ماجرای گروگانگیری وزیران اوپک/ کارلوس ونزوئلایی و آرمان فلسطین
در سی ام آذرماه ۱۳۵۴ در اجلاس سازمان اوپک اتفاق عجیبی افتاد. ۶ فرد مسلح به شکل خدمتکار در میان جلسه وزیران نفت به سالن کنفرانس وارد شدند و شروع به تیراندازی کردند. در ۵ دقیقه اول آنها ۳ نفر را کشتند و سپس در سالن مواد منفجره کار گذاشتند.
به گزارش خبرگزاری تسینم، در سیام آذرماه 1354 در اجلاس سازمان اوپک اتفاق عجیبی افتاد. 6 فرد مسلح به شکل خدمتکار در میان جلسه وزیران نفت به سالن کنفرانس وارد شدند و شروع به تیراندازی کردند. در 5 دقیقه اول آنها 3 نفر را کشتند و سپس در سالن مواد منفجره کار گذاشتند.
مهاجمان، 80 نفر، شامل 12 وزیر نفت و 68 کارمند و عضو هیأت نمایندگی را به گروگان گرفتند. آنا از مقامات اتریشی یک دستگاه اتوبوس با پنجره های پوشیده، یک هواپیما با 3 خدمه و باک پر تقاضا کردند. همچنین تاکید کردند بیانیههای آنان از رادیو و تلویزیون اتریش در هر دو ساعت به زبان فرانسوی، قرائت شود.
این عملیات در واکنش به دومین «توافقنامة جداسازی نیروها» میان مصر و «رژیم صهیونیستی» موسوم به «قرارداد سینای 2» به امضاء رسید که براساس آن، مصر به عنوان یکی از قدرتمندترین کشورهای عربی، امتیازات ویژه ای را در ازای بازپس گیری بخشی از صحرای سینا از صهیونیست ها، به اسرائیل داده بود.
توافق مصر و رژیم صهیونیستی و همچنین تعطیلی ایستگاه رادیویی فلسطین در قاهره به دلیل پخش برنامههای مخالف با «قرارداد سینای 2» باعث شد که در 15 سپتامبر گروهی از فدائیان فلسطینی سفارت مصر در اسپانیا را اشغال کنند و سفیر، کنسول، وابستة مطبوعاتی و شش کارمند اسپانیایی سفارت را گروگان بگیرند. فداییان فلسطینی که خود را وابسته به سازمان «سپتامبر سیاه»معرفی می کردند تهدید کردند که اگر مصر «قرارداد سینای 2» را لغو نکند، گروگان های خود را خواهند کشت.
فدائیان، از مقامات مصری که در «کنفرانس صلح ژنو» شرکت کرده بودند، خواستند که با صدور یک بیانیه مشترک این قرارداد را خیانتی به مصریها و خلق عرب قلمداد کنند و مصر نیز سریعاً «مذاکرات ژنو» را ترک کند.
سفرای الجزایر، کویت و عراق مذاکراتی را با گروگانگیران سفارت آغاز کردند. انور سادات رئیس جمهور مصر در تلگرافی به یاسر عرفات، او را مسئول جان تمامی گروگانها دانست. یک روز بعد، مهاجمان فلسطینی طی توافقی همراه با گروگانهای خود و سفرای عراق و الجزایر، تحت نظارت پلیس به فرودگاه برده شدند. یک هواپیما آنها را به الجزایر برد و گروگانها در فرودگاه الجزیره آزاد شدند.
گروگانگیران وزیران حاضر در نشست اوپک که تحت رهبری فردی به نامایلیچ رامیرز سانچز (با اصالت ونزوئلایی) معروف به کارلوس بودند، در بیانیهای 8 مادهای که تمام آرمانهای اعراب را در آن ایام در خود داشت، خواستار شعار «سه نه» (نه «معاهده»، نه «مذاکره» و نه «شناسایی رژیم صهیونیستی») مصوب اجلاس سران عرب در خارطوم (1967)، تقبیح هر عملی که به اشغال هر قسمتی از سرزمین فلسطین مشروعیت ببخشد و... شدند.
آنها دیپلماتها را به سه دسته دوست، بی طرف و دشمن تقسیم کردند که دوستان شامل الجزایر، عراق و لیبی و دشمنان شامل ایران، عربستان، امارات متحده عربی و قطر بودند. حملهکنندگان نام «سازمان بازوی انقلاب عرب» را بر خود نهاده بودند.
مقامات وین چند ساعات مذاکره بی حاصل با گروگانها داشتند. اتریش که داعیهدار «بیطرفی» بود، به هیچوجه تمایل نداشت، پایتخت خود را به این جنگ غیرقابل پیشبینی آلوده کند و خیلی سریع با «کارلوس» کنار آمد. طبق توافق انجام شده، مهاجمان، 42 گروگان شامل وزرا و منشیها و مترجمین آنها را از سایرین جدا کرده و سوار بر اتوبوس به فرودگاه بردند.
هواپیمای گروگانگیران به همراه گروگانها از وین به مقصد الجزایر به پرواز در آمد. مهمترین این گروگانها جمشید آموزگار، مذاکرهکننده ارشد نفتی ایران و احمد زکی یمانی، وزیر نفت عربستان سعودی بودند.
وزیر نفت عربستان بعدها درباره این حادثه گفت: وقتی فهمیدم گروگانگیری کار کارلوس است احساس کردم افتاده ام دست کسی که می خواسته مرا بکشد.
در الجزیره کارلوس تا عصر به مذاکره با مقامات الجزایر پرداخت و در پایان همه گروگانهای غیرعرب، به جز آموزگار رئیس هیأت نمایندگی ایران را آزاد کرد. در نهایت آنان با 20 گروگان به سمت لیبی پرواز کردند.
لیبی ابتدا به هواپیما اجازه فرود نداد اما سرانجام با تهدید «کارلوس» به کشتن وزیر نفت لیبی، راضی به این کار شد. آنان در لیبیتا نیمههای شب منتظرهواپیمایی برای پرواز به سمت عراق بودند اما هواپیما در اختیار مهاجمان قرار نگرفت و کارلوس به خلبان دستور داد تا بار دیگر به سوی الجزایر پرواز کند. در میان راه او تغییر عقیده داد و تصمیم گرفت به تونس برود. ولی تونسیها به هواپیما اجازه فرود ندادند و آنها ناچار به الجزایر بازگشتند.
در فرودگاه الجزایر، کارلوس، اعلام کرد که تا ظهر همه گروگانها را آزاد خواهد کرد. مهاجمان تصمیم داشتند یمانی و آموزگار را به قتل برسانند.
کارلوس چندین بار به صراحت جمشید آموزگار را تهدید کرد که قطعا اگر همه گرو گان ها آزاد شوند، او جان سالم به در نخواهد برد زیرا پادشاهی ایران خیانت بزرگی به «آرمان فلسطین » کرده است. الجزایریها که با استفاده از شنود از تصمیم آنها آگاه شده بودند، به کارلوس هشدار دادند که در صورت کشته شدن یمانی، هیچ یک از مهاجمان را زنده نخواهند گذاشت.
کارلوس که چارهای جز آزاد کردن همه گروگانها نداشت، در مقابل یمانی و آموزگار قرار گرفت و ضمن انتقاد از سیاستهای دولتهای ایران و عربستان، گفت: «شما این بار از مرگ میگریزید، اما بدانید که در آینده حتماً شما را خواهیم کشت! »
اردشیر زاهدی در کتاب 25 سال در کنار پادشاه درباره این حادثه نوشته که «کارلوس، انقلابی معروف آمریکای لاتین وزرای کشورهای عضو اوپک را یکجا گروگان گرفت و خواستار مبلغ عظیمی خونبها شد. اعلیحضرت حاضر به پرداخت خونبها نشدند و فرمودند که من با تروریستها معامله نمیکنم. اما سرانجام عربستان سعودی پول مورد تقاضای کارلوس را فرستاد و گروگانها پس از چند روز دلهرهآور که بین مرگ و زندگی دست و پا میزدند آزاد شدند».
اما خاطرات ابوالحسن عمیدی نوری نماینده مجلس و روزنامهنگار در کتاب خاطراتش به نقل از پرویز ایزدی آورده «[کارلوس]، جمشید آموزگار و وزیر نفت عریستان سعودی را گرو گرفت و تهدید به قتل نمود. [او]25 میلیون دلار از شاه ایران و 50 میلیون دلار از پادشاه عربستان سعودی باج گرفت تا دست از سر آن دو نفر برداشت.» البته بعدها کارلوس عکس سه چکی را که بابت آزادی آموزگار دریافت کرده بود٬ در یکی از روزنامهها منتشر کرد.
پس از عدم ترور آموزگار و یمانی، کارلوس و همراهانش از هواپیما خارج شدند. گروگانها نیز پس از دقایقی تأمل، از هواپیما بیرون آمدند.
پس از 44 ساعت، ماجرای گروگانگیری وزیران نفت اوپک پایان گرفت در حالی که تنها یک دیوار شیشهای گروگانها را از مهاجمان جدا میکرد و کسی دقیقاً نمیدانست که انگیزه این کار چه بود؛ شایع شده بود که کارلوس مبلغ 20 میلیون دلار بابت رها کردن گروگانها دریافت کرده است.
سرانجام در سال 1373، کارلوس ملقب به «شغال» توسط مأموران امنیتی فرانسه، در تونس دستگیر و به فرانسه منتقل شد. وی پس از محاکمه به جرم قتل دو پلیس فرانسوی به حبس ابد محکوم شد.
این اقدام و سایر عملیاتهای مشابه فدائیان آرمان فلسطین که بر ناسیونالیسم عربی استوار بود٬ راه به جایی نبرد تا اینکه با پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره)٬ روح تازهای در کالبد مقاومت در برابر صهیونیستها دمیده شد و مبارزه بر علیه این رژیم از گرایشات چپگرایانه٬ به مقاومت اسلامی تبدیل شد.
انتهای پیام/