سکولار شدن؛ مهم ترین آفتی که متوجه پیاده روی اربعین است
حجت الاسلام والمسلمین دکتر رضا غلامی رئیس مرکز پژوهشهای صدرا در نگاهی جامعه شناسی سیاسیِ پیاده روی اربعین را بررسی کرده است و پس از بررسی عوامل شکلگیری این پدیده عظیم میگوید: مهم ترین آفتی که متوجه پیاده روی اربعین است، سکولار شدن آن است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، متن کامل سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین رضا غلامی مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا در جمع مدیران و پیشکسوتان اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان سراسر کشور، کربلای معلی، یازدهم آذرماه 1394 به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین،الصلاة والسلام على رسول الله و علی آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین. قال رسول الله (صلی الله علیه و اله و سلم) ان لقتل الحسین حرارة فی قلوب المؤمنین لن تبرد ابدا.
جلسه امروز، بعد از پیاده روی سه روزه نجف تا کربلا، حال و هوای خاصی پیدا کرده است. موضوعی که برای بحثم انتخاب کردهام، نگاهی از زاویه جامعه شناسی سیاسی به پیاده روی اربعین است. در واقع، اول از همه می خواهیم بررسی کنیم چه عواملی در شکل گیری این پدیده عظیم نقش داشته و دارد و بعد هم، آفت هایی که این پدیده با آن روبروست را مورد توجه قرار خواهیم داد.
توجه داشته باشید که روایات فراوانی درباره فضیلت پیاده رفتن برای زیارت قبر مطهر اباعبدالله (ع) وجود دارد که حقیقتا انسان را از جهت میزان اجر و ثوابی که برای این کار ذکر شده، مبهوت می کند؛ لکن پیاده روی نجف تا کربلا در عراق، یک سنت قدیمی است. یعنی از گذشته دور در بین عراقیها رواج داشته است. البته این کارها در دوران رژیم سفاک صدام ممنوع بود لکن آنطور که گفته می شود، به شکل خیلی مختصر و از مسیرهای فرعی انجام می شد. بعد از سقوط رژیم صدام، و علی رغم ممنوعیت طولانی، این برنامه در عراق احیا شد لکن نه در ابعادی که در این 5-6 سال اخیر شاهدش هستیم.
آنچه امروز تحت عنوان پیاده روی اربعین ملاحظه می کنیم، طی چند سال اخیر، به شکل انفجاری بزرگ شده است. انفجاری یعنی رشد آن تدریجی و ملموس نبوده و شاید جا داشته باشد که بگوییم، آنچه این روزها ملاحظه می کنیم، مثل آنکه دفعتا و معجزه وار بوجود آمده باشد. خوب، پیاده روی عظیم شیعیان و محبان اهل بیت (ع) خصوصا از نجف تا کربلا، قطعا جزء پدیده های اعجاب برانگیز نه تنها دنیای اسلام، بلکه کل دنیاست اما این سئوال مطرح است که آیا پیاده روی این سالها، اگر از جهت شکلی مشابهت هایی به سنت پیاده روی اربعین مردم عراق دارد، از جهت محتوا و جوهر نیز همانند پیاده روی سنتی شیعیان عراق است یا خیر، ما امروز با چیز تازه ای مواجه هستیم؟نگاه های ساده می گوید، این پیاده روی همان سنت شیعیان عراقی است که تا حدی بین المللی شده است لکن نگاه های عمیق تر این نظر را ندارند و می گویند این پدیده گرچه شباهت های ظاهری به قبل دارد لکن موضوع پیوستن سریع سایر سنت ها به سنت عراقی، و سایر اتفاقاتی که در بطن این حرکت شاهدش هستیم، به راحتی قابل توجیه نیست لذا این یک پدیده جدید و فراعراقی است و باید به درستی شناخته شود.
سئوال دیگری نیز قابل طرح است و آن اینکه آیا پیاده روی اربعین نوعی مراسم عزاداری است؟ یعنی مردم از نجف تا کربلا پیاده می آیند تا صرفا عزاداری کرده باشند یا خیر این کار را باید فوق عزاداری در نظر گرفت؟ البته توجه داشته باشید، این که می گوییم این پیاده روی را باید فوق عزاداری در نظر گرفت چنین معنا نمی شود که پیاده روی اربعین عزاداری نیست. خیر، عزاداری هست لکن به جز عزاداری، انگیزه های دیگری هم وجود دارد که - بر فرض آنکه بتوان آنها را از ذات عزاداری جدا کرد - وزن آنها اگر از عزاداری بیشتر نباشد، کمتر نیست.
اگر بخواهیم مهم ترین عوامل شکل گیری این پدیده را برشماریم، به نظر می رسد بتوان پنج عامل را در نظر گرفت. عامل اول، شکل گیری یک درک نسبتا خوب و فراگیر، اولا از فلسفه نهضت حسینی (ع)، و ثانیا زنده و پویا بودن این نهضت، در بین شیعیان است. از نظر من، این درک بیش از هر چیز مرهون انقلاب اسلامی است. در حقیقت، این انقلاب بوده است که شیعیان را از ظاهربینی و نگاه های بی خاصیت نسبت به نهضت حسینی و واقعه عاشورا نجات داد. ما از گذشته خیلی دور عزاداری می کردیم ولیکن لزوما متوجه نبودیم که اولا ما برای ابراز احساسات جهت یک امر تاریخی اینگونه قیام نمی کنیم بلکه عاشورا را یک امر زنده می دانیم که همواره در آن قرار داریم ثانیا مقتضی این عزاداری ها، حرکت عملی در خط امام حسین (ع) و ایستادگی در برابر ظلم، و زیر بار ذلت و خواری نرفتن است. بله، در گذشته هم عشق و شور و حرارت بود لکن انقلاب اسلامی آمد و قدم به قدم بین این عشق و شور و حرارت و مسائل حیاتی متن جامعه اسلامی پیوند برقرار کرد.
عامل دوم، شکل گیری نوع تازه ای از بیداری اسلامی متأثر از گسترش و دریافت پیام عاشورا آن هم در میان شیعیان است. توجه داشته باشید که این بیداری، امروز متوجه چیزهای مهمی شده است که من فقط به اهم آنها اشاره می کنم. در اول اینکه، مسلمانان در حال مستحیل شدن به انسان غربی هستند آن هم با فرهنگ و هویتی الحادی. خوب، فهم این موضوع در گذشته ساده نبود. اگر هم فهم می شد، نخبگان آن را فهم می کردند نه عموم مردم. امروز بخش مهمی از مسلمانان این اتفاق را که مساوی با پایان حیات اسلام و مسلمانی است را درک کرده اند و نسبت به آن به شدت نگران شده اند. حتی برای تغییر شرایط دست و پا هم می زنند اما به تنهایی کاری نمی توانند انجام دهند. دوم اینکه، امروز بر فرض که استحاله ای در کار نباشد، همه می دانند که روز به روز هویت اسلامی و به تبع آن، شخصیت مستقل اسلامی کمرنگ تر می شود. در استحاله، علی الظاهر قهر و زوری در کار نیست بلکه یک فرایند طبیعی توام با نبود مقاومت دارد استحاله می کند ولیکن در هویت سوزی و گرفتن استقلال، می توان به برنامه ریزی های خصمانه دشمنان اسلام اشاره کرد که به زور و علنی هم شده در حال گرفتن هویت و استقلال اسلامی از مسلمانان هستند. مثلا به قضیه حجاب مسلمانان در اروپا دقت کنید. در فرانسه حجاب اسلامی ممنوع است چراکه حجاب یعنی هویت اسلامی.
سوم اینکه، به ویژه طی دو دهه اخیر، دست اندازی دشمنان اسلام و در رأس همه شیطان بزرگ یعنی امریکا و مزدورانش به ممالک اسلامی کثرت پیدا کرده است. چه مظالم گسترده و کم نظیر در دنیای اسلام رخ داده یا در حال رخ دادن است؟ به جز ماجرای فلسطین که جزء زخم های کهنه دنیای اسلام محسوب می شود، از قضیه بوسنی و هرزگوین بگیرید تا عراق، افغانستان، لبنان، غزه و این سال ها سوریه، بحرین و یمن. در این سالها چه تعداد انسان بیگناه، چه تعداد غیرنظامی، چه تعداد زن و کودک کشته شدند؟ چه میزان از مردم مسلمان آواره شدند؟ چه هتک حرمت هایی که به مسلمین نشده است؟ خوب، این جنایت ها قلب مسلمانان خصوصا شیعیان که در سال های اخیر، به یکی از اهداف اصلی این جنایات تبدیل شده اند را پاره پاره کرده است. مگر می توان مسلمان بود و در برابر این همه ظلم خواب راحت داشت؟
چهارم اینکه، طی سال های گذشته، حاکمیت ارتجاع سیاه در جهان اسلام شیوع پیدا کرده است. این ارتجاع که استبداد و خودکامگی در ذاتش قرار دارد، بخش های طلایی جهان اسلام را به خشونت و البته با سوء استفاده از جهل و بی حالی جمع کثیری از اهل سنت در آن بخش ها، تصاحب کرده و آنجا را به ملک طلق خود و خاندانش تبدیل کرده است. شما نگاه کنید آیا این سرنوشت محتوم مسلمانان عربستان، اردن، بحرین و غیره است که تا ابد برده سلاطین بی دین و فاسد خود بوده و اموالشان به یغما برده شود؟
از طرف دیگر، دو اتفاق بزرگ و دردناک دیگر توسط همین مرتجعین در حال وقوع است که انگیزه آن چیزی جز حفظ حاکمیت خودشان نیست. اتفاق اول، همکاری بی چون و چرا با دشمنان اسلام و در رأس همه امریکا در برنامه های ضداسلامی و اتفاق دوم، تقویت جریان افراطی گری مانند تکفیری هاست که البته هر دو اتفاق نیز امروز به هم متصل است. خوب، شما می بینید، هر ظلمی که در منطقه از سوی امریکا و مزدورانش صورت میگیرد، رد پای نظام ارتجاع در آن به وضوح پیداست. در حمله به لبنان، در حمله به غزه و غیره. در قضیه یمن هم که دیگر خودشان علنا علیه مسلمانان مظلوم لشگرکشی کردند و در یک اقدام بی سابقه، مدعیان خادم الحرمینی، هزاران یمنی بی گناه را به خاک و خون کشیدند. از طرف دیگر، مرتجعین برای حفظ خودشان سگ های داعشی و غیر داعشی را به جان مسلمانان در سوریه، عراق و یمن انداخته اند تا به خیال خود تهدیدات علیه خودشان را خنثی کنند و خدا می داند در چند سال گذشته چه جنایاتی از سوی این سگ های هار علیه مسلمین انجام شده است. این مسائل، طبیعی است که مسلمانان را برآشفته بکند. مگر می توان مسلمان بود و از کنار این مصائب گذشت؟
پنجم اینکه، در این سالها، اسلام به بدترین شکل ممکن هتک حیثیت شده است. توجه بفرمایید، این مساله، فوق تحریفاتی است که از گذشته بوده است. در واقع، دشمنان اسلام به کمک نظام ارتجاع و از طریق شکل دهی و حمایت از مجموعه های تروریستی ای مانند داعش، چنان تصویر موهنی از اسلام در ذهن مردم دنیا ساخته اند که اگر صد سال هم با تمام توان تلاش کنیم، نمی توانیم این تصویر را کاملا عوض کنیم. دقیقاً دست گذاشتند روی نقاط قوت اسلام و جامعه اسلامی که همان انسان دوستی، رحم، عطوفت، مروت و پاکدامنی و امثال این هاست، و با داعش و امثال داعش، عکس این صفات را برای مسلمانان، اسلام سیاسی و اسلام جهاد و مبارزه جا انداختند. حقیقتا چگونه می توان این همه تصویر جنایت، سربریدن، سوزاندن و غیره را به نام دولت اسلامی دید، و به اسلام بدبین نشد؟ چگونه می توان خبر فتوای جهاد نکاح و حمله وحشیانه و تجاوز داعشی ها به زنان و دختران مسلمان و غیر مسلمان نظیر ایزدی ها را شنید و به اسلام بدبین نشد؟ پس توجه داشته باشید که امروز یک مصیبت عظیم در دنیای اسلام رخ داده و آن بی حیثیت شدن اسلام عزیز است. خوب، در این شرایط، دیگر آسودگی و خواب راحت معنا می دهد؟
در خصوص داعش که مشهورترین گروه تروریستی است، این نکته را در پرانتز عرض می کنم که هدف از متولد ساختن آن در منطقه و دنیا روشن است. در منطقه، از طرفی، از بین بردن اتحاد سه ضلعی مبارزه با اسرائیل و از طرف دیگر، جلوگیری از رشد و تثبیت اسلام امام خمینی است که گرچه کانون آن فعلا ایران، عراق و لبنان است ولیکن با انقلاب های منطقه که اغلب آتش زیرخاکستر است، مرزهای آن، در آینده کل منطقه را در بر خواهد گرفت. و اما در دنیا، پر و بال دادن به داعش و امثال داعش، به خاطر ترس شدید غرب از رشد فزاینده اسلام در قلب اروپا و امریکاست. با این وصف، غربی ها با انگیزه فراگیرسازی اسلام هراسی و در ادامه، منکوب سازی مسلمانان در غرب و حتی در صورت لزوم، بوجود آوردن نوع جدیدی از جنگ های صلیبی برای رد کردن خشونت آمیز خطر رشد اسلام در اروپا و امریکا، از داعش و امثال داعش حمایت می کنند و در واقع مدیریت آنان را بر عهده گرفته اند. البته این موضوع، هیچ منافاتی با عقیده مند حرکت کردن داعشی ها و واقعی بودن انگیزه بخشی از اعضاء آن ندارد. ما نمی خواهیم بگوییم صفر تا صد داعش و امثال آن ساخته و پرداخته امریکاست و این ها هیچ واقعیت طبیعی ندارند لکن می خواهیم بگوییم اگر حمایت های امریکا، صهیونیست ها و مزدورانشان یعنی نظام ارتجاع نبود، رویکرد های افراطی و تکفیری در جهان اسلام مجال این همه رشد پیدا نمی کرد و در فضای جهان اسلام جدید، دچار تنگی نفس می شد. به هرحال، بنده می توانم وجوه دیگری را هم برای بیداری اسلامی ذکر می کنم لکن در این جلسه به همین نکات بسنده می کنم.
عامل سوم، پاسخ به تهدیدات مجموعه های تروریستی- تکفیری در ارتباط با تخریب حرم های نورانی ائمه (ع) در عراق و حرم مطهر حضرت زینب کبری (س) در دمشق است. ملاحظه کنید، پیاده روی اربعین ضمن خطرات جانی ای که دارد؛ یعنی هر لحظه امکان انفجار بمب یا افتادن خمپاره و غیره هست، این پیام را صراحتا به تکفیری ها می دهد که حرم های نورانی، خط قرمز جوانان شیعه است و اگر کوچک ترین جسارتی به این حرم ها بشود، تومار آنها و اربابانشان در عربستان سعودی و غیره برای همیشه پیچیده خواهد شد. در حقیقت، مردم با شرکت در این پیاده روی می خواهند بگویند با خونشان از این حرم ها پاسداری می کنند. بلوف هم نمی زنند؛ ببینید تا حالا چند جوان رعنا در عراق و سوریه و برای دفاع از حرم به شهادت رسیده اند؟ عراق که امروز نسبتا وضع خوبی دارد لکن اگر اجازه داده می شد، جوانان کم سن و سال شیعه بدون هیچگونه ترسی از مرگ، فوج فوج برای دفاع از حرم وارد سوریه می شدند و کار تروریست ها را چند روزه تمام می کردند. بعید می دانم شبیه این رفتار مقتدرانه شیعه در قبال حراست از حرم اهل بیت (ع) در تاریخ پیدا شود.اگر شیعه در عصر تخریب حرم ائمه (ع) در بقیع، از قدرت حالا برخوردار بود، محال بود بتوانند حتی یک آجر از حرم های نورانی بقیع بردارند.
عامل چهارم، اظهار اشتیاق و به عبارتی درست تر، اظهار نیاز به ظهور منجی عالم بشریت ( ارواحنا فداه) است. البته ممکن است بگویید هنوز این ابراز نیاز، حداکثری و فراگیر نیست لکن نمی توان انکار کرد که این ابراز نیاز، وسیع و جدی است. حقیقتا مسلمانان خصوصا شیعیان می دانند که باید با زعامت نایب امام زمان از هیچ تلاشی برای اصلاح امور دریغ نکرد لکن برخی از این گرفتاری ها به قدری بزرگ و پیچیده شده است که رفع کامل آنها جز در شرایط انقلاب عظیم مهدوی (عج) میسر نخواهد شد. از طرف دیگر، درک برخی از نشانه های ظهور هم به این ابراز اشتیاق کمک کرده و امیدها را مضاعف ساخته است. لذا چه بسا بتوان گفت، پیاده روی اربعین، با مختصاتی که طی چند سال اخیر پیدا کرده است، یک ابراز نیاز آشکار نسبت به ظهور است.
عامل پنجم، ابراز آمادگی برای مبارزه و مانور قدرت به منظور تغییر شرایط است. در کنار مسائل تلخ و تکان دهنده ای که امروز مسلمانان بواسطه بیداری اسلامی به آن ملتفت شده اند، یک موضوع حیاتی دیگر نیز برایشان روشن شده و آن، توانایی های بی نظیری است که جریان حق و جریان اسلام ناب در اختیار دارد که اگر از آن استفاده کنند، می تواند شرایط را هر قدر که بد و مصیبت بار باشد، تغییر دهند. البته این واقعیت در باورهای اسلامی موجود است لکن در عصر جدید و با وقوع انقلاب اسلامی در ایران و بعد هم 37 سال مقاومت آن در برابر دشمنی های جهانی، به یک عنصر تحرک بخش و آمد آفرین تبدیل شده است.
امروز عمده شیعیان می دانند که انتظار فرج به منزله کنار نشستن و تماشا کردن نیست. بر عکس، انتظار فرج با جهاد و مبارزه و اصلاح امور در حد بضاعت پیوند خورده است. از طرف دیگر، همانطور که اشاره شد، وجود نظام اسلامی و توفیقات بزرگ آن در ایران، منطقه و کل دنیا، با محوریت فقیه جامع الشرائط و نایب بر حق امام زمان (ع)، این بستر را فراهم ساخته تا نه تنها بتوان برای تغییر نسبی شرایط قدم برداشت بلکه به سمت مهیا ساختن زمینه ظهور منجی (عج) نیز حرکت کرد. بنابراین، در پیاده روی اربعین، جوانان ما به روشنی قدرت نمایی می کنند و این پیام را به جهان می دهند که می توانند با زعامت ولی فقیه اوضاع تلخ کنونی را دگرگون کنند. دقت بفرمایید که این اعتماد به نفس و همچنین این جسارت بالا در حد شهادت طلبی، یک قدرت فوق تصور به جریان اسلامی ناب داده است که در موقعیت مناسب می تواند اتفاقات عظیمی را به نفع اسلام حقیقی رقم بزند. از سوی دیگر، پرورش اسلامی این همه جوان بصیر و توانا خودش جزء مهمی از مقدمات ظهور است.
این نکته را هم در پرانتز عرض کنم که این دست و پا زدن های نظام سلطه و مرتجعین منطقه به خاطر فشارهای بی نظیری است که انقلاب اسلامی طی 37 سال اخیر به آنها آورده است. این ها به خوبی دریافته اند که مواجهه کامیاب آنها با انقلاب اسلامی حکم مرگ و زندگی را دارد. شما در ماجرای فلسطین دقت کنید، اگر انقلاب اسلامی نبود، همان سی سال پیش نظام فاسد و مرتجع منطقه، تتمه فلسطین را هم به ثمن بخس به اسرائیلی های جنایتکار فروخته بود؛ این انقلاب اسلامی است که تا حالا اجازه این خیانت تازه را نداده است. یا در قضیه سوریه، همه قدرت ها دست به دست هم دادند که سوریه را به نفع اسرائیل به یک نظام سیاسی تکفیری یا غربگرا تحویل دهند تا ارتباط پشت جبهه و خط مقدم مبارزه با رژیم صهیونیستی قطع شود اما با دخالت انقلاب اسلامی نتوانستند. در عراق، تا الان تمام سعیشان را برای تجزیه و پاره پاره کردن این کشور انجام داده اند، لکن با ورود انقلاب اسلامی به صحنه شکست خورده اند. در یمن، فکر می کردند یک ماهه کار را به نفع سعودی ها یکسره می کنند اما با حمایت فکری و معنوی انقلاب از مردم یمن، این کشور هم اکنون به باتلاقی برای مزدوران سعودی تبدیل شده است.
در هر زمینه ای وارد شده اند با مانع بزرگی به نام انقلاب اسلانی روبرو شده اند؛ لذا امرو همه تلاش آنها، برای زنده ماندن است. آنها مثل هر قدرت مادی و ظالم در تاریخ، موقع مرگ به صورت بشریت پنجه می کشند و البته نظام سلطه در عصر ما، از آنجا که عصاره تمامی نظام های سلطه در طول تاریخ است، در پنجه کشیدن به صورت بشریت از هیچ عملی و هیچ جنایتی ابا ندارد. آنها حتی حاضرند برای بقای خود، صدها هزار نفر از شهروندان خودشان را به خاک و خون بکشند؛ چنانکه در قضیه یازده سپتامبر این کار را با مردم امریکا کردند یا در قضیه اخیر فرانسه این کار شد و خدا می داند در آینده برای بقا خود چه جنایاتی علیه مردمشان بکنند.
خوب، همانطور که ملاحظه نمودید، پیاده روی اربعین را باید فراتر از یک مراسم مذهبی و یک عزاداری صرف در نظر گرفت. به تعبیر من، پیاده روی اربعین یک حرکت سیاسی-الهی است. البته عزاداری، در باطن آن نهفته است و باید هم نهفته باشد اما توجه کنید که عزاداری سید الشهداء (ع) ذاتا یک کار سیاسی است. هر بغضی که می ترکد و هر قطره اشکی که در این عزاداری ها بر روی گونه ها سرازیر می شود، سیاسی است. البته خیلی ها تلاش کرده اند سیاست را از عزاداری سید الشهداء (ع) بگیرند و آن را به یک رفتار عاطفی در قبال یک حادثه تاریخی که بر خاندان پیامبر (ص) گذشته است تبدیل کنند اما نتوانسته اند. هر کس که پا در مراسم عزاداری امام حسین (ع) می گذارد، چه بخواهد و چه نخواهد یک رفتار سیاسی از او سر زده است. معنای این حدیثی که ابتدای عرایضم از رسول گرامی اسلام (ص) خواندم نیز همین است که به خاطر شهادت امام حسین (ع) حرارتی در قلوب مؤمنین پیدا می شود که تا ابد سرد نخواهد شد.
خوب، این حرارت چیست؟ معلوم است؛ حرارت یک انرژی است. انرژی برای چه منظوری؟ فقط برای اشک و آه یا برای حرکت پرقدرت و مداوم در خط امام حسین (ع) آن هم به قیمت شهادت در راه خدا؟از این بحث که بگذریم، انتهای عرض من مربوط می شود به آفت های پیاده روی اربعین. من قصد شمردن تمامی آفت ها را ندارم و فقط به یکی از آفت های اساسی اشاره می کنم. قبل از ورود به آفت ها، این نکته را نیز عرض کنم که پیاده روی اربعین هنوز به باروری کامل نرسیده است. زمان می برد تا به ثمردهی کامل برسد. البته آنچه در این سال ها رخ داده ثمرات مهمی محسوب می شود که مهم ترین آنها، به رخ کشیدن عظمت، قدرت و اتحاد جریان اسلام ناب، و ایجاد رعب در دل دشمنان داخلی و خارجی بوده است لکن هنوز بسیاری از شکوفه های این شجره طیبه به میوه تبدیل نشده است.
برای اینکه این اتفاق بیفتد، علماء و روحانیون انقلابی، نقش بسیار مهمی دارند. به نظر من، علماء و روحانیون ما تا الان آنطور که شایسته بوده به وظایف خود در قبال این حرکت عظیم و الهی عمل نکرده اند و لذا آفت های که به نظر بنده متوجه این حرکت است، ناشی از همین ضعف و کم کاری علما و روحانیون است.
مهم ترین آفتی که متوجه پیاده روی اربعین است، سکولار شدن آن است. سکولار شدن این حرکت یعنی اینکه خالی از محتوای انقلابی بشود. پیام حسینی (ع) که تمام رنج های طاقت فرسای نهضت امام و خاندان مطهرشان برای انتقال آن بوده است از پیاده روی حذف شود و عده ای برای عزاداری کاذب به پیاده روی بپردازند؛ یا عده ای اصطلاحا توریست مذهبی بشوند و برای دیدن سنت پیاده روی عراقی ها و نوعی تفریح به پیاده روی بیایند. عده ای هم برای کم نیاوردن از بقیه و پز دادن یا برای محک زدن قدرت بدنی خود در این پیاده روی حضور پیدا کنند. عراقی ها نیز کم کم نصف موکب ها را به دکه فروش خوراکی تبدیل کنند و کاسبی، جای نذر و خیرات را بگیرد.
چه کسانی باید جلوی این آفت را بگیرند؟ از نظر من علماء و بعد، عموم روحانیون. امسال در پیاده روی، پلاکاردها و تصاویر حاوی شعارهای انقلابی به شدت کاهش پیدا کرده بود. نمی دانم روی چه حسابی مجموعه هایی که پارسال این همه در این زمینه تلاش کرده بودند یکدفعه کار را تا این حد ضعیف کرده بودند؟ چه کسی به آنها چنین توصیه ای کرده بود؟ در قسمتی از پیاده روی یک مجموعه ایرانی، کلاه خود با دو پر سبز با جنس مقوایی توزیع می کرد که روی آن لبیک یا حسین هم درج شده بود اما به شدت سبک و حتی خنده دار بود. چه کسی به فکر این دوستان انداخته که این کار سبک را انجام دهند و موجبات خنده مردم را فراهم کنند؟ در فرودگاه چند جوان ایرانی را دیدم که با خودشان قلیان آورده بودند و نگران نشکستن قلیان ها بودند. پس ببینید، هنوز به لطف الهی هیچ اتفاقی نیفتاده لکن اگر مراقبت نشود، این حرکت با این وزن و اهمیت به راحتی از دست می رود. روحانیون و مجموعه های فرهنگی عاقل نباید نسبت به انحرافات بی تفاوت باشند و یا خواب و خوراک مردم را به کار فکری و فرهنگی ترجیح بدهند. خوب، دوستان عزیز، سفره حسینی (ع) پهن شده است و همه می توانند به میزان ظرفیت خود از آن استفاده کنند. حالا باید دید چه عاملی در انسان ظرفیت بهره گیری از سفره حسینی (ع) را بوجود می آورد؟
پاسخ در یک کلام، خودسازی و تهذیب نفس است. در حقیقت، شرط استفاده از سفره حسینی (ع) تطهیر قلب است. بزرگ شدن پیمانه نیز در گرو طاهر سازی قلب است. با پیمانه کوچک کنار دریا هم برویم آبی گیرمان نخواهد آمد. پس باید پیمانه را بزرگ کرد. البته توجه داشته باشیم که بضاعت ما در کل به حدی نیست که چیز کلانی دستمان بیاید. بنابراین باید از خود صاحب سفره بخواهیم کمکمان کند. این روزها که حرم می رویم، یادمان باشد به جای حاجات پست و کوچک، بخواهیم قلب آلوده ما را پاک کنند. دست ما را در این زمینه خاص بگیرند. اگر قلب پاک شد و آلودگی ها رفت، آنوقت خیلی چیزها گیرمان خواهد آمد.
انتهایپیام/