ملاعمر نمی‌خواست دیپلمات‌های ایرانی شهید شوند

ملاعمر نمی‌خواست دیپلمات‌های ایرانی شهید شوند

شهسواری، تهیه‌کننده فیلم «مزارشریف» می‌گوید: فیلم «مزارشریف» برای ما و آقای برزیده عهدی بود که باید ساخته می‌شد. وی همچنین معتقد است: خط مابین ایران و افغانستان فرضی است و واقعی نیست.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، 17 سال پیش، اتفاقی تلخ در تاریخ پرفراز و نشیب دپیلماسی در ایران رخ داد؛ دیپلمات‌های ایرانی حاضر در کنسولگری ایران در مزارشریف با هجوم یک گروه شبه‌نظامی افراطی به شهادت رسیدند. این اتفاق؛ خیلی زود تبدیل به جنجالی بزرگ در روابط سیاسی ایران شد و ایران تا یک‌قدمی جنگی بزرگ پیش رفت و تأثیر این اتفاق بر روابط ایران با کشورهای دیگر، همچنان در سیاست‌گذاری‌های کلان بین‌المللی ایران مشاهده می‌شود.

با گذشت 17 سال از رخ‌دادن این اتفاق، سرانجام در جشنواره فجر سال گذشته, طلسم ورود سینما و تلویزیون و رسانه‌های پرمخاطب ایرانی برای به تصویر کشیدن این اتفاق تلخ تاریخی، شکسته شد و فیلم «مزارشریف» با کیفیتی نسبتاً قابل‌قبول رونمایی شد. بازماندگان و مرتبطین این واقعه، احتمالاً یکی از خوش‌شانس‌ترین آدم‌های مرتبط با یک واقعه تاریخی در ایران بودند که انتظارشان برای ثبت و بازنمایی این واقعه به 17 سال ختم شد. عادت سینما و تلویزیون ایران برای سکوت و بی‌تفاوتی درباره اتفاقات مهم تاریخ بعد از انقلاب؛ سخن هزاران بار گفته‌شده‌ای است و «مزارشریف» از این نظر یک خرق عادت بزرگ است.

چندی پیش نشست نقد و بررسی فیلم سینمایی «مزارشریف» با حضور گوران همسر شهید فلاح، فرزند شهید حیدریان، فرزند شهید ناصری، عبدالحسن برزیده، کارگردان فیلم مزارشریف، الله‌مدد شاهسوند، دیپلمات سابق ایران و تنها بازمانده حادثه حمله به کنسولگری ایران در مزارشریف، منوچهر شهسواری، تهیه‌کننده فیلم مزارشریف، مشگین مهرگان، طراح صحنه و لباس، معتمدی طراح جلوه‌های بصری و محسن اسلام‌زاده، مستندساز برگزار شد.

پیش از این بخش اول میزگرد خبرگزاری تسنیم با عوامل فیلم «مزارشریف» و خانواده شهدای حادثه حمله به کنسولگری ایران در مزارشریف منتشر شده بود و اکنون بخش دوم این نشست را در ادامه می‌خوانید:

به آقای بروجردی و گروهش گفتم که شما در مورد ما اشتباه کردید که ما را دست «پاکستانی‌»ها سپردید

تسنیم: 17 سال است که این بحث‌ها ادامه دارد و ما همیشه در مورد آن بحث کرده‌ایم اما تا الان مقصر اصلی این ماجرا را نتوانستیم معرفی کنیم.

شاهسوند: بله درست است؛ اکنون زمان آن رسیده است که راحت‌تر حرف بزنیم. آنها در موضع قدرت بودند و شرایط هنوز در کشور ما به شکلی نشده است که سازمان و تشکیلاتی بیاید و اینگونه اتفاقات را تجزیه و تحلیل کرده تا مشخص شود مدیریت این اتفاق در دست چه کسی بوده و چه کسی اشتباه کرده است و هم با آن کسی که مقصر هست برخورد شود تا برای دیگران درس شود و اگر هم کسی در این بین خوب عمل کرده است، تشویق شود.

من زمانی که با لباس افغانی وارد مرز شدم - در حالی که 19 روز در راه بودم و نان و آب درستی نخورده بودم و شرایط روحی بسیار بدی داشتم که خدا چنین شرایطی را نصیب هیچکس نکند - با همان شرایط و با همان لباس افغانی به تهران و وزارت خارجه آمدم. حرف‌های من در آن زمان موجود است. همانجا به آقای بروجردی و گروهش که آنجا بودند گفتم که شما در مورد ما اشتباه کردید که ما را به دست پاکستانی‌ها سپردید.

طالبان بعد از حادثه مزارشریف آسیب دید و به انزوا رفت / دلایل مختلفی وجود دارد که این حمله کار پاکستانی‌ها بود

دلایل مختلفی برای این قضیه وجود دارد که این اتفاق کار پاکستانی‌ها بوده است. وقتی که آنها در مزارشریف به داخل سفارت هجوم آوردند؛ یکی از آنها در آن زمان خواست با پاکستان تماس بگیرد. دوم اینکه آنها گروهی بودند که آمدند ضربه‌ای زدند و فورا رفتند و معلوم بود که ماموریت خاصی دارند و فورا آنجا را ترک می‌کنند. بعد از اینها هم مسائل منطقه‌ای وجود دارد و پاکستانی‌ها با وجود آنکه از طالبان حمایت می‌کردند، می‌خواستند که طالبان همواره در دست آنها باشد و بتوانند آن را هدایت کنند و نمی‌خواستند که طالبان به جای دیگری پناه ببرد یا با کشورهای اطراف ارتباطی را ایجاد کند.

افرادی هم که با آن گروه به ما حمله کردند هم حال خاصی داشتند؛ مثلا من این را بارها گفته‌ام که یکی از آن افراد می‌گفت: «دو برادر من در زاهدان اعدام شده‌اند». این وضعیت مشخص می‌کند که آنهایی که به ما حمله کردند کینه‌ای خاص نسبت به ایرانی‌ها دارند. همان‌جا که این حرف‌ را زد شهید ناصری به من گفت: «اینها ما را نکشند خوب است!».

ما تشخیص دادیم که به سمت خطر می‌رویم اما هنوز باور نمی‌کردیم چون تصور ما این بود که اینکار به نفع آنها نیست و ما را حتما زندانی می‌کنند و بابت این قضیه باج می‌گیرند و عاقلانه‌ترین نوع کار این بود. طالبان واقعی هم می‌آمدند این کار انجام می‌دادند. ولی آنها ماموریت داشتند که بیایند و ضربه‌ای بزنند و بی‌منطق هم شروع کردند.

من با ابزاری که داشتم از مطالبی که می‌گویم مطمئن هستم / ملاعمر نمی‌خواست بچه‌های ایران را شهید شوند

تسنیم: شما چند بار اینچنین عباراتی را تکرار کردید که طالبان موضع ابتدایی داشت، یا پاکستان دخالت کرده یا گروه دیگری حمله کردند که طالبان واقعی نبودند یا موضع ملاعمر در برابر این ماجرا چیز دیگری بود. آن تصویری که از طالبان در رسانه‌های ما وجود دارد هیچ تطبیقی با این ماجرا ندارد.

شاهسوند: من به اندازه‌ای که کار کردم و ابزاری که داشتم، می‌دانم؛ شاید محدودیت داشتم که همه مطالب را من ندانم و شاید لازم هم نمی‌دانستم که بدانم. با آن ابزاری که در دست داشتم و کار می‌کردم، مطالبی که می‌گویم واقعی و صددرصد است.

این صحبتی که از ملاعمر کردیم با مسائل بعدی تطبیق می‌کند. بنظر من ملاعمر نمی‌خواست بچه‌های ایران را شهید کرده و این حالت را نمی‌خواست.

پاکستان از نزدیک شدن طالبان به ایران می‌ترسید و نمی‌خواستند افغانستان شرایط آرامی پیدا کند

تسنیم: سند شما چیست؟

شاهسوند: همان چیزی که من می‌گویم؛ چرا که به نفع آنها نبود و از این ناحیه آسیب دیدند؛ قرار بود طالبان در آلمان به رسمیت شناخته شود و با این جریان آسیب دیدند و به انزوا رفتند و در مراحل بعدی تصمیم دیگری در مورد طرح کلی آنها گرفته شد.

اما نکته اینجاست که پاکستان بسیار مایل به این اتفاق بود چرا که آنها نمی‌خواستند طالبان به سمت ایران کشیده شود و از این مسئله ترس داشتند و به دلیل معاهده مرزی که با افغانستان داشتند نمی‌خواستند که افغانستان هم شرایط آرامی پیدا کند یا به سمتی برود که طالبان از زیر سلطه آنها خارج شود.

در فاصله نیم ساعت یا 20 دقیقه بعد از آن اتفاق، افراد طالبان اصلی با ماشین ضدگلوله داخل سفارت آمدند و این صحنه شهادت را دیدند وقتی این اتفاق افتاد بالاخره آنها در این رابطه مسئولیت داشتند؛ جنگی در گرفته بود و بالاخره مسئولیت این کشته‌ها به گردن آنها می‌افتاد و این بود که اطراف و بالای سفارت را نگهبان گذاشتند و عوامل نگهبانی در حال قدم زدن بودند.

غروب همان روز بود که متوجه شدم در حال انتقال پیکر شهدا به مدرسه سلطانیه هستند. آن شب زمینه‌ای پیش آمد که رادیو دستم رسید و من رادیو ایران را گوش کردم و رادیو بی‌بی‌سی را گوش کردم که عبدالمنان نیازی، فرمانده طالبان در شمال افغانستان صحبت کرد و ایشان هم گفت که ما در داخل سفارت رفتیم و هیچکس نبوده است و احتمال دارد که دیپلمات‌های ایران همراه با اعضای حزب وحدت فرار کرده‌اند. این اتفاق حکایت از آن داشت که آنها در آن مقطع بدنبال سلب مسئولیت بودند و در این شرایط احساس کردند که بار به گردن آنها می‌افتد.

مزارشریف به دنبال مقابله با انقطاع تاریخی است

تسنیم:ما باز هم از شما سوال داریم، اما به سراغ آقای شاهسواری می‌رویم تا نظر ایشان را هم جویا شویم. آقای شاهسواری؛ سینمای مستند ما هم در این قضیه ورود کرده است اما وقتی حرف از حضور سینمای داستانی می‌شود مولفه‌های دیگری مانند تامین بودجه، سیر داستانی و ... خیلی جدی‌تر و در قالب‌هایی بسیار بزرگ‌تر مطرح می‌شود. اما بنظرم مهم‌ترین مسئله‌ای که مزارشریف به آن ورود کرده است آن است که سینمای ایران می‌تواند در عرصه تحولات منطقه هم حرفی برای گفتن داشته باشد و می‌تواند و باید بسیار جدی‌تر ورود کند و فراتر از فضای جغرافیایی حرف‌های خود را بگوید. به تعبیری باید ورود جدی‌تری به سینمای بین‌الملل داشته باشد. بالاخره ما قربانی‌ترور هستیم و زبان سینما می‌تواند حرف‌های ما را بیان کند.

شهسواری: اولا بسیار خوشحالم که بعد از مدت‌‌ها جناب سرهنگ شاهسوند را می‌بینم. شما هم همیشه ایشان را سرهنگ خطاب کنید و حداقل در شرایطی که قرار داریم حیثیت اجتماعی بعضی آدم‌ها به حیثیت حرفه‌ای شان گره می‌خورد و خوب است که با همان حیثیت با آنها سخن بگوییم - نه به معنای ترجیحی و فخری - چرا که ایشان سال‌های سال با همین عنوان زحمات بسیاری را کشیده است و چه خوب است که با همین عناوین با هم حرف بزنیم.

هیچ چیزی برای من خوشحال کننده‌تر از این نیست که فیلمی مانند مزارشریف باعث شود که من در تسنیم باشم و تسنیم هم در دفتر من باشد و من پیش دوستانم نشسته باشم و از موقعیت تاریخی‌ای صحبت کنیم که شاید حتی برخی از دوستانی که در جلسه هستند سن‌شان هم به آن نرسد و این خیلی خوب است.

ما با تاریخ نمی‌توانیم کسی را محکوم یا تبرئه کنیم / آنچه ما را با تاریخ پیوند می‌دهد، «عبرت» است نه سیاست یا اقتصاد

اصلا یکی از دلایل ساخته‌شدن «مزارشریف» از طرف سازندگانش مقابله کردن با انقطاع تاریخی است که این سال‌ها در کشور بوجود آمده است. آنچه که ما را با تاریخ پیوند می‌دهد، نه سیاست و نه اقتصاد است بلکه ظاهرا بر اساس ادبیات قدیمی ما «عبرت» است. ما با تاریخ نه می‌توانیم کسی را محکوم کنیم و نه می‌توانیم کسی را تبرئه کنیم. تاریخ امر واقع شده است و حداکثر می‌شود از آن عبرت گرفت و البته برای عبرت گرفتن از آن خواندن دقیق تاریخ لازم و مهم است.

سازندگان مزارشریف با خود عهد کردند که از تاریخ به نفع هیچ گروه و هیچ زبانی استفاده نکنند

تاریخ را هم می‌شود یکسویه و متناسب با نیازها خواند. هرگاه تاریخ را مطابق با سلائق و نیازها خواندیم از آن هیچ بهره‌ای نبردیم و هرگاه تاریخ را به نیت عبرت خواندیم بنابراین از همه وجوه آن دیده‌ایم و حتما از آن بهره خواهیم برد.

فیلم «مزارشریف» برای ما و آقای برزیده عهدی بود که باید ساخته می‌شد. همانطور که می‌دانید آقای برزیده بیش از 10 سال پای این فیلم‌نامه ایستاده بودند تا سال 92 که خوشبختانه حوزه هنری، کار را پذیرفت و صادقانه کار را به سرانجام رساند. سازندگان مزارشریف با خود عهد کردند که از تاریخ به نفع هیچ کسی، هیچ گروهی و هیچ زبانی استفاده نکنند.

«مزارشریف» تجربه‌ای تلخ در دیپلماسی ایران بود

برای این فیلم تحقیقات گسترده‌ای انجام شد و تحقیقات دقیق ما اینها را نشان می‌دهد که در فیلم آمده است. ما برای این فیلم تحقیقات همه جانبه‌ای را داشتیم. من وقتی خواندم که حتی لباس‌های شهید صارمی شبیه همان رفتار پوششی‌ای بود که ایشان داشتف خوشحال شدم چرا که این به معنای آن است که راجع به آن شخصیت تحقیق خوبی شده است. از پوشش تک تک آن بچه‌ها تا جایی می‌دانستیم که سفارت ما شاید به این زیبایی نبوده است اما برای ما مهم بود که ما آن بخش زیبا را ببینیم و آن را نشان بدهیم و قوام و زیبایی دستگاه دیپلماسی را در شرایط جنگ و محاصره شکیل و زیبا تصویر کنیم.

کشور فراز و فرود خواهد داشت باید آماده باشیم برای آن هزینه بدهیم

همان تحقیقات هم به ما می‌‌گوید که مزارشریف یک تجربه تلخ در حوزه دیپلماسی ایران بوده است. تجربه تلخ حوزه دیپلماسی ایران آیا این است که بگردیم و ببینیم که چه کسی مقصر بوده است؟

من از برادران خودم می‌خواهم که بدنبال مقصر نگردیم. دنبال این بگردیم که چه کنیم که حیثیث ملی، فرهنگی و مذهبی ما در هیچ شرایطی مورد خدشه واقع نشود. چه کنیم که تجربیات تلخ تکرار نشود. چه کنیم که دلشکستگی سرهنگ شاهسوند در بین شاهسوند‌های دیگری که در آینده خواهند بود، ایجاد نشود. این واقعه آخرین واقعه، چه در بیرون و چه در داخل نخواهد بود، کشوری با این قدمت و سابقه حتما فراز و فرودهای بسیاری خواهد داشت ما باید آمادگی این را داشته باشیم که برای آن هزینه بدهیم اصلا هزینه‌دادن بابت کشور را جذاب و همه‌گیر کرده و دلگیر و دلخورانه‌اش نکنیم. اگر که هرکدام از ما برای حفظ حیثیت کشورمان هزینه‌ای می‌دهیم - ضمن اینکه همه ما موظفیم به آن آدم احترام بگذاریم و آن آدم را دوست داشته باشیم و بر صدر بنشانیم - اما نباید کاری کنیم که این هزینه چنان سنگین و وهم‌انگیز بشود که دیگر تاحدی مراقب خودمان و بچه‌هایمان شویم که هیچ اقدامی هم نشود و به انفعال بیافتیم.

ایران تصمیم جدی داشت که به انتقام خون بچه‌ها وارد افغانستان شود

مراقبت بیش از حد حتما موجب ترس می‌شود در حالی که ما در بین بچه‌های کنسولگری ایران در مزارشریف تکه‌ای از ترس را در تحقیقات خودمان پیدا نکردیم، اگر تکه‌ای از ترس پیدا می‌کردیم در فیلم به عنوان یک موقعیت انسانی وارد می‌کردیم ولی واقعا وجود نداشت و حالا که وجود نداشت باید این واقعیت نترس‌بودن را تقدیس و تکریم کنیم.

ایران و افغانستان در واقع دو ملت نیستند و یک ملت با خط فاصل هستند

با تمام این شرایط ما بخش‌های دیگری از صحنه‌ها را نشان دادیم و ورود ایشان از فرودگاه مشهد به تهران را حذف کردیم. ایران با توجه به این اتفاقات تصمیم جدی داشت که به انتقام خون بچه‌ها وارد افغانستان شود. آن نیروهای نظامی دکور نیستند در حالی که اسمش مانور بوده است. حفظ حیثیت در همان لحظه در کشور اتفاق افتاده است اما بدلایل دیگر احساس می‌کنند باید این را متوقف کنند و روابط عاطفی بین دو ملت را حفظ کنند. ایران و افغانستان در واقع دو ملت نیستند و یک ملت با خط فاصل هستند.

خط مابین ایران و افغانستان فرضی است و واقعی نیست

ما همسایه به معنای عرفانی هستیم و این خط‌ها، خط‌های فرضی بین ما است و خط‌های واقعی نیست. پس ما نباید به این خط‌های فرضی تن بدهیم. ما باید بفهمیم که خانواده‌هایی که در افغانستان زندگی می‌کنند احتمالا یک جایی اجداد ما هستند و با ما نسبت‌های خونی، اعتقادی و دینی دارند و فیلم به آن سمت می‌رود که به این مسئله به عنوان یک امر جدی بپردازد. تو در موضع قدرت هستی و می‌توانی با یک حرکت تا بخش عمده‌ای از خاک افغانستان را جلو بروی و فقط بدلیل اینکه فکر می‎کنی چهار تا آدم بی‌گناه در این میانه صدمه ببینند این کار را نمی‌کنی. قدرت در اینجاست که معنا پیدا می‌کند. وگرنه اینکه راه بیافتی و بروی که نامش قدرت نیست. قدرت حداقل در مفاهیم دینی و فرهنگی و تمدنی ما آنجایی است که می‌توانی بزنی و نمی‌زنی. آنجایی است که می‌توانی بار سنگین برداری و به روی خودت نیاوری. قدرت یعنی این. از نظر من ایران دارای قدرتی است که می‌تواند بارهای سنگین‌تر از این راه هم بردارد. بالتبع سینمای ایران هم چنین قدرتی را  دارد.

فیلم «مزارشریف» این‌همانی ماجرا حمله به سفارت ایران در افغانستان بود

تسنیم:بسیار ممنون، استفاده کردیم. ما خوشحالیم که امروز در خدمت همسر شهید فلاح هم هستیم و از ایشان می‌خواهیم که حرف‌های خودشان را در رابطه با شهید و فیلم مزارشریف بگویند.

گوران: اگر به روز 17 مرداد که به عنوان روز خبرنگار می‌شناسند و ما در آن ملزم به تبریک گفتن هستیم، نگاه کنیم، همواره به در بسته و بن‌بست می‌خوریم. در عرصه سیاسی که موفق نبودیم، جان بچه‌هایمان را هم که نتوانستیم حفظ کنیم و این بنظرم قدری بی‌سلیقگی است.

من ارتباط بسیار تنگاتنگی با همسرم داشتم و هرچه آقای شاهسوند می‌گویند را من تصویر می‌کنم. وقتی که من فیلم آقای برزیده را دیدم احساس کردم که خودم در صحنه‌ام و از پشت دوربین آقای برزیده دارم به صحنه‌ها نگاه می‌کنم. صحنه‌هایی که آقای برزیده خلق کردند این همانی‌ای بود که آقای برزیده از افغانستان خلق کردند.

وزارت خارجه می‌گفت ما برای بچه‌ها تضمین گرفته‌ایم

من آخرین کسی هستم که ارتباط تلفنی با بچه‌های مزارشریف داشتم و آن روزهای اول که همه چیز نامفهوم و گنگ بود من می‌دانستم که با شهید حیدریان صحبت کردم اما از آنجایی که شهید ریگی هم آخرین تماس را با وزارت خارجه داشتند به من می‌گفتند که شما با شهید ریگی صحبت کردی اما من اینجا تصحیح می‌کنم که آخرین تماس من با شهید حیدریان بود و من از شاید 11 - 12 روز قبل از این اتفاق با یک عده‌ای از مسئولان صحبت کردم که وضعیت آنجا بسیار خراب است و وقتی با همسرم صحبت می‌کردم می‌گفتند که من نمی‌توانم حرف بزنم و اگر حرفی بزنم می‌گویند که تو مرعوب شده‌ای.

همانطوری که آقای شاهسوند گفتند، آنها تجربیات گذشته را به رخ من کشیدند و گفتند که ما برای بچه‌ها تضمین گرفتیم و تا اینکه شب آخر ما به وضوح صدای وحشتناک انفجارات را می‌شنیدیم و ایشان به من گفت که شهر سقوط کرده و همچنین گفت که «شیرین‌ترین معامله‌ای که با ما شود، اسراتمان است» و بعد از آن شروع به وصیت کردند. ایشان قبل از آخرین اعزام خودشان گفته بودند که منتظر باش این‌بار عمودی می‌رویم و افقی برمی‌گردیم.

من در هیچ شرایطی نمی‌توانم قبول کنم که این واقعه یا این اتفاق برای مسئولینی که اینجا بودند، قابل پیش‌بینی نبوده است. افرادی مانند شهید فلاح و شهید ریگی آدم‌هایی متخصص بودند که آنجا ماموریت داشتند. به قول آقای شاهسوند حداقل باید یک خانه امنی به آنها معرفی می‌کردند و اینها را هم حتما داشتند. شهید فلاح می‌خواستند به من دلداری بدهند می‌گفتند لباس مبدل، بنزین، ماشین و حتی پاسپورت‌های ما آماده است و اگر اتفاقی بیافتد از آنجا می‌روند.

فردا ساعت 9 صبح بود که به من زنگ زدند. در حال چایی خوردن بودند و قند در دهانشان بود. من به شهید گفتم که «صدبار بهت گفتم وقتی داری چایی می‌خوری و قند در دهن داری با من حرف نزن»؛ قطع می‌کنی و من مجدد زنگ می‌زنم. حوالی ساعت 11 زنگ زدم و گفتند که اوضاع خیلی خطرناک شده است و من فکر نکنم بتونم دیگر با تو حرف بزنم و اگر ارتباط قطع شد شما از بچه‌های تهران پیگیری کن که اینجا چه اتفاقی می‌افتاد. بعد دوباره زنگ زدم که شهید حیدریان تلفن را برداشت و براساس روایت‌ها من بعدا فهمیدم همه در زیرزمین بودند و ایشان در اتاق مانده بود. من با شهید حیدریان صحبت می‌کردم که ایشان گفت «حاج خانم تو رو خدا دعا بفرمایید» در همان لحظه انگار کسی لگد بزند و در را باز کند. شهید حیدریان فریاد می‌زد: «حاج خانم ریختند تو؛ حمله کردند، دعا کنید، دعا کنید» و این آخرین تماس بود و ارتباط ما به کلی قطع شد و از آن به بعد نشد که با مزارشریف تماس بگیریم.

مزارشریف برای من مثل یک شانس بود

تسنیم:از شما بسیار ممنونم؛ جناب مهرگان کم و بیش از هنر طراحی لباس شما در این کار صحبت شده و بسیاری معتقدند که اگر امروز «مزار شریف» واقعی می‌نماید، هنر شما در این، این‌همانی که خانم گوران هم بر آن صحه گذاشتند، غیر قابل کتمان است. تمایل دارم که صحبت‌های شما را بشنویم چرا که قطعا این کار مراحل پژوهشی جدی‌ای را داشته است.

مهرگان: من امیدوارم که توانسته باشم دِینی که به این کار داشته‌ام را ادا کرده باشم. مهم‌ترین موضوع برای من آن بود، جهان بصری‌ای را بسازیم که دروازه خوبی برای همه مفاهیمی که دوستان مطرح کردند، باشد.

خیلی طبیعی است که ما با چند مجهول مواجه بودیم. اینکه داشتیم راجع به نقطه‌ای از جهان کار می‌کردیم که در زمان کار پژوهشی دسترسی به آنجا امکان‌پذیر نشد. موضوع دوم این بود که از بازه زمانی با آن واقعا 15- 16 سالی گذشته بود و با تغییرات بسیار بسیار زیادی مواجه شده بودیم و موضوع بعدی هم این بود که با یک پروژه و موضوع ملی مواجه بودیم که برای ما اهمیت بسیار زیادی را داشت. من فقط موظف نبودم که جهان بصری‌ای را بسازم که با آن بتوان ارتباط خوبی را برقرار کرد بلکه باید سعی می‌کردیم این جهان بهترین امکان را برای اینکه آنچه در این دنیای واقعی قرار است گفته شود، به وجود آورد.

طبیعی بود که من باید بتوانم درک درستی را از اینکه این اثر فراتر از آنکه چه واقعه‌ای را می‌خواهم بگویم، باشد و آن را روایت کند که چه محتوایی پشت این واقعه وجود دارد. هرکسی که این فیلم‌نامه را بخواند قطعا تصویرهایی دارد اما حتما یک تصویر می‌تواند هم برای خلق آن جهان و هم دربرگیری کل محتوا، به آن نزدیک‌تر باشد.

ساعت‌های فراوانی با کارگردان و دیگر عوامل برای ساخت آن جهان درست جلسه داشتیم ولی طبیعی است که برای رسیدن به آن دسترسی درست به استنادها و موقعیت‌ها لازم بود. ما هم تلاش کردیم که بتوانیم بهترین خلق ممکن را برای ارتباط بین واقعیت و آنچه می‌خواهد گفته شود، ایجاد کنیم. اگر من الان به این نتیجه برسم که تماشاچی با دیدن این فیلم می‌تواند این رابطه را بدست بیاورد و آنچه را لازم است، درک کرده، احساس خوبی خواهم داشت.

چرا که با احساس مسئولیت بسیار سنگین برای تحقق آن تلاش کردیم. وقتی که این اتفاق افتاد در ذهن من و همسالان من بسیار تاثیرگذار بود و همیشه فکر می‌کردم که ای‌کاش موقعیتی پیش بیاید و ما بتوانیم به این واقعه ادای دین کنیم. مزارشریف برای من مثل یک شانس بود از این جهت که وقتی فیلم‌نامه را دیدم گفتم که خدایا از تو ممنونم که این امکان را فراهم کردی من هم یک کاری را انجام بدم. و امیدوارم موفق شده باشم.

ادامه دارد ...

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
طبیعت
میهن
triboon
گوشتیران