«ماهعسل» و روایت کسانی که ندای درونشان را شنیدند
خبرگزاری تسنیم: داستانهای دیشبِ برنامه «ماه عسل» نه گریه داشت و نه آه و افسوس که برخیها این برنامه را متهم به غمگین کردنِ جامعه کنند.
خبرگزاری تسنیم: یاسر یگانه؛
چهارمین قسمت از برنامه ماه عسل در چهارمین روز از ماه مبارک رمضان شب گذشته با اجرای احسان علیخانی بر روی آنتن رفت.
داستانهای دیشبِ برنامه «ماه عسل» نه گریه داشت و نه آه و افسوس که برخیها این برنامه را متهم به غمگین کردنِ جامعه کنند. برخی در اظهارنظرهایی عجولانه نسبت به 3 قسمتِ نخستِ برنامه ماه عسل، این برنامه را نوعی خیانت به جامعه میدانند. باید از این افراد پرسید که روایت واقعیتهای جامعه کجایش خیانت است؟
شب گذشته هم مانند قسمتهای پیشین داستانهایی روایت شد که میشود از هر کدامشان درسی گرفت و برای راه آینده به کار بست. ماه عسل در این قسمت به روایت سه قصه پرداخت. قصه کسانی که فراتر از وظایف عادیشان عمل کرده و به ندای وجدان درونشان بیش از هر چیزی گوش میدهند. سوژههای برنامه دیشب هر کدامشان میتوانند الگویی برای ما باشند تا گاهی، فقط گاهی به ندای درونمای بیش از آنچه موظف به انجامش هستیم گوش دهیم.
مهمان بخش اول آقای دکتر حزینی متخصص سرطان است که حدود 30 سال در ایتالیا زندگی کرده و یکی از آرزوهایش بازگشت به ایران بوده است. دکتر حزینی پس از 30 سال به ایران بازگشته است و به استان های مختلف و دورافتاده میرود تا با کمک خیرین بیماران سرطانی نیازمند از لحاظ روحی و مالی را حمایت کند.
او خود را از پول بینیاز میداند و درباره انگیزه کارش میگوید: من چندین سال کار کردهام و برای صد سال آیندهام پول دارم و مسائل مالی دیگر برای من چندان جذاب نیست. می خواهم به مرحله دیگری از زندگیام یعنی درجه انسانیت توجه کنم. میخوام بدانم به چه دلیل به دنیا آمدهایم و چه کار باید کنیم.
دکتر حزینی ادامه میدهد: سرطان یک پیام از سوی خداست، تلخ است اما ما تلخیهای دیگری نیز در دنیا داریم، وقتی شخصی دچار بیماری سرطان میشود از دید او زندگی برایش تمام است در صورتی که باید نگرش خود را تغییر دهد. سرطان تنها با شیمی درمانی درمان نمیشود بلکه عشق، ایمان و عاطفه نسبت به بیمار و خانواده تاثیر زیادی بر روند درمان دارد.
آقای دکتر بهترین لحظات زندگی خود را هنگامی میداند که لبخندی را بر روی لبهای یک بیمار سرطانی میآورد.
در ادامه برنامه علیخانی از دکتر حزینی میخواهد که در استودیو بماند و داستانِ شخصیتهای بعدیِ برنامه را بشنود.
میهمانان بخش دوم، دو خانم هستند که شغل یکی از آنها معلمی و دیگری راننده تاکسی است.
خانم مطهرنیا معلمی از روستای بیجار استان کردستان است که علاوه بر شغل معلمی 54 دانش آموز بیمار را هم با کمک خیران تحت پوشش دارد.
این خانم معلم فداکار دانش آموزان بیمار را شناسایی و فرآیند درمان بیماری آنان را پیگیری میکند حتی برای درمان دانش آموزان به تهران نیز میآید. هنگامی که دانش آموزان به دلیل بیماری از درس عقب می مانند به منزل آنان می رود و درس های عقب افتاده را به دانش آموزان می دهد.
مطهرنیا 24 کتاب تالیف کرده و پیشنهاد تدریس در دانشگاهها را هم داشته است اما پیشنهاداتش را رد کرده است و در روستا ماند تا پیگیر کار دانش آموزانش باشد.
این معلم میگوید: دانش آموزان را همانند بچه های خود میدانم این حرف ساده است اما در عمل باید ثابت کرد. با اینکه خودم دارای دو فرزند هستم و مشکلاتی دارم اما نیمه پر لیوان را میبینم و از دیدگاه من دنیا خیلی کوچک است. خدا خیلی بزرگ است ما بازیگرانی هستیم که در دنیا باید انتخاب شویم و تنها رضای خدا را میخواهم.
در کنار خانم مطهرنیا، دو دانش آموز نیز حضور دارند که دچار بیماری کلیه هستند و این خانم معلم روند درمان آنان را دنبال میکند.
اما مهمان بعدی خانمی است که کارش رانندگی تاکسی است. او 4 فرزند دارد و در فرودگاه بین المللی کار میکند. این خانم که شغلش راننده تاکسی است هنگامی که از فرودگاه، مسافر سوار میکند و به مقصد میرساند طبق قوانین آژانس فرودگاه حق ندارد مسافرانی را سوار کند اما در راه متوجه میشود آقایی هراسان است و دنبال ماشین برای رساندن همسرش به بیمارستان میگردد.
وی در این باره میگوید: وقتی از ماشین پیاده شدم متوجه شدم همسر این آقا باردار است و هنوز آمبولانس نرسیده است با وجود اینکه خلاف مقررات آژانس عمل میکردم اما این خانم و آقا را سوار تاکسی کردم و به بیمارستان دولتی بردم. جالب این که بیمارستانی خصوصی در نزدیکی ما بود اما آنها به این بیمارستان مراجعه کرده و به دلیل نداشتن پول در بیمارستان پذیرفته نشده بودند.
این راننده تاکسی میگوید: من آمادگی داشتم با تجاربی که دارم فرزند این خانم را به دنیا بیاورم اما به بیمارستانی دولتی رسیدیم و من تمام کارهای درمانی این خانم را پیگیری کردم تا فرزندش را به دنیا بیاورد و به دلیل اینکه خودم مادر هستم دلم نمیآمد آنان را تنها بگذارم.
در پایان قسمت چهارمِ «ماه عسل» احسان علیخانی خطاب به بینندگان میگوید: همیشه میگوییم تعدادی آدم هستند که کارشان را درست انجام نمیدهند در حالی که ما هم کار خود را درست انجام نمیدهیم. اگر کار خودمان را درست انجام دهیم همین کافی است.
درست است که «ماه عسل» در روز نخست خود میزبان فردی بود که بازگویی قصه زندگیاش فضای انتقادی را علیه این برنامه به وجود آورد اما باید دید این برنامه پرمخاطب در شبهای آینده چگونه عمل میکند و آیا میتواند به قوت سالهای پیش به کار خود ادامه دهد؟
انتهای پیام/