شلمچه بوی کربلا می‌دهد

شلمچه بوی کربلا می‌دهد

چه شوری است میان آدم‌هایی باشی که پیاده از راه‌های دور دور می‌آیند، آن‌ها از روبرو می‌آیند و تو در مقابلشان ایستاده‌ای و چشمهایت را روی پاهایشان زوم کرده‌ای؛ پاهایی که پای پیاده، مصمم و محکم دارند می‌روند.

 به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، مهمان‌نوازی خالصانه مواکب و هیات‌ها از زائران و مسافران در مسیر شلمچه تا مرز ایران و عراق موجب شده شهروندانی که قصد سفر هم ندارند چند ساعتی را در حال و هوای شلمچه بمانند.

 

هوایی عجیب است، گویا گرد غربت در وطن پاشیده‌اند، دسته دسته زائران به سمت مرز پیاده می‌روند؛ حرکت عظیم، شلوغ ولی روان است.

 

چند گیت امنیتی با فاصله‌های مشخص جهت برقراری آرامش و کنترل بهتر در مسیر شلمچه تعبیه شده است. یک سرهنگ ناجا برای سرکشی در میان جمعیت راه می‌رود، گهگاهی می‌ایستد و دست به سینه می‌گذارد و به مسافری که راهی است می‌گوید: التماس دعا.

 

پیرزنی گوشه‌ای ایستاده و گوشه چادرش را پاک می‌کند و صلوات می‌فرستد. به او می‌گویم: «چرا پیاده میروی مادر؟ اتوبوس که هست.» می‌گوید: «7 سال است پیاده می‌روم، به عشق آقا. پیاده‌روی حال دیگری دارد.» او از ایذه آمده است.

 

چند جوان هم آن طرف‌تر ایستاده‌اند و غذا می‌خورند.«احمد بریحی‌نژاد»، یکی از جوانان عکاس آبادانی دوربین به دست می‌گوید: «هنوز کار ویزایم درست نشده ولی برای عکاسی می‌آیم تا شاید خدا زیارت را قسمت ما هم کند.»

 

کفش‌های قرمز دختربچه‌ای 3،4 ساله نظرم را جلب می‌کند، جلوتر می‌روم و می‌پرسم: «میدونی داری کجا میری؟» می‌گوید: «بله، دارم می‌رم به امام حسین بگم دوستت دارم.»

 

معصومیت تفکر کودکانه‌اش با هوای نیمه ابری شلمچه و علم‌های کوتاه و بلند و پرچم‌های قرمز و سبز و مشکی یا حسین(ع)، تن افکار آدم را تکان می‌دهد.

 

پرچم‌ها در بادهای دشت شلمچه بی‌قراری می‌کنند؛ مثل حرف‌هایی که در دشت دل‌های مسافران مرز، بی‌قرارند.

 

نزدیک اذان ظهر است، تکیه‌ها و موکب‌ها غذایشان را تقسیم می‌کنند و چادرها و موکت‌های انداخته شده سر راه، پذیرای خستگی مردمی است که کیلومترها راه آمده‌اند تا به دروازه اصلی شلمچه برسند. موکبی چای داغ تازه دم دست مسافران می‌دهد، موکبی دیگر بساط کباب راه انداخته و چندین جوان به ردیف ایستاده‌اند و از زائران خسته پذیرایی می‌کنند. یکی هم ایستاده و سر راه مهمانان تازه رسیده و مسافران رو به راه مرز اسپند دود می‌کند. روی سینه‌اش نوشته: خادم امام حسین(ع).

 

پسری پاکستانی که با گروهی از کشور پاکستان آمده است و فارسی دری حرف می‌زند، تلاش می‌کند مفهوم‌تر حرف بزند تا بتوانم حرف‌هایش را بفهمم. صدایش گرفته است، می‌گوید:«شعار داده‌ام. رسیدن به اینجا برایم سخت نبود، به عشق حسین(ع) و علی اکبر(ع) آمده‌ام. این بار دوم است که برای زیارت کربلا با خانواده‌ام از مرز شلمچه می‌روم.»

 

صدای اذان ظهر در گوش موکب‌ها می‌پیچد و مردم دسته دسته و گروه گروه نماز می‌خوانند. هوا کمی سرد شده، گرمای اجاق موکب‌ها و مردم و حضورشان سرمای دشت‌های شلمچه را کمتر می‌کند.

 

گروهی از زائران از مرز عبور می‌کنند و گروهی تازه می‌رسند. عده‌ای کنار موکب، چای و خرما می‌خورند و عده‌ای دیگر آب معدنی در کیف‌هایشان می‌گذارند. صدایی پشت بلندگو هشدارهای امنیتی، بهداشتی و مراقبتی را گوشزد می‌کند.

 

صدای «یالثارات الحسین» گروه جدیدی که تازه از راه رسیده‌اند، همهمه‌ها را می‌شکند. فوج عظیمی از زائران از مرز عبور می‌کنند و عده‌ای دیگر در صف طولانی کنترل پاسپورت و ویزا قرار می‌گیرند. شلمچه چه حالی دارد.

منبع:ایسنا

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
طبیعت
میهن
گوشتیران
triboon
مدیران