غوغای مادر شهید در شب اکران «خاکستر وبرف»
قصهی شهید بهروز صبوری و انتظار مادرش و کلیپ شهیدگمنام ۶۱، برای رسانه ها تمام شده است اما شب گذشته این مادر شهید در جمع دیگر مادران شهید منطقه ۱۷ تهران، به تماشای «خاکستروبرف» نشست و از آرامش ۱۹ ماهه اش و لحظه وصلش با پیکر پسرش گفت.
می گوید: 19 ماه است که شبها آرام میخوابد. وقتی بهروز برگشت فقط من خوشحال نشدم، همه ملت ایران خوشحال شدند. بچه ام را آوردم امامزاده حسن (ع)، نزدیک خانهی ما، هر وقت دلم میگیرد می روم به او سر میزنم.
مادر شهید بهروز صبوری، بهمنماه سال 92 بود که در مراسم تقدیر از عوامل فیلم «شیار 143» بعد از تماشای فیلم گفته بود: آرزوی من این است که بعد از این همه سال تنها یک بند انگشت از فرزندم برای من بیاورید.
جمع زیادی از مردم ایران مادر این شهید را در کلیپی معروف انتظار این مادر در استقبال از شهدای گمنام را مشاهده کردند. این کلیپ با عنوان «گمنام 61» بارها در فضای مجازی و رسانه ملی منتشر شده است.
پیکر شهید بهروز صبوری پنج سال پیش به عنوان گمنام 61 در دانشگاه خلیج فارس بوشهر به خاک سپرده شده بود. تا اینکه بعد از گذشت 3 سال با هویت اصلی خود در صحن مطهر امامزاده حسن (ع) تهران به خاک سپرده شد. قصهی بهروز صبوری و انتظار مادرش و کلیپ شهیدگمنام 61، برای رسانه ها تمام شده بود.
شب گذشته این مادر شهید در جمع دیگر مادران شهدای منطقه 17 تهران، به تماشای «خاکستروبرف» نشست.
مادر شهید بهروز صبوری بعد از نمایش فیلم، به دعوت روح الله سهرابی کارگردان «خاکستروبرف» روی سن رفت. مادر شهید صبوری گفت: بهروز من را، بعد از 31 سال با آزمایش DNA، شناسایی کردند. عازم مشهد بودم که یک دفعه خبر دادند که بهروز پیدا شده است. چمدانهای سفرم را باز کرده بودند ولی من گفتم می روم پابوس آقا امام رضا (ص) و بعدش می روم دیدن بهروز.
سکوت سالن سینما و تئاتر فرهنگسرای بهاران را فرا گرفته است. مادر شهید صبوری در جمع خودی است. اکثرا خانوادههای شهدا هستند وقاب عکس پسرانشان را چون بیرق افتخار خود سردست گرفتند. مادر از لحظه دیدار با پسرشهیدش میگوید: وقتی پسرم را آوردند، رفتیم معراج شهدا؛ به همه گفتم می خواهم با پسرم تنها باشم. من ماندم و پسرم تنها. بند کفن را باز کردم. خواستم سرش را ببوسم، دیدم سر ندارد. گفتم سرش به فدای آقایم امام حسین (ع). خواستم دستش را نوازش کنم دیدم دستی به تن ندارد (بابغض) گفتم دست و پایش به فدای ابوالفضل (ع).
صدای هقهق گوشه گوشه سالن شنیده میشد. جمع حاضر در سالن، محرم حسین (ع) را با کربلای دل مادر شهید عزاداری میکنند. مادر شهید با اشاره به فیلم «خاکستر و برف» با همان بیان بی غل و غش خود ادامه میدهد: از فیلمسازهای این کار ممنونم. اینها هستند که با فیلمهایشان، اسم شهید من را به دنیا نشان میدهند.
«خاکستر و برف» قصه مادر شهیدی است که بعد از سالها پیکر فرزندش، شناسایی شده است، و این همزمان شده است با عزیمت خانوادهی شهید با سفر کربلا. ماندن و تشییع پیکرشهید و رفتن به سفر کربلا قصهی فیلم را شکل میدهد.
روح الله سهرابی کارگردان «خاکستر وبرف» از مادر شهید منصوری هم دعوت کرده است که به روی سن بیاید. این مادر شهید، در سکانس پایانی فیلم، ایفای نقش کرده است. مادر شهید منصوری رو به جمع حاضر در سالن میکند و می گوید: خیلی خاطره از شهیدم دارم. اما همیشه میگویم که اگر یک پسر از دست دادم، خدا با وجود شما، صدها فرزند دیگر نصیب من کرد.
خواهر شهید دلیریان هم به روی سن آمده است. او هم از انتظار 18 ساله شان برای یافتن پیکر شهیدشان گفت و فقط گفت: چشم انتظاری خیلی سخت است.
روح الله سهرابی کارگردان «خاکستر و برف» که کنار مادران شهیدایستاده بود گفت: از زمان ساخت فیلم همیشه استرس این لحظه و این روبرو شدن با خانواده و مادران شهید را داشتم. همهی آنچه که باید گفته شود را مادران شهید گفتند. این فیلم و کارهایی از این دست در مقابل عظمت شهیدان مان یک شوخی است.
او اضافه کرد: امیدوارم ساخت از این دست فیلمها، گهگاهی برایمان یادآور شود که این ملت چه مسیری را طی کرده است و چه راهی را میخواهد ادامه دهد.
در انتهای مراسم فرهاد گلی تهیه کننده «خاکستر وبرف» گفت: خوشحالم که فیلم دیده میشود و امیدوارم که پسندیده باشید و البته مسئولان هم از ساخت چنین فیلمهایی حمایت کنند.
پایان مراسم خانواده شهیدان منطقه 17 تهران با عوامل فیلم عکس یادگاری میگیرند. سالن خالی میشود و مادران شهید به خانههایشان می روند و پردهی نیمه جان سینما بالا کشیده میشود.
انتهایپیام/