«نفس»؛ قصه‌ای بلند از کودکی و معصومیت

«نفس»؛ قصه‌ای بلند از کودکی و معصومیت

نفس فیلمی در مورد معصومیت و کودکی است و امیدوارم مخاطب با آن ارتباط برقرار کند.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم ، روزنامه اعتماد گفتگویی با نرگس آبیار کارگردان فیلم "نفس" داشته که به شرح ذیل منتشر می شود:

چرا سراغ «نفس» رفتید؟
فیلمنامه این کار براساس رمان خودم با همین نام بود که سال‌ها پیش نوشته‌ام و دو سال پیش تصمیم به چاپ آن گرفتم. اما در نهایت تصمیم گرفتم فیلمنامه‌ای براساس آن تهیه کنم. این کار خیلی سخت بود؛ چراکه در فیلمنامه باید بر جنبه‌های داستان‌گویی غلبه می‌کردم. ادبیات این رمان خیلی بر وجه تصویری غلبه دارد. البته در کتاب هم راوی اول‌شخص و یک کودک است. زبان شیرین کودک به عنوان راوی داستان را خیلی جذاب می‌کرد و از همین روی تبدیل کردن آن رمان به فیلمنامه ریسک بزرگی بود. چون نمی‌شد تمام فیلم با نریشن گفته شود و فقط در بخش‌هایی می‌توانستیم نریشن داشته باشیم.

فیلمنامه این کار هم جنبه اجتماعی دارد و هم در پس‌زمینه به نوعی وارد فضای دفاع‌مقدس می‌شود. از نظر خود شما «نفس» چگونه فیلمی است؟
«نفس» یک فیلم اجتماعی است. در پس‌زمینه آن به دلیل سال‌هایی که به آن می‌پردازیم جنگ و انقلاب را از نگاه یک کودک می‌بینیم.

با توجه به اینکه «نفس» برگرفته از رمان خود شماست و البته فیلم قبلی‌تان هم یعنی «شیار ١٤٣» اقتباسی از یکی دیگر از آثار شما بود فکر می‌کنید ادبیات ما تا چه اندازه ظرفیت لازم را برای اقتباس‌های سینمایی دارد؟ اگر این ظرفیت را در ادبیات حال چه ادبیات معاصر و چه کلاسیک می‌بینید، چرا سینماگران ما کمتر به سراغ آثار اقتباسی می‌روند؟
ادبیات سال‌های گذشته ما دچار پیچیده‌گویی شد. غلبه فرم بر ادبیات ٢ سال پیش را خیلی می‌بینیم. این پیچیده‌گویی باتوجه به اینکه ممکن است اثری تم فلسفی هم داشته باشد و فرم هم بر آن غلبه کند خیلی دچار پیچیده‌گویی می‌شود و غیرقابل فهم است. از همین روی فیلمساز سراغ چنین کاری نمی‌رود. همچنین باتوجه به وضعیت سینما که دایما بخش تجاری فیلم‌ها نیز مدنظر است، سینماگر ترجیح می‌دهد موضوعاتی را انتخاب کند که هم برای عوام و هم خواص قابل فهم باشد. سعی من هم این است و نمی‌خواهم صرفا فیلمساز سینمای بدنه باشم. به هرحال ترجیح می‌دهم سوژه‌هایی داشته باشم که برای همه قابل فهم و ارتباط باشد. دلیل دیگر این است که فیلمسازان ترجیح می‌دهند خودشان مولف باشند. شاید از یک طرف حق دارند؛ چراکه می‌خواهند جهان داستانی که می‌شناسند روایت کنند و به همین دلیل کمتر سراغ آثار اقتباسی می‌روند. مساله دیگر مشکلاتی است که بعد از اقتباس ممکن است فیلمساز با صاحب اثر پیدا کند. ادعاهایی مانند اینکه این اثر من نیست یا مشکلاتی از این دست. شاید بهترین نمونه‌های آثار اقتباسی را در داستان‌های هوشنگ مرادی‌کرمانی داشته باشیم که سینماگران به سراغ آن رفته‌اند و توانستند آنها را تبدیل به فیلمنامه کنند و فیلم‌های بسیار خوب و مطرحی ساخته‌اند. البته آثار مرادی‌کرمانی خیلی مردمی، بومی و باورپذیر است و از آن پیچیده‌گویی‌ها در آثار ایشان خبری نیست. البته این را هم بگویم آثار زیادی از دیگر نویسندگان هستند که دوست دارم روزی آنها را بسازم.

مثل چه آثاری؟
«پل معلق» محمدرضا بایرامی، «کلیدر» محمود دولت‌آبادی یا داستان‌هایی از غلامحسین ساعدی آثاری هستند که خیلی دوست دارم روزی فیلمی از آنها بسازم. این آثار ادبیاتی هستند که خیلی حیف است به راحتی از کنارشان رد بشویم.

   آثار اقتباسی در سینمای ما خیلی کم است. اما در همین حد جایگاه این آثار را چطور ارزیابی می‌کنید؟
آثاری از این دست خیلی در سینمای ایران کم است. در سینمای جهان بسیاری از فیلم‌ها براساس رمان‌ها و داستان‌ها ساخته می‌شود و اتفاقا فیلم‌های موفقی می‌شوند. البته معمولا ساخت چنین آثاری سخت است. اینکه چقدر فیلم به رمان نزدیک باشد کار سختی است یا اینکه ارزش و تاثیرگذاری آن به اندازه رمان باشد، کمتر است. شاید نمونه خیلی موفق فیلم «دیوانه‌ای از قفس پرید» ساخته میلوش فورمن باشد که اقتباسی از رمان «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» است و بسیاری معتقدند خیلی از رمان بهتر شده است. اما این نمونه‌ها خیلی کم است. چون در رمان مجال برای حرف زدن و شخصیت‌پردازی داریم. اما در فیلم باید در نهایت در دو ساعت یا کمی بیشتر فیلم را جمع کنیم و این مجال خیلی کمتر است. اما در ایران متاسفانه این اتفاق خیلی کم افتاده و کارگردانان خیلی کمتر به سراغ آثار اقتباسی می‌روند. در دوره‌ای سیمافیلم و حتی در فارابی گروهی تشکیل شد تا آثار ادبی که قابلیت اقتباس دارند انتخاب شوند. حتی سیما فیلم امتیاز برخی از این آثار را از نویسندگان خرید. اما هیچ‌وقت این قضیه تحقق پیدا نکرد تا چنین آثاری به فیلم‌های سینمایی تبدیل شود.

   این مساله را کم‌کاری سینماگران می‌دانید یا عدم رضایت داستان‌نویسان و ادبیاتی‌ها؟
نمی‌دانم چه بگویم. نهادهای دولتی مانند فارابی یا سیما فیلم می‌توانستند هزینه این فیلم‌ها را پرداخت کنند تا کارگردان‌ها سراغ ساخت چنین آثاری بروند. اما حتی این اتفاق هم نیفتاده است. نمی‌دانم دلیل واقعی این مساله چیست.

   برگردیم به فیلم «نفس». من اگر بخواهم این فیلم را در یک جمله تعریف کنم به نظرم یک قصه بلند است. آیا می‌خواستید توانمندی قصه‌گویی‌تان را در این فیلم به رخ مخاطب بکشید؟ قصه‌های فیلم دوست‌داشتنی است با آن نوع قصه‌گویی راوی کودک فیلم که شیرین است. اما به‌نظرم برخی جاها می‌شد کمتر قصه گفت تافیلم کوتاه‌تر باشد...
نمی‌شود به راحتی گفت قصه‌ها کمتر باشند. در این فیلم برهه‌ای از تاریخ این مملکت روایت می‌شود که بحرانی‌ترین اتفاقات در آن افتاده است. انقلاب و جنگ. از زاویه یک کودک و نگاه معصومانه او تمام این وقایع را می‌بینید. شما باید مجال داشته باشید. فیلم پیش‌ از این طولانی‌تر و ١٤ دقیقه بود. ما سکانس‌های شاهکاری را حذف کردیم که آه از نهاد دست‌اندرکاران فیلم بلند شد وقتی آن سکانس‌ها را حذف کردم. باید مجال داشته باشیم تا این فضا، تاریخ، تعدد لوکیشن و شخصیت‌ها را نشان بدهیم. اگر غیر از این بود نمی‌شد و نتیجه آن همین فیلم‌های آپارتمانی می‌شد با زمان کوتاه که فیلمساز مجبور است در ٩ دقیقه فیلم را تمام کند تا همه راضی باشند. همین مساله سبب می‌شود ما با آثار بزرگی در تاریخ سینمای خودمان کمتر روبه‌رو هستیم. چون ما این مجال را به مخاطب نمی‌دهیم که وقت داشته باشد و با فضا ارتباط برقرار کند. در این نوع داستان که همه‌چیز آن با هم چفت و بست ظریفی دارد (تمام داستان، اتفاقات و شخصیت اصلی) حذف هر سکانس کار خیلی سختی بود.

   شخصیت اصلی و دیگر کودکان بازی چشمگیر و خوبی داشتند. به عنوان کارگردان و بازی‌گردان چطور بازی را از این بچه‌ها گرفتید؟ بیشتر منظورم چالش‌های کار کردن با کودکان در سینما است؟
به طور کلی بازی گرفتن از بچه‌ها کار سختی است. در این فیلم با چهار بچه سرتق سروکار داشتیم (با خنده). آن هم در فضاها و لوکیشن‌های متفاوت که کار را سخت می‌کرد. شرایط فیلمبرداری در برخی از لوکیشن‌ها خیلی سخت بود. برای مثال آب و برق نبود یا امکان دسترسی راحت به سرویس بهداشتی نداشتیم. کمبود امکانات رفاهی از این دست کار را برای بچه‌ها خیلی سخت‌تر می‌کرد. اما چون گروه همراه و همدلی داشتیم کار پیش رفت و توانستیم شاهد بازی خوبی هم از بچه‌ها باشیم. باید بگویم «نفس» نتیجه یک کار گروهی خوب بود.

   «نفس» فیلم پر لوکیشنی است. برخلاف فیلم «شیار١٤٣» که تعدد لوکیشن‌ زیادی نداشت...
«شیار ١٤٣» هم لوکیشن‌های متعددی داشت. فیلم در پنج یا شش روستا فیلمبرداری شد. اما لوکیشن‌های فیلم «نفس» خیلی بیشتر است. «نفس» در یزد، روستای ابرندآباد (روستای تاریخی در حال نابودی)، خوجیر، هشتگرد، کرج، جاده قم، رباط‌کریم، شوش و... فیلمبرداری شده است.

   در بخش‌هایی از فیلم از انیمیشن استفاده کرده‌اید که به نوعی ذهن و تخیل راوی کودک را به نمایش می‌گذارد. چرا برای نشان دادن فضای سیال ذهن راوی و تخیل کودکانه او به استفاده از انیمیشن رسیدید؟ چقدر استفاده از انیمیشن برای شما ضروری بود؟
انیمیشن رکن اساسی این کار است چون بهار، شخصیت اصلی فیلم دایم در تخیلات خودش فرو می‌رود و برای من تجربه این کار ریسک بالایی داشت. به طورکلی برای من ساخت این فیلم بعد از شیار ریسک بزرگی بود.

   اگر نمی‌خواستید از انیمیشن استفاده کنید برای نشان دادن ذهن خیال‌پرداز کودک از چه تکنیکی استفاده می‌کردید؟
به هر حال جهان تخیل در این فیلم وجود دارد. حالا این تخیل را می‌شد مانند سکانس پایانی فقط با صدا نشان داد ولی من ترجیح دادم از انیمیشن استفاده کنم. چون شخصیت بهار در این فیلم نقاشی می‌کشد و آرزو دارد روزی نقاشی‌اش از تلویزیون نشان داده شود. با نقاشی و انیمیشن به این جهان تخیل نزدیک شدم.

   انیمیشن‌های فیلم چه اندازه به آنچه در ذهن شما بود نزدیک شد؟
خیلی دوست داشتم انیمیشن به نقاشی کودک نزدیک، بدون رنگ و بکر باشد. با انیماتورهای زیادی صحبت کردم و در نهایت به تیم حسین جمشیدی گوهری سرپرست رسیدم. تیم ایشان با یک گروه سه نفره ساخت انیمیشن‌های فیلم را برعهده داشت. مهدی علی‌بیگی، طراح کاراکتر و فضا و امین حق‌شناس انیماتور بود. جمشیدی گوهری هم ترکیب‌بندی لایه‌های مختلف انیمیشن را انجام داد. خیلی از تیم انیمیشن‌سازی فیلم و کاری که انجام داده‌اند راضی هستم.

   چرا نمی‌خواستید انیمیشن‌های این فیلم رنگ داشته باشد. دنیای شخصیت اصلی فیلم که خیلی رنگی است؟
می‌خواستم انیمیشن‌ها خیلی به نقاشی‌های شخصیت کودک فیلم نزدیک باشد. بچه‌ها معمولا تمام نقاشی‌های‌شان را رنگ نمی‌کنند و تک رنگ دارند. می‌خواستم خیلی به این فضا نزدیک و فضاها بکر باشد.

   «نفس» یک فیلم اجتماعی است و در آن مهم‌ترین وقایع کشور از نگاه یک کودک دیده می‌شود. چرا برای نگاه به چنین موضوعی به سراغ زاویه دید کودکانه رفتید؟ می‌توان گفت این فیلم ادای دینی به کودکان جنگ و انقلاب بوده است؟
شاید. ولی من با قصد قبلی این کار را نکردم. به طور کلی داستان‌هایم را با قصد قبلی نمی‌نویسم. وقتی فیلمنامه «شیار ١٤٣» را می‌نوشتم با این قصد نبود که فیلمی درباره مادران شهید بسازم. آن موضوع حال آن زمان من بود و فکر می‌کردم باید در آن زمان بنویسم و به چنین موضوعی بپردازم. وقتی با قصد قبلی سراغ موضوع بروم کمی اذیتم می‌کند. اینجا هم در «نفس» با قصد قبلی ادای دین به کودکان جنگ یا چیز دیگری به سراغ این موضوع نرفتم. فکر کردم اکنون لازم است و دوست داشتم چنین فیلمی بسازم. ساخت «نفس» خیلی شخصی و غریزی بود.

   «شیار١٤٣» خیلی دیده شد و خوش درخشید. چقدر موفقیت «شیار١٤٣» در فیلمسازی شما تاثیر داشت و چقدر ادامه کار را برای شما سخت‌تر یا آسان‌تر کرد؟
فکر می‌کردم بعد از ساخت شیار و توجهی که به آن شد خیلی راحت می‌توانم فیلم بعدی‌ام را بسازم. اما این‌گونه نشد. فیلمنامه را به خیلی جاها دادم و قبول نکردند. نتیجه این شد که پیش‌تولید را آغاز کردیم و فقط فارابی و بعد هم شرکت نور‌تابان حمایت کردند. از ابتدا هم در همه مصاحبه‌هایم گفته‌ام قرار نیست فقط فیلم در ژانر دفاع مقدس بسازم. الان دو ایده دیگر درباره مادر و جنگ دارم که می‌تواند در کنار «شیار١٤٣» یک سه‌گانه را تشکیل بدهند. اما در حال حاضر قصد آن را ندارم. می‌خواستم فیلم متفاوتی بسازم و فضای متفاوتی را تجربه کنم. حتی فکر می‌کنم فیلم بعدی‌ام باید یک فیلم کاملا اجتماعی باشد و بعد آن سه‌گانه را بسازم. به‌نظرم یک سینماگر باید اهل ریسک باشد و حالا یا در این ریسک زمین‌ می‌خورد یا اتفاقات خوبی پیش روی او خواهد بود.

   شما خودتان را داستان‌نویس سینماگر می‌دانید یا سینماگر داستان‌نویس؟
داستان‌نویس سینماگر هستم.

   «نفس» و «شیار ١٤٣» هر دو اقتباسی بودند. با توجه به اینکه داستان‌نویس سینماگر هستید فکر می‌کنید در کار بعدی‌تان هم همچنان ادبیات بر سینمای شما غلبه کند؟
بله. فعلا در محاصره ادبیات به سر می‌برم. فکر می‌کنم تا زمانی‌که داستان می‌نویسم. نوشتن فیلمنامه با داستان خیلی متفاوت است. در فیلمنامه یک جهان بدون روح را می‌نویسید و روح قضیه در ذهن نویسنده است. اما در داستان باید این روح را به کاغذ منتقل کرد و وقتی این اتفاق می‌افتد، جنبه‌های ادبی کار غلبه می‌کند. مانند داستان‌های ریموند کارور یا جومپا لاهیری. تبدیل این آثار به فیلم خیلی سخت است. آنقدر لایه‌های درونی داستان و ادبیات قوی است که اگر بخواهیم آنها را به تصویر بکشیم کار دشواری است. وقتی من داستان می‌نویسم روح ادبی به هر حال بر آثار من حاکم خواهد بود و این موضوع به فیلمنامه هم منتقل می‌شود.

   در مورد بحث‌های تکنیکی و فنی فیلم، دوربین روی دست بود...
خیلی جاها دوربین روی دست بود. زاویه دید ما کودک بود و جایی را نشان نمی‌دهیم که کودک حضور نداشته باشد. جز نماهای لانگی که دانای کل است و گویی نگاه خدا است. زاویه دوربین هم قد و قواره کودک است. از نگاه او همه افراد و موضوعات دیده می‌شود.

   فیلمبرداری پروژه چند روز طول کشید؟
٧٤روز فیلمبرداری داشتیم. البته برآورد ما سه ماه بود. سه ماه هم پیش تولید داشتیم. طراحی صحنه این کار خیلی سخت بود. اصغرنژادایمانی، طراح صحنه، خیلی خوب از پس این کار برآمد. در فیلم «نفس» جلوه‌های ویژه خیلی زیاد است. اما قرار بود اصلا دیده و حس نشود. شاید مخاطبان متوجه نشوند جلوه‌های ویژه در این کار استفاده شده است. فرید ناظر فصیحی، طراح جلوه‌های ویژه این فیلم بود و خیلی ظریف و بادقت این کار را انجام داد.

   در بخشی از فیلم شاهد حضور غربتی‌ها و شادی و عزاداری آنها هستیم. این بخش هم در فیلم و هم در داستان از کجا آمده است؟
کولی‌ها یک جامعه و طیف وسیعی از مردم را تشکیل می‌دهند. از طوایف مختلفی هستند و در هیچ فیلمی تاکنون به آنها پرداخته نشده است. در رمانم خیلی غریزی آنها را آورده بودم و همان‌طور که اجزای داستان پیش می‌رفت ماجرای کولی‌ها وارد آن شد. در واقع در فیلم هم جهان کولی‌ها برای شخصیت داستانی ما خیلی جذاب و جالب بود که در فیلم به تصویر کشیده شده است.

   در بخشی از فیلم هم آیین‌های عزاداری عاشورا در یزد را به تصویر کشیده‌اید. دلیل نمایش این آیین در فیلم چه بود؟
بخشی از فیلمبرداری‌ها در روستای ابرندآباد صورت گرفته. ابرندآباد روستایی تاریخی و قدمت آن به پیش از دوره ساسانی باز می‌گردد. تنها جایی است که بافت طبقاتی دارد. اما متاسفانه مردم قدر این منطقه را نمی‌دانند و در حال نابودی است. این روستا و همچنین دو روستای نصرت‌آباد و گردفرامرز در حال حاضر به شهرک شاهدیه تبدیل شده است. اصلیت من یزدی است. این مکان جایی بود که خیلی می‌شناختم و فضای باورپذیری بود. آیین‌ها و مراسمی که در این منطقه دیده بودم را در فیلم به تصویر کشیدم.

   تا چه اندازه هم پرداختن به موضوع کولی‌ها و زندگی آنها و هم آیین‌های عاشورایی یزد که در فیلم به نمایش گذاشته می‌شود مستند است؟ یعنی براساس تحقیقاتی بوده که در راستای نگارش رمان صورت گرفته است؟
خیر. هیچ تحقیقاتی انجام ندادم. رمان نفس را خیلی غریزی نوشتم. برای نوشتن آن هیچ تصمیم اولیه‌ای نداشتم. برای «شیار ١٤٣» تحقیق کردم چون من در عملیات والفجر مقدماتی نبودم. یا در خانواده مادر مفقود‌الاثر نداشتیم تا از نزدیک با شرایط او آشنا باشم. باید درباره این مادران تحقیق می‌کردم. برای آن کار به بیجار رفتم و ساعت‌ها و روزها مصاحبه و تحقیق کردم. اما رمان «نفس» براساس نگاه من به آن دوران و کاراکترها و آدم‌هایی نوشته شده که در آن دوران زندگی می‌کردند و براساس اطلاعات درونی و شخصی من نوشته شد.

   رمان «نفس» را کی نوشتید و آیا منتشر شده است؟
نگارش رمان «نفس» را تقریبا از سال ٨٦ آغاز کردم. هنوز منتشر نشده است و تصمیم دارم همزمان با اکران فیلم منتشر شود.

   نریشن گفتن کودک علاوه بر اینکه زبان شیرین کودکانه‌ای دارد با لحن خیلی خوبی جمله‌ها را ادا می‌کند...
این کار هم در ادامه بازی گرفتن از ساره نورموسوی، بازیگر شخصیت بهار فیلم بود. در تمامی مراحلی که نریشن‌ها را می‌گفت همیشه در کنار او بودم. برخی در استودیو تهران و برخی نریشن‌ها هم در قم ضبط شد.

   فکر می‌کنید بازی ساره نورموسوی برای نقش بهار در جشنواره از سوی داوارن دیده شود؟
امیدوارم. ساره هوش پنهانی عجیبی دارد. در برخورد اول دختری سر به هواست. اما در واقعیت همان کاراکتر بهار فیلم است. پیش از آغاز فیلم «نفس» با ساره آشنا شدم و به‌نظرم برای این نقش مناسب بود. در ادامه هم از حدود
دو هزار کودک تست بازیگری گرفتم و باز هم در نهایت برای این نقش به سراغ ساره رفتم؛ چراکه از روز اول هم به نظرم متناسب با این شخصیت بود.

   فکر می‌کنید مخاطب چقدر با این فیلم بتواند ارتباط برقرار کند؟ با توجه به اینکه زمان فیلم طولانی است.
بعد از تدوین اولیه تست محدودی داشتیم. از افراد مختلف که حتی با سینما ارتباطی نداشتند خواستیم فیلم را ببینند. حتی نسخه ١٤ دقیقه‌ای فیلم را برای آنها نمایش دادیم. خوشبختانه خسته نمی‌شدند و تا پایان فیلم را دنبال کردند. چون به نوعی هرکدام کودکی خودشان را در این فیلم پیدا می‌کنند.

   به‌نظرتان در جشنواره امسال «نفس» تا چه اندازه می‌تواند نظر داوران و منتقدان را به خود جلب کند؟
انتخاب فیلم «نفس» برای ساخت آن‌هم پس از «شیار١٤٣» ریسک بزرگی بود. امسال جشنواره پرباری داریم و طیف‌های مختلف فیلمسازان در جشنواره حضور دارند. امیدوارم هم «نفس» و هم آثار دیگر فیلمسازان دیده شود.

   و در آخر «نفس» را در یک جمله تعریف کنید...
نفس فیلمی در مورد معصومیت و کودکی است و امیدوارم مخاطب با آن ارتباط برقرار کند.

منبع:اعتماد

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
triboon
فلای تو دی