چرا اسرائیل در قبال انقلاب مصر سردرگم بود
اسرائیل به قدرت رژیم حسنی مبارک برای کنترل حوادث و خاتمه دادن به این تحولات اطمینان بسیار بالایی داشت حتی تحلیلگران اسرائیلی بر این باور بودند که سقوط رژیم مبارک – که دههای پی درپی در ثبات بوده – ممکن نخواهد بود.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، اسرائیل نتوانست در خصوص آغاز انقلابهای عربی پیش از وقوعشان پیشگویی کند و حتی نتوانست در خصوص افزایش روند آنها و تشدیدشان و نتایج پیش آمده بعد از حصول این انقلاب ها پیش بینی خود را مطرح سازد و نتوانست درخصوص سرعت شکل گیری و امتداد آنها که به کشورهای دیگر هم کشیده شدند چیزی بگوید.
اسرائیل به قدرت نظام حسنی مبارک برای کنترل رویدادها و خاتمه دادن به این تحولات اطمینان بسیار بالایی داشت، از این رو حتی تحلیلگران اسرائیلی بر این باور بودند که سقوط نظام – که دههای پی درپی در ثبات بوده – ممکن نخواهد بود.
البته علت این مساله نیز به حالت سکوت و ترسی که بر ملت مصر در طول این سالیان متمادی حاکم بوده بازمیگردد، این ملت در این مدت هیچ نشانهای که بخواهد گویای احتمال دست زدن به قیام باشد، که نشان دهد این ظلم را بر خواهند داشت و بر نظام استبدادی حاکم بر ملت قیام خواهند کرد و خواهان تحول دمکراتیک می شوند، از خود بروز نداده بود.
حتی بخش های متعددی در اسرائیل حاضر نبودند از اصطلاح " انقلاب " برای توصیف آن چه در مصر روی می داد استفاده کنند، و برای بیان آن از اصطلاحات دیگری از قبیل : نا آرامی ها و تظاهرات و درگیری ها و غوغا و مسائلی از این دست استفاده کردند.
اما با پیشرفت اوضاع در مصر و شدت یافتن این تحولات و پیمودن مسیرهای تاثیر گذاری بر معادلات سیاسی و نظامی رفته رفته استفاده از عبارت انقلاب برای رویدادهای مردمی جاری در مصر از سوی اسرائیل به کار گرفته شد و اسرائیل شروع به هشدار دادن در قبال پیامدهای ناشی از انقلاب مصر کرد.
بعد از این که اسرائیل حجم بالای انتفاضه های شکل گرفته در کشورهای عربی را به درستی درک کرد، نگرانی و ترس سراسر آن را به دلیل اضطراب از پیامدهایش فراگرفت و بخصوص از انقلاب مصر به وحشت افتاد، چرا که این انقلاب می توانست پیامدهای بر امنیت و ثبات اسرائیل به دنبال داشته باشد.
اسرائیل با در پیش گرفتن این سیاست – از طریق ارائه کردن این دیدگاه به جهانیان – سعی کرد نگاه ملت های عربی و سازمان های انقلابی جدید را از تحولات مربوط به نزاع عربی اسرائیلی دور سازد، بخصوص تلاش کرد این نگاه ها را از مساله فلسطین منحرف کند و از این طریق تلاش کرد تا از انتقال امتداد انقلاب های عربی به میادین فلسطین جلوگیری کند، چرا که از این واهمه داشت این تحولات به یکباره به انتفاضه سومی تبدیل شود، همانگونه که در سال 1987 انتفاضه نخست شکل گرفت و همانطور که در سال 2000 انتفاضه دوم یا همان انتفاضه الاقصی شروع شده بود، که در هر صورت این قبیل رخدادها می توانست باعث برهم زدن ثبات در رژیم اسرائیل شود، سوای آن این مساله می توانست باعث راکد ماندن مذاکرات و تلاش ها برای عادی سازی روابط گردد، حتی اسرئیل از این واهمه داشت که این مساله می تواند تاثیری منفی بر روابط اسرائیل با مصر داشته باشد و نهایتا این مساله به زیان موضع در قبال مساله فلسطین منجر گردد.
همواره اسرائیل تلاش کرده تصویری خوب و مثبت از خود نشان دهد و همواره کوشیده خود را تنها نظام ( رژیم ) دمکراتیک منطقه خاورمیانه جا بزند، از این رو تلاش کرده تا جهان غرب را متقاعد نماید که دیگر کشورها در منطقه خاورمیانه همه نظام های دیکتاتور هستند، که نمی توانند به سطح دولت های مدنی و دمکراتیک ارتقاء یابند، از این رو نمی توانند به ارزش های این رژیم برسند.
همین مساله به نوبه خود این بخش قابل توجه از تلاش های صورت گرفته از سوی تل آویو برای شکست تحولات دمکراتیک در کشورهای بهار عربی را نشان می دهد، از این رو این رژیم با روی آوردن به بیان و بازتاب خطرها و تهدیدهای ناشی از این انقلاب ها برای دیگر مناطق و سعی در کوبیدن اهداف والای این انقلاب ها ، بار دیگر روی به دعوت برای بازگشت به نظام های سیاسی عربی مستبد کرد، نظام های عربی مستبدی که هر یک به گونه ای در جهت حفظ ثبات و امنیت رژیم اسرائیل در طول شش دهه گذشته سهیم بودند.
اسرائیل به درستی می داند، حصول تحولاتی دمکراتیک در منطقه عربی هرگز به نفع این رژیم نخواهد بود، چرا که موفقیت این انقلاب ها به مثابه شکل گیری نظام های سیاسی همسو با ملت های عربی خواهد بود و به ملت های عربی حجم وسیعی از آزادی ها خواهد داد، و از جمله این آزادی ها می توان به آزادی سیاسی اشاره کر، که این مساله دربرگیرنده تضمین مشارکت شهروندان در تصمیم گیری های سیاسی و تدوین قوانین خواهد بود، که تبیین سیاست خارجی را هم شامل می شود و این امر می تواند به موضوع عادی سازی روابط با اسرائیل هم بپردازد، از پایان دهه هفتاد میلادی اسرائیل توانست با نظام های عربی خواسته های خود را محقق سازد، اما همین اسرائیل می داند، تحقق اهدافش در سطح ملت های عربی امری انجام نشدنی و غیر ممکن است.
اسرائیل به تحولات جاری در کشورهای عربی مرتبط به بهار عربی توجه خود را معطوف داشت، بخصوص زمانی که این تحولات در این کشورها روبه فزونی یافت، در آن زمان میزان توجه اسرائیل به این مسائل به شدت افزایش نشان داد، بخصوص زمانی که سطح اعتراض های خیابانی به قاهره رسید و به سرعت نا آرامی ها به دیگر بخش های مصر هم کشیده شد.
اگر چه در آن زمان تل آویو برای نجات نظام حسنی مبارک دست به تلاش های متعددی زد و برای جلوگیری از سرنگونی نظام وی کوشش نمود، بخصوص در آن زمان که عمر سلیمان را به عنوان جایگزین مبارک پیشنهاد کرد تا انقلاب را ناموفق گرداند، بلافاصله به برخی از کشورهای غربی تلگرام زد که برای نجات مبارک و نظامش وارد عمل شوند اما این تلاش های اسرائیل به ثمر ننشست چرا که ملت مصر بر تحقق خواسته های خود اصرار داشت.
بعد از سقوط نظام حسنی مبارک در قاهره، اسرائیل رفته رفته با حالتی از نگرانی و اضطراب شدید روبه رو شد، چرا که تل آویو به درستی می دانست که این رویداد آثار منفی و بازتابهایی را بر توافق سازش بین دو طرف برجای خواهد گذاشت، چرا که در افق سیاسی مصر جدید، نشانه ها همه حکایت از پیشروی و پیروزی اسلام سیاسی در این کشور حکایت داشت و اسلام سیاسی راه خود را به سمت هرم قدرت در مصر باز می کرد، و تا تصدی قدرت در این کشور به پیشروی خود ادامه خواهد داد، از این رو یک نظامی مغایر با نظام قبلی در حال شکل گیری بود، بسیار طبیعی بود که تحولات و سیاست خارجی در نظام جدید هم تاثیر می پذیرفت و روابط با اسرائیل هم از این امر مستثنی نمی شد، چرا که گروه جدید حاکم، با اسرائیل رابطه خوبی نداشته اند.
یکی از بخش های جزئی در این بین مربوط به توافقنامه کمپ دیوید می شد، که مساله ای محوری و مهم ترین امر برای اسرائیل بود، چرا کههمین توافقنامه و پیمان بودکه تل آویو توانست دست آوردهای فراوانی را در عرصه های مختلف به دست آورد، چرا که این توافقنامه از یک سو به دهه ها از دشمنی بین مصر و اسرائیل پایان داد و روابط فیمابین را به حالت سازش تبدیل کرد، ولو این که این سازش یک سازش سرد بود و روابط تنها در حد رسمی خوب بود، اما همین مساله موجب شده بود، تا مرزهای جنوبی فلسطین اشغالی با مصر آرامش و ثبات را به خود ببیند، حال این که تا پیش از این همواره جای نگرانی و تهدید ادامه دار برای اسرائیل تلقی می شد و رژیم صهیونیستی از بدو تشکیل در سال 1948 همواره از این بابت احساس نگرانی و ناامنی داشت.
از سوی دیگر اسرائیل توانست با این توافقنامه و پیمان مصر را از چارچوب کشورهای عربی که برای مدت سه دهه با این رژیم دشمن بودند خارج کند، و نوعی از پراکندگی و گسست را در بین این کشورها با خارج کردن مصر از میان آنان محقق سازد، اسرائیل توانسته بود، از تهدید کشور بزرگ عربی خود را راحت سازد و آن کشور را به دوستی برای خود در طول این مدت تبدیل کرده بود.
از سوی دیگر هم می توان گفت توافقنامه و پیمان کمپ دیوید توانسته بود کشورهای دیگر عربی را هم به سمت سازش و صلح با اسرائیل سوق دهد، و می توان در این باره به اردن و فلسطینیان اشاره کرد، آنها از طریق امضای دو توافقنامه اسلو در سال 1993 و توافقنامه وادی عربه ( دره عربه ) در سال 1994 به این مهم دست یابند.
علاوه بر این دست آوردها اسرائیل توانسته بود، در سطح اقتصادی هم به دست آوردهایی دست یابد، بخصوص در بخش مربوط به دست یابی تل آویو به انرژی از مصر آن هم با نازل ترین قیمت ها، آن هم بعد از امضای توافق اعطای گاز مصر به اسرائیل در سال 2005 . همچنین می توان به اجازه دادن مصر به اسرائیل برای استفاده تل آویو از کانال سوئز علاوه بر استفاده از آن در قالب صنعت حمل و نقل دریایی استفاده از این آبراه برای موارد نظامی هم اشاره کرد.
نگرانی اسرائیل از نزدیکی مصر به ایران
در همین راستا البته باید گفت که برای نخستین بار – بعد از انقلاب – مصر به ایران اجازه داد دو فروند کشتی نظامی از این کانال عبور کنند، این رخداد به مثابه مایه نگرانی جدی از سوی اسرائیل تلقی شد، چرا که این مساله نشان از پیشرفت گسترده در روابط مصری ایرانی حکایت داشت، به گونه ای که در مرحله قبل هرگز چنین بنوده است.
در راستای تمام آن چه تاکنون گفته شده است، باید گفت اسرائیل تلاش می کند به هر وسیله ممکن بر ادامه جریان توافقنامه و معاهده کمپ دیوید ادامه دهد و در نتیجه می خواهد روابط مصری- اسرائیلی ادامه پیدا کند، چرا که تاثیر بر این توافقنامه به دلیل تحولات ناشی از بهار عربی می تواند باعث تهدید امنیت اسرائیل گردد و این همان چیزی است که اسرائیل همواره تلاش کرده از زمان پیدایش در سال 1948 جلوی آن را بگیرد و از خود محافظت کند.
از این مکان بود که توجه و اهتمام اسرائیل به تحولات جاری در مصر پدیدار گشت و تل آویو از نزدیک تحولات جاری در این کشور را زیر نظر قرار دارد، این توجه و مراقبت اوضاع جاری مصر تنها مربوط به بخش رسمی اسرائیل نمی شود، بلکه حتی احزاب سیاسی و مراکز مطالعاتی و پژوهشی این رژیم را هم در برگرفته است، و رسانه های خبری هم به این موضوع توجه خاصی نشان میدهند.
منبع: ترجمه از کتاب "الموقف الاسرائیلی من التحول الثوری فی جمهوریة مصر العربیة" تالیف حسن دار سلامة
ادامه دارد ...