پرده‌خوانی زیر نور موضعی؛ کدام نمایش‌ها آیینی سنتی است؟

پرده‌خوانی زیر نور موضعی؛ کدام نمایش‌ها آیینی سنتی است؟

پذیرفتن هر قالب نمایشی به صرف حضور در جشنواره آیینی و سنتی بسی دشوار است. اجراهای روزهای آینده همچنان ما را با این سوال درگیر خواهد کرد که کدام نمایش را می‌توان آیین سنتی برشمرد.

خبرگزاری تسنیم_ وحید شیخی‌یگانه

درحالی هفدهمین جشنواره نمایش‌های آیینی و سنتی کار خود را آغاز کرده که هنوز برای بسیاری از علاقه‌مندان فرم و محتوای این نمایش‌ها مبهم است.

اجراهای مختلف در این دوره تعاریف تازه‌ای از قالب‌های اجرایی پیش روی تماشاگران قرارداده است. اما پذیرفتن هر قالب نمایشی به صرف حضور در جشنواره آیینی و سنتی بسی دشوار است. اجراهای روزهای آینده همچنان ما را با این سوال درگیر خواهد کرد که کدام نمایش را می‌توان آیین سنتی برشمرد. در اینجا به اختصار نگاهی به سه نمایش اجرا شده در این جشنواره داریم.

1. «چله زری و عمو چله‌ جون»

نمایش «چله زری و عمه چله جون» به نویسندگی و کارگردانی جواد انصافی روز دوم جشنواره در تالار محراب روی صحنه رفت. جواد انصافی چهره نام‌آشنایی برای علاقه‌مندان به تئاتر و تلویزیون است. پخش نمایش اوستا و عبدلی در سال‌های گذشته در تلویزیون طرفداران زیادی را جذب کرده بود. سالن محراب نیز در این روز شاهد استقبال زیاد علاقه مندان بود.

نمایش «چله زری و عمو چله جون» به یکی از آیین‌های کهن ایران زمین می‌پردازد. در شب چله تودک‌هایی(کلوچه) درست می‌کردند و درون آن مهره‌ای می‌گذاشتند سپس آنها را میان مردم و خانواده خود پخش می‌کردند. مهره داخل توتک به هرکس که می‌رسید او جایزه‌ای دریافت می‌کرد. جواد انصافی این رسم قدیمی را به خالق کمدی شخصیت سیاه و پادشاه برده بود. کارگردان با استفاده از حرکات فرم شخصیت یاقوت و قائوت و همچنین با بهره بردن از لحن و حرکات شخصیت قدیمی عبدلی یک شخصیت شاد را خلق کرده بود.

اگر در این جشنواره به دنبال نمایش‌های سنتی و آیینی باشیم بی‌شک این نمایش ویژگی‌های لازم را داشت. گرچه نمایش همان فرم و ساختار کلیشه‌ای نمایش‌های آیین را دارد اما عوامل اجرایی نمایش با درک درست از قابلیت‌های این نوع نمایش توانستند که رضایت تماشاگران را جلب کنند. اما در واقع نمی‌توان انتظار داشت که اجرای چنین نمایش نامه‌ای همواره با اقبال مواجه شود. شاید جواد انصافی هم با درک این مطلب سعی داشته است که شعر و ترانه‌های استفاده شده در نمایشنامه را با توجه به تحولات جامعه و مضامین آشنا برای تماشاگران تغییراتی در آن ایجاد کند

2. «اوپرت نیرنگ اورنگ»

دیگر نمایشی که در روز دوم و در تالار سایه در مجموعه تئاتر شهر روی صحنه رفت نمایش «اوپرت نیرنگ اورنگ» به نویسندگی سیدهاشم خان‌شافع و کارگردانی ملیکا رضیئی بود. این نمایش گرچه سعی داشت فرمی آیینی سنتی داشته باشد اما مضمون و موضوع نمایش سنخیتی با آیین‌ها و سنت‌ها نداشت.

«اوپرت نیرنگ اورنگ» علی رغم جذابیت‌هایی که برای تماشاگر داشت فرم آیینی آن و استفاده از قالب نمایشی سیاه بازی اما داستان آن بیشتر برای فیلم‌های سوزناک و عاشقانه فیلم فارسی کاربرد داشت. داستان نمایش به قول و قرار حاج کریم و حاج صفر برمی‌گردد که در یک سفر مشترک قول و قرار عروسی فرزندان پسرشان با دخترهای یکدیگر را می‌گذارند. آنها هنگامی که از سفر برمی‌گردند متوجه می‌شوند که ایرج و هوشنگ پسرهایشان که با یکدیگر دوست هستند هر کدام عاشق دخترهای دیگری شده‌اند.

در پایان مشخص می‌شود که مهین زن دلخواه هوشنگ و اختر زن دلخواه ایرج هر کدام دخترهای گمشده حاج سفر و حاج کریم هستند. مسلماً اساس داستان این نمایش بر تصادف و رویدادهای خارق العاده و دور از ذهن شکل گرفته است. شاید اگر انتظار از نمایش های سنتی و آیین را به منزله تفریح و نشاط تماشاگر بگیریم این روایت داستانی را با اغماض بتوان پذیرفت.اما حرکت براین محور داستانی به هیچ نگاهی از سنت‌ها در آن دیده نمی‌شود مگر شکل روایی آن می‌تواند نمایش را از اهدا اصلی خود که توجه به سنت‌ها و آیین‌های نکو است بازدارد.

3. «حکایت گوژپشت روایتی از هزار و یک شب»

نمایش «حکایت گوژپشت روایتی از هزار و یک شب» در خانه نمایش به صحنه رفت این نمایش روایتی از هزار و یک شب است که اسدالله اسدی آن را نگاشته و شیوا رضایی کارگردانی کرده است. نمایش با بهره گرفتن از فرم نقالی و پرده خوانی روایت خود را از داستان هزار و یک شب ارائه می‌دهد.

می‌توان گفت این نمایش همان پرده خوانی بود که تنها تفاوت آن وجود یک زن به عنوان نقال بود. از سوی دیگر عدم تمرکز بازیگر زن به عنوان نقال و راوی ماجرا و اتفاقات فاحش در بیان، آسیب بسیاری به اجرا وارد کرد. گرچه کارگردان این نمایش تلاش داشت که با انتخاب زبان محلی لری شکل دیگری از نمایش و نقالی ارائه دهد اما عملاً در این کار ناکام مانده بود.

شکل نمایش نیز فاقد وحدت و استقلال از اصل ماجراهای هزار ویک شب بود بازیگر در پایان نمایش می‌گوید تا روزی دیگر و روایتی دیگر شما را به خدا می‌سپارم اینگونه بیان همانند شهرزاد قصه گو و نقال‌های کوچه و خیابان است. انگار که این روایتی است که در قهوه خانه محل جای واقعی اینگونه نقالی‌ها صورت می گیرد. شاید بهتر بود که این پرده خوانی در قهوه خانه و یا گوشه ای از بازار اجرا می‌شد. در واقع می توان این سوال را مطرح کرد که جای اینگونه نمایش‌ها کجاست پرده خوانی زیر نور موضعی باید اجرا گردد یا در تکیه‌ها، بازار، کوچه و خیابان؟

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
خانه خودرو شمال
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل