راننده زن اتوبوسرانی مشهد از خواسته‌ها و سختی‌هایش می‌گوید

راننده زن اتوبوسرانی مشهد از خواسته‌ها و سختی‌هایش می‌گوید

خبرگزاری تسنیم: اینجا پایانه الهیه مشهد است؛ یک راننده زن اتوبوسرانی مشهد از مشقت‌های کاری خود و سنگ اندازی‌های مقابلش می‌گوید، از این می‌گوید که دوست دارد باز هم به خط ۳۸.۱ بازگردد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهد مقدس، عشق به رانندگی در صدایش و حرکات دستش موج می‌زند، صبح خود را با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز و شب خود را با «الحمدلله» به پایان می‌رساند. عشق به دخترش خاطره است که لبخند را بر روی لبش می‌آورد و لحظه‌ای او را از دغدغه‌های کاری دور می‌کند.

اینجا پایانه الهیه مشهد است؛ یک راننده زن اتوبوسرانی مشهد از مشقت‌های کاری خود و سنگ‌اندازی‌های مقابلش می‌گوید، از این می‌گوید که دوست دارد باز هم به خط 38.1 بازگردد و با تعویض اتوبوس، دیگر خود را هر روزه در تعمیرگاه نبیند.

واژه "خانم‌ها، آقایان کارت خود را بزنید" حقی بر گردنش است که در طول مسیر بار‌ها می‌گوید و در جواب خسته نباشید مسافران، «زنده باشیدی» همراه با تبسم به آن‌ها هدیه می‌کند.

معصومه پیش‌خدمت خود را این گونه معرفی می‌کند: معصومه پیش خدمت هستم، 57 سال سن دارم و مدرک تحصیلی‌ام دیپلم انسانی است، از سال 70 گواهینامه خود را گرفتم و در سال 72 رانندگی را شروع کردم.

وی از علت و انگیزه خود برای انتخاب این کار می‌گوید و البته اشاره می‌کند که 12 سال راننده ماشین‌های سنگین بوده است: من این کار را انتخاب کردم تا به خانواده خودم و جامعه ثابت کنم که می‌توانم و با توفیقی که خدا به بنده داد، دیپلمم را گرفتم و بعد از گرفتن دفترچه اتوبوس وارد جاده شدم. 12 سال راننده جاده بودم و جاده‌های بندر عباس، بجنورد، بیرجند و جنوب کشور را رفته‌ام؛ رانندگی در شهر و جاده سختی‌های مختص به خودش را دارد ولی اگر بر رانندگی تسلط داشته باشی لذت بخش می‌شود.

پیشخدمت از همسر و فرزندانش می‌گوید: همسر من 78 سال سن دارد و به علت کسالت و بیماری خانه‌نشین است، در ابتدای شروع به کارم حمایت خاصی نکرد، ولی در حال حاضر که به موفقیت رسیده‌ام کارم را قبول دارد و از من حمایت می‌کند. 9 بچه دارم که 5 تای آنها دختر‌ و 4 پسر هستند که توانسته‌اند مدارج تحصیلی کارشناسی و کارشناسی ارشد را طی کنند.

وقتی از وی می‌پرسم شرایط سخت کار و فرزندان برای شما مشکلی را به وجود نمی‌آورد؟ عنوان می‌کند: با وجود آن که هم کار می‌کردم و هم مادر بودم، نمی‌گذاشتم به فرزندانم سخت بگذرد؛ حالا که همه آن‌ها ازدواج کرده‌اند من و همسرم در خانه تنها مانده‌ایم. 10 سال مربی آموزش رانندگی بودم و 10 سال هم در آرایشگاه زنانه کار می‌کردم ولی چون دست زیاد شده بود و مراکز آموزش رانندگی و آرایشگاه‌ها مثل قارچ سبز شده بودند، «رانندگی اتوبوس» را انتخاب کردم.

پیشخدمت در پاسخ به این سئوال که برای اینکه مجوز رانندگی اتوبوس را دریافت کنید چه سختی‌هایی را متحمل شدید؟ از گلایه‌هایش می‌گوید: برای انجام هر کاری جلوی پایم سنگ می‌انداختند؛ تمام مراحل گرفتن مجوز برایم سخت بود ولی چون می‌خواستم که به هدف برسم زحمات را به جان می‌خریدم تا به نتیجه رسیدم. اما امروز باید بگویم ممکن است من این کار را 5 سال و یا 10 سال آینده کنار بگذارم چون توانایی‌اش را دیگر ندارم، بریده‌ام.

وی از مهمترین خواسته‌هایش از شرکتی که در آن کار می‌کند می‌گوید: روی سخن من با مسئولان شرکت اتوبوسرانی این است که من یک زن هستم، یک ماشین تمیز به من بدهید که هر روز به خاطر فرسودگی آن مجبور نباشم ماشین را به تعمیرگاه ببرم.من یک زن هستم، یک خط سبک به من بدهید نه خط 14.1 که سنگین است. آنها پاسخگو نیستند و من را به طور مداوم برای پیگیری این امر از شرکت به سازمان اتوبوسرانی ارجاع می‌دهند.

وی از تجربه‌اش از کار کردن در خطوط مختلف اتوبوسرانی مشهد می‌گوید: بعد از اینکه از خط 38.1 بیرون آمدم تقریبا همه خط‌ها را از جمله 18، 17، 17.1 و 18.1 مسیر سه و مسیر چهار را چک کردم. از خط 14.1 نسبت به دیگر مسیر‌ها خوشم می‌آید چون مسافر‌های خوبی دارد و اذیتم نمی‌کنند.

همین که ما دوش‌به‌دوش آقایان کار می‌کنیم و از آن‌ها کم نمی‌آوریم خاطره است. اوایلی که در مسیر 38.1 کار می‌کردم در یک روز برفی در حال رانندگی در این مسیر بودم، لاستیک‌ها به دلیل لغزندگی سطح معبر در مسیر دیگری حرکت می‌کردند؛ در خیابان عشرت آباد چرخ‌های ماشین در مسیر دیگری می‌چرخید و هر لحظه امکان چپ شدن ماشین وجود داشت.

در آن لحظه گفتم خدایا کمکم کن، تو که تا به حال آبروی من را نبرده‌ای، این بار هم جلوی مسافران آبروی من را بخر. خدا خواست و با یک دنده عقب توانستم ماشین را در مسیر اصلی به حرکت در آورم؛ هنگامی که به پایانه شهدا رسیدم، همه همکار‌ها در کناری ایستاده بودند و نمی‌توانستند حرکت کنند، رئیس خط به من گفت که چه طور آمدی؟ گفتم من نیامدم خدا من را هل داد که آمدم.

وقتی از وی می‌خواهم سختی‌های کارش را بگوید این گونه پاسخ می‌دهد: چای و صبحانه‌مان را پشت فرمان و در حال رانندگی می‌خوریم، برای ما آنقدر ارزش قائل نیستند که 10 تا 15 دقیقه برای استراحت راننده وقت بگذارند؛ من انتظار ندارم که چون خانم هستم در این مورد به من لطف کنند.

همه روز هفته به جز جمعه، از ساعت 3:30 دقیقه صبح حاضر می‌شویم که در ساعت 4:30 دقیقه سر خط سرویس حاضر باشیم و در ساعت 5:15 دقیقه ماشین‌ها باید روشن شود و از پارکینگ بیرون آوریم تا در ساعت 5:30 آماده سرویس دهی باشیم و کار خود را تا ساعت 13:30 تا 14 بنا به تعرفه ادامه می‌دهیم.

چهار سال در خط 38.1 کار کردم و در حال حاضر قریب به 6 ماه است که در خط جدیدی کار می‌کنم.

وقتی از وی علت جدایی از خط اتوبوس 38.1 را سوال می‌کنم گلایه‌هایش را باز می‌کند: چه خطایی مرتکب شدم که من را از خط 38.1 خارج کردید؛ این را می‌دانم که افرادی در خط میدان شهدا با من مشکل داشتند، اگرچه برای پیگیری این مسئله به سازمان اتوبوسرانی مراجعه کردم و در جواب گفتند انتخاب خط به ما مرتبط نمی‌شود و می‌توانی هرکجا که می‌خواهی کار کنی، تنها در اطراف حرم نمی‌توانی کار کنی.

بنده جز اینکه مسافر از من راضی بوده و توانسته بودم چندین لوح تشویقی در مورد عدم تصادف و بالا بودن تعداد کارت در شرکت دریافت کنم، مرتکب گناه دیگری نشده‌ام.

با تمام این سختی‌ها، پیشخدمت از عشق و علاقه اش به رانندگی می‌گوید: من عاشق رانندگی هستم و تمام سختی‌هایش را به جان می‌خرم، حتی اگر من را از این خط بردارند و در خط بدتری بگذارند به خاطر عشق به کارم قبول می‌کنم.

با وجود حمایت‌هایی که سازمان اتوبوسرانی و شرکت سیر توس رضوان انجام داد، سئوال من این است که چرا رانندگان اتوبوس‌های دولتی زمانی را برای استراحت و صبحانه دارند ولی ما این حق را نداریم؟

نمی‌گویم که خسته شدم ولی اگر این وضع ادامه پیدا کند بریده‌ام، از اینکه هر روز به تعمیرگاه بروم بریده‌ام، سازمان اتوبوسرانی به واسطه شرکت‌ها باید از ما حمایت کند و برای من که تنها خانم در این شرکت هستم ماشین خوب و خط سبک در اختیار بگذارند؛ اگرچه من عاشق کارم هستم و به همه این را ثابت کردم که هدف من کار است و توقع ماشین تازه تولید و خط عالی ندارم ولی نیاز به حس حمایت دارم. اگر حتی به من خط طرق و قرقی را بدهند گله‌ای ندارم و سختی‌هایش را به جان می‌خرم؛ اگرچه غصه می‌خورم ولی جا نمی‌زنم.

زمانی که در خط 38.1 کارمی‌کردم روزی 12 بار به امام رضا(ع) سلام می‌دادم ولی در حال حاضر در مسیر بازگشت و انتقال ماشین به پارکینگ نیم‌ساعت در محیط بیابانی حرکت می‌کنم، شرایط بازگشت به خانه خیلی سخت شده است؛ با اینکه با دو اتوبوس به منزل باز می‌گردم ساعت 16 به خانه می‌رسم.

پیشخدمت از این می‌گوید که درآمدش چندان کافی نیست: روزی را خداوند مقدر کرده ‌و هرچه پیش می‌آید خدا را شکر می‌کنم، خداوند هم می‌داند و هم می‌تواند. خواسته من از دولت این است که از خانم‌هایی که سرپرست خانوار هستند و در مشاغل سخت کار می‌کنند حمایت کند.

من سختی‌هایم را کشیده‌ام و به اندازه پول دارم ولی باید به افرادی مثل من کمک کنند که هم بتوانند ماشین بخرند و هم خانه داشته باشند و با کار کردنشان بتوانند قسط‌هایش را پرداخت کنند و تنها به یک نفر بدهکار باشند، نه اینکه تا آخر عمر به همه بدهکار باشند.

زمانی که در آموزشگاه رانندگی کار می‌کردم خودم را با 10 سال سابقه کار و حق بیمه 195 تومان در ماه بازنشسته کردم؛ اگرچه این مبلغ سالانه در حال افزایش است ولی کفاف هزینه‌های زندگی را نمی‌دهد.

وقتی از خانم پیشخدمت جدا می‌شوم تنها خواسته‌اش این است که صحبت‌هایش را کامل منعکس کنم تا بلکه مشکلاتش کمی کمتر شود.

گفت‌وگو و عکس از مریم غزلباش و ملیحه نیشابوریان

انتهای پیام/ آ

پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
خانه خودرو شمال
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
triboon