«ایستاده در غبار»؛ قدرت فیلمسازی یک کارگردان و مخاطبانی میخکوب صندلیها
محمدحسین مهدویان وقتی «آخرین روزهای زمستان» را روی قاب تلویزیون آورد، این زمینه خوب را ایجاد کرد که اثر بعدی او هم کاری قابل توجه باشد. حالا «ایستاده در غبار» چند گام بالاتر از توقعات ایستاده است.
خبرگزاری تسنیم ــ رضا محرری:
«ایستاده در غبار» را که میبینیم، تازه میفهمیم که هیچ از حاج احمد متوسلیان نمیدانیم. تا پیش از این میدانستیم که «حاج احمد» در سال 1332 در تهران به دنیا آمده و در کارهای شیرینیپزی به پدرش کمک میکرده است. میدانیم که پیش از انقلاب فعالیت سیاسی داشته و از انقلابیون بوده و در نهایت بهخاطر همین فعالیتها دستگیر میشود و به زندان میافتد و بعد هم بهخاطر پیروزی انقلاب از زندان آزاد میشود. همینطور میدانیم که بعد از انقلاب به سپاه پاسداران پیوسته و در پاوه و مریوان خدمت کرده و بعد در عملیات آزاد سازی خرمشهر از فرماندهان آن عملیات بوده است. آخرین چیزی هم که از او میدانیم این است که در لبنان ربوده شده و تا کنون از سرنوشت او خبری در دست نیست. اما دیدن فیلم «ایستاده در غبار» تجربهای است که باعث میشود با جنبههایی از حاج احمد مواجه شویم که باعث میشود حیران بمانیم و انگشت حیرت به دندان بگیریم. این فیلم، با قدرتی باور نکردنی، تصویری آشنا و در عین حال غریبه از حاج احمد برای ما میسازد.
«ایستاده در غبار» را نه میتوان فیلمی مستند به حساب آورد و نه داستانی، بلکه مستندی داستانی است که در عین پخش صدای مصاحبه با دوستان و نزدیکان و خانوادۀ حاج احمد، صحنههایی را که مشغول روایت آنها است بازسازی کرده است. اینجاست که محمد حسین مهدویان قدرت فیلم سازی خود را به رخ کشیده است. اولین نکتهای که در مواجهه با فیلم توجه بیننده را به خود جلب میکند گریمهای دقیق و موفق فیلم است. در مورد شخصیت حاج احمد، چه در دورانِ پیش از انقلاب و با ظاهری که بدون ریش و با سبیل شبیه به قیافۀ چپهای آن دوران است و چه دوران بعد از انقلاب با محاسن، شباهت بازیگر فیلم با خودِ حاج احمد حیرت انگیز است. این مسئله دربارۀ برخی دیگر از شخصیتها نظیر شهید بروجردی و محسن رضایی هم صادق است، هرچند در برخی موارد از دقت آن کاسته شده و مثلاً بازیگر نقش شهید حاج حسین همدانی چندان به خودِ او شباهتی ندارد. نکتۀ کلیتر موفق بودن فیلم در به تصویر کشیدنِ صحنههای جنگ و بازسازی آنها است، بهطوری که شاید بتوان آن را یکی از بهترین فیلمهای دفاع مقدس از لحاظ کیفیت ساخت صحنههای جنگ و درگیری دانست و این مسئله، کنار ریتم درخشان فیلم، مخاطبان را به صندلیهای خود میخکوب میکند. اما تنها نقاط برجستۀ فیلم مسائل فنی و تکنیکی فیلمسازی نیست. «ایستاده در غبار» نشان دهندۀ قدرت روایت و داستانگویی فیلمساز است که توانسته بهخوبی، با استفاده از مصاحبههایی که قاعدتاً جدا از هم انجام شدهاند، بهخوبی و با انسجام کامل داستان خود را روایت کند. این مسئله نشان میدهد که تیم تحقیق و البته نویسندۀ فیلمنامه بسیار مسلط عمل کرده و توانستهاند با تسلط کامل بر ماجرا، مصاحبهها را بهنحوی هدایت کنند که بتوانند از آن برای روایتِ داستان خود استفاده کنند. این هم از برجستگیهای چشمگیر فیلم است که میتواند بدون سردرگم کردن مخاطب داستان را برای او، بهنحوی بسیار جذاب، پیش ببرد و حتی ذرهای ابهام هم برای او باقی نگذارد.
«ایستاده در غبار»، همان طور که اشاره شد، بهلحاظ تکنیکی و بهاصطلاح فن سینما فیلم درخشانی است و تا اینجای کار میتوان آن را یکی از بهترین فیلمهای جشنواره دانست، چیزی که احتمالاً تا انتهای جشنواره هم تغییر نخواهد کرد. اما درخشان بودن فیلم را تنها به جنبۀ تکنیکیِ آن منحصر کردن مسلماً منصفانه نخواهد بود. هنرِ اصلیِ فیلمساز، از نظر من، در این بوده که توانسته به ما نشان دهد که چگونه احمد متوسلیان تبدیل به «حاج احمد متوسلیان» میشود. در واقع، در تمام مدتی که مشغول تماشای «ایستاده در غبار» هستیم، متوجه میشویم که حاج احمد متوسلیان نه آن شخصیت ساده و تکبعدیای که بسیاری از ما برای خود ساختهایم، که شخصیتی است چندلایه و پیچیده که هنوز که هنوز است برای شناخت او راه داریم. فیلم به ما نشان میدهد که چگونه کودکی که البته بسیار درونگرا است و بهروایت دوست دوران کودکیاش «بهدنبال قدرتمند شدن» است، تبدیل به فرماندهای یگانه در جنگ میشود و نامش بر سر زبانها میافتد. فیلم به ما نشان میدهد که او چگونه میان دو قطب فرماندهای با جذبه و انسانی رئوف و مهربان در رفت و آمد است و علاوه بر این، بعد از تماشای فیلم، متوجه میشویم که او نیز مانند ما، حتی در زمان جنگ، حتی زمانی که یکی از برجستهترین فرماندهان جنگ بوده، از کار خود پشیمان میشود، اما بهخلاف بسیاری از ما شجاعت این را دارد که در حضور جمع به اشتباه خود اعتراف کند. این را بهطور خاص در مورد رفتار او با شهید وزوایی میبینیم و میبینیم که چطور گاه حتی رفتارِ عذرخواهانۀ او باعث افزایش احترامِ او بهعنوان «فرمانده» میشود.
هنوز بسیار میتوان از این فیلم گفت و شنید. اما در قدرت این فیلم همین بس که در آخرین سئانس جشنواره که از ده و نیم شب آغاز میشود و تا پاسی از شب گذشته ادامه دارد سالنِ بزرگِ مرکز همایشهای برج میلاد مملو از جمعیت است و حتی افراد بسیاری روی زمین نشستهاند و بهخلاف بسیاری دیگر از فیلمهای از این دست، که معمولاً مخاطبانِ جشنواره توجه چندانی به آن نشان نمیدهند، همۀ آنها را تا پایان فیلم میخکوبِ خود در سالن نگه داشته و بعد از فیلم صدای تشویق آنان قطع نمیشود و وقتی ساعت دوازده و نیم از سالن بیرون میآیی، میتوانی تحسین آنها را بشنوی. البته احتمالاً همۀ اعتبار فیلم را نباید به فیلمساز داد. این روایت زندگی «حاج احمد متوسلیان» است که همۀ ما را با چشمانی تر در سالن میخکوب کرده است.
انتهای پیام/*