بسیاری از آمریکایی‌ها به دلایلی غیرضروری توسط پلیس کشته می‌شوند

بسیاری از آمریکایی‌ها به دلایلی غیرضروری توسط پلیس کشته می‌شوند

استاد جامعه‌شناسی دانشگاه راتگرز آمریکا عنوان می‌کند که به چالش کشیدن خشونت پلیس و سیستم معاف از مجازات آن نیازمند توافقی جدید با اتحادیه‌های پلیس‌ برای کنار گذاشتن برخی حمایت‌های خاصی است که افسران پلیس متهم به سوءرفتار از آن بهره‌مند هستند.

«پُل هیرشفیلد» (Paul Hirschfield) دانشیار جامعه‌شناسی و حقوق جزای دانشگاه راتگرز (Rutgers University) آمریکا در گفتگو با خبرنگار بین‌الملل خبرگزاری تسنیم در خصوص حوادث اخیر شهر شیکاگو و کشته شدن یک جوان سیاه‌پوست غیرمسلح توسط پلیس این کشور می‌گوید: بیشتر سیاستمداران در ایالات متحده به شکل فوق‌العاده‌ای علاقه‌ای به پیگیری انجام اصلاحات اساسی در پلیس ندارند، زیرا اغلب حامیان آن‌ها به شدت از پلیس پشتیبانی می‌کنند. به باور وی تاریخ لبریز از نمونه‌هایی از انجام «بازسازی‌های اساسی» در پلیس است که در تغییر الگوهای بنیادین استفاده بیش از حد از زور و پاسخگویی اندک، ناکام مانده‌اند.

در ادامه مشروح این مصاحبه ارائه شده است:

تسنیم: در سایه حوادث اخیر شیکاگو، اینگونه به نظر می‌رسد که «تصورات قالبی و پیش‌فرض‌های تبعیض‌آمیز همچنان در بین افسران پلیس وجود دارد و این حالت حتی در مقابل خشم و نارضایتی مردم نیز همچنان تداوم داشته و مقاومت می‌کند». به نظر شما چنین سخنی یک «تعبیر دقیق» است؟

هیرشفیلد: هنگامی که تلاش می‌کنیم تا ماجرای تیراندازی جنجالی به سوی یک مرد جوان سیاه‌پوست - همچون لاکان مک‌دونالد، رونالد جانسون و سدریک چتمن - را توضیح دهیم، به یاد آوردن این نکته مهم است که چنین حوادثی تنها گویای بخش بسیار کوچکی از کلیت افسران پلیس است. اکثر افسران پلیس طی دوران کاری خود اصلا شلیکی انجام نداده‌اند، ما در مورد افسرانی که با افتخار و با هوشمندی از تیراندازی به سوی مردم در موقعیت‌های مشابه خودداری می‌کنند، کمتر چیزی می‌شنویم. همانگونه که عنوان می‌شود، می‌دانیم که سیاهپوستان در مقایسه با سفید پوستان احتمال بیشتری دارد که در وضعیت غیرمسلح و غیرخطرناک برای پلیس، هدف شلیک قرار بگیرند.

من حدس می‌زنم (البته نمی‌توانم از نظر تجربی آن را در حال حاضر تأیید کنم) که در بین افراد مظنون، سیاه‌پوستان هنگامی که تلاش می‌کنند تا فرار کنند احتمال بیشتری دارد تا کشته شوند. این الگوها علیرغم خشم و انزجار ملی ناشی از کشته شدن مردان سیاه‌پوست غیرمسلح - که از جولای سال 2014 و با کشتن غیرضروری اریک گارنر و مایکل براون آغاز شد - همچنان دوام دارند.

تفاوت‌های نژادی در احتمال خطر کشته شدن توسط پلیس در شرایط غیرضروری بسیار چشمگیر هستند، و به نظر می‌رسد که علیرغم خشم عمومی همچنان این تفاوت‌ها ادامه دارند. اما من باور دارم که دلایل این تفاوت‌ها به صورت کامل درک نشده‌اند و نیازمند تحلیل‌های بیشتری است. این وضعیت می‌تواند نتیجه هراسی ریشه‌دوانده و تصورات قالبی منفی باشد که پلیس، همچون عموم آمریکایی‌ها، نسبت به آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار دارد.

یک توضیح جایگزین این است که چنین وضعیتی می‌تواند نتیجه این واقعیت باشد که آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار احتمال بیشتری دارد که در محلاتی زندگی کنند که خشونت بیشتری در آن‌ها جریان داشته و پلیس گرایش به آن داشته باشد که در آنجا در مقابل تهدیدهای احتمالی بیش از حد مراقب بوده و خشن‌تر رفتار کند. افسرانی که در محلاتی با جرم و جنایت زیاد فعالیت می‌کنند احتمال بیشتری دارد تا با مظنونان به مشارکت در اقدامات خشونت‌آمیز برخورد داشته باشند؛ در نتیجه شگفت‌انگیز نخواهد بود که افسران پلیس، خاصه کسانی که روحیه شکننده‌تری دارند، هنگامی که با افراد ظاهرا خطرناک روبه‌رو می‌شوند اغلب در یک واکنش تدافعی، شدیدترین گزینه را اتخاذ کنند تا هیچ فرصتی به فرد مظنون ندهند. شلیک به سمت یک فرد، به هیچ وجه، یک تصمیم آسان و بی‌هزینه نیست، اما گرفتار شدن به خاطر آن، شباهتی به پیامدهایی که پلیس‌های آمریکایی با آن مواجه می‌شوند ندارد.

تفاوت‌های نژادی در تیراندازی‌های پلیس یک مشکل جدی است که تداوم آن باعث از بین رفتن اعتماد مردم به پلیس می‌شود، اما من فکر می‌کنم که تمرکز و تأکید بر بعد نژادی، باعث دور شدن توجه ما از مشکلاتی می‌شوند که می‌توانند به آسانی و به صورت مؤثر از طریق انجام اصلاحات در سیستم پلیس حل شوند.

آنچه بیش از تفاوت‌های نژادی در تیراندازی‌های پلیس برای من نگران کننده است، این واقعیت است که بسیاری از آمریکایی‌ها، با پیشینه‌های متفاوت، به دلایلی غیرضروری توسط پلیس کشته می‌شوند. وضعیت آمریکایی‌های سفیدپوست نیز از نظر آسیب‌پذیری در مقابل قوه قهریه بیشتر شبیه سیاه‌پوستان آمریکایی است تا سفید‌پوستان یا اقلیت‌های حاضر در کشورهای اروپایی. با اصلاح قوانین، سیاست‌ها و روش‌ها می‌توانیم پلیس را به تجهیزات بهتری مجهز کنیم تا یک نیروی مهلک نباشد و برای استفاده بیش از حد از زور اخرج و بازخواست شود. به این ترتیب راه زیادی برای افزایش ایمنی عمومی در پیش خواهد بود.

تسنیم: اینگونه به نظر می‌رسد که سیاستمداران در ایالات متحده کمتر نگران چنین مسائل هستند، مگر اینکه مردم به خیابان‌ها سرازیر شده و یا رسانه‌ها سرشار از مطالب انتقادی شوند، در مورد این پدیده چه نظری دارید؟

هیرشفیلد: بیشتر سیاستمداران در ایالات متحده به شکل فوق‌العاده‌ای علاقه‌ای به پیگری انجام اصلاحات اساسی در پلیس ندارند، زیرا اغلب حامیان آن‌ها به شدت از پلیس پشتیبانی می‌کنند. علاوه بر آن، حتی پس از آنکه اغلب آمریکایی در سال 2014 پلیس این کشور را از نظر کاربرد مناسب زور و برخورد برابر در حد معمولی یا ضعیف ارزیابی کردند و اعلام کردند در شرایطی که یک فرد غیرمسلح توسط پلیس کشته می‌شود استفاده از دادستان‌های مستقل را ترجیح می دهند، سیاستمداران اغلب به صورت یکپارچه کاری (جز تأمین مالی نصب دوربین روی لباس نیروهای پلیس) انجام ندادند. من باور دارم که این وضعیت بازتابی از قدرت سیاسی نسبی پلیس و انجمن‌های دادستان‌ها در مقابل حامیان سرسخت انجام اصلاحات اساسی (در پلیس) است.

از سوی دیگر، زمانی که حوادث پلیسی به یک رسوایی سیاسی یا ناآرامی اجتماعی می‌انجامد، همچون فرگوسن، بالتیمور، و شیکاگو، برخی اصلاحات اجتناب‌ناپذیر می‌شوند، زیرا مردم (و گاهی اوقات مقامات فدرال) خواهان چنین چیزی می‌شوند. این اصلاحات اغلب اساسی و عمده به نظر می‌آیند. برخی اوقات، همچون ماجرای سین‌سیناتی، به نتایجی چشمگیر نیز منجر می‌شوند. با این حال، تاریخ لبریز از نمونه‌هایی از انجام «بازسازی‌های اساسی» در پلیس است که در تغییر الگوهای بنیادین استفاده بیش از حد از زور و کمترین میزان پاسخگویی ناکام مانده‌اند.

تسنیم: احتمال وقوع رخدادهایی مشابه را در آینده چقدر می‌دانید؟ آیا اعتراضات و تظاهرات عمومی می‌توانند تأثیری عملی  داشته باشند؟

هیرشفیلد: خیلی زود است که بتوان در مورد تأثیرات اصلاحات قریب‌الوقوعی که شیکاگو تجربه خواهد کرد، پیش‌بینی خاصی انجام داد. در وضعیتی که این مسأله در مرکز توجه قرار دارد، من مطمئنا انتظار دارم که برخی تغییرات در چگونگی عکس‌العمل مقامات شیگاگو نسبت به حوادث مشابه به وجود بیاید. این موضوع که پلیس شیکاگو در آینده احتمال کمتری دارد تا بیش از اندازه به زور متوسل شود به این بستگی دارد که افسر پلیسی که چنین کاری کرده و یا تلاش کرده آن را مخفی کند از پیامدهای واقعی آن در امان باشد.

به چالش کشیدن خشونت پلیس و سیستم معاف از مجازات آن نیازمند یک قرارداد و توافق جدید با اتحادیه‌های پلیس‌ برای کنار گذاشتن و رفع برخی حمایت‌های خاصی است که افسران پلیس متهم به سوءرفتار از آن بهره‌مند هستند، همچنین نیازمند سرمایه‌گذاری بیشتر برای کاهش تنش‌ها، مداخله در بحران‌ها و استفاده از سلاح‌های غیرکشنده، انجام تحقیقات واقعا مستقل در مورد استفاده بیش از حد از زور، تنبیه سریع و سخت برای پلیس‌های منحرف، و شفافیت بیشتر در خصوص تمامی سازوکارهای پاسخگویی از جمله دادسراها است.

دلایل چندانی وجود ندارد که براساس آن بتوان انتظار داشت که حوادث شیکاگو بتواند دینامیسم و پویایی 15 هزار 500 اداره پلیس دیگری که در این کشور وجود دارند را تغییر دهد. من تصور می‌کنم که حتی سیاستمداران در شهرهای بزرگ دیگر نیز شیکاگو را یک «مورد حاد» می‌دانند.

تسنیم: کنجکاوم بدانم که فضای دانشگاهی و «آکادمیای» ایالات متحده به این نوع از حوادث چگونه واکنش نشان داده است؟ آیا موضوع یا بحث خاصی در آنجا شکل گرفته است؟

هیرشفیلد: آکادمیا و فضای دانشگاهی متشکل از رشته‌های مختلفی است و در هر رشته علمی تنوع بسیاری وجود دارد که در آن، واکنشِ دانشگاهیان به چنین حوادث جنجال برانگیزی در قالب چند مشخصه ساده نمی‌گنجد. اما مطمئنا برخی موضوعات کلان‌تر در گفتمان دانشگاهی پررنگ‌تر هستند. بیش از همه باید به این نکته اشاره کرد که دانشگاهیان، این حوادث و تفاوت‌های نژادی در استفاده از قوه قهریه را به عنوان یک مشکل نژادی در قالب‌های مختلفی بررسی می‌کنند همچون: برتری‌طلبی آگاهانه سفید‌پوست‌ها و پرونده‌سازی نژادی، نژادپرستی نهادینه‌شده، و نژادپرستی ناخودآگاه. بسیاری از دانشگاهیان، قتلِ مردان سیاه‌پوست غیرمسلح را محصول اجتناب‌ناپذیر عملکرد متفاوت نژادی سیستم قضایی  و انتظامی این کشور می‌دانند، سیستمی که شامل رویه‌هایی همچون مراقبت دائم پلیسی، جنگ علیه مواد مخدر و تکیه به صدور جریمه برای تأمین مالی دولت‌های محلی است. برخی دانشمندان که بر ابعاد مشکل‌آفرین عملکرد پلیس این کشور - فراتر از ابعاد نژادی  آن - همچون نظامی‌شدن، فقدان سازوکارهای پاسخگویی و محلی‌گریایی بیش از حد تمرکز دارند، استفاده غیرضروری از قوه قهریه توسط پلیس را یک پدیده بومی و خاص پلیس آمریکا می‌دانند.

تنها تعداد اندکی از جرم‌شناسان وجود دارند که در مورد الگوهای استفاده از قوه قهریه توسط پلیس حرفی برای گفتن داشته باشند، زیرا همواره بین مشکلات عمده‌ای که در رسانه‌ها در سطح ملی بازتاب داده می‌شوند و انتشار تحقیقات تجربی شکاف و تأخیری وجود دارد. هم‌اکنون که داده‌هایی ملی در مورد حوادث ناشی از استفاده از قوه قهریه وجود دارند، دانشگاهیان می‌توانند این الگوها را تحلیل کنند. من پیش‌بینی می‌کنم که یافته‌های آن‌ها ممکن است متفاوت از تصورات عامه باشد و بحث‌های جاری در سطح ملی و (انجام) اصلاحات در پلیس را به سوی جهت‌های جالبی سوق دهند.

تسنیم: در مورد فعالان اجتماعی و حقوق بشر اوضاع به چه گونه‌ای است، آیا «حساسیت» و «آرمان» این گونه از فعالان در پی حوادثی اینچنین - کشتن افراد رنگین‌پوست که در رسانه‌های به شدت بازتاب یافته است - طی سال گذشته دچار تحول یا تطور شده‌ است؟

هیرشفیلد: من یک متخصص در مورد تحول و تطور فعالیت‌ها در این حوزه نیستم. بیشتر آن چیزی که من از چگونگی پرداختِ این حوادث از سوی این فعالان می‌دانم حاصل رسانه‌های جمعی است. بنابراین من نمی‌دانم که آیا مطالب منتشر شده در رسانه‌ها تصویر مناسبی از آن چیزی است که رهبران و فعالان این جنبش‌ها واقعا خواهان آن هستند یا خیر. احساس من این است که بسیاری از فعالان روی مواردی که به طور خاص جنجالی هستند تمرکز دارند - اغلب شامل تیراندازی‌های منجر به مرگ مردان سیاه‌پوست غیرمسلح - که به تمرکز بر نژادگرایی و فقدان پاسخگویی از سوی پلیس منجر می‌شود. فعالان این حوزه به آشکار شدن نقصان‌های نظام‌مند در حوزه پاسخگویی یاری می‌رسانند، مواردی همچون خودداری مقامات رسمی از انتشار اطلاعات و ویدئوها در زمان مناسب و وجود روابط عمیقا دوستانه بین دادستان‌ها و پلیس. امیدوارم که این فعالان به تأکید خود بر عدم پاسخگوییِ پلیس ادامه دهند، زیرا این یک معضل ملی است که فراتر از بحث‌ها نژادی است. و این وضعیت به ایجاد یک ائتلاف چندنژادی و چندحزبی برای به چالش‌کشیدن این سیستمِ مستحکمِ مصونیتِ پلیس از مجازات منجر خواهد شد.

گفتگو از امیر خالقیان

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار بین الملل
اخبار روز بین الملل
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
گوشتیران
triboon