برای اجرای آثار دفاع مقدسی دردسر داریم چه برسد به تئاتر اجتماعی

نویسنده و کارگردان نمایش «سه‌گانه پاریسی» گفت: ایوب آقاخانی و امثال او برای بردن نمایشی با مضمون دفاع مقدس که تضمین شده‌ترین موضوع است، دردسر دارد، چه برسد به اینکه بخواهم در عرصه تئاتر اجتماعی به راحتی اثری تولید کنم و به هیچ مانعی برخورد نکنم.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، ایوب آقاخانی از هنرمندان فعال تئاتر کشور است که همواره آثار متعددی را از او شاهد بوده‌ایم، هنرمندی که امسال آثار متفاوت‌تری را از خود ارائه داد، او در کنار بازی در دو نمایش، دو نمایش‌نامه مهم تئاتر مقاومت طی سال‌های اخیر را روی صحنه برد، ابتدا نمایش «تکه‌های سنگین سرب» تصویری متفاوت از شهید دکتر مصطفی چمران روی صحنه رفت و پس از آن نمایش «اروند خون» روایتی تازه از شهدای غواص.

آقاخانی در این اثری دیگر به نام «سه‌ گانه پاریسی» را نیز در سالن اکو روی صحنه برد، اثری که در زمره تئاتر اجتماعی قرار می‌گیرد، هرچند آقاخانی فضای اجرای آثار اجتماعی را محدود می‌داند و معتقد است که:«ایوب آقاخانی و امثال او برای بردن نمایشی با مضمون دفاع مقدس که تضمین شده‌ترین موضوع است، دردسر دارد، چه برسد به اینکه بخواهم در عرصه تئاتر اجتماعی به راحتی اثری تولید کنم و به هیچ مانعی برخورد نکنم.»

به بهانه اجرای نمایش «سه گانه پاریسی» که همچنان در تالار شمس مجموعه اکو روی صحنه است با ایوب آقاخانی به عنوان نویسنده و کارگردان اثر و بهنام تشکر، بازیگر نمایش در رابطه با جریان تئاتر اجتماعی و وضعیت فعلی فرهنگ و هنر به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه بخش اول آن را می‌خوانید:

تسنیم: ابتدای صحبتمان را با تئاتر اجتماعی و جایگاه فعلی آن آغاز کنیم، به هر حال «سه گانه پاریسی» نیز بخشی از جریان تئاتر اجتماعی ایران به حساب می‌آید.

آقاخانی: تئاتری اگر به نام تئاتر اجتماعی وجود دارد، برای ما هم بدون تردید وجود دارد، اما واقعیت این است که برای ما در گذاری که از دهه 70 فعالیت خود را آغاز کرده‌ایم، اگر تئاتری را به نام تئاتر اجتماعی نام گذاری کنیم تئاتر اجتماعی ما به شدت افت کرده است، بدین معنا که تنوع و آزادی عملی که به لحاظ مضمونی در اوایل دهه 70 داشتیم، الان نداریم و هرچقدر هم ادعای آن وجود داشته باشد، این ادعا کذب است.

آقاخانی: در شرایطی هستیم که دایره عملکرد مضمونی تئاتر اجتماعی ما بسته‌تر شده است

خط قرمزها بسیار پیچیده تر شده اند. با وجود اینکه در ظاهر به نظر می‌رسد خط قرمز ها از بین رفته اند، اما اگر وسط میدان باشید متوجه پیچیدگی آن می‌شوید. ما یک سری خط قرمز مبتنی بر آئین نامه شورای عالی انقلاب فرهنگی داریم که باید اجرا شود و لازم الاجرا است و خیلی هم آسان است، اصلا به اعتقاد هر کس بخواهد در ایران کار فرهنگی کند، امر پیچیده‌ای نیست. اما یک سری خط قرمزهای نانوشته داریم که توسط جریانات بهانه جو تدوین می‌شوند و به عبارتی یک سری افرادی داریم یا تشکیلاتی داریم که اعلام نشده یک چیزی به آن‌ها بر می‌خورد؛ این وضعیت شرایطی را ایجاد کرده که دایره عملکرد مضمونی تئاتر اجتماعی ما بسته‌تر شود، نه به این دلیل که خط قرمز وجود دارد، به این دلیل که کسانی که بالا سر ما هستند همیشه می‌گویند حالا مواظب این موضوع هم باشید، مواظب فلان آقا هم باشید، مواظب فلان مجموعه هم باشید و هزاران مواظبت‌های سلیقه‌ای و شخصی دیگر و در نتیجه انگار در یک عافیت طلبی در مواجهه با این جریانات بهانه‌جو روزگار می‌گذرانیم. به همین نسبت که عرض کردم ما اتفاقات کم‌ تنوع‌تری را در حوزه تئاتر اجتماعی داریم. تئاتری اگر به نام تئاتر اجتماعی نام گذاری شود، وجود دارد اما بنیه آن بسیار ضعیف‌تر از گذشته است.

آقاخانی: ماندن و عمل کردن به باورهایمان و با تعهد عمل کردن سخت است

تسنیم: بهانه جویی و اتفاقات را اگر یک طرف ماجرا بدانیم، مدتی است که برخی هنرمندان تئاتر بر فاصله گیری تئاتر از مردم و صحبت نکردن از دغدغه‌های مردم در آثار نمایشی سخن می‌گویند، این اتفاق را چقدر مقصر می‌دانید؟

آقاخانی:هنرمندانی که چنین برداشتی دارند و این عامل را مقصر می‌دانند، صد درصد اشتباه می‌کنند. با صراحت اعلام نظر می‌کنم، دلیلش هم این است که وقتی من دارم در رابطه با جریاناتی صحبت می‌کنم که دست و پا گیر ما هستند، بدیهی است که خودم را مقصر نمی‌دانم، حداقل من نوعی که در طول سال درگیر تئاتر هستم و به هر شکل چه به نویسندگی، چه کارگردانی و چه بازیگری و... درگیرش هستم، این مسئله را نمی‌پذیرم و معتقدم این جریانات خیلی جلو ما را گرفته‌اند. افرادی که از تئاتر مدت‌ها دور بوده‌اند نمی‌توانند به راحتی اظهار نظر کنند و کارشان اشتباه است. به اعتقاد بنده تنها کسانی که می توانند در رابطه با تئاتر اظهار نظر کنند افرادی هستند که با تمام گرفتاری‌ها در وسط میدان هستند، مطمئن باشید قهر کردن و گفتن «شرایط بد است» و... کار سختی نیست؛ می‌خواهید بنده همین الان قهر کنم و تا چهار سال خبری از من نباشد؟ اصلا کار سختی نیست. ماندن و عمل کردن به باورهایمان و با تعهد عمل کردن سخت است.

آقاخانی: هیچکس و هیچ کدام از افرادی که بَه بَه و چَه چَه کرده بودند، دست ما را نگرفتند

البته من نمی‌گویم این اظهار نظرها عامدانه اشتباه است، بلکه معتقدم این اظهار نظرها غافلانه است. بنده فکر می‌کنید نمی توانم در مورد ملتهب ترین نقاط عفونی جامعه ام صحبت کنم، اما همواره یکی به من تذکر می‌دهد. بنده در دو سال گذشته یک تریلوژی در رابطه با دفاع مقدس نوشته ام، یک تریلوژی که بسیاری از همکارنم فکر می‌کنند در شرایط فوق‌العاده‌ای این کارها را کرده ام. اولا از تریبون شما اعلام رسمی می کنم که مطلقا هیچکس و هیچ کدام از افرادی که بَه بَه و چَه چَه کرده بودند، دست ما را نگرفتند.

آقاخانی: همه آمدند یا تشویق کردند و لذت بردند و رفتند و یا اینکه بهانه جویی کردند

در نمایش «تکه های سنگین سرب» نیز به جز مهدی شفیعی، مدیر کل مرکز هنرهای نمایشی که او هم برابر با شکل متعادل حمایت از یک تئاتر کوچک از ما حمایت کرد، هیچکس ما را یاری نکرد. شاید توقع بنده و بسیاری از همکارانم این بود که حتما نمایش در مورد شهید چمران برای خیلی ها مهم است. البته همه آمدند یا تشویق کردند و لذت بردند و رفتند و یا اینکه بهانه جویی کردند.

آقاخانی: بنده و امثال من برای روی صحنه بردن بردن نمایشی با مضمون دفاع مقدس، دردسر دارد

به شما راحت می‌گویم، ایوب آقاخانی و امثال او برای روی صحنه بردن نمایشی با مضمون دفاع مقدس که تضمین شده‌ترین موضوع است، دردسر دارد، چه برسد به اینکه بخواهم در عرصه تئاتر اجتماعی به راحتی اثری تولید کنم و به هیچ مانعی برخورد نکنم. بنابراین فکر نکنید اگر من «سه گانه پاریسی» کار می‌کنم بدین معنا است که بلد نیستم «سه گانه ایرانی» کار کنم؛ مطمئن باشید بسیاری از مسائل مطروحه در «سه گانه پاریسی» اگر بلافاصله تفسیر و قرائت به یک مضمون ایرانی شود، سریع گیر دادن‌ها شروع می‌شود. نمایش کار کردن به ذات و به ویژه تئاتر اجتماعی کار کردند بسیار سخت تر از شرایط عادی است و همین دلیل این حوزه اُوفت کرده است و این همه گرایش به تجرید و انتزاع که این روزها در تئاتر فزاینده است از چیست؟ دلیل اش این است که صراحت لهجه به دلیل وجود جریانات بهانه جو آرام آرام از تئاتر گرفته می‌شود، اتفاقی که در اوایل دهه هفتاد داشت رخ می‌داد و با لحن‌های مختلف درباره مشکلات جامعه خودمان صحبت می‌کردیم. اما حالا اگر بخواهیم به هر یک از آن موضوعات بپردازیم محدودیت داریم.

آقاخانی: خط قرمزهای فرهنگی نداریم و همه چیز سلیقه‌ای، موسمی و متغیر است

منظور من این نیست که نباید داشته باشد، چراکه به هر حال باید یک سری چهارچوب‌های فرهنگی داشته باشیم، اما از این طرف ما یک دستورالعمل روشن و کاملا مدون در خط رابطه با خط قرمزهای فرهنگی نداریم و همه چیز سلیقه‌ای، موسمی و متغیر است و تغییرش هم از اهرم های فشاری صورت می‌گیرد که بیشتر از اینکه همراه حوزه فرهنگ و هنر باشند، چوب لای چرخ آن می‌کنند. این جریانات، جریان‌های تعریف‌ شده‌ای نیستند که اگر بودند تکلیف من روشن بود، چراکه آن موقع به دلیل شناختی که آن‌ها داشتم شاید اصلا تئاتر اجتماعی کار نمی‌کردند؛ اما این تصمیم را نمی‌توانم بگیرم، چراکه با خود می‌گویم این تذکری که به من داده شده تا رعایت کنم، چه بسا لازم نباشد فردا آن را رعایت کنم و به همین باز هم در فضای تئاتر اجتماعی می‌مانم.

آقاخانی: بحران حوزه فرهنگ و هنر، نداشتن چهارچوب‌های نظارتی مطلق، تعریف شده و مدون است

موکد به شما می‌گویم که بحران حوزه فرهنگ و هنر، به ویژه در عرصه تئاتر و سینما، نداشتن چهارچوب‌های نظارتی مطلق، تعریف شده و مدون است. سلیقه‌ای بودن این چهارچوب‌ها و موسمی بودن آن به شدت فضای فرهنگ را رنجور می‌کند و تفاوتی هم نمی‌کند شما تئاتر دفاع مقدسی اجرا کنید یا تئاتر اجتماعی.

تشکر: در حوزه فرهنگ و هنر هر روز با یک غافل‌گیری عجیب روبرو می‌شویم

تسنیم: آقای تشکر نظر شما چیست؟

بهنام تشکر: ایوب عزیز اینقدر خوب گفت که دیگر حرفی نمی‌ماند. شما هر روز برای هر اجرا و سر هر پروژه‌ای غافلگیر می‌شوید و بلاتکلیفی خیلی اثرات بدی می‌گذارد. در تلویزیون هم همین طور است. تلویزیون هم یک قابی دارد برای مردم و تازگی‌های هم یک شبکه‌ای به نام شبکه نمایش خانگی هم ایجاد شده که آن هم برای مردم است، چرا یک سری مجوزها داده می شود برای یک سری سریال‌ها و فیلم‌ها که همان کارگردان‌ها و بازیگران در نمایش خانگی انگار دستشان باز‌تر است. این محصولات برای کیست؟ برای همین مردم است و مستقیم به خانه آن‌ها می‌رود. یعنی آنجا شما با یک قانون دیگری طرف هستید و اینجا با یک قانون دیگر، من فقط این دو مدیای نسبتاً بزرگ را که مردم هم با آن درگیر هستند را مثال زدم.

آقاخانی: البته ما نمی‌گوییم آن را محدود کنند یا باز کنند.

تشکر: نه اصلا بحث محدود کردن نیست، بلکه مسئله این است که چه سیاستی وجود دارد و چه تصمیم‌گیری‌هایی می‌شود. آیا این اتفاقات می‌تواند شخصی باشد؟ البته جوابش را همه ما ‌می‌دانیم و نمی‌خواهیم واردش هم بشویم. من می‌خواهم هم چون گذشته هر سال تئاتر کار کنم اما هر بار که وارد این فضا می‌شوم به نظر می‌رسد یک فضای شبه وهم آلودی است که هیچ چیز مشخص نیست. مثلا به یکباره می‌گویند چون در تالار وحدت همایش داریم، اجرای دکتر رفیعی با وجود فروش بلیط تعطیل است، یعنی واقعا هر دم از این باغ بری می‌رسد، هر لحظه هنرمند در حال شگفت‌زدگی است و انگار قرار نیست تکلیفی روشن شود و مسیری است که انگار تنها تا 5 متری خودتان را می‌بینید، آن‌قدر باید با احتیاط حرکت کنی که نکند اتفاقی رخ بدهد. از طرف دیگر هم تابلو‌هایی که به ما نشان می‌دهند ناشناخته است، مثلا تابلوی راهنمایی که در این مسیر وجود دارد تابلوهای عجیب و غریبی است.

آقاخانی: شرایط طوری است که هنرمند در کیفش نقاب‌هایی دارد تا هر کجا می‌رود از نقاب شایسته آنجا استفاده کند

آقاخانی: به صراحت به شما می‌گویم که هنوز هم مشکل سینما و تئاتر ما چند مسئله روشن است، ابتدا مرز بندی هنرمند خودی و غیر خودی است که به شدت به عنوان یک اهرم فشار عمل می‌کند، سال‌هاست فریاد می‌زنم که نهایت آن تف سر بالایی است که روی خودمون است و هیچکس هم ایده‌ای برای رفع مشکل ندارد. نکته دوم یک بام و چند هوایی در حوزه نظارتی فرهنگ و هنر است. واقعا تکلیف معلوم نیست. یک جا حرفی ستایش می‌شود، یک جای دیگر همان حرف مزمت می‌شود و هنرمند در این میان نگران است که خب بالاخره چه باید بکند؟ انگار امروز از هنرمند ما دعوت می‌شود که حدود دو جین نقاب از صبح تا شب در کیفش باشد تا هر کجا می‌رود از نقاب شایسته آنجا استفاده کند. باور کنید که انسان رفته رفته سرسام می‌گیرد، یعنی دست خود فرد نیست، چراکه گیج و آشفته می‌شود و نمی‌فهمی دیگر چه می‌کنی و آرام آرام نگران هویت جدی خودت در این عرصه می‌شوی؛ برای تویی که مومنانه مانده‌ای و هنوز کار می‌کنی، برای تویی که چندین بار ضمینه‌های مهاجرت باز شده‌،‌ اما با صدای فریاد زده‌ای که هیچ کجا نمی‌روی و در مملکت خود می‌مانی. شما فکر می‌کنید اساساً روان من چقدر ظرفیت دارد و چند سال دیگر می‌توانم همه این ملاحظات را باهم مهندسی کنم و در قالب یک پروژه بیرون بدهم.

آقاخانی: مشکل من این است که واقعا نمی‌دانم تکلیفم چیست

سوال جدی‌تر این است که آن‌هایی که خود را متولی جدی بایدها و نبایدها در عرصه فرهنگ و هنر می‌دانند دارند چه خدمتی به فرهنگ می‌کنند؟ جز چوب برداشتن و بلند کردن دارند به فرهنگ چه می‌کنند؟ خودشان چه خروجی دارند؟ چه چیزی به ما ارائه می‌کنند؟ اصلا فخرشان به چیست، یعنی خوشحال‌اند که چکار می‌کنند؟  جز اینکه بنده هنرمند را آشفته کنند دارند چکار می‌کنند؟ من عاشقانه و مشفقانه همه این عزیزیان را به وحدت نظر رسیدن در عرصه فرهنگ و هنر دعوت می‌کنم. مطمئن باشید در نهایت بنده هنرمند آن وحدت نظر را اجرا می‌کنم واصلا منعی وجود ندارد. شما به بنده بگویید این 10 بند باید اجرا شود، اما هرجای ایران بروی این 10 بند است و دیگر مشکلی نداری؛ من هم یک بار آن را در ذهن خودم نهادینه می‌کنم و باور کنید مو به موی آن را اجرا می‌کنم. مشکل من این است که واقعا نمی‌دانم تکلیفم چیست.

تشکر: مشکل این است که قانون‌های نانوشته ما بیش از قانون‌های نوشته شده است.

آقاخانی: دقیقاً. مشکل از اینجا دامنه پیدا می‌کند و  به سطح تماشاگران می‌رود. باور کنید تکلیف من با تماشاگرانم نیز معلوم نیست.

تشکر: تکلیف تماشاگران هم با ما!

آقاخانی:من الان می‌توانم به عنوان یک کارگردان (ببخشید اگر این کلمه را استفاده می‌کنم، واقعا برای رزومه است، نه برای تفاخر) مجرب اعتراف می‌کنم که دیگر خیلی مخاطبم را نمی‌شناسم؛ چون در طول سال رسدش می‌کنم و می‌بینم یک جا به خاطر صرفا یک ستاره وارد سالن می‌شود و یک جای دیگر به خاطر همان ستاره وارد سالن نمی‌شود. یک جا به خاطر کیفیت کار وارد سالن می‌شود و یک جای دیگر که کیفیت محرز است و از روشنایی روز هم محرزتر هم هست وارد نمی‌شود. یک جا نگاهش به ژورنالیسم اثر است و  یک جا نگاهش به فرم و محتواست و اینجاست که هنرمند و مخاطب تکلیفشان با هم مشخص نیست. احساس می‌کنم این سرگشتگی مخاطب نشأت گرفته از سرگشتگی هنرمند است. انگار مخاطب هم دارد دم به دم روی سلیقه خود آزمایش می‌کند. خب من برای جذب مخاطبم نمی‌دانم چکار کنم. 

تشکر: این سلیقه نامحسوس از جایی دیگر بر مخاطب اعمال می‌شود. 

آقاخانی: شاید اینگونه باشد.

تشکر: دقیقاً همین است، برای تماشاگر نامحسوس است و برای ما محسوس.

آقاخانی: دولت یازدهم برنامه روشنی برای فرهنگ ندارد

آقاخانی: ولی خروجی این اتفاق این است که ما تماشاگرامان را از دست می‌دهیم. یعنی اساساً تماشاگر و هنرمند در یک فضای مه آلود یکدیگر را گم می‌کنند. یکباره می‌بینید در این مه ما بجای دست تماشاگر، دست همکارمان را گرفته‌ایم و انتهای این اتفاق سرگشتگی است. متاسفم که پس از گذر سال‌ها می‌خواهم اعترافی بکنم که به نظر می‌آید تلخ باشد و مقداری با امیدهای اولیه من که خیلی هم این امیدها را با خوشحالی بر زبان آورده بودن، تنافر دارد، آن هم این است که  احساس می‌کنم حتی اگر با تاخیر به این واقعیت تلخ رسیده باشم، دولت یازدهم برنامه روشنی برای فرهنگ ندارد و انگار حفظ مسیر و گرفتن سکان و رها نکردنش تنها هدفش است.

تشکر: دولت قبل به شدت در حوزه فرهنگ و هنر قوی بود و کار خودش را می‌کرد

تشکر: من فکرل می‌کنم تنها حفظ مسیر نیست؛ بلکه دست‌اندازهایی که در طول این مسیر در حوزه فرهنگ و هنر وجود دارد، زیاد است. به هر حال خود دولت هم به نظر می‌رسد که اولویت‌های دیگری هم دارد. آدم باید نان بخورد تا بعدش برود تئاتر ببیند. یک مقداری شاید چیزهای دیگر چون مخروبه تحویل گرفته شده برای ساختنش زمان نیاز است. اما واقعا دولت یازدهم در حوزه فرهنگ و هنر به شدت ضعیف است و دولت قبل به شدت در حوزه فرهنگ و هنر قوی بود و کار خودش را می‌کرد.

 

آقاخانی: البته نسبی.

تشکر: بله، اما سعی کرده بود کار خودش را بکند. به هر حال چیزی که به نظر می‌رسد تحویل گرفته بود، این مخروبه‌ای نبود که آقای روحانی تحویل گرفته، این را به صراحت می‌گویم، اماوزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تا اینجا می‌توانست حداقل‌ها را یک مقداری رعایت کند.

آقاخانی: این را بگویم که اصلا دولت یازدهم را مزمت نمی‌کنم که چرا برنامه ندارد، چراکه می‌فهمم که این دولت با اولویت‌هایی وارد کار شد که آن اولویت‌ها اگر واقعا جدی گرفته نمی‌شد ما اصلا الان دور هم جمع نمی‌شدیم در رابطه با فرهنگ صحبت کنیم. یعنی این قضیه از نظر من اشکالی ندارد، اما نمی‌توانم منکر معایبی بشوم که دارد به این عرصه وارد می‌شود و احتمالاً در یک دوره بلند‌ مدت تری نیاز است تا این فضا ترمیم شود. آرزوی ناشدنی دارم که دوست دارم بارها به زبان بیاورم تا شاید روزی کائنات دست به دست هم دادند و تحقق پیدا کرد، آرزویم این است که دولت‌مردان ما طور دیگری به فرهنگ و هنر نگاه کنند، طوری که گاهی حتی زیرساخت‌های اقتصادی خودشان را بر مبنای فرهنگ بنا کنند، چراکه اقتصاد سالم بدون فرهنگ سالم هرگز به رشد و باردهی نمی‌رسد. ما متاسفانه تفکیک می‌کنیم و حتی از زبان دوست روشن‌اندیش من هم شنیدید که می‌گوید باید نان باشد تا بتوانیم به فرهنگ بپردازیم، نظرم این است که بیایم معکوس فکر کنیم؛ کشورهای توسعه معکوس فکر کرده‌اند که شده، یعنی منظورم این است که  تا فرهنگ مردم درست نشود لزوماً نمی‌توانی آن ها را سیر کنی، چراکه وقتی فرهنگ اصلاح نشود، وقتی به مردم می‌گویی روغن گران شد، می‌روند و 10 برابر مصرف همیشگی می‌خرند و انبار می‌کنند؛ چون فرهنگ ندارند. اقتصاد دارد معلوم ضعف فرهنگی می‌شود. باور کنید، تئاتر، سینما، ادبیات و هم شاخه‌های هنری دست در دست هم کاری می‌کنند که وقتی سازه پر قدرت اقتصاد در زندگی افراد آمد و درست بنا شد، روی این زیرساخت‌ها بالا بیاید، یعنی فرهنگ آن پایین است، فرهنگ ریشه‌دارتر است، اصلا تو نباید به این فکر کنی بگذار به مشکلات اقتصاد برسم تا بعدش فرهنگ را هم حل کنم. اگر نگویم فرهنگ باید زودتر از اقتصاد حل شود، باید گفت این دو باید دوشادوش هم حل شوند.  به هر شکل امیدوارم پس از رفع مشکلات دولت یازدهم حرکتی جهادی در عرصه فرهنگ و هنر رخ دهد.

آقاخانی: تا چند سال دیگر سینمای ایران اگر با همین شیوه پیش برود، خواهد مرد

تسنیم: خب دولت یازدهم یکی از برنامه‌های اصلی‌اش در هنر، اقتصاد هنر بود، در جریان این طرح هستید دیگر؟

تشکر و آقاخانی(با خنده): فعلا هیچ‌ کاری نشده.

آقاخانی: قاطعانه می‌گویم که تا چند سال دیگر سینمای ایران اگر با همین شیوه پیش برود، خواهد مرد. تنها چیزی که می‌تواند زنده بماند و آن هم به خاطر توقع پایینش است، تئاتر است. تئاتر برای این زنده می‌ماند که من هستم، نه به این دلیل که من قهر می‌کنم، اگر شما کار کنید که من هم قهر کنم بروم تئاتر هم می‌میرد. در سینما الان فیلم‌هایی می‌توانند زنده بمانند که خرده حمایتی از  دولت بگیرند، اقتصاد خصوصی سینما کاملا به گِل نشسته است و حضور آقازاده‌ها در سینما، افراد تاجرمسلکی که می‌آیند نقش و امکانی را می‌خرند، نمی‌توان سینما را نگاه داشت، این‌ها مقطعی هر کدام‌ می‌آیند دو تا سه پروژه را همکاری می‌کنند و می‌روند و سینما می‌ماند و حوضش.

چشم‌انداز تلخی برای تئاتر و سینما می‌بینم، مگر اینکه به سرعت برای سینما فکری شود، مگرنه ننگ نداشتن سینما و تئاتر تا ابد در تاریخ خواهد ماند و این‌ها سند رشد یافتگی به عنوان معیارهای جامعه شناختی هستند و ما در راهی هستیم که این سند جامعه شناختی را تا کرده‌ایم  و گذاشته‌ایم کنار، خیلی ننگ بزرگی است. احساس می کنم حتی حال سینما از تئاتر هم خراب تر است. واقعا مشتاقم بدانم در دوره سی‌و چهارم فیلم فجر چند تولید سینمایی و با چه شرایطی حضور خواهند داشت، لطفا فیلم اولی‌‌ها و تئاتر اولی‌ها را در نظر نگیرید. این افراد عشاق دل خسته‌ای هستند که حاضرند از همه چیز بگذرند تا یک کار تولید کنند. این تعریف حرفه‌ای سینما نیست. شما نمی‌توانید آمار سینما و تئاتر را با اولی‌ها پر کنید. سینما یعنی همه چیز، تئاتر یعنی همه افراد، تئاتر یعنی دکتر علی رفیعی، کوروش زارعی، رضا گوران و کار اولی و... کنار هم، نه کار اولی به تنهایی. وقتی اجرای نمایش دکتر رفیعی به دلیل کاسب‌کاری مضحکی که در بنیاد رودکی شکل گرفته است تعطیل می‌کنی، دیگر چه توقعی وجود دارد. وقتی به همین سادگی اجرای این نمایش تعطیل می‌شود مشخص است که مدیران آنجا نمی‌دانند با اقدام کاسب‌کارانه‌ خود خسارت به یک تئاتر با «ی» نکره نرسیده است، بلکه به دکتر علی رفیعی و تماشاگرانش رسیده، متاسفانه این فهم دارد از بین می‌رود. وقتی این فهم از بین برود تئاتر از دست می‌رود.

آقاخانی: شفیعی وارد استخری شده که آبی در آن نیست و با سر می‌آید روی بِتن

اکنون خدا را شکر که مدیر کل مرکز هنرهای نمایشی هم دانش آموخته تئاتر است و هم دلسوخته آن و من می‌دانم با چه اندیشه‌ای وارد تئاتر شده است. گرچه وارد چیزی شده است که انگار وارد استخری شده که آبی در آن نیست و با سر می‌آید روی بِتن؛ شفیعی آگاهانه وارد این فضا شده و امیدش اصلاح فضا است. اما واقعا یک مدیر کل هرگز نمی‌تواند جریان را تغییر بدهد، چراکه او باید در مسیر یک معاون هنری و در مسیر موازی یک وزیر ارشاد و در مسیر موازی یک رئیس جمهور باشد تا بتواند کار کند. متاسفانه سیستم طوری تعریف شده که فرد را در نطفه خفه می‌کنند.

تشکر: ای کاش لااقل آن چیزی که به نام قانون نوشته شده است اجرایی می‌شد

تشکر: موضوع وقتی اسفناک‌تر می‌شود که حتی قائل به قانون هم نیست. ای کاش لااقل آن چیزی که به نام قانون نوشته شده است اجرایی می‌شد. یعنی وقتی می‌آیند شرح وظایف بنده به عنوان وزیر، معاون، مدیر کل و.... می‌نویسند، ای کاش من با تمام قدرت بتوانم وظایفم را انجام دهم. وقتی یک مدیر حتی کارهایی را که وظیفه قانونی‌اش است را هم نتواند انجام دهد و نگذارند انجام دهد، دیگر قائل به چه باشد. متاسفانه این اتفاق در همه بخش‌های فرهنگ و هنر صورت گرفته است. چه اتفاقی در حال رخ دادن است که در سینما مدیر عامل فارابی سه بار در دو سال تغییر می‌کند. چرا انتخاب می‌شود که بخواهد اینگونه تغییر کند، سه مدیر در دو سال خیلی زیاد است، مربی‌های فوتبال هم دیگر اینگونه تغییر نمی‌کنند، یک مقدار هوایشان را دارند و آبروداری می‌کنند.

ایوب اشاره کرد، او در حوزه دفاع مقدس هم وقتی کار می‌کند راحت نیست. کار کردن در مقوله دفاع مقدس حتی در سینما و تلویزیون هم بحث برانگیز است. انگار تمام حوزه‌های ما به شدت حساس است و آلارم دارند. به کدام سمت می‌رویم؟ جلوی هنرمند را می‌گیرند و می‌گویند از اینجا جلوتر نمی‌روی و تو به خودت شک می‌کنیم که مگر چه چیزی را می‌خواهم نشان دهم!

تسنیم: البته یک سری سواستفاده‌ها هم وجود دارد.

تشکر: درست است، من این را انکار نمی‌کنم، اما دیگر کسانی که کار می‌کنند مشخص هستند، متاسفانه وقتی همه چیز سلبی باشد، اینگونه می‌شود، اگر من به رسانه شما اعتماد نداشته باشم نمی‌توانم با شما صحبت کنم چه برسد کار کردن،  اعتماد باید وجود داشته باشد.

ادامه دارد...

.................................
گفت‌وگو از: محراب محمدزاده
.................................

انتهای پیام/