قدیمها وساطت و ریشسفیدی بود این روزها طلاق توافقی
خبرگزاری تسنیم: عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه رودهن معتقد است در گذشته طلاقها با کشمکش دو فامیل اتفاق میافتاد اما قوه قضاییه از این جنگ و درگیری خودش را خلاصکرده و خانوادهها به ظاهر آسودهتر شدند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، روزگار غریبی شده ... دیگر تنها ازدواج نیست که طبق رسوم و سنت انجام نمیشود. دیگرطلاقها نیز دور از دعوا و قشونکشی خانوادگی و متعهد شدن ریش سفیدان انجام میشود. دیگر به یک اتفاق آرام و ساده تبدیل شده آن هم از نوع توافقی!....
انگار نه انگار روزی همه زندگیشان را با هم قسمت کردهاند و چند سال از بهترین زمان عمرشان را زیر یک سقف سپری کردهاند. طلاق توافقی یکی از بحرانهایی است که در خانوادههای ایرانی رو به افزایش است. در حالی که در گذشته برای موضوع طلاق، حساسیت بالایی وجود داشت تا این حکم به راحتی صادر نشود اما امروز به سرعت میتوان به یک زندگی چندین ساله پایان داد.
بسیاری از کارشناسان و جامعهشناسان با توجه به افزایش آمار طلاق به خصوص توافقی معتقدند که این نوع طلاق به بنیان خانواده لطمه میزند و باید به زوجین فرصت بیشتری داد تا از اتفاقهای عجولانه جلوگیری شود. از این رو برای بررسی بیشتر این موضوع به سراغ دکتر بزرگنژاد عضو هیئت علمی دانشگاه رودهن دانشکده علوم اجتماعی رفته و با او به گفتوگو نشستیم ...
زمانی بود که وقتی صحبت از طلاق در خانوادهای به میا ن میآمد کسی رغبت نمیکرد که درباره آن صحبت کند. چرا که در سنت و آیین و رسوم ما مورد قبح قرار گرفته است اما امروز میشنویم که 80 درصد طلاقهایی که صورت گرفته به روش توافقی است. سوالی که به ذهن میرسد این است که با توجه به اینکه این نوع از طلاق در میان جوانان ما رو به افزایش است آیا میتواند یک تحول مثبت اجتماعی تلقی شود؟
اینکه آمارها نشان میدهد که 80 درصد طلاقها توافقی است بدین معنا نیست که حتماً توافقی در بین باشد و به نوعی میتوان گفت 80 درصد درخواست طلاقها از طرف زن است.
همچنین موضوع طلاق یک موضوعی است که وابسته به نکاح است. همچنان که نکاح در اسلام آمده طلاق هم هست و تا اینجا موضوع بدی نیست. گاهی اوقات پیش میآید که 2 نفر نمیتوانند در کنار همدیگر زندگی کنند اما در جامعه شهری به لحاظ آسیبشناسی ما روی آن بحث میکنیم ولی نمیتوانیم حق آزادی مردم را بگیریم و بگوییم طلاق بدهید یا ندهید. تنها به لحاظ آسیبشناسی میتوانیم آن را بررسی کنیم. در اسلام طلاق انواع مختلف دارد که یکی از انواع آن طلاق خلعی است. طلاقی است که زن کراهت از شوهر دارد و به این دلیل حاضر است بخشی از توافقات مالی که شوهر ابتدای ازدواج تعیین کرده را برگرداند و از همسرش جدا شود.
در حال حاضر به دلیل ناتوانی ما در اجرای بسیاری از قوانین، شرایطی پیش آمده که همه مایلند به صورت توافقی جد ا شوند اما قبلاً اگر هر یک از زوجین تقاضای طلاق میدادند آیین دادرسی به گونهای تنظیم شده بود که این فرصت فکر کردن را به زوجین میداد اما ناکافی بودن قضات حکم دهنده باعث شد مردم از این نحوه رسیدگی زده شوند.
یعنی شما معتقدید که آیین دادرسی و قوانین این مشکل را تشدید کرده؟
من شما را به قانون قبل ازانقلاب ارجاع میدهم. قانون ماده 5 صیانت از خانواده. در این قانون دادگاه در صورت تقاضای هر یک از طرفین مکلف است موضوع دعوا را به استثنای رسیدگی اصل نکاح و طلاق به یک تا سه داور ارجاع دهد. همچنین دادگاه در صورتی که مقتضی بداند رأساً این دعوا را به داوری ارجاع خواهد داد. معنایش این است که پروسه طلاق را از طرف زوجین طولانیتر کنند تا این ناراحتی و فشار و استرس کمتر شود تا شاید طلاق صورت نگیرد.
ما بعد از انقلاب به اصطلاح این قانون را اصلاح کردیم و ماده واحده قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق مصوبه مجلس تشخیص مصلحت نظام را اجرایی کردیم. طبق این ماده زوجهایی که قصد جدایی از یکدیگر را دارند باید برای رسیدگی به اختلاف خود به دادگاه مدنی خاص مراجعه کرده و چنانچه اختلاف فیمابین از طریق دادگاه از دو طرف که برگزیده دادگاه است حل شد دادگاه با صدور گواهی عدم امکان سازش آنها را به دفاتر رسمی طلاق معرفی میکند. دقت کنید! به قانون قبل انقلاب که میگوید هر یک از طرفین و اسمی از زوجین به میان نمیآید اما در این قانون میگوید زوجین، دیگر اینکه داوری حق ندارد وارد اصل قضیه نکاح و طلاق شود. تنها میتواند حرفهایشان را گوش کند. در صورتی که الآن داوران ما درباره اصل نکاح و طلاق تصمیم میگیرند. در واقع و متأسفانه به آن توجهی نکردیم و اصل نکاح و طلاق را به داور سپردهایم. نتیجه این شد که یک خانمی به دلیل بدرفتاری همسر به دادگاه دادخواست میدهد و پس از گذشت 6 ماه یا یک سال وقتی میبیند که به حقش نمیرسد ناچار میشود توافق و سازش کند و با بخشیدن مهریه و حق و حقوقش دادگاه به سرعت حکم طلاق را صادر میکند و این میشود طلاق توافقی.
یکی از مباحثی که از سوی برخی زوجین مطرح میشود این است که به هر حال طلاق هم یک راه برای رهایی از مشکلات است.
بله! یکی از راههای ممکن است اما مضراتی را هم به همراه دارد. وقتی خانوادهای متلاشی میشود غیر از بچهها یک زن تنها و یک مرد تنها میماند. از آنجا که آنها همیشه نمیتوانند در اجتماع تنها بمانند موجب میشوند که خانوادههای دیگری هم متزلزل شوند. با یک ضریب هندسی چند سال دیگر ما با آسیبهای بسیار وحشتناک مواجهیم. ما نمیخواهیم از طلاق ممانعت کنیم، میخواهیم از طلاقهای شتابزده ممانعت کنیم. ما باید آئین دادرسی را طوری تنظیم کنیم که پروسه طلاق طولانیتر شود چون بسیاری از اینها به سازش ختم میشود. ضرر دیگرش اینکه ممکن است در این پروسه طولانی خشونتهایی هم صورت گیرد که البته به تشخیص رییس دادگاه برمیگردد که بتواند آنها را تشخیص دهد اما در حال حاضر با یک درخواست ساده که شاید ظرف مدت چند دقیقه و با مبلغی ناچیز آماده میشود طی مدت 20 روز طلاق صورت میگیرد اما وقتی زنی یا مردی پشیمان شد دیگر راه برگشتی نیست. به عقیده من به جای اینکه طلاق را سهل کنیم باید آیین دادرسی را درست کنیم.
آنچه که مشخص است تغییرات فرهنگی زیادی در خانوادهها نسبت به گذشته به وجود آمده. همچنین آمار طلاق در شهرهای بزرگ به مراتب بیشتر است. آیا میتوانیم طلاق توافقی را در کلانشهرها تحت تأثیر تحولات و اتفاقات فرهنگی بزرگتر بدانیم یا اینکه یک جبر ناگهانی برای زوجین است؟
طلاق یک وسیله است و اساساً ما باید به طلاق به عنوان یک موضوع مستقل نگاه کنیم. به هر حال اختلافات، مسائل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی موجب میشود شما از یک وسیله استفاده کنید. ما اگر بخواهیم نفع این وسیله را بررسی کنیم طبعاً اشتباه است. طلاق معلول عللی است. حتماً باید آن علل را بشناسیم. در اروپای قرون وسطی طلاق ممنوع بود زیرا آنها میخواستند معلول را از بین ببرند. اسلام میگوید علتش چیست؟ علتش را در خانواده باید جستوجو کرد. همانطور که میدانید خانواده یک واحد کوچکی از اجتماع است. اجتماع نیز مسائل فرهنگی و اقتصادی دارد که روی مسائل دیگر تأثیرمیگذارد. اینکه ما دائماً به مسئله طلاق بپردازیم که کدام نوعش خوب یا بد و اینکه چرا طلاق توافقی زیاد شده بد نیست. اینها همه پرداختن به معلول است و رفع معلول مشکلی را حل نمیکند. بنابراین این مسئله تنها حقوقی نیست و مسائل اقتصادی، روانی، جامعهشناسی و ممزوجی از همه اینهاست. یعنی همه این مسائل باید دست به دست هم دهند تا علت را پیدا کنند. وقتی با بازده کم اقتصادی آمار طلاق بالا میرود پس علتش اقتصادی است. وقتی با شهرنشینی این آمار بالا میرود باید اشکال را در شهرنشینیمان جستوجو کنیم.
آیا رسانههاو ماهواره و اینترنت و فضاهای مجازی که این روزها تعداد آن کم نیست میتواند در شکلگیری چنین پدیدهای مؤثر باشد؟
طبیعتاً وقتی انسانها با یک سری اطلاعات به معنای خوب و بد و هم گزینههای بیشتر روبهرو میشوند که ظرفیت پذیرش انتخاب درست را هم قبلاً تجربه نکردهاند اصلاً درست نیست. زیرا خانوادههای مختلف سرنوشتهای مختلف دارند و طبیعی است که مردم از رسانهها الگوبرداری میکنند. به طور مثال سریالی میسازند که شخصی 10 سال زندگی کرده و سپس جدا شده و زندگیاش نیز بهتر شده، پس من هم این کاررا انجام دهم اما اینکه شخصی میگوید من 10 سال زندگی کردم، اختلافاتی پیش آمد، توانستیم حل کنیم و پس از آن 10 یا 20 سال دیگر هم با هم زندگی کردیم؛ توانستهایم یک الگوی صحیح بدهیم.
اما همه سریالهای برون مرزی و داخلی حول محور اختلافات و جدایی میچرخند. اینکه مثلاً خانمی بلافاصله پس از جدایی وارد یک مرحله دیگری از زندگی میشود که نسبت به گذشته در شرایط بهتری قرار میگیرد و با کوتاهترین راه فضای زندگیاش را تغییرمیدهد. نظر شما در اینباره چیست؟
معمولاً کوتاهترین راه حتماً آسانترین راه نیز هست که آن هم جدایی است اما این به آن معنا نیست که درستترین راه است. در حال حاضر رسانهها در دو جهت در حال فعالیت هستند. اول اینکه به مردم میگویند کوتاهترین راه طلاق توافقی است که بهترین راه نیز است تا بتوانند خودشان را نجات دهند. دوم اینکه سرنوشتهایی را نشان میدهند که بعد از طلاق مثبت است. حال اینکه واقعیت این طور نیست زیرا بارها با زوجهایی روبهرو شدم که توافقی طلاق گرفتهاند ووقتی که مدت کوتاهی گذشت پشیمان شدند و معتقد بودند که اصلاً نفهمیدیم که چگونه از هم جدا شدیم.
ما باید ابتدا یک موضوع را برای مردم روشن کنیم و این است که به نقش رسانه به عنوان سرگرمی و آموزش به طور جداگانه نگاه کنند. مردم باید آگاهی پیدا کنند که آنچه که در فیلمها و سریالها میبینند واقعی نیستند و تنها برای سرگرمی ساخته میشوند زیرا اگر تهیه کننده سریالی زندگی زوجی را نشان دهد که بسیار خوب و خوش هستند دیگر کسی رغبت نمیکند که آن سریال را دنبال کند. سرمایهگذار یک سریال باید نشان دهد که زن و شوهر ناسازگارند، یکی فرار میکند و دیگری کتک میزند تا سرگرمی ایجاد کند. پس ابتدا فرهنگسازی کنیم که سرگرمی با آموزش فرق دارد.
بسیاری از جامعهشناسان معتقدند که نسل پیش رو با پارادکس فرهنگی بزرگی روبهرو هستند. در این پارادکس یا تضاد فرهنگی خانوادهها ریشه در سنت دارند و جوانان و کسانی که تازه ازدواج کردهاند دل به زندگی مدرن سپردهاند. آیا فکر میکنید خانوادهها هنوز هم میتوانند در جلوگیری از طلاق و توافقی شدن آن که به گونهای سهل انگاری در زندگی مشترک تبدیل شده مؤثر باشند؟
جوامع در حال گذار مانند جامعه ما دچار این مشکلات هستند و این تنها مشکل جامعه ما نیست. حتی در جوامع غربی هم وقتی از دوره قدیم به دوره جدید گذر میکردند این مشکلات را پشت سرگذاشتهاند. گذر به لحاظ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی تنشهایی را دارد که نمیتوان از آن غافل شد. سنتهای ما نیز الزاماً به این معنا نیست که همه درست است و ما هیچگاه روی سنتهای غلط پافشاری نمیکنیم . بحث ما این است که در نگاهمان بر جامعه مدرن هم میبینیم که خانواده یک نهاد محترم است. همان طور که میبینید یک سیاستمدار بزرگ در غرب اگر خانواده و فرزندانی داشته باشد محترمتر از سیاست مداری است که خانواده ندارد. در غرب مدرن خانواده دارای ارزش و احترام خاصی است. اگر به رؤسای جمهور کشورها نگاه کنید میبینید در زمان تبلیغات با فرزندان کوچکشان حضور پیدا میکنند که بگویند خانواده مستحکمی داریم و این نشان از ارزش بالای خانواده است. ما باید به فرزندانمان بیاموزیم حتی در دنیای مدرن خانواده دارای احترام است و روشنفکری، طلاق دادن و جداشدن از همسر نیست. نشانه روشنفکری و مدرنیته این است که از بخشی از خواستهها صرفنظر کرده و گذشت کنیم و خانوادهمان را حفظ کنیم.
در هیچ کشوری طلاق توافقی منع قانونی ندارد. شاید این موضوع برمیگردد به اینکه وقتی حرف از طلاق توافقی در قانونگذاری بود چنین اتفاقی بسیار نادر بود. آیا امروز با توجه به افزایش رو به رشد این مسئله میتوانیم قوانینی وضع کنیم که مانع سهلانگاری در رخداد طلاق توافقی باشیم؟
طلاق و طلاق توافقی اساساً مردود است و ما باید اول علت را جویا شویم. بسیاری از پروندههایی که قضات میتوانستند بین یک، دو و سه سال روی آن حکم دهند با سرعت انجام میشود. قوه قضاییه به عنوان کسی که میخواهد رفع دعوا کند طبیعتاً میخواهد کارش را سریعتر انجام دهد و وقتی نگاه میکند به نوع دادخواستی که طرفین دعوا توافق کردهاند چارهای به دادرسی ندارد زیرا مجری قانون است و طبق قانون اساسی مکلف به رفع دعواست. به لحاظ شرعی هم مشکلی وجود ندارد. تنها چیزی که میماند این است که درخواستهای طلاق به خاطر تصمیمات آنی است. همان طور که قبلاً اشاره کردم در آیین دادرسی قبل، به دلیل کند بودن دادرسی این انگیزه آنی ضعیف میشد. در گذشته طلاقها با دعوا و کشمکش دو فامیل و جنگ و درگیری اتفاق میافتاد اما قوه قضاییه از این جنگ و درگیری خودش را خلاصکرده و خانوادهها به ظاهر آسودهتر شدند. خلأ قانونی آن این است که شما یا باید پروسه طلاق را طولانی کنید که این طولانیتر کردن شاید انگیزههای طلاق را از بین ببرد و یا اینکه برای جلوگیری از اتلاف دادرسی و جنگ و دعوای زوجین و خانوادههایشان، به سازش و توافق دو انسان عاقل احترام بگذارید. طلاق توافقی معلول است. اگرما بتوانیم علتها را از بین ببریم خود به خود این معلول هم کم خواهد شد. اگر بخواهیم آیین دادرسی را هم تغییر دهیم و پروسه طلاق را طولانیتر کنیم ضررهای جسمی، اقتصادی، جانی و جناحی آن را چه کسی قبول میکند. بنابراین با وضع موجود باید آموزشهایمان را افزایش دهیم و به طلاق به عنوان یک معلول نگاه کنیم تا علتش را پیدا کرده و کم کنیم زیرا این حرارت و آتش معلول جرقه است که هیزمش در حال ریزش است پس ابتدا باید هیزم را کم کرده تا آتش را خاموش کنیم.
گفتوگو از سمیرا اکبریان
انتهای پیام/