داستان جدید «خندوانه», «هفت» و حل معضل ۳۰ ساله «پخش زنده»
اتفاقات این روزهای تلویزیون، در عین ناامیدی از مجموعههای نمایشی، نمودار تک اتفاقات جالبی است.اتفاقات جالبی که همه آنها، اصولی بدیهی در تلویزیون بودند و سالها فراموش شده بودند و حالا شجاعتهای فرا اداری، نجاتشان داده است.
1. «خندوانه» و رامبد جوان در حال تبدیل به یکی از مهمترین اتفاقات تاریخ معاصر تلویزیون ایران هستند.تصور اینکه تماشای یک جنگ گفتگومحور ابتدایی از یکی از کمبینندهترین شبکههای تلویزیونی به این سرعت، تبدیل به سنت شبانه ایرانیها شده است، تصور نزدیک به ذهنی نبود. به ویژه اینکه تلویزیون چندین و چند سالی بود که سرمایهگذاری اصلیاش برای جذب مخاطب را روی مجموعههای نمایشی انجام داده بود و مسابقات و برنامههای گفتگومحور و جنگها، چند سالی بود که به حاشیه رانده شده بودند. اما رامبد جوان و تیم سازندهاش که ظاهرا صرفا بر مبنای خلاقیت، کنار هم قرار گرفته بودند، خیلی زودتر از آنچه تصورش میشد، سبد مخاطبان تلویزیون را از شبکهای کمهزینه و تازهکار لبریز کردند.
آنچه اهمیت برنامهای به نام «خندوانه» را صدچندان میکند، تلاشی است که جوان برای پر کردن خلاءهای تلویزیون ایران با برنامه جمعوجورش انجام میدهد و اتفاقا همانها تبدیل به جذابترین برنامههای حال حاضر تلویزیون میشود. روزی مهاجرین افغانستانی را که 30 سال در تلویزیون ایران نادیده گرفته شدند و تحقیر و توهین روانهشان شد به تلویزیون میآورد و تکریمشان میکند و روزی در خیل انبوه برنامههای دفاعمقدسی امسال تلویزیون، با دعوت از خانواده شهدای اقلیت، پربینندهترین برنامه دفاعمقدسی سال را میسازد. رامبد جوان پرفروشترین کتابهای کتابفروشیهای کشور را با مسابقه کتابخوانیاش که دقیقا هوشمندانه انتخاب شده است، تعیین میکند و همزمان چیزی در حدود 4،5 میلیون بیننده را مجبور به شرکت در مسابقه کمدینهایش میکند.رقمی که پابهپای «نود» پربییندهترین برنامه غیرسریالی تلویزیون ایران به مدت 10 سال پیش میآید.
رامبد جوان کار خاصی انجام نمیدهد، اما در انتخاب میانبرنامههای کوتاه 30 ثانیهایاش هم آدمهایی را گذاشته است که رسانه را بلد هستند. جوان و تیمش، از کلیشهای ترین موضوعات این سالهای تلویزیون ایران، جذابیتترین برنامههای سال را ساختهاند.
«خندوانه» نمایشی درست از آن تئوری کمطرفدار در تلویزیون ایران است: اینکه وقتی همه چیز در سر جای خودش قرار میگیرد، رسانه پیروز میشود.
روزگاری رامبد جوان برای دعوت از میهمانان برنامهاش به سختی زیادی میافتاد، اما حالا واضح است که رقابت فرهنگیون و البته سیاسیون برای حضور در برنامهاش چه قدر داغ شده است.
2. اولین قسمت «هفت» افخمی، جمعه شب به روی آنتن رفت. اگر دو دوره قبلی «هفت» را با کمی اغماض میتوان «هفتِ جیرانی» و «هفتِ گبرلو» نامید، حالا واقعا با «هفتِ افخمی» طرفیم. سه قسمت ابتدایی دوره جدید هفت قرار است پیشدرآمدی برای دوره جدید او باشد و نمایش از تلاش افخمی برای پیدا کردن راهحلی برای سینمای ایران.چیزی که تصور ابتدایی کسلکنندهای را برای جمعه شب این هفته به وجود آورده بود، اما افخمی، افخمی بود و دوباره نشان داد که در هر قالبی که فرو رود بازیگوشیهای خلاقانهاش تمامی ندارد.
افخمی در هفتههای اخیر در یکی از روزهای هفته، سرمقالههای جالبی در «هفت صبح» مینوشت و خوانندگان این روزنامه پرطرفدار را هیجانزده میکرد از تماشای اینکه چیزی به نام «هیجان ژورنالیستی» چگونه همچنان بعد از سالها از کارگردانی به نام افخمی، با آن سروشکل حسابی کلیشهای شدهاش لبریز است و حالا افخمی به تعبیر خودش در تلویزیون، دنبال شر میگشت.
اولین «هفت افخمی»؛ البته نمایشی مطول و تکرار شده از مانیفست سینمایی این سالهای افخمی بود. نظریاتی بعضا عجیب که افخمی در تمام این سالها در مصاحبههای پررونقش، دائما آنها را تکرار میکرد و حالا راهی پیداکرده بود که در پربینندهترین رسانه سینمایی کشور تکرارشان کند، نظریات که افخمی با اصرار عجیبی، راهحل سینمای ایران را در توجه و عمل به آنها میداند.
اما اتفاق جالب اولین «هفت» جدید، دوباره همان اتفاقی بود که در «خندوانه» در حال رخ دادن بود. هر لحظه از «هفت» با غافلگیری همراه بود.«هفت» دو ساعت و نیم به درازا کشید و در عین حال، وسوسه ماندن تا پایانش، مخاطبان معمولی تلویزیون را هم راها نمیکرد و این مهمترین اتفاق «هفت» جدید بود. ساعتی با جیرانی از له کردن روشنفکران و ماجرای سانسور و دروغگویی در تلویزیون سخن میگفت، ساعتی بعد میرکریمی را به محافظهکاری، همانی که سالها به آن متهم است، متهم میکرد و دقایقی بعد با حمیدگودرزی، منتقدان سینمایی را بیمصرف میخواند و... این زنجیره هیجان ژورنالیستی، همانی بود که جیرانی به آن نزدیک شد و نرسید و گبرلو با سرعتی باورنکردنی از آن فرار میکرد و حالا، یکی از بدیهیترین اصول تلویزیونی، به دست افخمی در حال رقم خوردن است.
3. روند شبکه خبر تلویزیون، در تمام سالهای اخیر، این شبکه را تبدیل به یکی از انتخابهای آخر برای مخاطبان ایرانی کرده بود. روند کند اطلاعرسانی، با هجوم انبوه شبکههای اجتماعی و همینطور گسترش استفاده از ماهواره سبب شده بود که این شبکه مختص خبر، سهم چندانی در اطلاعرسانی نداشته بود.اما در دوره جدید مدیریت، پوشش خاص و متفاوت دو اتفاق مهم پایان مذاکرات هستهای ایران و فاجعه منا، سبب توجه ویژهای به شبکه خبر شده است. فارغ از افزایش برنامههای تولیدی خبری و رویکرد خبریتر این شبکه، آن اتفاقی که سبب شده است که شبکه خبر کمکم در حال سروکله پیدا کردن در میان منابع خبرگیری ایرانیها شود، دوباره توجه به یک اتفاق بدیهی و ساده است: پخش زنده.
سالهای سال، بنا به دلایلی نامعلوم، شبکهای به نام خبر در تلویزیون ایران، از یک ابزار بسیار مهم و پیشرو شبکههای خبری خودش را محروم کرده بود و حالا شبکه خبر در دوران جدید، سیاست حیاتی پخش زنده حداکثری اتفاقات ایران و جهان را انتخاب کرده است. سیاستی که از همین الان، ثمرات آن در بازگردان مخاطبان به تلویزیون؛ آشکار شده است. از پخش زنده سخنرانی اوباما بلافاصله بعد از توافق هستهای و همینطور مذاکرات مجلس سنا برای رد یا قبول برجام تا پخش زنده حرکت موج جدید مهاجرین در اتفاقات خارجی و پخش زنده سخنرانیهای رئیسجمهور و سخنگوی وزارت خارجه و دولت و قوه قضائیه در اتفاقات داخلی...
این هیجان ژورنالیستی، در این مدت البته با اتفاقات جالبی مثل دعوت از یک معتاد روی آنتن زنده شبکه، دعوت از رونی کلمن در اوج جنجال حضور در ایران، برگزاری مناظرههای سینمایی جذاب...هم در حال ادامه است و دوباره با یک اتفاق ساده، اما بدیهی و فراموش شده، رونق در حال برگشت به تلویزیون است.
اینها همه اتفاقاتی است که به سادگی نشان میدهد، اگر چه بخش بزرگی از وضعیت امروز تلویزیون حاصل گروکشی بودجه این نهاد است، اما چیزی به نام شناخت «رسانه»، هم بخش دیگری از مشکلات را به سادگی حل خواهد کرد، نیازی به تمرکز بیش از حد بر روی سریالهای نمایشی نیست. هر اتفاق کوچک و کماهمیتی در تلویزیون ایران، با شناخت مختصات «رسانه» تبدیل به اتفاق خواهد شد .
انتهای پیام/