کنترل طاعون در انتظار امداد غیبی؛ نیمی از «اُوْ»ها تلف شدند
در جای جای دره بالای روستای دهبهار محل سوزانده شدن اجساد کل و بزهای وحشی دیده میشود و میتوان از این اجساد نیمهسوخته حس کرد چگونه طاعون کمر این زبان بستهها را خم کرده است اما مسئولان کمر راست کرده و از کنترل این بیماری میگویند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از زنجان، جهش و فرار بزی وحشی در کنار تخته سنگی بزرگ در جا میخکوبم میکند، با نگاهی حسرت آلود او را دنبال میکنم، در اندیشهای که دیگر نمیتوانم او را ببینم اما او فقط هفت هشت متر از ما دور میشود بلافاصله میایستد.
خیلی آرام به او نزدیک میشویم، دهان کف کردهاش نشانه بدی دارد. آری این بز وحشی مبتلا به طاعون است، کمی میایستد و بعد میخوابد اما هشیار است. چشمانش را بسته است احتمالا بیماری کم سویش کرده و نیازی به باز بودن نمیبیند اما با کوچکترین صدایی میجهد هر چند این جهش دو سه متری بیشتر نباشد.
نای راه رفتن ندارد اما غیرت وحشیاش اجازه تسلیم شدن نمیدهد. پنج شش متری فرار میکند اما به سرعت میایستد. چشم از ما برنمیدارد و با نگاه معصومانهای سر تا پای ما را برانداز میکند، شاید در جستجوی جرعهای معرفت است درست است اما خم به آبرو نمیآورد، نمیداند چه سرنوشتی دارد و کسی نیز به فکرش نیست بلکه منتظر هستند تا جنازهاش را پیدا کنند تا رسم بودایی به جا بیاورند.
این بز وحشی مریض را حدود یک ساعتی دنبال میکنیم تا بلکه بتوانیم رنجهای این زبان بستهرا به دنیای خشک آدمها برسانیم شاید کسی پیدا شود غیر از گشتن و سوزاندن اجسادشان کاری بهتر و شاید برای پیشگیری از ابتلای سایر همنوعانش انجام دهد. با اینکه دوست نداریم این حیوان بیمار را تنها بگذاریم اما کاری از دستمان برنمیآید بالاجبار از او دل میکنیم و ادامه مسیر میدهیم.
این دومین روزی است که به دنبال سرنخی از کل و بزهای بیمار و مبتلا به طاعون نشخوار کنندگان کوچک در ارتفاعات خرمنه سر هستیم. روز اول به دلیل ناآشنایی به منطقه راه را به بیراهه رفتیم اما روز دوم با کمک و اطلاعاتی که مردمان محل در اختیارمان گذاشتند به مرکز بحران طاعون نشخوار کنندگان کوچک رسیدیم.
در دامنه کوههای سر به فلک کشیده خرمنه سر و در میان دره بالای روستای دهبهار و به اصطلاح محلی «چای» خنکای خاصی وجود دارد و به برکت سایه درختان انبوه و وجود آب رودخانه چیزی از اشعه آفتاب سوزان حس نمیکنیم اما نبود راه و صعبالعبور بودن منطقه، تردد را با مشکل مواجه کرده است. برای رساندن مظلومیت کل و بزهای بیمار این منطقه میارزد دو روز را در منطقه سر کنی و هفت هشت ساعتی طاقت فرسا را در میان جنگلهای ناهموار و صعبالعبور با چنگ و دندان دنبال این زیبارویان پا به فرار باشی.
تابستان کولهبارش را با پر پر شدن نیمی از کل و برهای خرمنهسر بست و رفت و پاییز نیز با زردی برگهای درختان زردی صورت این «اُوْ»ها را در سکوت شبهای درازش به تصویر خواهد کشید.
در زمان خشکی بیشتر رودخانهها، رودخانه «چای» پر آب است و باغهای روستای دهبهار را که بیشتر آن را درختان زیتون تشکیل میدهد به خوبی آبیاری میکند و گلههایشان را سیراب. اما گویا این رودخانه نیز حال خوشی ندارد چند وقتی است کل و بزهایش شادابی را از دست دادهاند، گویا اطراف این رود محل آرامش است، آرامش ابدی بیشتر کل و بزهایی که دچار طاعون شدهاند.
برای تهیه گزارش و عکس از منطقه دست به دامان محیط زیست شدیم اما همراهیمان نکردند. منابع طبیعی قول داد ما را به منطقه ببرد اما بعدا احتمالا پشیمان شد. خود دست به کار شدیم و بالاجبار کار یک روز را به دلیل ناآشنایی به منطقه در دو روز انجام دهیم.
بعد حدود دو ساعت راهپیمایی در میان جنگلهای دره «چای» در کنار رودخانه جای سوختگی از دور جلب توجه میکند بویژه که زنبور و مگس اطراف آنرا گرفته است. به نخستین لاشه سوزانده شده بز وحشی توسط محیط بانان میرسیم. خیلی از جاهای لاشه سوخته است اما دست نخورده زغال شده و گوشت برخی جاهای بدن مانده و مگسها را دور خود جمع کرده است. بعد از این نیز چندین محل سوختگی ناشی از سوزاندن لاشه را مشاهده میکنیم و میگذریم.
بعد نزدیک به چهار ساعت راهپیمایی در میان جنگلهای صعبالعبور منطقه به یک لاشه سالم میرسیم، از سالم بودن چشم و نرمی پوست پیداست که تازه تلف شده است و مگسها هم تازه کمی زودتر از ما رسیدهاند. لاشه بو نگرفته است و صحیح و سالم است. از دهان کف گرفته معلوم است این نیز با همان بیماری تلف شده است.
بعد از کمی جستجو هوا کم کم رو به تاریکی میرود باید راه رفته را برگردیم. در راه برگشت بوی لاشهای مشاممان را میآزارد. به دنبال این بو بقایای یک لاشه را پیدا میکنیم معلوم است که چند روز پیش تلف شده است و چیزی جز چند استخوان و پوست و مو چیزی نمانده است.
در راه برگشت دیگر آن بز بیمار را که در میان جنگل و کنار تخته سنگی رها کردیم نبود، احتمالا در جایی دور از چشم انسانها سر به بالین خاک گذاشته و آرمیده است و از ترس سوزانده شده به دنبال مگسهایی میگردد که دورش جمع شوند احتمالا میدانست کسی به فکرش نیست.
بزهای بیمار نمیدانند واکسن کافی برای مقابله با بیماری طاعون در کشور وجود ندارد، البته واکسنها هم برای دامهای اهلی استفاده میشود، دامهایی که در جایی چرا میکنند که فاصلهشان با محل بحران طاعون به یک کیلومتر هم نمیرسد.
مشاهده دو لاشه و یک بز وحشی بیمار آلوده به طاعون در منطقهای که قبلا توسط محیط بانان پاکسازی شده است عمق فاجعه را نشان میدهد و ناخودآگاه این ضربالمثل در ذهنم تداعی میکند که «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل».
بر اساس آخرین آمارها 98 + 3 راس کل و بز وحشی در این منطقه تلف شدهاند 98 راس آمار محیط زیست و دو لاشه و یک بز بیمار نیز مشاهده ما از محل بحران طاعون در خرمنه سر طارم است. صد البته تاکنون آمار بیشتر از این شده است و اجساد کشف نشده را نیز باید به آن اضافه کرد. بر اساس آمار محیط زیست 200 راس کل و بز در منطقه خرمنه سر زیست میکنند و با یک حساب سرانگشتی میتوان نتیجه گرفت که آمار تلفات از نیمه گذشته است.
هوای اطلاع رسانی طاعون در زنجان همانند هوای برخی از شهرها غبار آلود است و غبار اجساد سوخته شده این آلودگیها را دو چندان کرده و محیط زیست نیز تلاشی برای زدودن این غبار انجام نمیدهد و تاکنون منبع این بیماری نیز در منطقه شکار ممنوع خرمنه سر مشخص نشده است شاید این تحلیل وجود دارد که باید منتظر برداشته شدن تحریمها باشیم تا هم واکسن کافی وارد کشور شود و هم منبع بیماری مشخص.
بر اساس اطلاعات بدست آمده پایش، کشف و آتش زدن اجساد و ضدعفونی کردن آبشخورهای منطقه تنها کاری است که محیط زیست برای کنترل طاعون انجام میدهد. آبشخورهایی که اهالی روستای دهبهار میگویند امسال و چندی پیش ایجاد شدهاند و کیسههای سیمان در اطراف این آبشخورها این مطلب را تایید میکند. آبشخورهایی که مشتری ندارد چرا که بیشتر کل و بزها در اطراف رودخانه «چای» میمیرند پس از آب آن رودخانه استفاده میکنند همانطور که اهالی روستای دهبهار از آن آب بهرهمند میشوند.
خالی شدن منطقه از کل و بزهای وحشی یا به اصطلاح مردمان محل «اُوْ»ها دور از انتظار نیست همان طور که متولیان امر چنین انتظاری دارند چرا که کسی برای جلوگیری از تلف شدن این زبان بستهها کاری موثری نمیکند. امداد غیبی شاید بهترین آرزو برای کنترل طاعون در این منطقه باشد که امیدواریم به زودی محقق شود.
گزارش از علی شبیری
عکس از محمد جعفری
انتهای پیام/