جلیلی: از کن، اسکار و برلین سفارش میگیرند به مردم ایران که میرسند، میگویند: "سفارشی کار نمیکنیم"
وحید جلیلی میگوید: طرف از کن و اسکار و برلین و همه دولتهای جهان سفارش فیلم میگیرد بعد به جمهوری اسلامی و نظام مردمسالاری دینی که میرسد میگوید "من از شما سفارش نمیگیرم، این خلاف شرافت هنرمندی است!"
به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهد مقدس، وظیفه اصلی معاونت فرهنگی در هر نهادی، سیاستگذاری و تدوین برنامههای مناسب فرهنگی مبتنی بر بسترها و ظرفیتهای آن مجموعه با هدف پیادهسازی بهینه اصول و نهادینهسازی گفتمان فرهنگی مطلوب است.
در این میان معاونت فرهنگی در شهرداریها بهدلیل دامنه گسترده مخاطبان و همچنین حجم بیشتر فعالیتها نمود بیشتری دارد، بهویژه اگر این معاونت فرهنگی در دل نهادی همچون شهرداری مشهد قرار گرفته باشد که یکی از کلانشهرهای مذهبی ایران و جهان اسلام بهشمار میرود.
سیاستگذاری و اجرای برنامههای متناسب فرهنگی در مشهد بهدلیل طیف وسیع همجواران و همچنین حضور گسترده زائران امری است بس خطیر؛ از سوی دیگر دغدغه عمده در مشهدالرضا(ع) باید این باشد که تمامی برنامههای فرهنگی به نحوی هویت و گفتمان مذهبی و قدسی این شهر را بازتولید کند.
معاونت فرهنگی شهرداری مشهد بیش از یک سال است که سکانداری جدید را در راس خود میبیند، فردی که معتقد است کار کردن در مشهد ویژگیهای خاص خودش را دارد زیرا مردمش، روحیاتش، فرهنگش و همه و همه ویژگیهای خاص خود را دارد.
فرصت مناسبی یافتیم تا حدود دو ساعت را مهمان وحید جلیلی در دفتر کارش در طبقه چهارم ساختمان مرکزی شهرداری مشهد باشیم. دفتر کوچکی که قرار است "اتاق فرمان" فرهنگ یک شهر باشد؛ با جلیلی از هر دری سخن گفتیم، از مشهد تا جشنواره عمار، از نخستین روزهای حضورش در این شهر تا دیکتاتوری روشنفکری در سینمای ایران، از نگاه خاصش به رسانه و فرهنگسراهای مشهد تا نقد جشنواره فیلم فجر.
در جشنواره عمار دنبال بیگدار به آبزدن نیستیم
تسنیم: آقای جلیلی چرا جشنواره عمار صرفاً در حوزه فیلم شناخته میشود؟ قرار است در سایر حوزهها نیز ورود جدی کند؟
جلیلی: جشنواره عمار امسال حوزه گرافیک و بازیهای رایانهای را نیز در فراخوان آورده و دبیرخانه آن هم تشکیل شده است. پیشنهاداتی در سایر حوزهها نیز داریم ولی دنبال این نیستیم که بیگدار به آب بزنیم، اول باید مطمئن شویم که ظرفیت وجود دارد و سپس پیش برویم.
برای مثال حوزه موسیقی، از آن حوزههایی است که توجه جدی به آن نشده بود و دیدیم ظرفیت زیادی دارد و در چند سالی که به این حوزه ورود کردیم، دهها قطعه موسیقی ساختیم و با آدمهای مختلفی مثل استاد احمد علی راغب، استاد نفر، استاد آرزم، محمدرضا چراغعلی، افتخاری، حامد زمانی، نیما مسیحا، قاسم افشار وغیره کار کردیم و ظرفیتهای خوبی وجود داشته است.
شاید بعداً عمار موسیقی هم شکل بگیرد
فکر میکنم در میانمدت موسیقی انقلاب اسلامی حرفهای زیادی دارد زیرا خط و جوی شکسته است و رویشهای موسیقی انقلاب اسلامی به مرور آشکار میشود و بدنهای را شکل میدهد و بعدها شاید این امکان ایجاد شود که عمار موسیقی هم شکل بگیرد.
در بحث تئاتر تقاضا زیاد بوده و هنوز در حال سَبُک و سنگین کردن هستیم و به جمعبندی نرسیدهایم، اما در گرافیک و بازیهای رایانهای شروع شده و آثار خوبی هم آمده است.
تسنیم:یکی از انتقادات این است که آثار عمار وارد گیشه نمیشود و نگاه تجاری نیز به فیلمها وجود ندارد؛ نگاه عمدتاً جشنوارهای است. چه پاسخی به این انتقاد دارید؟
جلیلی: کسانی که این حرف را مطرح میکنند عجول هستند، بدنه اصلی سینمای ایران با حدود 70، 80 سال و به قولی 100 سال سابقه هنوز تجاریسازی نشده است، در سال مگر چند فیلم اکران میشود و چند فیلم پول خود را در میآورد؟ افرادی که این انتقاد را وارد میکنند باید ابتدا به این مسائل پاسخ دهند.
مسائل سینمای ایران ریشهایتر و عمیقتر از اینها است. از سوی دیگر نشانههای خوبی از رشد بچههای عمار شاهد هستید. برای مثال انیمیشن شاهزاده روم را ببینید که امروز فروش بالایی کسب کرده است؛ هادی محمدیان برگزیده دوره دوم جشنواره عمار است. وی آن زمان یک کار کوتاه انیمیشن به نام «پرواز تا بینهایت» ساخت که به شدت مورد استقبال مردم واقع شد و یا انیماتور دیگر ما «فرهاد عظیما» که مشهدی هم هست و چند بار هم جایزه گرفت و اکنون کارهایش کاملاً تجاری است، برای مثال لینک کارهای کوتاهش را دهها میلیون در اینترنت میفروشد.
در جشنواره عمار فاز نخست ما پیوست اجتماعی هنر انقلاب بود و فاز دوم پیوست اقتصادی. اول باید سیم خاردارهایی را رد میکردیم و فضاهای پیرامونی که هنر انقلاب را بایکوت کرده و اجازه بروز نمیداد را، رد میکردیم تا به مخاطب برسیم و گام بعدی تبدیل مخاطب به مشتری است که در روندی این اتفاق در حال شکل گیری است.
برای تحقق این مسئله مقداری را خود جشنواره باید برنامهریزی کند و مقداری نیز کار خود جریان زنده و پویای فیلمسازی انقلاب که مطمئناً راهش را پیدا میکند.
تاکنون در جشنواره فجر چند فیلم درباره انقلاب اسلامی حضور داشته است؟
تسنیم:شما در جایی از تعبیر "دیکتاتوری روشنفکری" در سینمای ایران یاد کرده بودید. با توجه به برگزاری جشنواره فیلم فجر، آیا این تعبیر درباره جشنواره نیز مصداق دارد؟ جشنواره فجر از نگاه شما در همین قالب است؟
جلیلی: در این زمینه چند سوال دارم. جشنواره فجر، اسمش جشنواره فجر است اما همین جشنواره فجر در 20 سال یا 25 سال گذشته چند فیلم درباره انقلاب اسلامی داشته است؟
اگر هر سال 50 فیلم در جشنواره بوده باشد، هزار فیلم ساخته شده که به جرات میتوان گفت حتی 5 فیلمش درباره انقلاب نبوده است. این را نمیدانم اسمش را میخواهیم بایکوت انقلاب اسلامی در جشنواره فجر بگذاریم یا سانسور انقلاب اسلامی و یا کتمان و انکار و دیکتاتوری. نمیدانم اسمش را باید چه گذاشت. اسم البته مهم نیست و اصل مسئله مهم است که با حرف نزدن و اسم نگذاشتن از میان نمیرود.
بعد از ماجرای بیداری اسلامی، خیلی از مصریها، تونسیها و یمنیها به ایران میآمدند و جلساتی با اینها داشتیم، اینها میگفتند فیلمهایی بدهید تا انقلاب ایران را در کشور خود معرفی کنیم زیرا دیکتاتوریهای ما فرو ریخته و مردم ما میخواهند بدانند انقلاب ایران چیست؟
میگفتند 10 فیلم سینمایی درباره انقلاب اسلامی دارید که بتواند انقلاب ایران را برای ما معرفی کند؟ خب آنها ذهنیتشان این بود که ایران سینما دارد و سینمای مهمی هم دارد، واقف هستید که ایران از نظر تولید فیلم جزو 10 سینمای برتر دنیاست، با برخی تهیهکنندههای اروپایی مثل فنلاندیها که صحبت میکردیم در سال نهایتاً 5 فیلم با حمایت دولت تولید میکردند.
بعد از آمریکا و هند که سالانه بیش از 600، 700 فیلم تولید میکنند در رده بعدی برخی کشورهای اروپایی مثل انگلیس و فرانسه و سپس ژاپن قرار دارند. ایران جزو همین رده است که در سال قابلیت فنی تولید حدود 100 فیلم داریم اما برخی سوژهها دیده نمیشود و گم شده است.
از سوی دیگر، وقتی از انقلاب حرف میزنیم از یک گنجینه دراماتیک حرف میزنیم، انقلاب در اصل یعنی تحول. درام هم یعنی کاراکتری به چالشی برمیخورد و به تحول میرسد، پس انقلاب یعنی درام. یعنی اگر حزباللهی و مسلمان و ایرانی هم نباشیم و فقط دغدغه سینما داشته باشیم، باید کلی از ماجراها و قهرمانانی که در انقلاب ایران بودند تبدیل به فیلم میشد.
اجازه دهید مثالی عینی بزنم، یکی از ضعیفترین ژانرها در سینمای ایران، ژانر جاسوسی است؛ ممکن است هر چند سال یک بار، فیلمی در این زمینه ساخته شود در حالی که یکی از مهمترین ژانرهای تاریخ سینما ژانر جاسوسی است از هیچکاک و بیلی وایلدر و غیره تا بن افلک و جرج کلونی، همه مهمترین فیلم هایشان در ژانر جاسوسی است.
سوال من این است که در 35سال گذشته اگر بخواهید سه کشور در جهان نام ببرید که هدف و آماج سازمانهای جاسوسی بودند آیا ایران جزو آن سه تا بوده یا نه؟ قطعاً بوده است یعنی حجم ماجراهای جاسوسی که ما از سر گذراندهایم بسیار قابل توجه است.
هر چیزی که تصویر غرب را در ایران مخدوش کند، نمیتواند وارد سینمایمان شود
انکار هر چیزی که دلالت کند به اینکه غرب علیه این ملت توطئه میکند، اجازه ورود به سینمای ایران را ندارد و هر چیزی که بخواهد تصویر غرب را در ایران مخدوش کند نمیتواند وارد سینمای ما شود.
مگر واقعیت غرب در ایران چیست؟ تحریم و ترور و آواکس، بمب شیمیایی و زدن هواپیمای مسافربری و 17 هزار شهید ترور واقعیت عینی غرب در ایران است. عدهای میگویند نه، غرب را با اینها نباید به یاد بیاوریم. فرانسه را نباید با اگزوسه و حمایت تا بن دندان از صدام با میراژ و سوپراتاندارد به یاد بیاوریم. فرانسه یعنی کن، آلمان را با بمبهای شیمیاییاش به یادش نیاورید، با جشنواره برلین به یادش بیاورید.
یک فیلم هم درباره شهید رجایی نساختهایم، بعد میگویند توهم توطئه داریم
هزاران هزار سوژه دراماتیک داریم که اگر فقط و فقط دغدغه سینما داشتیم باید سراغ اینها میرفتیم، من همیشه در این زمینه شهید رجایی را مثال میزنم که کاسه بشقاب فروش کنار خیابان بود و رئیس جمهور شد، این یعنی درام و سینما و داستان جذاب، اما یک فیلم داستانی هم درباره شهید رجایی نساختهایم، بعد میگویند توهم توطئه داریم.
سینمای ما باید به سوالاتی خیلی ساده باید جواب دهد. مثلاً چرا دراماتیکترین و سینمایی ترین ماجراهای سده اخیر جهان را که در انقلاب اتفاق افتاده، بایکوت کرده است؟
هنرمندمان نشان "لژیونر" را به سینه میزند اما در فیلم شهدای هستهای بازی نمیکند
تسنیم: در این مسئله سیاستگذاری ما ایراد دارد یا سینماگر ما؟
جلیلی: هر دو، شما بخواهید دم از هویت بزنید کلی قلم علیه شما بهکار گرفته میشود و شروع میکنند به فضاسازی رسانهای و اگر مومن به هدف نباشیم منفعل میشویم. هرکسی که در صندلی مدیریت فرهنگی قرار میگیرد مثل این است که باید به غربزدهها باج بدهد و در این زمینه انگهای از پیش آماده مثل «هنر سفارشی» داریم.
طرف از کن و اسکار و برلین و همه دولتهای جهان سفارش فیلم میگیرد بعد به جمهوری اسلامی و نظام مردمسالاری دینی که میرسد میگوید «من از شما سفارش نمیگیرم، این خلاف شرافت هنرمندی است»!
نشان «لژیون دونور» میگیرد، مگر اینها که بودند؟ مشتی جنایتکار فرانسه که در جنگهای استعماری حاضر بودند و از اینها وحشیتر پیدا نمیشد، این را تبدیل به نشان کردهاند و به هنرمند ما میدهند و وی نیز با افتخار به سینه خود میزند و بعد به وی میگویند در فلان فیلم هستهای بازی کن و میگوید من فیلم دولتی بازی نمیکنم!
اینکه مدیران یا روشنفکران یا رسانهها مقصرند باید گفت ملغمهای از همه اینهاست و سوگمندانهتر اینکه عدهای که اصلاً انتظار نداری نیز به اینها میپیوندند تا ژست روشنفکری بگیرند و پُز اپوزیسیون بگیرند و با اینها همراه میشوند و حذفیترین رفتارها را میکنند.
در این زمینه باید بازهم به گوهرشاد اشاره کنیم. سانسور از واقعه گوهرشاد بالاتر؟ 80 سال از این واقعه گذشته و چهار تا کتاب در این زمینه نداریم. هزاران نفر که از گوهرشاد خاطره داشتند از میان رفتند و کسی خاطرهای از اینها جمع نکرد.
یکی از تاسفهای من این است که کاش این حرکت 10 سال زودتر شروع میشد. 80 سال دیر شروع کردیم و در طول یکسال از 750 نفر خاطره و مصاحبه گرفتهایم که خاطراتی دست اول و دوم از واقعه گوهرشاد و کشف حجاب دارند که اگر این حرکت زودتر شروع میشد یک گنجینه عظیم فکری و فرهنگی و دراماتیک و فرهنگ عمومی داشتیم. در قبال این سانسورها کسی حرف نزده است.
10 سال دیگر باید با ذره بین دنبال پدر و مادر شهید باشیم
این سانسور است. مگر سانسور چیست؟ پدر و مادر 8 هزار شهید مشهدی یکی یکی از دنیا می روند و از بسیاری آنها فایل صوتی یا تصویری یا متنی وجود ندارد. صدسال دیگر نسل بعدی یقه ما را میگیرد که شما چه میکردید؟ مدام میگویند چرا به شهدا میپردازید؟ چون 10 سال دیگر با ذره بین باید دنبال پدر و مادر شهید باشیم، باید زمانشناس باشیم اما سراغ شهدا که میرویم صد جور حمله میکنند.
در فضای سینما هم همین است یعنی بسیاری از موضوعات دراماتیک بخاطر اینکه آب آنها به آسیاب انقلاب اسلامی ریخته میشده بایکوت و سانسور شده یا توسط روشنفکران و یا مدیران منفعل مرعوب که آبرو برایش از تکلیف مهمتر است و میگوید اگر این کار را بکنم به من میگویند، سفارشیساز.
با خیلی از افغانستانیها همکلاسی بودم/ بین ایرانیها و افغانستانیها "خون شریکی" اتفاق افتاده است
تسنیم:به عنوان سوال پایانی، شما از افرادی بودید که در زمینه ورود به بحث مهاجرین پیشگام بودید. فیلمهای خوبی مثل چند متر مکعب عشق در سالهای اخیر ساخته شده اما در مجموع این فضا تا حدودی کمرنگ شده است. علت را در کجا باید جستجو کرد؟
جلیلی: مهاجران یکی از مزیتهای نسبی مشهد است. من بچه کوی طلاب هستم و با خیلی از افغانستانیها همکلاس و همسایه بودهام و از استعدادهای خوب آنان خبر دارم. معتقدم حضور مهاجران در مشهد در کنار مسائلی که همه میدانیم، ظرفیت هم ایجاد کرده و این یک پتانسیل بسیار بزرگ است که فرهنگیها و رسانهایهای مشهد باید از آن استفاده کنند.
به موضوع شهدای مدافع حرم نگاه کنید، 5شنبهها به بهشت رضا بروید ببینید چه خبر است؟ امروز به تعبیری بین ایرانیها و افغانستانیها «خون شریکی» اتفاق افتاده است، ایرانی و افغانستانی کنار هم قرار گرفتهاند.
چند سال قبل آقای کاظمی در محضر مقام معظم رهبری شعری خواند و درباره فاصلههای موجود گلایه کرد. آقا همانجا گفتند این بحثها را در فضای فکری و رسانهای طرح کنید تا دردها علاج شود؛ خبرگزاری تسنیم الحمدلله خوب به بحث مهاجرین و شهدای مدافع حرم ورود کرده اما راضی نشوید که شاخص شدید بلکه باید غصه بخورید که چرا سایر رسانهها نمیآیند.
هنر یکی از بهترین قالبها برای تبیین و طرح این موضوع است. با افغانستان فاصلهای نداریم، هرات و خیلی شهرهای افغانستان خصوصاً برای خراسانی ها بسیار آشنا است. کار فرهنگی باید کرد و سینما هم میتواند موثر باشد. چند سال پیش فارابی کاری به نام گلچهره ساخت اما چون یک رگههای روشنفکری داشت از ظرفیت سوژه استفاده مناسبی نشده بود.
داستاننویسان و روزنامهنگاران مشهدی سوژههای گلشهر، تلگرد و شهرک شهید رجایی را به تصویر بکشند
بچههای داستاننویس و روزنامهنگار مشهدی سوژههای کوچه پس کوچههای گلشهر و تلگرد و شهرک شهید رجایی را به تصویر بکشند.
امروز روزی است که باید خاطرات شیرین و شوقانگیز را با افغانستانیها مرور کنیم، ببینید چقدر از بچههای افغانستانی در جبهههای ما شهید شدند. در بجستان مزار شهید رجب غلامی افغانستانی زیارتگاه مردم است. اگر می خواهیم شهروند جهانی باشیم شهروند جهانی معانی متفاوتی دارد. توجه درست به مهاجرین و زوار خارجی مشهد میتواند هویت شهروند مشهدی را ارتقا دهد و باید به اینها ضریب داد.
انتهای پیام/