سو؛ و تغییر ساختارهای علمی جامعه مبتنی بر نیازمندیهای اجتماعی و هدفگذاری جدید برای آن میباشد که البته اثری از ایجاد این تغییرات در نقشهی جامع علمی کشور و نیز سایرمصوبهها و تصمیمهای شورای عالی انقلاب فرهنگی به چشم نمیآید.
در مجموع میتوان گفت مجموعهی عوامل گفته شده باعث گردیده تا نوعی ناهماهنگی در این سند به چشم آید به گونهای که اهداف و ارزشهای این نقشه با راهبردها و اقدامهای آن ناهم خوان بوده و نیل به آن اهداف از راه این اقدامها و راهبردها در هالهای از ابهام قرار گیرد. متأسفانه سیطرهی نوعی غربزدگی پنهان بر طراحان نقشهی جامع علمی کشور در کنار هژمونی نگاه تکنوکرات بر آن و نیز رویکرد تفکیکی به جامعه و فرآوردههای آن و به تعبیری رویکرد نامتقارن تمدن غرب مدرن باعث شده است تا این سند در عمل در راستای اهداف نظام جمهور اسلامی و آرمانهای انقلاب اسلامی و برای نیل به تمدن اسلامی از مسیر الگوی ایرانی- اسلامی پیشرفت ارزیابی نگردد؛ بلکه میتوان آن را به گونهای در راستای همان ریل گذاریهای معطوف به توسعهی غربی برای نیل به اتوپیای مدرن به مثابه آن چیزی که به صورت محقق آن در غرب مدرن و صنعتی قابل مشاهده است، ارزیابی نمود.
جمعبندی نهایی نویسنده این است که شورای عالی انقلاب فرهنگی از بدو تأسیس تا به امروز، اقدامهایی را به انجام رسانده که برای تحقق اهداف آن ناکافی و ناکارآمد به نظر میرسد. افزون بر این در مواردی میتوان آشکارا مشاهده کرد کهتصمیمهای شورای عالی انقلاب فرهنگی به دلایلی که ذکر شد از مسیر آرمانها و اهداف انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران منحرف شده و غایت آن را میتوان در نیل به اتوپیای غرب مدرن جستوجو کرد. آری، آنگاه که تکنوکراتها بر مسند تصمیمگیری انقلاب تکیه زنند جز این نمیتوان انتظار داشت که آرمانهای انقلاب در آوردگاه عقلانیت مدرن به مسلخ بروند؟(*)
منبع:برهان
پی نوشت ها:
[1]- متن نقشهی جامع علمی کشور، ص 3
[2]- همان، صص 2-1
[3]- همان، ص
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.