«ایستاده در غبار»؛ آرمانگرایی واقعی با پاهایی روی زمین
«ایستاده در غبار احمد متوسلیان را نشان می دهد.»؛ این جمله شاید یکی از ارکان موفقیت فیلم است.
خبرگزاری تسنیم - علی مرادخانی:
اساسا نمایش چهره های تاریخی نام آشنا در آثار سینمایی بیش از آن که موجب جذابیت بیشتر برای مخاطب عام باشد، باعث جلب توجه نسبت بدان می شود و ناخودآگاه آدمیزاد را به دقت در وجوه شخصیتی آن نقش و کشیدن مو از ماست در هنگامه تماشای آنها وادار میکند. شاید همین عامل بود که باعث جنجال های بی پایان در حاشیه رستاخیز شد. چرا که آنجا هم با چند چهره تاریخی مقدس طرف بودیم که درباره شان اطلاعاتی داشتیم و همین عدم تطابق مستندات تاریخی و فیلم باعث آن همه دعوا و حاشیه بر سر فیلم شد. و حالا در سومین شب جشنواره فیلمی روی پرده سالن اصلی جشنواره فیلم فجر در برج میلاد آمد که چندین چهره آشنا و شهیر تاریخ انقلاب را به تصویر می کشید. این یک ریسک است، ریسکی که می تواند فیلم را زمین بزند یا به آسمان بفرستد!
ایستاده در غبار با شیوه ای بدیع از روایتگری به زندگی حاج احمد متوسلیان می پردازد. مرد بزرگی که نام او در تاریخ انقلاب مانا و ماندگار است، برای همه ما شناخته شده و قابل احترام است و حالا قرار است زندگی او در قالب یک فیلم سینمایی روی پرده نقره ای نقش ببندد. اما آیا این روایت صادقانه است؟ آیا این فیلم قصه درستی دارد؟ آیا تطبیقات تاریخی و اشاره های تاریخی به زمان حال به جا استفاده شده است؟
«ایستاده در غبار احمد متوسلیان را نشان می دهد.»؛ این جمله شاید یکی از ارکان موفقیت فیلم است. متوسلیانِ این فیلم دائما در حال نماز شب نیست، نگاهش کلیشهوار رو به آسمان نیست و کنج نشین محراب نیست و در خانواده ای مذهبی و فقیر دیده به جهان نگشوده است! احمدِ ایستاده در غبار در مدرسه دانش آموز متوسطی بوده، پدرش راننده شخصی داشته، روابط صمیمی با پدرش نداشته و تا پیش از انقلاب هم مثل کمونیست ها سبیل بلندی می گذاشته، بدون ریش. احمدِ ایستاده در غبار در جبهه هم فقط به فکر وضو گرفتن و هق هق های نیمه شبی نبوده، اتفاقا به خاطر پیشبرد اهداف نظامیاش در جلسات تندی می کرده، در دعوای بالا کشیدنهای هنگفت پول سپاه به نفع ضد انقلاب هم مردم را وارد ماجرا کرده، در جبهه حتی دعوا هم کرده، توی گوش سرباز خودش هم زده و در عروسی یکی دیگر از سربازهایش هم شرکت کرده. احمد حتی وقتی در بیمارستان روی سرش گُل میریزند و برایش «پاسدار، پرستار پیوندتان مبارک» می خوانند هم استغفار نمی کند، اتفاقا لبخند می زند و با خجالتِ نجیبانه از کادر خارج می شود.
جبهه ی ایستاده در غبار با جبهه خیلی از تولیدات سیمایی و سینمایی ما زمین تا آسمان متفاوت است. این جا شاید برای اولین بار است که دعوای دو مرد بزرگ جنگ، وزوایی و متوسلیان نمایش داده می شود. اینجا وزوایی از متوسلیان ناراحت می شود، متوسلیان با شهبازی تندی می کند، به وزوایی فرمان خیز می دهد و بعد هم در مقطعی دیگر دست همدانی را می بوسد. و اینها شاید کلید موفقیت ایستاده در غبار است: واقعیت!
در این فیلم قهرمانی را می بینیم که مثل ابرقهرمانی های هالیوودی غیر قابل دستیابی نیست، یک ابر قهرمانِ تافته ی جدابافته نیست. از قضا یک آدم معمولی است که پله پله رشد کرده و حالا برای همه ما یک قهرمان شده است: قهرمانی که سرش در آسمان است و پاهایش روی زمین. یک قهرمان باور پذیر.
بحران هویت یکی از مهم ترین و از بسا خطرناک ترین بحران های اجتماعی این روزهای کشور ماست در حوزه جوانان و نوجوانان. و متوسلیانِ ایستاده در غبار آن قدر درست شخصیت پردازی شده است که هم بعنوان یک قهرمان قابل پذیرش باشد و هم بتوان بدان دست یافت. و همه این ها دارد در سینمایی رخ می دهد که در سالهای اخیر بشدت بدون قهرمان بوده است.
روایت فیلم به غایت حساب شده است. تقریباً می توان گفت در هیچ کجای فیلم ریتم دچار افت نمی شود و روند منطقی خوود را طی می کند. و از گذر این فیلمنامه حساب شده تو می می توانی به درکی دقیق و جامع از قهرمان دست یابی، چه درباره زندگی شخصی، چه شجاعت نظامی و خوی فرماندهی،چه صبغه نظامی و چه حتی عطوفت رحمانی.
تیپ های همراه متوسلیان هم با شیوه ای منحصر به فرد از روایت به درستی معرفی می شوند و ابتکار جذاب استفاده از صدای واقعی این شخصیت ها روی بازی بازیگران، می تواند به خوبی این موضوع را نشان دهد. نگاه کنید به لبخند شوق آلود تماشاگران موقع ورود کاراکتر سرلشکر محسن رضایی با صدای خودش، یا اولین نمایش چهره شهید همت، یا صدای شهید همدانی بعنوان راوی بخشی از قصه و حتی نمایش از پشت سر آیت الله خامنه ای و... که چقدر باور پذیر و دلنشین از آب درآمده و چقدر به جان کار نشسته است. و ارزش این موضوع وقتی بیشتر حس می شود که یاد جنجال های گاه و بیگاه بر سر چنین شخصیت پردازی هایی و اعتراضات دامنه دار خانواده های معظم شهدا به عوامل ساخت آن فیلم ها می افتیم.
مهدویان در نخستین تجربه سینمایی خود به وضوح نشان داده که بلد است تخصص و تجربه خود در مستند سازی را به خدمت کار سینمایی ش در آورد. افکت های به جا و دقیق در مراحل مختلف و حتی صداگذاری های دقیق و باورپذیر این فیلم کاملا هویدا می کند که کارگردان این کار، یقیناً دستی هم بر آتش مستند دارد. هنر این است که در ایستاده در غبار، مستند به خدمت فیلم در امده است.
و به اینها اضافه کنید گریم های بی عیب، اسم به جا و پر استعاره و زیبا و دیالوگ ها و اشاره های درست و درمان فیلم به امروزِ جامعه را.
ایستاده در غبار با اینکه اولین تجربه کارگردانش است، با اینکه بازیگر نامی ندارد و با اینکه درباره مساله حساسی ساخته شده اما می تواند تماشاگران نخبه و سخت پسند کاخ جشنواره را تا دوازدهِ شب روی صندلی های سالن میخکوب کند و آخر سر هم تشیق ممتد آنها را از آن خود کند.
انتهایپیام/