«زینب زیارت آمده بعد از هزار سال/ ای اربعینت از همه مهمان پذیرتر»
نغمه مستشار نظامی ترکیببندی ۱۴ بندی را به مناسبت اربعین حسینی سروده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نغمه مستشار نظامی از شاعران جوان کشور است که ترکیببندی از او به مناسبت اربعین در فضای مجازی منتشر شده است، او خود اشاره کرده که علیرضا قزوه که در جلسه نقد کتاب (در اوج غربت نارنج) با اشاره به غزل اول از این ترکیب بند متذکر شد که این غزل ظرفیت خوبی برای ترکیب بند شدن دارد، مشوق اصلی در سرایش این 14 بند بوده است. این ترکیببند به شرح ذیل است:
بند اول
میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
زینب درست مثل پدر حرف می زند
میراث مادر است دلِ داغ پرورش!
می گوید از مصیبت سرخی که دیده است
از قتل عام چلچلهها در برابرش!
میگوید از زمانه، زمین آه میکشد!
خورشید ابر تیره کشیده ست بر سرش!
این خطبه نیست! تیغه ی شمشیر حیدریست
وقتی خرابههای دمشق است سنگرش
شمشیر از نیام سخن می کشد برون
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
تفسیر هل اتی و گل باغ کوثر است
با پنج نور ناب بهشتی برابر است
بند دوم
این شعله از شهادت مادر شروع شد
از سوز و ساز ملتهب در شروع شد
داغی که از مدینه به محراب کوفه رفت
از دستهای بسته حیدر شروع شد
این شورش شگفت که در جان عالم است
از شوق بوسه گاه پیمبر شروع شد
لب تشنهای که علقمه را شرمسار کرد
از واژه شهید برادر شروع شد
این روضهها که رونق شبهای عاشقی ست
با خطبههای حضرت خواهر شروع شد
دنیا سکوت کرد که زینب بخواندت
این نوحه با مشاهده سر شروع شد
تا واژهها به مقتل و گودال میروند
گلهای سرخ چادرم از حال میروند
بند سوم
خواهر نگاه کرد و برادر نگاه کرد
گودال شرمسار به مادر نگاه کرد
در بین واژههای شناور میان خون
خواهربه زخمهای مکرر نگاه کرد
(یا اختی الوداع ...)(صدا در گلو شکست)
زینب به برق تیغه خنجر نگاه کرد
خواهر نشست و جان برادر بلند شد
او را برای لحظه آخر نگاه کرد
دنیا شهید شوق سری سربلند شد
مولا به دست ساقی کوثر نگاه کرد
این کشتی رها شده در خون حسین توست؟!
دریای غم به پیکر بی سر نگاه کرد
چیزی بگو برادر زینب ،حسین من
خورشید روزگار شباشب حسین من
بند چهارم
زینب به روی نیزه سری دید نوحه خوان
در شام کوفیان قمری دید نوحه خوان
سر را به روی دامن دردانه پدر
سر را میان تشت زری دید نوحه خوان
یاس شکسته،کشتی پهلو گرفته را
در تند باد تازه تری دید نوحه خوان
از غربت مدینه به محراب کوفه رفت
با فرق غرق خون پدری دید نوحه خوان
وقت غروب هودجی از نور می رسید
در عرش چشمهای تری دید نوحه خوان
پلکی به هم زد و به مزار حسن رسید
آلاله های خون جگری دید نوحه خوان
از عرش عطر کندر و کافور می رسید
مهمان مادر از سفری دور می رسید
بند پنجم
ماه از دل شکسته خواهر خبر گرفت
مثل هلال خم شد و نام صفر گرفت
وقت سفر رسید و کسی آب هم نریخت
پشت کبوتری که غریبانه پر گرفت
تنها تر از بقیع به دورش طواف کرد
خاکی که آسمان تو او را به بر گرفت
خواهر چه قدر کرب و بلا پیش چشم داشت
وقتی سراغ داغ تو را از جگر گرفت
از شش جهت نشانه گرفتند عشق را
تابوت تیر خورده دلش را سپر گرفت
این داغ مدتی ست درین خاک مانده است
این شعله سالهاست که در خشک و ترگرفت
می سوخت شعر و راز نگهدار عشق بود
خواهر همیشه قافله سالار عشق بود
بند ششم
زینب تمام بار جهان را به دوش داشت
داغ کبوتران جوان را به دوش داشت
بغض هزار ابر سترون به شانهاش
اشک هزار رود روان را به دوش داشت
سنگین تر از همیشه سری سربلند را
غمگین تر از همیشه که جان را به دوش داشت
شرح فصیح واقعه ای تلخ و جانگداز
تفسیر آفتاب نهان را به دوش داشت
از صبر او ملائکه مبهوت می شدند
چندین فرشته نگران را به دوش داشت
هرگز نگفت از پسرانش اگر چه او
اندوه مادران جهان را به دوش داشت
هرخطبهاش به منزله یک سپاه بود
آن دختری که مثل پدر مرد راه بود
بند هفتم
ای زینت پدر،گل عالی تبار عشق
ای وامدار نام شما،اعتبار عشق
آیینه تمام نمای شکوه یاس
زیباترین کلام رسا در مدار عشق
خواهر شدی که زخم به مرهم بدل شود
مادر شدی که صبر بیاید به کار عشق
تا از تو روشن است مسیر سپید ماه
در شام و کوفه مانده افق شرمسار عشق
ای باشکوه ،قافله سالار آشنا
ای از تو روشن آینه بی غبار عشق
عشق است اعتبار تمام جهان و جان
نام شماست تا به ابد اعتبار عشق
ماه محرمی تو و تکرار میشوی
با هر شهید تازه عزادار میشوی
بند هشتم
صحرای داغ بود و تن ماهپارهها
خون میچکید از شب بهت ستارهها
یاقوت سرخ؟جزع یمانی؟عقیق ناب؟
(خون خدا ) فراتر ازین استعاره ها
زینب نشست و گریه به داغ حسین کرد
از اشک اوست رونق این سوگواره ها
صحرای داغ بود و تن ماه زیر نعل
شرحش مفصل است ...بخوان از اشارهها
با کوله بار خون دل و داغ جانگداز
پای پیاده آمدهایم ای سوارهها
این داغ ماندگارتر از نام آدمی است
پیداست شرح واقعه بر سنگوارهها
شرح غم و رسالت زینب چهل صباح
ای رهروان بادیه حی علی الفلاح
بند نهم
بعد از چهل غروب چهل سال پیرتر
زینب اسیر بود و نگاهش اسیرتر
خواهر رسیده است برادر بلند شو
بگذار تا ببیندت این بار سیرتر
بعد از چهل غروب همان داغ اول است
چشم من و نگاه تو کل مسیر تر
سیرم ازین جهان پر از فتنه و دروغ
از زندگی بدون نگاه تو سیرتر
بعد از چهل غروب...مرا هم ببر عزیز
مولای من مخواه ازین نیز دیرتر
زینب زیارت آمده بعد از هزار سال
ای اربعینت از همه مهمان پذیرتر
از خاک کربلا نفحات بهار را
سوغات برده مادر چشم انتظار را
بند دهم
آه ای مدینه،شهر رسول امین سلام
مادرسلام،عطر گل یاسمین سلام
برگشتهام بدون برادر، ازین سفر
برگشتهام شکسته و اندوهگین، سلام
از راه دور آمدهام با غمی بزرگ
سوغات کربلاست برایت همین سلام
من بودم و رقیه،برادر نگاه کرد
ناگه نشست بر لب آن نازنین سلام
پروانه سه سالهٔ دلتنگ آفتاب
پرواز کرد با پر آن آخرین سلام
بر گشتهام بدون علمدار و بی قمر
ام الشهید،حضرت امالبنین سلام
دنبال یک نشانه،نشان حسین بود
ام البنین که دل نگران حسین بود
بند یازدهم
صد کربلاست زینب و صد کربلا حسین
ستر خداست زینب و خون خدا حسین
با پای دل صبور و وفا دار مانده است
تا پای جان سراسر این راه با حسین
از تل زینبیه به گودال قتلگاه
صدبار مرد و زنده شد انگار با حسین
صدها هزار بار صدا زد حسین من
ذکرش پس از تو بود فقط یا اخا حسین
ای شاه بی سپاه) سپاه تو زینب است)
آن خطبه هاست معنی لبیک یا حسین
باشد به یمن گوشه چشمی نگاه او
این خاک را کند به نظر کیمیا حسین
زینب هنوز صحن تو را تیر می زنند
این قوم در رکاب که شمشیر می زنند؟!
بند دوازدهم
خمپاره پارههای دلم را نشان گرفت
آتش به خانه دل پیر و جوان گرفت
خمپاره سمت صحن حرم رفت و ناگهان
خورشید شعله ور شد و در آسمان گرفت
بانو به نام نامی تو شعر زنده شد
تا با دمشق قافیه عشق جان گرفت
باید زبان گشود، بخوان خطبهای شگرف
روشنگر آن چنان که تمام جهان گرفت
خون نامهای که شام سرافکنده میشنید
چون آتشی که دامن گردن کشان گرفت
ای آبروی هر چه کلام و سخنوری
پیشت قلم خجل شد و لکنت - زبان گرفت
عباسها حریم تو را حفظ میکنند
دشمن اگرچه صحن حرم را نشان گرفت
با کاروان مکه بگو راه کج کند
از سمت کربلا و نجف قصد حج کند
بند سیزدهم
ای حاجیان زیارت ما در منا کنید
در خون شکفته قافیه را کربلا کنید
لب تشنه را روایت لب تشنگان نکوست
این جام را پر از می قالوا بلی کنید
قربان کنید هرچه به جز نام دوست را
جان را رها کنید ،جهان را رها کنید
سی مرغ را تشرف دیدار ممکن است
در قاف کربلا دلتان را فنا کنید
با مادران خسته دل کاروان بگو
این درد را به شیوه زینب دوا کنید
این ندبهها به خانه موعود می رسند
باید برای آمدن او دعا کنید
ای باد راه خانه موعودمان کجاست
ای رودهای گمشده مقصودمان کجاست
بند چهاردهم
او میوزد به حافظه تلخ مردهها
طوفان نوح میرسد ای سر سپردهها
طوفان نوح میرسد و سیل میخورد
چون تازیانه بر رخ سیلی نخورده ها
هرگز به روز آمدنش شک نکرده ام
نام مرا ببر به صف ناشمرده ها
جانها فدای عطر حضور همیشه اش
دستی بکش به آینه خاک خورده ها
پلکی بزن که نور بریزد به روی ماه
چیزی بگو به خاطر این زخمگرده ها
فرق است بین راه دل و راه بی دلی\
عشق است فرق بین شهیدان و مرده ها!
زیباترین ستاره که روشنگر شب است
نام عزیز عمه سادات زینب است
انتهای پیام/